تفاسیر روبنایی، ظاهرگرایانه و سطحی درخصوص شکست احزاب سنتی اروپا (راست و چپ میانه) در انتخابات اخیر، نمیتواند مانع از استمرار حرکت معکوس اروپا از قرن بیستویکم به قرن بیستم شود.اروپای متحد، نمادها، مصادیق و مدافعان آن، دیگر برای شهروندان این حوزه جغرافیایی و استراتژیک جذابیتی ندارد! زمانی که در تاریخ هفتم فوریه سال ۱۹۹۲ میلادی پیمان ماستریخت یا همان پیمان اتحادیه اروپا بین سران ۱۲ کشور عضو جامعه اقتصادی اروپا منعقد شد، اروپاییان مدعی ایجاد یک شبکه متحد و بیهمتا بودند. اتحادیه اروپا درست در زمانی تشکیل شد که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشیده و ساختار نظام دوقطبی به نظام تکقطبی تبدیل شده بود. اما اروپاییان در طول حدود چهار دهه اخیر، فرصت طلایی استقلال از آمریکا را از دست دادند و به مهره بازی واشنگتن در نظام بینالملل تبدیل شدند. حضور و مانور لابیهای صهیونیستی در اروپا این روند را تشدید کرد.امروز اتحادیه اروپا به جای آنکه نماد یک مجموعه یکپارچه و عقلانی باشد، مصداق مجمعالجزایری ظاهرا متحد است که کارایی خود را در مواجهه با بحرانها از دست داده است. قرار بود اتحادیه اروپا، بازدارنده و خلاق باشد، نه اینکه پس از چهار دهه بهواسطه اصرار بر گسترش ناتو به شرق، به یک طرف غیررسمی نبرد با روسیه تبدیل شود! این همان واقعیت اروپای امروز است: آشفته، بدون هدف مشترک و وابسته.رمزگشایی از نتایج انتخابات پارلمانی اروپا اساسا دشوار نیست، هماکنون جریان راست افراطی و احزاب ملیگرا با تمام توان خود برای حضور در رأس معادلات سیاسی و اجرایی کشورهای مختلف اروپایی خیز برداشتهاند. ناکامی سران اروپایی در مهار بحرانهای اجتماعی، اقتصادی، مهاجرتی، امنیتی و سیاسی در قاره سبز، بر این روند دامن زده است. بررسیهای مختلف در اروپا نشان میدهد که هراندازه ناامیدی شهروندان اروپایی نسبت به جریانهای سنتی بیشتر میشود، به صورت همزمان گرایش بیشتری نسبت به جریان راست افراطی پیدا میکنند.همچنین برخی از شهروندان اروپایی که اساسا تاکنون در معادلات سیاسی این حوزه مشارکتی نداشتهاند، ترجیح میدهند آرای خود را به سود جریانهای ملیگرا و راست افراطی به گردش درآورند. اساسا یکی از تلاشهای جریان راست افراطی، جلب آرای سفید و خاکستری در آوردگاههای مختلف سیاسی در کشورهای مختلف اروپایی است. اعتراضات شهروندان اروپایی، امروز معطوف به ماهیت و عملکرد اتحادیه اروپاست. قطعا سیاستمدارانی مانند مکرون، اولاف شولتس و فن درلاین که از آنها تحت عنوان سیاستمداران آماتور و بحرانزیست یاد میشود، قدرت تغییر این معادله را ندارند و اتفاقا استمرار حضور آنها در مسند قدرت، جریان ملیگرای افراطی را بیش از پیش در قاره سبز قدرتمند میسازد. به نقطه پایان اروپای واحد نزدیک میشویم ...