معمای خفت‌گیری مرگبار در بیابان

دو مرد که متهم هستند در جریان خفت‌گیری مرگبار از پسری جوان او را با ضربه‌های چاقو و کاتر به قتل رساندند، درحالی منکر قتل هستند که خون مقتول روی لباس و قبض پارکینگ داخل جیب آنها پیدا شده است. دو متهم در دادگاه کیفری محاکمه شده و وکلای آنها خواستار نقش تاخیر اورژانس در مرگ مقتول شدند.
کد خبر: ۱۴۶۴۱۸۴
نویسنده محمد غمخوار - دبیرگروه حوادث
 
به گزارش خبرنگار جام‌جم، شامگاه ۱۹شهریور۱۴۰۱ مردی هنگام عبور ازکنار منطقه‌ای بیابانی در شهر بهارستان در غرب استان تهران با پیکر غرق در خون پسر جوانی رو‌به‌رو شد که با ضربه چاقو به‌شدت مجروح شده بود.پسر جوان به نام یاسر به بیمارستانی در آن حوالی منتقل شد اما به‌علت شدت جراحات و خونریزی جان باخت. ماموران در جریان تحقیقات دو مرد به نام‌های شاهین و مهرداد را در این رابطه دستگیر کردند. در حالی که متهمان منکر قتل بودند اما دلایل قضایی علیه آنها بود و پرونده‌شان با صدور کیفرخواست به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در جلسه محاکمه برادر مقتول و وکیل اولیای‌دم در دادگاه حاضر شدند. دو متهم جوان و میانسال هم از زندان به دادگاه کیفری منتقل شدند تا همراه دو وکیل تسخیری خود از اتهام‌شان دفاع کنند.در ابتدای جلسه وکیل اولیای‌دم در تشریح ماجرا گفت: یاسر شامگاه حادثه بین ساعت ۲۰:۳۰ تا ۲۱ مورد خفت‌گیری قرار می‌گیرد. او را با ضربه‌های چاقو به‌شدت مجروح کرده بودند. وقتی ماموران در محل حاضر می‌شوند با دو مرد در آنجا رو‌به‌رو می‌شوند که با دیدن گشت پلیس فرار می‌کنند. ماموران آنها را تعقیب کرده و دستگیر کردند. آثار خون روی لباس آنها بود. در ابتدا مدعی می‌شوند هنگام فرار زمین خورده و زخمی شده‌اند. یکی از آنها در حین فرار چاقویی که همراه داشته را پرت می‌کند که پیدا می‌شود. پزشکی قانونی پس از آزمایش تخصصی اعلام کرده آثار خون روی لباس دو متهم متعلق به مقتول بوده است. یکی از متهمان چاقو و دیگری تیغ موکت‌بری همراه داشته که پزشکی قانونی هم در گزارش خود علت مرگ را جراحت با چاقو و تیغ موکت‌بری اعلام کرده است. 
وی ادامه داد: شاهدی هم در پرونده اعلام کرده سه نفر را دیده که در حال زورگیری از متهم بودند. حتی یکی از آنها مدعی شده «بسه دیگه کشتیش» یکی از متهمان بعد از دستگیری خود را با هویت جعلی معرفی کرده بود. با توجه به دلایلی که به آن اشاره کرده و در پرونده وجود دارد، از طرف اولیای‌دم برای هر دو متهم به اتهام مشارکت در قتل درخواست قصاص دارم. 
رئیس دادگاه سپس خطاب به شاهین گفت: اتهام شما براساس کیفرخواست، مشارکت در قتل عمدی‌ و ایراد ضرب و جرح عمدی با چاقو است. اتهامات خود را قبول دارید؟
متهم جوان با رد اتهامتش گفت: «خون روی لباس متعلق به خودم بود و نمی‌دانم، چرا پزشکی قانونی گفته مربوط به مقتول است. گوشی مرا ردزنی کنید معلوم می‌شود در زمان قتل کجا بودم. حتی قبلش از عابر بانک در محل دیگری از پول گرفتم.»

رئیس دادگاه: در زمان قتل در محل چه‌کار می‌کردید؟
شاهین: 
اول یک چیزی بگویم، مهرداد از من به اتهام قتل همسرش شکایت کرده بود که تبرئه شدم. ما با هم رابطه خوبی نداشتیم که بخواهیم در سرقت همدستی کنیم. آن شب ماشینم را در پارکینگ پارک کردم و به سمت خانه می‌رفتم که مهرداد سراغم آمد و به خاطر دوستی من و پسرش خواست آنها را آشتی بدهم. مثل این‌که آن روز سر یک گوشی دعوا کرده بودند. من ۲۰ سال است خانه‌ام در آن محل است، هیچ‌وقت در محل زندگی‌ام سرقت نمی‌کنم. 

رئیس دادگاه : چرا فرار کردید؟
شاهین: 
چون مواد همراه داشتیم. 

رئیس دادگاه : درباره آثار خون مقتول روی لباست چه می‌گویی؟
شاهین:
 هنگام فرار کفشم را گم کردم. حتی حس کردم پایم را در خون گذاشتم. 

رئیس دادگاه: اما سرباز گفته به سمت محل قتل نرفتی.
شاهین: 
یک ساعت آنجا بودیم و چند بار جایمان را عوض کردند.

رئیس دادگاه: چاقو متعلق به شما بود؟
شاهین:
 بله.

رئیس دادگاه : نوک چاقو در بدن مقتول پیدا شد، چه توضیحی داری؟
(سکوت متهم)

رئیس دادگاه: روی قبض پارکینگ که در جیبت بود رد خون مقتول پیدا شد. آن را هم قبول نداری؟
شاهین: شاید روی زمین افتاد و برداشتم. این‌طوری خونی شده.

سپس نوبت به دفاع وکیل متهم رسید که او درخواستار تحقیقات بیشتر در پرونده شد و گفت: براساس گزارش پزشکی قانونی خونریزی شدید باعث مرگ شده است. این در حالی است که اورژانس حدود ۶۵ دقیقه بعد به محل رسیده و مقتول توسط برادرش به بیمارستانی که حدود هفت دقیقه تا محل قتل فاصله داشت برده می‌شود. به نظرم در این ماجرا به ترک فعل اورژانس و نقش آن در مرگ توجه نشده است. تنها شاهد هم معتاد است و شهادتش قابل استناد نیست.مهرداد هم وقتی در جایگاه قرار گرفت با رد اتهامش گفت: من هیچ چیز  را قبول ندارم. نمی‌دانم چرا پزشکی قانونی گفته خون مقتول روی لباس من بوده است. 

رئیس دادگاه: چرا کاتر همراه داشتی؟
مهرداد: 
تعمیر کفش انجام می‌دهم و وسیله کارم است. 

رئیس دادگاه: چرا با دیدن ماموران فرار کردی؟
مهرداد: 
صبح مواد خریده بودم تا بکشم اما وقت نشد و موادهمراهم بود. من جون فرار ندارم و پنج متر فرار کردم.

​​​​​​​وکیل مهرداد هم با اشاره به تاخیر اورژانس در حضور در محل گفت: اگر سرقتی در کار بود، باید کیف مقتول نزد آنها پیدا می‌شد اما هیچ چیز پیدا نشده است. 

در پايان قضات جلسه را تجدید کردند تا تحقیقات بیشتری در پرونده انجام شود.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها