نالهها قطع نمیشد و دلش سوخت و به طبقه پایین آمد. رد صدا را گرفت و به درز انقطاع بین دو ساختمان در حال ساخت رسید. با صحنهای روبهرو شد که برایش باورپذیر نبود. زنی با حالتی آشفته میان دیوارها گرفتار شده بود و حالا حتی توان ناله کردن هم نداشت.با تماس این مرد با آتشنشانی شهرستان بم، آتشنشانان ایستگاه یک خود را به آنجا رساندند. معلوم بود زمان زیادی از گرفتار شدن این زن در میان دیوار گذشته است. با توجه به حساسیت موضوع، مدیرعامل آتشنشانی شهرستان بم هم در محل حاضر شد تا بر روند امدادرسانی نظارت کند. شرایط سختی بود و آتشنشانان سعی میکردند با کوچکترین آسیبی، زن گرفتار را نجات دهند. همچنین تیمی از امدادگران اورژانس هم در محل حاضر شدند تا پس از نجات این زن اقدامات درمانی را انجام دهند.
محسن حدادیان، مدیرعامل سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری بم در این باره به جامجم گفت: «محل حادثه درز «اره بر» ــ انقطاع ــ بین دو ساختمان در حال ساخت است. در این محل کسی زندگی نمیکرد و رفتوآمد هم کم بود. عصر روز یکشنبه مالک یکی از این ساختمانها برای کشیدن سیم برقی به آنجا آمده بود که صدای نالهای را میشنود. به تصور اینکه حیوانی در میان درز گرفتار شده به آنجا رفته اما با دست انسانی روبهرو میشود. در این مدت باد و توفان کیسه پلاستکی و گونی را به داخل درز انداخته و روی این زن را پوشانده بود.»
وی ادامه داد: «پس از تماس این شهروند، سریع آتشنشانان راهی محل شدند. محلی که این زن در آن گرفتار شده بود، حدود ۱۷ سانتیمتر بود و هنوز هم نمیدانیم چطور این زن توانسته بود وارد شود. او در شرایط وخیمی قرار داشت و اگر آن روز مالک ساختمان متوجه حضورش نمیشد، جانش را از دست میداد. با بررسی محل مطمئن شدیم خارج کردن او از مسیری که وارد شده بود غیرممکن است و تنها راه، تخریب بخشی از دیوار و خارج کردن او بود. با مالک ساختمانها هماهنگی کرده و با رضایت آنها، عملیات تخریب دیوار را آغاز کردیم.»
حدود ۲۰ دقیقه بعد آتشنشانان توانستند با ایجاد حفرهای در دیوار، آن زن را خارج کنند. وضعیت ظاهرش نشان میداد، ضایعات جمعکن است و حدود ۴۰ سال دارد.او که بهسختی صحبت میکرد درباره حادثه گفت: «حدود چهار روز قبل در این منطقه در حال جمع کردن ضایعات بودم که متوجه جمع شدن پلاستیک در فاصله میان دو ساختمان شدم. وسایلم را همانجا روی زمین گذاشتم و بهسختی خودم را به میان درز رساندم که گیر کردم. وضعیت ترسناکی بود. نه میتوانستم جلو بروم و نه به عقب برگردم. شروع به داد و فریاد کردم اما کسی صدایم را نمیشنید. هوا تاریک شده بود و امید داشتم صبح کارگران ساختمانها بیایند و مرا نجات دهند اما روز بعد هم خبری نشد. هرازگاهی باد و توفان بهپا میشد و کیسه پلاستیکی و گونیها را روی من میریخت. هر چه زمان میگذشت توانم کمتر میشد. گرسنگی، تشنگی و حالتی که گرفتار شده بودم باعث شد مرگ را به چشم ببینم. دیگر امیدی به زنده ماندن نداشتم. فکر کنم روز چهارم بود که معجزهای رخ داد. صدایی را از بالای درز شنیدم. یک نفر آنجا بود. با آخرین توانم شروع به ناله کردم که او صدایم را شنید و به کمکم آمد.»
زن جوان پس از اقدامات اولیه در محل حادثه و با توجه به وضعیت جسمانیاش از طریق امدادگران اورژانس به بیمارستان منتقل شد که با تلاش پزشکان وضعیتش بهبود یافته است.