آدم الشعرا ابوعبدا...رودکی که نخستین شاعر بزرگ زبان فارسی است، پیشقراول شاعران فطرستاست که در قصیدهای خطاب به ممدوحش سروده است:
شد روزه و تسبیح و تراویح به یک جای
عید آمد و آمد میو معشوق و ملاهی
چون ماه همی جست شب عید همه خلق
من روی تو جستم که مرا شاهی و ماهی...
رمضان پیری بس چابک و بس باخردست
فرخی سیستانی،شاعر مشهورسبک خراسانی هم به این مناسبت قصیده استواری دارد که خواندن چند بیتی از آن را توصیه میکنیم:
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
تا نگویند فروهشت بر ما لنگر
رمضان پیری بس چابک و بس باخردست
کار بخرد همه زیبا بود و اندر خور
رمضان گر بشد از راه فراز آمد عید
عید فرخنده ز ماه رمضان فرختر...
باز از شاعران این دوران، شاعر جوانمرگ و بسیار بااستعداد یعنی منوچهری دامغانی درباره فطر سروده است:
ماه رمضان رفت و مرا رفتن او به
عید رمضان آمد، المنه لله
آنکس که بود آمدنی آمده بهتر
و آنکس که بود رفتنی او رفته بده به
برآمدن عید و برون رفتن روزه
ساقی بدهم باده، بر باغ و به سبزه...
نمونهای از دیگر شاعران دورههای نخست شعر فارسی که در این مضمون شعر گفته است، امیرالشعرا امیرمعزی است که در قرن ششم سرود:
عید با کوکبه خویش درآمد به جهان
وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان
در همین دوران کمال اسماعیل، شاعر اصفهانی اینچنین با موضوع فطر مضمونیابی کرده است:
عید آمد و ساز پارسایی بشکست
گل نیز چو روزه رخت برخواهد بست
برگیر و دهل میزن کان ماه پدید آمد
با رواج یافتن ادبیات عرفانی در شعر فارسی، این مضمون پرتکرارتر شد و جنبه معنوی و نمادین آن بیشتر مورد توجه قرار گرفت. عارف شهید نیشابور شیخ فریدالدین عطار نیشابوری هم در قصیدهای با ردیف روزه سروده است:
مکن مدار برای من ای پسر روزه
که کرد عارض سیمین تو چو زر روزه
ز ماه روزه چو کاهی شد ای پسر ماهت
چگونه ماهی، ماهی بود به سر روزه...
تا آنجا که به این پایانبندی زیبا و هنرمندانه میرسد که:
همیشه تا شب و روز است عید روزی باد
هزار عیدت و عیدیت باد هر روزه
مولانا خداوندگار سرودن از این عید بزرگ است و شعرهای فراوان والبته بسیار پرشوری هم برای این عید دارد.درغزلهای دیوان شمس که پر است ازشوروشادمانگی عارفان واصل،شادی وشیرینی عید بندگی بارهاتصویرشده است.مولانا درغزلی میگوید:
بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد
بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد
معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد
شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کلید آمد
و البته این غزل مشهور و بسیار زیبا که:
عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد
برگیر و دهل میزن کان ماه پدید آمد...
روزهداران ماه نو بینند و ما ابروی دوست
سعدی شیرین سخن،غزل دلپذیر دیگری باگوشه چشم به عیدفطرداردکه مضمون عاشقانهاش با تصویر ماه و عید گره خورده است:
به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند
هزار بادیه سهلست اگر بپیمایند
طریق عشق جفا بردن است و جانبازی
دگر چه چاره که با زورمند برنایند
اگر به بام برآید ستاره پیشانی
چو ماه عید به انگشتهاش بنمایند...
سعدی هم مضمون آفرینی با ماه و عید را به صورت زیبایی انجام داده است. او تنها به تناسب میان ماه و عید بسنده نکرده است، بلکه تناسب تصویری ماه نو و ابرو را هم مد نظر قرار داده و چنین بیت زیبایی آفریده است:
دیگران را عید اگر فرداست ما را این دم است
روزهداران ماه نو بینند و ما ابروی دوست
سلطان عید و ماه
حافظ شاعر شیرین سخن شیرازی هم که همچون سعدی به دانشهای روزگار مسلط است و علاوه بر آن، خود حافظ قرآن است در شعرهایش بهصورتی هنرمندانه به موضوع عید فطر پرداخته است. در شعر او شادی و خروشی رندانه از حلول عید موج میزند:
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و میباید خواست
حافظ را میتوان سلطان مضمونیابی با کلیدواژههای عید و ماه دانست. چند نمونه از این شیرینکاریهای حافظانه را مرور کنیم:
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار باید دید
یا این بیت که جناس ماه و شاه و همحروفی حرف را، بیتی شیرین آفریده است:
عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی به روی شاه ببین ماه و میبیار
شاید زیباترین بازی حافظ با ترکیب ماه و عید و البته با گوشه چشمی به تناسبهای دیگری چون ابرو و وسمه را در این غزلش بتوان دید:
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار باید دید
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من
کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید...
چو ماه روی تو در شام زلف میدیدم
شبم به روی تو روشن چو روز میگردید
به لب رسید مرا جان و برنیامد کام
به سر رسید امید و طلب به سر نرسید
ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند
بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید
اگر به سیر در دیوان خواجه شیراز ادامه دهیم باز هم غزلهای پرشوری در تهنیت عید فطر میبینیم که بسیاری از آنها را همگان در خلوت خود بارها زمزمه کردهاند، از جمله این غزلها:
ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت
وان مواعید که کردی، مَرَود از یادت
در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت...
یا این غزل:
گل در بَر و میدر کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بیروی تو ای سرو گلاندام، حرام است
که در بیت پایانی میگوید:
حافظ منشین بی میو معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
باز هم از او:
بیا که تُرکِ فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد...
فطر در نگاه معاصران
احتمالا این بیت مشهور را همه شما شنیدهاید که:
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت
و شاید ندانید که این بیت، متعلق به میرزا حبیب قاآنی شاعر درباری دوران قاجار است. بیت مشهور بالا، بیت اول قصیدهای است که قاآنی در شادباش عید فطر و خطاب به ممدوحش محمدشاه قاجار سروده است و انصافا وفتی بقیه قصیده را میخوانیم، میبینیم بیتهای بعدی هیچکدام به زیبایی و روانی این بیت نیست.
از میان شاعران معاصر حبیبا... چایچیان که همگان او را به خاطر سرودن چندین شعر آیینی موفق به خاطر دارند، در غزلی با وزن کوتاه و وزنی شادانه، سروده است:
عید فطر است و اول شوال
نور عشق است و شور و جذبه و حال
بهر توفیق درک ماه خداست
قلبها از نشاط، مالامال ...
و سرانجام در پایان به این بیت میرسد که:
ماه غفران و ماه توحیدی
ماه قرآن و ماه احمد و آل
در میان معاصران باید از رباعی زیبای قیصر امینپور در این مناسبت هم یاد کرد که گفت:
عید است و دلم خانه ویرانه بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا
یک ماه تمام میهمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا
علیرضا قزوه هم به این مناسبت غزلی دارد با ردیف رمضان که بهعنوان حسنختام این مطلب آن را مرور میکنیم:
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان
هرچه جان بود سپردیم به آواز خدا
هرچه دل بود شکستیم به ساز رمضان
سر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر
آب شد زمزمه راز و نیاز رمضان
دیدم این «قدر» همان آینه «خلصنا»ست
دیدم آیینهام از سوز و گداز رمضان
بیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا
بعد از این دست من و دامن ناز رمضان
نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک
نکند بسته شود دیده باز رمضان
صبح با باده شعبان و رجب آمده بود
آنکه دیروز مرا داد جواز رمضان
شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع
خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان
مضمونآفرینیهای سبک هندی
شاعران سبک هندی همیشه به مضمونیابی و دقت در ریزهکاریهای تصویری مشهور بودهاند، شعرهای عید فطری آنها هم این خصیصه را دارد.مثلا کلیم همدانی هلال ماه درشب عید را به دستهایی گشودهشده برای آغوش وداع ماه رمضان تشبیه کرده است:
هلال عید بغل در وداع روزه گشاد
صلاح و تقوا پا در رکاب عزل نهاد
گذشت موسم شبگیر طاعت و باید
سحور را به صبوحی بدل کنند، عباد
صائبتبریزی که باید او را مشهورترین شاعر سبک هندی نامید، غزلی زیبا دارد که در آن برخلاف بسیاری از شعرهای شاد و شادانه فطری، لحن شاعر اندوهمند است. او از زاویه جدیدی به این عید نگریسته است و بهجای شادمانی حلول عید، افسوس پایانیافتن روزهای پربرکت ماه رمضان را میخورد:
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید بهیکمرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت
ماه رمضان حافظ این گله بد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت ...
تا جایی که شعر را با چنین اغراق شاعرانهای به پایان میبرد:
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت
امیرخسرو دهلوی، شاعر پارسیگوی هند هم در این معنا غزلی آبدار سروده است:
بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را
بنمود ساقی آن رخ چون آفتاب را
اینک رسید وقت که مردان آبکار
گردان کنند هر طرفی کار آب را
ساقی، ازآن دو چشم که در بند خفتن است
صد چشمبندی است که آموخت خواب را
عید مبارک آمد و از بهر دوستان
ساقی نکرد شیشه پر و زد گلاب را ...
به این مضمونیابی زیرکانه حزین لاهیجی، شاعر سبک هندی دقت کنید که گفت:
به یک ایمای ابرو زنده جاوید گردیدم
اشارت سوی من کردی هلال عید گردیدم
و بازهم سلیم تهرانی، شاعر سبک هندی که اینبار در تصورش هلال عید را به شمشیر برهنه تشبیه کرده است:
جدا ز ابروی او در نظر سلیم مرا
هلال عید، کم از تیغ برفراخته نیست