یادداشتی از دل نوجوانان!
مهمترین سوال من از آموزش و پرورش این است که آیا حاضر هستند یکبار دیگر پای کلاس درس بنشینند و از ابتدا درس بخوانند؟ آیا حاضر هستند که کتابهای جدید را و شیوههای جدید را به جان بخرند؟
به گمانم کسی به این سوال، چراغ سبز نشان نخواهند داد. هرچند که از گذشته تا کنون، سختگیری معلمها کمتر شده و لطف آنها بیشتر، اما این دلیل نمیشود که خاطرات تلخ درس خواندن از ذهن کسی برود. هرچند من میگویم درس خواندن آن زمانها خیلی راحتتر بود. حالا با پیشرفت علم و تکنولوژی، بچهها گاهی تمام روز را مشغول هستند. درحالی که درستش این بود که دانشآموز پس از برگشت به خانه، درس را کنار بگذارد و استراحت کند، اما امروزه بعد از مدرسه بیشتر تکالیف و درس خواندنها تازه شروع میشوند! و حجم بیبدیل مطالب که معلمها در هر ساعتی از شبانه روز ارسال میکنند و توقع بازخورد دارند! از آن طرف طیف منابع و کتابهای مختلف که یک دانشآموز بدون آنها و صرف اتکا به کتاب درسی، نمیتواند کار خود را پیش ببرد. حالا هزینه اینها را حساب کنید! چه بسا در خیلی از مناطق حتی تهیه خود کتاب وزارتی هم سخت است!
بعد از آن برمیخوریم به مشکلات امتحان و کنکور. چیزی که مدام دارد تغییر میکند و معلوم نیست چه چیزی در انتظار یک دانشآموز کنکوری خواهد بود. مثل اینکه شب بخوابی و صبح چهارتا قانون جدید طرح شود؛ و به راستی چه کسی پاسخگوی آیندهی بچههای این سرزمین است؟
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد