به گزارش خبرنگارجامجم، ساعت۴بامداد بیست وهفتم اسفند سال۱۴۰۱مردرهگذری هنگام عبوراز مقابل جایگاه سوختی در شهرری متوجه صدای نالههای مرد جوانی شد. سمت اورفت ودید که چاقویی به ران او اصابت کرده است.بعد به پلیس واورژانس خبر داد که آنها آمدند و مرد مجروح به بیمارستان منتقل شد اما ساعاتی بعد فوت کرد.مقتول مجهولالهویه بود و ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران به دنبال شناسایی هویت و خانواده وی بودند. با گذشت چند هفته از این قتل خانوادهای که تبعه افغانستان بودند به پلیس آگاهی آمدند و شکایت کردندکه پسر ۲۲ سالهشان به نام بصیر در ساختمانی کارگری میکرده که از چند هفته قبل ناپدیدشده است. ماموران که احتمال میدادند جسد ناشناس متعلق به فرزند این خانواده باشد، از آنها خواستند به پزشکی قانونی بروند که آنها جسد پسرشان را شناسایی کردند.معلوم نبود این جوان باچه انگیزهای و ازسوی چه فردی به قتل رسیده است.با گذشت هشت ماه ازاین ماجرا خانواده مقتول به پلیس آگاهی تهران آمدند واین بار اطلاعاتی را در اختیار ماموران قراردادند که مردی به خانهشان زنگ زده وگفته پسرشان را به خاطر اینکه طلبش رانپرداخته کشته و اگراین طلب راندهند این بارپدر اورابه قتل میرساند.بعد از تماس عجیب این مرد با خانواده مقتول ماموران تحقیقات را ادامه دادند تا اینکه مشخص شد مقتول به هموطنش یاسر بدهی مالی داشته است.همین سرنخ کافی بود که ماموران اطمینان یابند او بصیر را کشته ومتواری است. یاسر مدام مخفیگاهش را عوض میکرد تا اینکه با گذشت بیش از دو سال از این قتل او دو روز پیش در اطراف تهران بازداشت شد.
او بعدازانتقال به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بازجویی شدوبه قتل هموطنش اعتراف کردوگفت:درافغانستان بادیگاردبرخی بازیگران، ورزشکاران و حتی افراد سیاسی و پولدار بودم. اما سال۱۴۰۱وقتی درگیریها درکشورم شدت گرفت ازترس جانم قاچاقی به تهران آمدم. به عنوان نگهبان و کارگر ساختمانی در ساختمانهای مختلف کار میکردم که با بصیر آشنا شدم.
وی افزود: کمکم به او اعتمادم کردم و طی چند مرحله از من پول قرض گرفت. بدهیاش به من ۲۰ میلیون تومان شده بود و اما سر موعد آن را نپرداخت. محل کارش را تغییر داده بود که شب حادثه او را در جشن تولد یکی ازاقوامم دیدم. با دیدن من ازترس فرار کرد که تعقیبش کردم و در خیابان درگیر شدیم.با چاقو ضربهای به پایش زدم وفکر نمیکردم همین ضربه باعث مرگش شود.دراین مدت با هویتهای جعلی در ساختمانهای مختلف کارگری یا نگهبانی میکردم.هشت ماه بعد از قتل به پدرش تلفنی زنگ زدم و گفتم پسرت را کشتم چون طلبم را ندادوتو باید به جای او طلبم رابدهی درغیر این صورت توراخواهم کشت. تهدیدم راجدی نگرفتند. بعداز دو سال در به دری بازداشت شدم.
سرهنگ کارآگاه مرتضی نثاری، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ با تایید این خبر به جامجم گفت: با اعتراف متهم به قتل، تحقیقات تکمیلی از او ادامه دارد.