ولی این ایستگاههای خنده در بسترهای رسمی مانند سکوهای نمایش خانگی یا تلویزیون هرچه باشد، درنهایت با رعایت ملاحظاتی، اثر نمایشی را برای تماشای خانوادگی مناسبسازی میکنند و از آن استندآپهایی که این روزها باب شده و در اماکن عمومی آن هم بدون هیچ ملاحظه و نظارتی بر محتوا، توسط خانمها و آقایان در کافهها اجرا میشوند، متمایز میکند. احتمالا در این مدت در فضای مجازی شاهد بخشهای کوتاهی از این اجراها بودهاید که درتعدادی ازکافهها وسایر اماکن عمومی فراگیرشدهاندواتفاقا تبلیغات گستردهای هم برای این خندانندههای خانمها وآقایان انجام میدهند؛تبلیغاتی که هم برای کافه بازارگرمی میکند هم برای اجراگران این استندآپها شهرت و درآمد خوبی به همراه دارند. اما خندیدن وخنداندن به چه قیمتی؟ به قیمت هزلگویی و بیمبالاتی در بیان موضوعات جنسی و اهانت به بسیاری از ارزشهای بومی و مذهبی و عبور ازحدود عرفی و شرعی و البته با خیال آسوده، چرا که این اجراکنندگان میدانند به لحاظ قانونی نظارت بر چنین تکاجراهایی در حیطه وظایف وزارت ارشاد نیست و از سمت دیگر پلیس اماکن هزار سمن دارد و این یاسمنها در آن گم است.
آسیب فرهنگ عمومی در چیرگی فرهنگ بیبندوباری
آسیبهای اجتماعی ناشی از مواجه مخاطبان با محصولات فرهنگی و هنری، یکی از مسائل نظام مدیریت فرهنگی و اجتماعی کشور در سالهای متمادی بوده و هست و در سالهای اخیر و بیش از یک دهه گذشته، بهویژه با توسعه فضای مجازی در جایگاه تسهیلگر ترویج چیرگی فرهنگ بیگانه و بیقیدوبند، حساسیت مسأله بیشتر هم شده است. موضوع فرهنگ همیشه با سه محور سبک زندگی، هویت و مدیریت تغییرات فرهنگی جامعه در ارتباط است و تولیدات هنری ازجمله انواع هنرهای نمایشی به راحتی میتوانند بر این سه محور اثرگذار باشند و در نتیجه جامعه را با انواع آسیبهای نوپدید مواجه کنند و حتی به مرور موجب استحاله فرهنگ ایرانی- اسلامی شوند. مبتنی بر همین اصل، نگرانی از باب شدن تکاجراهای بیمجوز، بینظارت و بیبندبار در کافهها و سایر اماکن عمومی، نگرانی بجایی است. زمانی که اماکن عمومی به خصوص کافهها که اتفاقا رفتوآمد گروههای نوجوان و جوان در آن بیشتر صورت میگیرد، زمینه را برای استندآپکمدیهایی باز میکنند که نه اجراکننده آن تعهدی نسبت به آنچه به مخاطب عرضه میکند دارد، نه تمامیت اثر در حال عرضه پیش از ارائه به مخاطب از غربال کارشناسی گذرانده شده است تا اشکالات محتوایی آن بررسی شده باشد بیبندوباری فرهنگی ناشی از مواجهه مخاطب با این تولیدات نمایشی دور از انتظار نیست. در این مواقع نه صاحب کافه یا هر مکان عمومی دیگری که میزبان این اجراکنندگان شده، از دغدغهمندی و مسئولیتپذیری اجراکنندگان نسبت به تاثیری که بر مخاطبان میگذارد اطمینان خاطر دارد و نه آن مکان عمومی در قبال جامعه یا حداقل مشتریهای خودش احساس مسئولیت میکند.
اجراکنندگان بدون صلاحیت
طرفه آنکه اجراکنندگان این استندآپهای آزاد از هفت دولت، برای شهرتسازی و کسب اعتبار، از بسترسازی اماکن عمومی سود میبرند و پس از انتشار چند تبلیغ در فضای مجازی و مانور دادن روی تکمیل ظرفیت تماشاگر نمایش برای فلان تاریخ و… و ادعای برخورد دستگاههای انتظامی و ممنوعالاجراشدن و بازگشت مجدد این ستارگان پوشالی به صحنههای اجرای استندآپکمدی، تماشاگران بیشتری را تهییج میکنند تا در نوبتهای بعدی اجرا اقدام به تهیه بلیت کنند و به این ترتیب آرام آرام خود را تبدیل به ستارههای استندآپهای یواشکی میکنند. همین حالا با یک جستوجوی ساده در اینستاگرام و سایر فضاهای مجازی، فیلمهایی از خندانندههایی مانند (ف.پ)، (م. ا)، (و.م)، (ع.ع) و...میبینیم که نه فقط اجراهای خود در برخی اماکن عمومی را تبلیغ میکنند بلکه از برگزاری دورههای مندرآوردی مانند «سیر تا پیاز طنزنویسی» و...برای خودکار و کاسبی راه انداختهاند و فارغ از دردسرهای انواع مجوز و مالیات و... که آموزشگاهها یا آموزشدهندگان حرفهای در موسسات رسمی و مجوزدار با آن مواجه هستند، فعالیت خود را به کمک فضای مجازی و اماکن عمومی ازجمله کافهها ادامه میدهند. ازسمت دیگر در تبلیغات خرید بلیت برای تماشای این استندآپها، اکثر گردانندگان صفحات مجازی برای ارائه آدرس محل اجرا، از مخاطب میخواهند بهصورت خصوصی (دایرکت) به آنها پیغام بفرستد. ظاهرا این نوع اجراها که رشد کمی قابلتوجهی هم دارد، در حال تبدیل شدن به نوعی اجراهای زیرزمینی هستند که هرچه بیشتر به زیر زمین فرو بروند، طبیعتا میزان آسیبهای فرهنگی ناشی از محتواهای نابهنجاری که بدون نظارت و با بیمسئولیتی اجتماعی تولید میکنند یا خواهند کرد، شدید میشود.
خدشه به اعتماد جمعی نسبت به صلاحیت هنرمندان
تعدد برخورد مخاطب با اجراهای کمدی بیتعهد و بیاخلاق که هیچ پروایی از چنگ زدن به هر موضوعی برای خنداندن ندارند، به مرور میتواند وی را نسبت به سلامت آثار نمایشی دچار تردید کند و حتی در مواردی، ممکن است مخاطبی که به اصطلاح به صورت خانوادگی به تماشای نمایش یا اجرایی کمدی نشسته از تماشای این بیبندوباری دچار شرم نیابتی شود و نهفقط یک کافه یا رستوران به عنوان مکانی عمومی که میزبان این دست اجراها شده، دیگر جای امنی برای این تماشاگر و خانوادهاش نخواهد بود بلکه احتمالا به عنوان شهروند، از بیتوجهی و سهلانگاری مسئولان فرهنگی و انتظامی کشور نیز تعجب خواهد کرد و به مرور این گمان در شهروندان قوت میگیرد که در زیرپوست شهر با ولنگاری فرهنگی مواجه هستیم و نه فقط هنر در کشور به عنصری ضدفرهنگی تبدیل شده که هنرمندان نیز در نگاه عموم مردم افراد بیبندوباری تلقی میشوند که بدون هیچ ملاحظه اجتماعی و صرفا برای پول و شهرت، دست به هرکاری میزنند.
آزادی عمل فرصتطلبان
بنابراین نه فقط با آزادی عمل نابجای برخی اماکن عمومی به بعضی اجراگران طنز برای اجرای نمایش لجامگسیخته، دیدگاه جامعه نسبت به عرصه هنر تاریک میشود بلکه در حق هنرمندانی که به سختی و با تعهد به تاثیرات اجتماعی تولیدات خود به کار هنری مشغول هستند، اجحاف میشود. درهمین حال گروههای تئاتری یا طنزپردازان زیادی هستند که برای دیده شدن و نمایش توانمندیهای خود در برنامههای تلویزیونی یا گرفتن سالن برای چند شب اجرای با مجوز، روزهای متمادی دوندگی میکنند و در نهایت نیز شاید از نظر مادی دستاورد چشمگیری نداشته باشند، ولی حداقل هنری که عرضه میکنند از مجاری رسمی گذر کرده و تاثیرات جمعی آن پیش از عرضه به عموم مخاطبان، از سوی کارشناسان مربوطه بررسی و در صورت نیاز اصلاح شده است. در واقع باز شدن فضای غیررسمی توسط برخی اماکن عمومی برای تعدادی هنرمندنما، حق هنرمندانی که برای فعالیت رسمی و قاعدهمند حتی حاضر هستند بخشهایی از اثر هنری و نمایشی خود را ولو برخلافمیل باطنی، تغییردهند، پایمال میشود. بنابراین در این وضعیت ولنگار با دو آسیب اجتماعی مواجه هستیم؛ اول بدبینی مردم نسبت به جامعه هنری و قید و بند رفتاری هنرمندان و دوم تخطی و درازدستی به حقوق هنرمندانی که به رعایت چارچوبها و قواعد کار هنری در ایران مبادرت میورزند.
خنده به قیمت اشاعه بیعفتی و بیحجابی
فرهنگ، برترین ابزار برای پیشرفت و موفقیت یک جامعه در هر یک از اجزای تمدنی آن است و زمانی که ابزارها و تولیدات هنری که چنین جایگاهی برای آن متصور هستیم تا حدی تنزل پیدا کند، شاهد انواع هنرهای نمایشی ولنگار و بیتعهد باشیم که شعور عمومی مخاطبان را نادیده گرفته است، نه فقط مخاطبی که از چنین خوراک ضدفرهنگی تغذیه کرده دچار بحران فرهنگی واگیرداری خواهد شد که در تعامل با سایر افراد جامعه میتواند موجب تسری این بیماری فرهنگی شود چرا که میدانیم ارتباط جامعه و هنر رابطهای دوسویه و متقابل است؛ به این معنا که محیط اجتماعی بر محیط هنری تأثیر میگذارد و محیط اجتماعی نیز از محتوای هنری تأثیر میپذیرد. هنر و هنرمند نقش بزرگی در حفظ ارزشها، مقاصد انسانی و رفتارهای اجتماعی دارند و در ساحت نخبگان معنوی، با اقتداری کاریزماتیکی که دارند حتی بدون هیچ قدرت سیاسی، میتوانند دگرگونی ساختی آینده کشور را سبب شوند. با این رویکرد زمانی که از ترویج تکاجراهای طنزآمیز در اماکن عمومی با محتواهای سخیف، عادیسازی بیعفتی و بیحیایی صحبت میکنیم، در حقیقت نسبت به اشاعه بیحجابی و انواع و اشکال تعارضات فرهنگی هشدار میدهیم. اصلا چطور میتوان اطمینان داشت ناخودآگاه مخاطبی که به تماشای شوخیهای جنسی اجراگر یک استندآپکمدی که هر ارزشی را به سخره گرفته تا در خوشبینانهترین حالت کمی خنده از تماشاگرش بگیرد نشسته است، آسیب نمیبیند؟! اگر در پاسخ به این سؤال، مدعی عدم تاثیرپذیری مخاطب از اثر هنری شویم، باید به کلی کار هنری را عملی بیهوده بدانیم که طبیعتا شواهد قطعی مبتنی بر تاثیرات هنر براجتماع و بلعکس، اجازه چنین کنشی را به ما نمیدهد.
سودجویی از خلاء قوانین
درنهایت باید دید چه عاملی موجب شده تااستندآپکمدیهای بیقید و بند،بدون آنکه واهمهای از برخورد قانونی داشته باشند، کارشان را ادامه دهند وحتی فضای مجازی، فضای مجانی تبلیغ کارشان هم شده باشد؟ به نظر نخستین عامل، خلاء قانونی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است چرا که مبتنی بر قوانین موجود، صدور مجوز برای تکاجراهای نمایشی برعهده ارشاد نیست؛ در واقع وقتی یک گروه نمایشی باهر سبک اجرایی میخواهد یک شب دریک کافه یا مرکز خرید و…اجرایی داشته باشد، به مجوز نیاز ندارد. استندآپکمدینهای مورد نظر در این گزارش و اماکن عمومی پذیرای آنها نیز از این خلاء قانونی استفاده کردهاند و با آسودگی خیال به ترویج انواع روایتهای طنز در اجراهای خود میپردازند. در این مواقع احتمالا جامعه منتظر واکنشی از سوی پلیس امنیت عمومی فراجا خواهد بود و ما هم، چنین تصوری داشتیم، البته تا وقتی که سعی کردیم در خصوص این مسأله با یکی از مقامات مسئول مصاحبهای داشته باشیم و از چگونگی برخورد با این نوع ناهنجاریهای اجتماعی بپرسیم و آن وقت بود که با عدمپاسخگویی مسئولان انتظامی کشور مواجه شدیم و تمامی تلاشهای ما برای هماهنگی گفتوگو با یکی از مقامات مسئول بینتیجه ماند. به این صورت که تلاش ما برای برقراری تماس با رئیسپلیس نظارت بر اماکن عمومی فراجا، معاون نظارت بر اماکن عمومی پلیس اطلاعات فاتب، پلیس امنیت، رئیس مرکز اطلاعرسانی پلیس پایتخت و فراجا یا به عدمپاسخگویی منجر شد یا پاسخها نتیجه روشنی دربر نداشت.در موردی، حتی یکی از مدیران به دلیل پرهیز از واکنشهای عمومی منفی نسبت به هر نوع اظهارنظر پلیس درخصوص چنین اجراهایی تاکید کرد و از ارائه یک پاسخ مشخص برای افکار عمومی طفره رفت.