با چشم دلت نگاه کن، رو دیوارهای حرم چند تا تابلو با خط درشت نوشته، لباس غرور و تکبر، جامه نفاق و دو رویی را از تنت درآر.
بگذار پشت همین دیوارها
حالا شد،
با لباس خلوص، با یک قلب پاک پاک بیا
قدم بردار، بسم ا...
خوش اومدی.
درب آستانه را ببوس، زائر شدی، خوش به حالت، خواستی، تونستی
حالا به بزرگترین تابلوی این خونه نورانی و باصفا نگاه کن
صاحب خونه، همه رو میبینه
راستی، اگه یک مهمونی خیلی مهم دعوت بشی، چه میکنی؟!
لباس نو میپوشی، خودت رو تمیز میکنی، وقتی هم رفتی تو خونه، حرمت صاحب خونه را نگه میداری.
تو مهمونی مواظب همه چیز و همه جای خودت هستی
چشمها، پاها، همه بدنت رو مواظبی
نمیگذاری، کوچکترین بیادبی از شما سر بزنه
پس، حالا خوب حواستو جمع کن
میدونی این جا یک صاحب خونه الهی داره
این جا کجا و اون جا کجا؟!
صاحب این خونه، توی دلت رو هم میخونه
آرزوهای تو دلت رو هم میدونه
پس مواظب باش
بگذار صاحب خونه بهت نگاه کنه، نه این که نگاهش رو ازت برداره
میدونم، وارد صحن که میشی، نگاهت به کفترهای حرم میافته، دلت میخواد مثل اونها
سبک بشی، مثل اونها پرواز کنی و دور گنبد را طواف کنی
میتونی، برو
دستتو بگذار رو پنجرههای ضریح
درددلت تو بگو
بگو خطا کردی، گناه کردی، آلودهای، بگو از دریای پرتلاطم بدیهات به اینجا پناه آوردی
بگو که خودت هم میدونی لایق اومدن اینجا و زیارت نبودی
اما، چون صاحب خونه خواست، باشه
پس بخواه
دور و برت رو نگاه کن
ببین چقدر آدمهای پرسوز و ناله اینجا جمعاند.
تو هم مثل اونها، همه حرفهات رو بگو با گریه بگو با عشق بگو از ته دل بگو
راستی، اگر حرفهات رو اینجا نزنی و اینجا نگی، به کی میخواهی بگی؟!
این حرفها رو به کی میخواهی بزنی، به هر کی بگی، آبروت میره
اونها که ستار نیستند، محرم نیستند.
اما این بانو، مظهر صفات خدایی است، محرمه، ستاره
تازه اگر با خلوص حرفهات رو بزنی
عهد کنی که به میمنت این دیدار و سفر زیارتی، دیگه گناه نکنی
حتما این بانو، کمکت میکنه
پس مواظب باش، با سوز و عشق باش و بسوز
یادت نره
صاحب خونه «کریمه»
از خاندان خدایی
پس، از امروز
نه
از همین لحظه
اونی باش که مورد رضای خدا و اهل بیت است تا این که مورد شفاعت کریمه اهل بیت بشی
درست میشه
نگو! سخته
محاله، نمیشه
نه اگر بخواهی میشه
خواستی، اومدی
بخواهی، میشه
انشاءا...
یادت باشه
دفعه دیگه که خدا روزیت کرد بیایی زیارت، دیگه مثل حالا نشه، این دفعه خودت رو از آلودگیها و کثافتهای جسم دورکنی
بریزی دور
تا اگه خدا بخواد، وقتی اومدی زیارت، به واسطه این بانوی کریمه و شفاعت اون واسطه فیض، قلب آلودهات رو از همه آلودگیها پاک کنی
راستی، هوای شهرت که آلوده باشه، نفس کشیدن، برات خیلی سخته، حالا اگر هوای دلت که باید عرش خدا باشه، آلوده بشه، دیگه صاحب اون خونه بهش نگاه نمیکنه
چه برسه به این که بخواهی اونجا را نورانی کنی
بیا
مردونه، همت کن
هوای آلوده و ناپاک قلبت رو پاک پاک کنی
صاف، زلال
دور از غبار گناه و آلودگی
دلت میخواهد یک پروانه بشی
کوچکتر از کفترهای حرم بشی، راحت بتونی بری تو حرم
برای این که ریا نشه، کسی تو را نبینه، به چشم دیگرون نیایی مثل یک پروانه کوچک بری بالای پنجرههای ضریح رو، خونه خودت کنی
دلت میخواد مثل یک پروانه بری تو گلدونهای طلایی چهارگوشه ضریح بشینی تا زائرهای اون خونه را قشنگ، بینی.
شاید گمشدهای را که از بچگی تا حالا دنبالش میگردی پیدا کنی
زائر غریب و زیبایی که خال هاشمیاش، خیلیها رو دیوونه کرده
اگر نمیتونی، آرزو کن
آرزو که گناه نیست
آرزو برای امثال من و توست
خودت هم میدونی
اگر بخواهی اون آقا رو زیارت کنی، باید یک جفت چشم از جنس نور داشته باشی
تا بتونی طاقت بیاری، اون چهره نورانی رو زیارت کنی
حالا خدا وکیلی، چشم من و تو، با این همه چیزها که دیده، لیاقت دیدن رو داره یا نه/
این یک آرزو بود
ولی خوب وسیلهای بود برای حساب و کتاب کارهای خودت
اون چیزهایی که دیدی و نباید میدیدی
اون صداهایی رو که شنیدی و لذت بردی، در حالی که نباید میشنیدی
ببین پاهات خجالت میکشند توی حرم قدم برداره
شرمشون میشه
به خاطر اون مجلسهای گناهی که با همین پاها رفتی ولی با همه اینها بیا خودت رو بیمه کن
از این جا رفتنی بیرون حواست باشه این چشمها باید چی رو ببینه، گوشهات از چه صدایی لذت ببره...
دلت میخواد پروانه بودی، از توی همون گلدون، مادر پهلوشکسته این صاحب خونه رو زیارت میکردی.
انشاءا... خدا روزیت کنه با همین چشم سرت ببینی، نگو نمیشه، خیلیها زیارت کردن، مشرف شدن، همت کن میشه، اگر آسمونی بشی، میتونی ببینی، اگر مواظب چشمات باشی میتونی
راست میگی با چشم زمینی آلوده به هزار چیز در دنیا، نمیشه
اونقدر وابسته به این دنیا و زرق و برقهای آن شدی که یادت رفته واسه چی به این دنیا اومدی
از کجا اومدی
واسه چی اومدی
به کجا میخواهی بری؟!
اگر پروانه بودی وقتی اون فراترهای الهی رو میدیدی به دور قد و بالای اون زائرها طواف میکردی
اونقدر دور شمع وجودشون میگشتی تا بیفتی زیر قدمهای مبارکشون و همونجا میمردی
اگر اینجور بشه چه میشه!
راستی، راستی، فضای به این شلوغی، به این قشنگی کجا دیدی؟!
طبیعت و کوه و بیابون را بیخیال
کجا دیدی یک عده آدم همه یک دل بشینند، هم یک چیز بخواهند
کجا دیدی، یکی نماز بخونه، یکی دعا، یکی زیارت بخونه و یکی گریه کنه
یکی ضجه بزنه و یکی التماس کنه
پیر و جوون...، دختر و پسر، زن و مرد، همه اینجا بیچارهاند همه محتاجند
اینجا، شاید یکی از اون جاهای روی زمین باشد که شاه و گدا نداره
همه اینجا گدایی میکنند
تو این صحن و سرا، از هر قوم و طایفهای بخواهی پیدا میکنی
اینجا، همه باز زبون خودشون با کریمه اهل بیت علیها السلام حرف میزنند
خوش بحالشون
چه قلبهای پاکی
چه چشمهای پر اشک قشنگی
چه سوز و صفایی
خدا کند دلهاشون، چشماشون، اشکهاشون همیشه، همینجور باشد، همیشه تو خونه این خانواده اینجور باشد.
راستی، ترنجهای تو کاشیها
گلهای تو فرشهای این صاحب خونه به تو فخر میفروشند، حق دارند، راستی خوش بحال این کفترها، چه جای خوبی زندگی میکنند
چه زندگی سادهای دارند
بر عکس ما تو خونههای جدید و امروزی، خالی از نورانیت و صفا
راستی راستی بیایم مثل کفترها سبکبال بشیم و هر وقت هوس کردیم به پرواز درآییم
خیلی حرف زدم
خسته شدی
تسبیح رو بردار، 34 مرتبه ا...اکبر، 33 مرتبه سبحانا... و 33 مرتبه هم الحمدلله بگو
دلت آرومتر نشد؟
سبک شدی
الحمدلله
این هم از برکت سبحانا... و ذکر خدا
حالا رو به قبله بایست رو به ضریح
زیارتنامه رو باز کن
بسما... بخون
دیگه دلت آروم شد
دو رکعت نماز زیارت هم بخون
اگر حال داری قرآن و مفاتیح رو هم بردار چند آیه قرآن بخون
نمیدونم ــ اگر شب چهارشنبه است یک دعای توسل بخون اگرشب جمعه است که مشرف شدی یک دعای کمیل
بیشتر ناله بزن
اینجا اومدی، این کریمه را پیش خدا واسطه کن
حالا از ته دل التماس کن
یادت نره واسهچی اومدی
زیارت قبول!
اینجا که بودی خیلی عزیزه
آرامگاه ابدی اولیای خدا
عرفا و عاشقا میآن
قدر خودت رو بدون
اون جا، ارزش پیدا میکنه
بیشتر از همه بدرد خودت میخوره
میدونی، چرا ارزش داری؟
نه!
پس، گوش کن
خیلیها تو این شهر زندگی میکنند که کبوتر همیشه حرمند، توفیق دارند
خیلیها هم فقط لیاقت دارند از دور نگاهشون به گنبدطلایی و درهای حرم میافته
فقط میتوانند از جلوی حرم رد بشوند و توفیق داخل شدن رو ندارند
حالا که وارد این صحن و سرا شدی قدر خودت را بدون، مواظب باش
مراقب باش...
میدونی، خیلیها تو بستر بیماری و اسیر تخت بیمارستانها شدند
گرفتارند
دلهاشون اینجاست و جسمهاشون اونجا
اونهارو هم دعا کن
شفای همه مریضها را بخواه
وقتی، میخواستی مشرف شی، خیلیها بهت التماس دعا گفتند اونها را هم دعا کن
خیلیها به گردنت حق دارند
پدر، مادر، بزرگترها، معلمها و استادها
خیلیها که خودت بهتر میدونی
به نیت تکتک اونها زیارت کن، به نیت همه اونها دو رکعت نماز زیارت بخوان
سالهای قبل با خیلیها اومدی زیارت
با اونها، همناله میشدی
دعا میخوندی
نام اونها را هم ببر
برای همه اونها که دستشون از اینجور جاها کوتاه شده یک هدیه الهی بفرست، نام اونها را ببر، به نیت همه اونها یک زیارتنامه بخون خاطرجمع باش با این هدیهات اونها را شاد میکنی، شاید وقتی تو هم از کاروان اونها شدی یک نفر برای تو از این هدیهها بفرسته، اینجا یادشون کن تا بقیه هم تو را یاد کنن
میخواهی یک سخن نورانی از امام جوادعلیه السلام برادرزاده غریب این خانم برات بگم، خستگی رو از تنت بیرون کنه با معرفتتر زیارت کنی، آقا فرمودند: هر کس عمهام را در قم زیارت کند، بهشت بر او واجب است
آره! به زیارت خواهر امام رضاعلیه السلام مشرف شدی
به زیارت اون خانم بیستوهشت سالهای که در مدینه برای دیدن برادرش عازم توس شد، اومدی
17روز بعد تو این سرزمین مقدس و نورانی بیمار شد و بعد از اون، از دنیا رفت
خانم و آقای بهشتی
آره، با شما بودم
بسم ا...
با معرفت زیارت کن
راستی داشت یادم میرفت
خیلیها زیر قدمهای تو
تو همین صحن و تو همین مسجدها زیر خاکند که مثل طلای ناب بودند
یک عمر جیرهخوار صحن و سرای بیبی بودند
دلهاشون خدایی بوده با این که جسمهاشون رو فرش بوده قلبهاشون عرش بوده
چهرههاشون ملکوتی بوده
عالم بودند اما عامل
عارف بودند و بعضیها هم مرجع مردم زمان خودشون
اگر بیتوفیق از کنار مرقد اونها بگذری باختی
خیلی از حاجتهای دنیایی تو به همین بزرگوارها بگو
حاجتهای اخروی و سعادت و شفاعت اخروی تو از این بانو کریمه بخواه
التماس دعا
به چلچراغهای حرم نگاه کن
به آینهکاریها
کاشیها
به خطهای رو کاشی
به سقفهای نقاشی شده
راستی اینجا همه چیز قشنگ و زیباست
به قول قدیمیها دل آدم رو میبره!... به کجا؟
خودت بهتر میدونی
راستی، اگر اون قدر بزرگ بودی که از اون بالا به اینجا نگاه میکردی میدیدی اینجا فقط زائر زمینی نداره بلکه زائر و مهمون آسمونی هم داره، مواظب باش، کجا اومدی، از کجا داری میری
آره بابا، عیب از چشم و گوش من و توست
خیلیها اینجا به قصد زیارت میآیند که چشمهای من و تو لیاقت زیارت اونها را نداره
خیلیها وقتی سلام میدهند جواب سلامشون و میشنوند
از صحن که اومدی بیرون، تو حیاط پر از سقاخونه است
اون کاسه طلایی رو بردار
پر از آب کن
و به یاد تشنههای کربلا نوش جان کن
حالا بگو: السلا علیک یا اباعبدا...
فدای لب تشنهات یا حسین
گفتی، گوارای وجودت، نوش جونت
زیارت قبول!
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد