بعد از گذراندن ده روز زندان انفرادی و مراحل بازجویی در زندان توحید و یا همان موزه عبرت فعلی که به جرم اعتراض به معضلات فرهنگی و کم کاری های دولت وقت و البته دستگیری تعدادی دیگر که کارشان چیزی بیشتر از اعتراض بود به دفترشان فراخوانده شدم بر خلاف تصورم با روی خوش به استقبالم آمد و بعد تورق پرونده گفت :اگر جایمان عوض می شد و من آنطرف میز بودم. همین کارهای اعتراضی تو را می کردم.
یکبار هم وقتی مستند فقر و فحشارا ساختم و فیلم توقیف شد و پایم به داد گاه کشیده شد ایشان را در سازمان بازرسی کل کشور دیدم. فیلم را دیده بود. میخواستم مستند از کجا آورده اید؟را بسازم. گفت :هنوز هم تو آنطرف میز هستی و من اینطرف و خوشحالم که بعد از ده سال هنوز کم نیاورده ای.
آخرین دیدارمان پس از ریاست جمهوری ایشان بود.در ضیافت افطار کنار هم نشسته بودیم. هم قبا از افطار مشت تریبون و هم سر سفره که مرا به کنارش فرا خواند کلی به مسایل موجود نقد کردم و ایشان هم مثل قبل صبورانه گوش داد و آخرش گفت :من نسبت به تو همان ارادت سی سال پیش را دارم .من هم گفتم :من هم دوستتان دارم به شما رای هم داده ام اما باز من اینطرف میزم و شما آنطرف و قبول دارید نقد دولت بهترین کمک به دولت است؟
گفت قبول دارم.
خدا شهید خدمت ایران را با جدشان محشور کند
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد