درخصوص ماهیت تسلیمناپذیری در برابر دشمنان و نضج یافتن آن در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
نخست آنکه، پذیرش زور و تسلیم در برابر زیادهخواهیها، ریشه فرهنگی و فکری دارد. سلطهپذیری، در واقع به معنای پذیرش هنجارهای ساختگی و الگووارههای مغایر با فطرت و ارزشهای انسانی توسط افراد و جوامع سلطهگراست. پر واضح است که سازش و کرنش در برابر بیگانه، بهنوعی که استقلال فکری و فرهنگی را از بین ببرد، ارمغانی جز بیهویتی و نابودی ساختارهای فرهنگی جوامع در پی نخواهد داشت. در نقطه مقابل، تسلیمناپذیری در برابر زیادهخواهیها و متعاقبا ایستادگی و مقاومت افراد و جوامع در برابر فشار بیگانگان، هویتآفرین بوده و نشان از پایبندی به ارزشهای فطری و آموزههای معنوی و دینی دارد. انسانها و جوامع موحد، قدرت را منحصر در ذات باریتعالی میدانند، از این رو مقهور قدرتهای ساختگی نشده و آن را مغایر با آزادی خدادادی خود قلمداد میکنند. از آنجا که فرهنگ، نقش زیربنایی در جوامع گوناگون دارد، بیگانگی از فرهنگ خودی، به مراتب نسبت به از خودبیگانگی اجتماعی(که توسط هگل و دیگران مطرح شده)آثار و تبعات سوء بیشتری دارد و منتج به سرکوب ارزشها و هنجارها و تبدیل آنها به ضد ارزش میشود و زمینه پذیرش فشار و زور را فراهم میسازد. نکته دوم، مربوط به نگاه امامین انقلاب به آسیب از خودبیگانگی و تأثیر سوء آن بر عزت و استقلال کشور است. حضرت امام خمینی(ره)، ریشههای آسیب به استقلال را،فکری - فرهنگی دانسته ووابستگی درونی و ذهنی به دشمنان را منشأ سایر وابستگیهای تحقیرآمیز قلمداد میفرمایند. در نگاه کلان رهبرمعظم انقلاب اسلامی نیزبزرگترین فاجعه برای ملت ما،وابستگی فکری به دشمنان و غافل ماندن از ارزشهای درونزای ملت ایران است.
معظم له در اولین روز از سال۱۳۹۳ و درحرم مطهر حضرت امام رضا(علیه السلام) روی همین مسأله، تاکید ویژهای فرمودند: « نادیده گرفتن خطوط انقلاب اسلامی و هویت اصلی ملت ایران، تحقیر اخلاق ایرانی و فرهنگ اسلامی و مقایسهای احساسی و توام با لاابالیگری، زمینه سست شدن عزم راسخ ملی و توسعه بیماری سرطانی تردید را در میان مردم به وجود خواهد آورد.» قاعده قرآنی محکم و مبنایی نفیسبیل، ناظر بر آن است که خداوند متعال راهی برای تسلط کفار بر مسلمین قرار نداده و وابستگی انسانها به کفار، معلول نادیده گرفتن ارزشهای ذاتی و انسانی و حرکت در مسیری غیرخداپسندانه است. نکته سوم، معطوف به رصد و تحلیل ابزارهای نوین دشمن (خصوصا در پیچ تاریخی کنونی) در راستای تحقیر و تسلیم ملتهای مسلمان و محو مولفههای استقلال و عزت از حیات آنهاست. دشمن در این مسیر، مصادیق سلطهپذیری و سازش جوامع اسلامی را در بستههای تزیین شده ارائه کرده و تمرکززدایی از ذات و ماهیت این بستههای ضدفرهنگی را در دستور کار خود قرار داده است. درمقابل، نقطه قوت گفتمان انقلاب اسلامی، قدرت اقناع و تبیینگری آن درمواجهه تمامعیار با دشمن درعرصه جهاد تبیین است. تکیه برکنشگری فرهنگی در مقابل نگاه واکنشی و انفعالی وبازخوانی دقیق مولفههای تسلیمناپذیری واستقلالطلبی درتمدن اسلامی- ایرانی، چارچوب و پیششرط اصلی تحقق قدرت واستقلال همهجانبه ما ومتعاقبا، ناکامی وشکست نهایی دشمنان خواهد بود.