یکی از الزامات حاکمیت موفق، داشتن نیروی انسانی کارآمد و متعهد در دستگاه های اجرایی به ویژه در مناصب مدیریتی کلان است، از این رو حسن اجرای وظایف و حکمرانی خوب تابع انتخاب عوامل و نیروهای شایسته است.
هر دولتی متناسب با نگاه و رویکردی که اتخاذ نموده، برای پیاده سازی برنامه و خط مشی های خویش به ناچار مقاماتی را انتخاب می کند که معتقد به مبانی، اصول و اهداف آن دولت باشند و رئیس جمهور منتخب را که در راس قوه مجریه بر مسند نشسته در اداره امور یاری کند. دولت «چهاردهم» نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود و کسانی را منصوب می نماید که با او و سیاست هایش هماهنگ باشند.
در قوانین کشور نقش و وظایفی برای مقامات عالی وزارتخانه ها و یا سازمان های همتراز در نظر گرفته شده که می توان در دو مقوله مجزا طبقه بندی کرد. اول نقش و وظایفی که به تنهایی بر عهده دارد و دوم نقش و وظایفی که آن فرد به عنوان یکی از اعضای هیئت دولت ایفا می کند. بدین لحاظ تعیین شرایط و تعریف ویژگی های و شایستگی های خاص برای انتخاب و انتصاب چنین فردی علاوه بر اینکه مبتنی بر مبانی علمی و تجربی است بسیار با اهمیت و پرفایده است.
شایسته گزینی به عنوان عامل موفقیت سازمان ها و توسعه در استمرار نظام های سیاسی و اداری مطرح است و رشد و پیشرفت حکومت ها در گرو این است که افراد با کفایت در منصب های مناسب قرار گیرند.
شایسته سالاری در اسلام، ریشه در عدالت و جهان بینی توحیدی دارد و با عنایت به کلام گهربار مولای متقیان در کتاب ارزشمند نهج البلاغه معیارهای انتخاب و انتصاب مدیران شامل معیارهای ارزشی، زمینه ساز و تخصصی است و از منظر قرآن کریم، سنت خداوند متعال بر این است که شایستگان زمام امور را به دست بگیرند، زیرا مسئولیت ها امانات الهی هستند. دارا بودن تجربه و تخصص لازم از جمله معیارهایی است که بارها مورد تاکید معصومین قرار گرفته، چنان که امام علی (ع) حسن شهرت و سوابق خوب افراد را در عهدنامه مالک اشتر، به عنوان یکی از ملاک های گزینش افراد معرفی می کند.
امروزه توسعه اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی همگام با هم، توسعه پایدار و همه جانبه را در یک جامعه تشکیل می دهد و سازمان ها به عنوان پیشاهنگان توسعه، نقش مهمی را ایفا می کنند.
کسانی که در حوزه محیط زیست تلاش می کنند، همیشه یک دغدغه بزرگ دارند.
رئیس سازمان حاکمیتی و کاملاً تخصصی حفاظت محیط زیست چه کسی باشد؟
معمولاً کسانی که در سازمان فعالیت می کنند، بر این باورند که آیا می توانند پس از کار و ارتقاء جایگاه، در نهایت بر منصب ریاست بنشینند. اما این چالش که آیا این بار هم همانند تمامی ادوار گذشته ریاست سازمان از بیرون انتخاب شود، دغدغه ای مهم است. بر اساس اصل یکصد و بیست و چهار قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رئیس جمهور می تواند برای انجام وظایف قانونی خود معاونانی داشته باشد.
پس به راستی انتخاب و انتصاب معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان به جهت انجام درست وظایف خطیر، از داخل یا خارج سازمان کدام بهتر است؟ همان طور که از عنوان پیداست، ریاست را می توان از دو جا بر سر کار نشاند، یا برای اولین بار از درون مجموعه با نگاه به بلوغ و توانایی علمی و تخصصی کارکنان آن و از بین 7697 نفر منتج از باز تعریف بنیادین وظایف به عنوان عضو کابینه انتخاب شود و یا از بیرون سازمان برای همکاری دعوت شود که خروجی آن فارغ از قضاوت رویکرد اشخاص، محیط زیست کشور در وضعیت چندان مناسبی قرار ندارد و برخی از متخصصان این حوزه مهم ترین مشکل را در ساختار مدیریتی و سیاست گذاری زیستی دهه های گذشته می دانند.
تحلیل های انجام شده چگونگی محیط زیست ایران را در سنوات گذشته نشان می دهد و بیانگر تنزل معنا دار رتبه ایران است. مضاف اینکه گزارش های مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی و شاخص های عملکرد محیط زیستی (EPI) که به صورت دوسالانه منتشر می شود مبین آسیب و تخریب های زیست محیطی و کارهای بر زمین مانده است. افراد درونسازمانی، داخل سازمان رشد کرده و سلسلهمراتب اداری را طی کردند و اکنون میتوانند بهعنوان رئیس سازمان انتخاب شوند.
اما اشخاص بیرون سازمانی، مدیرانی هستند که بر اساس سوابق و روابط برونسازمانی و طی نمودن فرآیندهایی خارج از سازمان دعوت میشوند و مستقیماً مسئولیتهایی را میپذیرند. در ادامه لازم است که مزایا و معایب شناسایی و تشخیص داده شوند تا بر این اساس، انتخاب درست و هدفمندی جهت برونرفت از مشکلات و چالشهای زیست محیطی صورت گیرد؛
مزایای انتخاب از درون:
رئیس سازمان باید از تخصص لازم برخوردار باشد، در واقع با مبانی علمی دانش محیط زیست و سواد آن آشنایی کامل داشته باشد. از طرف دیگر لازم است از توانمندی اجرایی و عملیاتی کافی برخوردار بوده و تجربه و شناخت کافی از توسعه پایدار و ارکان آن داشته باشد. فرد درونسازمانی بهخوبی با فرهنگ سازمان، اهداف و چشماندازهای آن آشنایی دارد و تمامی مناسبات و ارتباطات را میشناسد، لذا هیچ وقت اضافهای صرف به اصطلاح جا افتادن نمیکند که این سبب میشود از صفر، کاری را شروع نکند و ملزم و متعهد به اهداف باشد. تعصب آنها به سازمان، نوعی تعهد به همراه خواهد داشت که خود را در برابر سرنوشت آن، بسیار مسئول میداند.
یکی از مهمترین پیام های انتخاب از درون به کارکنان این است که در صورتیکه بهخوبی کار کنند، رشد خواهند کرد و میتوانند ارتقاء یابند و در نهایت در جایگاه ریاست قرار بگیرند. این یعنی انگیزه برای کارکنان که بیشتر و مطلوبتر، آموزش و تجربه کسب نمایند. افرادی که از داخل سازمان منصوب می شوند به سازمان وفادارترند و اطلاعاتی که از سازمان دارند به آنها کمک شایان می کند.
معایب انتخاب از درون:
فردی که از داخل منصوب می شود هم با چالش و محدودیت هایی مواجه است. یکی از مهم ترین این محدودیت ها رو به رو شدن با حسادت های ناشی از رقابت های داخلی است. هیچ کس از بازنده بودن خوشحال نمی شود، انتخاب مدیران عالی از درون سازمان، بعضاً حس حسادت و رقابتهای منفی ایجاد میکند و ممکن است حس رقابت سازنده را در افراد برای ارتقای شغلی از بین ببرد. همچنین سایر کارکنان که خود را شایسته می دانند اما مدیر نشده اند شاید دست به هر اقدامی بزنند.
مزایای انتخاب از بیرون:
مدیر ارشدی که از بیرون انتخاب میشود با خود افکار و ایدههای جدید و نفس تازهای به مجموعه میآورد و نسبت به روندها و گذشته سازمان تعصبات کورکورانه و پیش داوری ندارد و در صورت تشخیص درست چالشها و اخذ راهکارهای مناسب از تیم مشاورهای قوی میتواند معایب را به خوبی ببیند.
مشکلات سازمان برایش تبدیل به روزمرگی نشده و بهراحتی میتواند آنها را مشاهده کند و قادر است بهراحتی ساختارشکنی کند.
ضمن اینکه احتمالاً ارزیاب منصف تری در مورد عملکرد گذشته هست و بالاخره، انگیزه زیادی دارد تا در همان هفته ها و ماه های اول، خودش را اثبات کند و در نقش منجی، مورد تحسین و تأیید قرار گیرد.
معایب انتخاب از بیرون:
مقامی که از خارج سازمان میآید، فرصت محدودی برای اثبات شایستگیها و پیشبرد برنامههای خود و جلب اعتماد و کسب اعتبار دارد، اما اطلاعات لازم را برای تصمیمگیریهای حساس در این فرصتهای ابتدایی ندارد، پس ممکن است گاهی در کوتاهمدت دست به اقداماتی بزند که نتایج منفی دارد. او همکارانش را به درستی نمیشناسد و باید زمان زیادی را برای شناسایی افراد و قراردادن آنها در مشاغل و مسئولیتهای مناسب صرف کند که معمولاً در اینگونه موارد در بعضی از مناصب انتخابهای بهموقع، صحیح و درستی صورت نگرفته و سازمان را با مشکلات جدیدی مواجه میسازد.
همچنین وقت نسبتاً زیادی لازم است که با اهداف و برنامههای در دست اجرا آشنا و با آنها همراه شود.
بعضاً حضور پر تعداد مدیرانی که از بیرون میآیند میتواند احساس منفی و نامطلوب را در کارکنان شایسته ایجاد کند که آنها شانسی برای پیشرفت و فرصتی برای ارتقاء ندارند. این احساس باعث میشود در مقابل مدیران بیرونی موضع بگیرند.
آنها را رقیب و حتی غاصب تلقی کنند و انگیزة چندانی برای همکاری با آنها در مسیر موفقیت سازمان نداشته باشند و بهرهوری و اثربخشی سازمان در ارائة کیفیت خدمات مطلوب با چالشی جدی مواجه خواهد شد.
نتیجهگیری:
با توجه به اینکه وضعیت محیط زیست کشور بر اساس گزارشات مستدل، با بحران و چالش هایی مواجه و عملاً شکننده است، انتظار می رود از افراد متخصص و آشنا به امور زیست محیطی در بکارگیری ریاست سازمان استفاده شود. حقیقت این است که در هر دو صورت انتخاب از درون یا بیرون، با مزایا و معایبی رو به رو می شویم که در نهایت این رئیس جمهور محترم است که باید تصمیم بگیرید برای حکمرانی محیط زیست و حکومت داری، کدام منافع بیشتر اهمیت دارد و یا از کدام معایب می تواند چشم پوشی کند.
چنان که این نکته در انتخاب مقام عالی سازمان حفاظت محیط زیست به خوبی و با عدالت لحاظ شود، تاثیر شگرف آن در رشد و پیشرفت توسعه و به دنبال آن در جامعه محسوس خواهد بود.
بنا به دلایل ذکرشده و پرهیز از ایجاد هزینه های غیر قابل جبران و تولید حاشیه، توقع می رود این بار به نیروهای درون سازمان اعتماد شود و برای اولین بار از کارکنان شایسته سازمان حفاظت محیط زیست که درخواست بحق دارند در قامت ریاست این سازمان استفاده شود.
همچنان که مطالعات حاکی از آن است که در اغلب سازمان های موفق در مورد سیاست انتصاب از درون که گاهی آن را «درون زایی» می نامند تأکید بیشتری وجود دارد و به ارتقاء از درون توجه می شود چرا که مقامات و مدیران درون سازمانی، اگر درست انتخاب شوند، در بهبود جو سیاسی پیرامون برنامه های محیط زیست موفق تر از بیرونی ها خواهند بود.
شهرام شیران زائی
پژوهشگر تصمیم گیری و خط مشی گذاری عمومی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد