در مرحله تدوین طبق گفته مطلعان، نگاشتن برنامه به جای معاونت راهبردی در معاونت برنامهریزی معاونت زنان انجام میشود که این به دلیل ارتباط این معاونت با سازمان برنامه و بودجه است و باعث میشود برنامه نگاه راهبردی نداشته باشد. البته این ایراد به طور کلی به برنامههای توسعه وارد است. این برنامهها از یک سیاست کلی پیروی نمیکنند چراکه در انتهای هر برنامه با کیفیت نازلی به فکر تدوین برنامه بعدی میافتند.متن این برنامه ازمنظرهای گوناگونی همچون سازگاری درونی، میزان واقعی بودن اهداف، اهمیت دادن به اولویتهای زنان و خانواده، جامع و مانع بودن و...میتواند مورد بررسی قرار گیرد. با توجه به اینکه سالانه تعداد زیادی پژوهش از قبیل پایاننامه، مقاله و طرح پژوهشی در زمینههای مختلف انجام میشود، انتظار میرود برنامههای توسعه به عنوان مهمترین اسناد میانمدت کشور از نتایج این پژوهشها بهرهمند شود.به طورکلی درخصوص متن این برنامه در حوزه زنان و خانواده به نظر میرسد این برنامه اولویتهای زنان و خانواده را بهدرستی تشخیص داده است. همچنین این برنامه بر موارد مهمی مانند طراحی شاخص سنجش وضعیت این حوزه، اطلس حوزه بانوان، آینده پژوهش و انجام پیمایش تأکید و توجه کرده است که به آن قوت میبخشد. با این حال «واقعی بودن اهداف» و «جامع و مانع بودن» دو نقد جدی است که برنامه میتوانست بسیار بهتر در آن عمل کند. برای نمونه درخصوص ساماندهی به مراکز مشاوره که اهمیت بالایی دارد، تناسب با فرهنگ اسلامی رعایت شده اما انواع دیگر روشهای توانمندسازی اشخاص که با تکیه بر فلسفه، علوم ذهنی و عصب شناختی صورت میگیرد از دید این برنامه مغفول مانده است. درباره آموزش والدین برای تعامل با فرزندان در سنین مختلف نیز تاکید نشده و همه موضوع مشاوره به ازدواج و طلاق محدود شده است. درحالی که آموزش والدین و مربیان میتواند با آفرینش مهارتهای ارتباطی، ازدواج درست و رفتار صحیح پس از ازدواج همراه باشد.
برای نمونه دربحث واقعی بودن اهداف ملاحظه میکنیم که نرخ باروری کل ۲.۵فرزند درنظرگرفته شده که باتوجه به نرخ جایگزینی جمعیت محاسبه و مطمئنا هدفی غیرواقعی است. در برنامه ششم نیز چنین نرخی هدفگذاری شد در حالی که در طول برنامه نرخ باروری کاهش یافت و از۲.۱به ۱.۶رسید.در این برنامه توجه زیادی به دلایل کاهش جمعیت نشده و بنابراین درخصوص سیاستهای افزایش جمعیت به تنوعبخشی الگوهای مهدکودک و روشهای جایگزین و نوین فرزندآوری بسنده شده، حتی دلایل افزایش ناباروری در ایران مورد توجه قرار نگرفته است. این درحالی است که مدلهای اقتصادی ازدهه۱۹۷۰به بعد نشان میدهد انگیزههای متفاوتی برای فرزندآوری در نظر میگیرند و دلایلی برای کاهش جمعیت احصاء میکنند.
موضوع بعدی به اجرای برنامه بازمیگردد. گفته میشود که قوانین در کتابهاهستند و اجرا شدن آنها در بستر جامعه منوط به موارد بیشماری از جمله ارتباط وثیق فرهنگ و قوانین است. اگر پیش از تدوین برنامه دلایل اجرایی نشدن بندهای برنامههای پیشین مورد توجه قرار گیرد و شکافهای موجود احصا و برای پرکردن آنها اقدام شود، قطعا شاهد نتایج بهتری خواهیم بود. نکته دیگر این است که یک برنامه بهتر است به انگیزهها و ساختار نهادی موجود توجه و برای تغییر آن اقدام کند.
سایر دلایلی که میتوان برای کاهش فرزندآوری برشمرد اثرات درآمدی و جایگزینی است که از طریق متغیرهای درآمد خانواده، بیکاری و عدم اطمینان در بازار کار، افزایش سطح تحصیلات و اشتغال زنان حاصل میشود.عقیمی بیولوژیکی آخرین دلیلی است که در این مدلها به آن توجه شده.میتوان گفت تمامی این دلایل برای کاهش فرزندآوری درایران وجوددارد ولی رتبهبندی و برنامهریزی برای خنثیسازی آن در این برنامه بایدموردتوجه قرارمیگرفت؛سیاستهایی ازقبیل آموزش رایگان عمومی، سیاستهای خانواده مؤثرتر شامل مراقبت عمومی از کودکان، مرخصی خانوادگی و مشوقهای مالیاتی که متاسفانه در برنامه لحاظ نشده است.
نکته دیگر معادلبودن چالش سالمندی جمعیت با بیکاری نسل جوان بهدلیل غیرفعال بودن بخشی از جمعیت است. طبق گزارشهای مرکز آمار، حدود ۶۰درصد جمعیت کشور غیرفعال است، ضمن اینکه ۸۰درصد جمعیت شاغل اشتغال ناقص کمتر از ۴۴ساعت در هفته دارد. بنابراین پنجره فرصت جمعیتی بهدلیل استفاده از«سودمندی جمعیت» ایجاد میشود که بهدلیل عدم توجه به «تولید»، کشور قادر نخواهد بود از این فرصت استفاده کند و انگیزه فرزندآوری هم محدود میشود. نکته دیگر اینکه یکی از راهکارها برای جبران عوارض پیری جمعیت افزایش اشتغال زنان است که باید با حمایتهای متعددی همراه شود تا از طرفی کاهش جمعیت را تشدید نکند و از طرف دیگر امکان استفاده از نیروی کار زنان بدون آسیبهای بدنی و روحی و با درنظرگرفتن موازنه اشتغال ــ کار منزل را فراهم سازد. در این برنامه موضوع اشتغال زنان خیلی کلی بیان شده و موارد متعددی از دید آن جا مانده است. مواردی مانند اشتغال بالای زنان در مشاغل غیررسمی و مشکلات ناشی از آن. همچنین برنامه اشارهای به امکان دورکاری و اشتغال پارهوقت زنان که روش بسیار خوبی برای موازنه اشتغال ــ کار منزل است نکرده وگویی همه این مواردرابه عهده وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای تدوین برنامه اشتغال بانوان با رعایت نقش زن در خانواده گذارده است. به نظر میرسد بدون داشتن یک نقشه پیشرفت پایدار و فراگیر که در آن تولید صنعتی نقش بیبدیلی داشته باشد بسیاری از اهداف این بخش بینتیجه میماند. مثلا برای اشتغالزایی زنان روستایی یا سرپرست خانوار تلاش میشود ولی این اشتغال بادوام نیست.
نکته دیگرتبصره ذیل بند(الف) ماده۸۰ است که به حوزه تعلیم وتربیت اقتصادی دانشآموزان مربوط است وبهتربود برای هویتبخشی به نوجوانان خصوصا دختران و تعمق باورهای ایشان برنامه جامعتری در نظر گرفته میشد.