خطای غیرقابل بخشش رادیکال‌ها!

مطلب اخیر منتشرشده در یکی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب درباره رئیس‌جمهور منتخب و قیاس وی با میخائیل گورباچف، آخرین رئیس‌جمهور اتحاد جماهیر شوروی که زمانی یکی از دو قطب قدرت جهانی محسوب می‌شد اما با اقدامات وی به سمت و سوی فروپاشی پیش رفت؛ شاید نمونه بارز اقدامات نادانسته‌ای است که در ظاهر همسو با گفتمان رئیس‌ جمهور منتخب است اما در ورطه عمل، گل به خودی محسوب می‌شود که صدای چهره‌های نزدیک به رئیس‌جمهور منتخب و چهره‌های اصلاح‌طلب و حتی اصولگرا را هم درآورده است.
مطلب اخیر منتشرشده در یکی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب درباره رئیس‌جمهور منتخب و قیاس وی با میخائیل گورباچف، آخرین رئیس‌جمهور اتحاد جماهیر شوروی که زمانی یکی از دو قطب قدرت جهانی محسوب می‌شد اما با اقدامات وی به سمت و سوی فروپاشی پیش رفت؛ شاید نمونه بارز اقدامات نادانسته‌ای است که در ظاهر همسو با گفتمان رئیس‌ جمهور منتخب است اما در ورطه عمل، گل به خودی محسوب می‌شود که صدای چهره‌های نزدیک به رئیس‌جمهور منتخب و چهره‌های اصلاح‌طلب و حتی اصولگرا را هم درآورده است.
کد خبر: ۱۴۶۵۳۱۳

این روزنامه با انتشار مطلبی، مانیفست میخائیل گورباچف را با مانیفست مسعود پزشکیان مساوی دانسته و در مدح چنین مانیفستی، رئیس‌جمهور منتخب را «گورباچف ایرانی» توصیف کرده است.هرچند نهایتا این مطلب از سایت روزنامه مذکور حذف شد اما حتی نگاهی گذرا بر تیتر و نه متن آن، چیزی جز این را به ذهن متبادر نمی‌کند که یا نویسنده آن مطلب به معنای کامل در باغ دیگری سیر می‌کرده و ناآگاه و ناهوشیار نسبت به شخصیت گورباچف و پزشکیان و ماهیت و شرایط روسیه و ایران به‌ویژه اثرات منفی مانیفست گورباچف بر روسیه فعلی و تضاد کامل این مانیفست با تاکیدات رئیس‌جمهور منتخب بر منافع ملی که براساس گفتمانی که تاکنون از خود نشان داده به نظر می‌رسد این امر دال مرکزی کابینه او خواهد بود، اقدام به نوشتن چنین مطلبی کرده یا تعمدی در کار بوده است؛ چراکه این مطلب به طور کلی حاصلی جز تخریب چهره ملی‌گرایانه یک رئیس‌جمهور منتخب ندارد.

حال‌ آن‌که رئیس‌جمهور منتخب، مسعود پزشکیان و حمایت‌شده از سوی جبهه اصلاحات باشد و خواه چهره‌ای متعلق به جناح‌های دیگر. کما این‌که یادمان نرفته است پزشکیان با شعار «برای ایران» قدم‌های نخستین خود را برای رسیدن به پاستور برداشت و در این مسیر بارها در مناظرات انتخاباتی درباره لزوم وحدت ملی و قدرتمند کردن ایران و ایرانی سخن گفت.بنابراین در مذمت مطلب منتشرشده در میان هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا، شکی نیست کما این‌که در این مدت چهره‌های مختلف هر دو جریان در نقد این مطلب و به‌ویژه تیتر آن که ویترین اصلی گزارش محسوب می‌شود، واکنش‌هایی نشان داده‌اند. سید عطا‌ا... مهاجرانی از این مطلب با عنوان «بلاهتی که بوی خیانت می‌دهد» یاد کرد و محمدجواد آذری‌جهرمی مطلب مذکور را «اُفی» دانست که به رئیس‌جمهور منتخب نمی‌چسبد. امیرحسین ثابتی نیز به عنوان چهره‌ای اصولگرا و نزدیک به سعید جلیلی، رقیب مسعود پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری، در توییتی با اشاره به شهرت گورباچف به ساده‌لوحی به عجیب بودن این تیتر و مطلب اشاره کرد.

در درون مقصر در بیرون قهرمان

همین یک جمله درنقدمطلب مذکور بس که روزنامه یادشده دربخشی ازمطلب خود نوشته است:«دردرون جامعــه روســیه، گورباچف را مقصر اصلی ســقوط اتحاد شــوروی و در بیــرون، قهرمــان تنش‌زدایی غرب و شــرق می‌دانند». همین موضوع که نویسنده نیز به آن اشراف دارد، تضاد کامل مانیفست گورباچف را با پزشکیان نشان می‌دهد، یعنی چسباندن گورباچف که تصمیماتش از او شخصیتی ضدملی ساخت به رئیس‌جمهور منتخب که گفتمانش تاکنون مبین شخصیتی تلاشگر در امور ملی بوده، ممکن نیست.
 
کنش گورباچف؛ به نفع آمریکا به ضرر روسیه 

پر واضح است که طبق موارد یادشده، قیاس مع‌الفارق گورباچف با پزشکیان، توهینی به رئیس‌جمهور منتخب نیز محسوب می‌شود. در بخشی از مطلب مذکور آمده است: «پزشــکیان نه رهبر سیاســی است و نه حتی سیاستمدار، او یکی از مردم عادی اســت ولی جزو شــهروندان نخبه که امور را به دســت گرفته است» و در ادامه مطلب نیز به نقل از فردی که او را کارشناس مسائل بین‌الملل عنوان کرده، درج می‌شود: «پزشکیان نه درنتیجه وغایت یعنی فروپاشـی نظام سیاسـی بلکه دربرنامه‌هایی کــه دارد، همان گورباچف ایران است». گرچه با این جمله اندکی متن تلطیف می‌شود که اهتمام از این قیاس بر روی برنامه‌های پزشکیان برای ایجاد یک تعادل در ارتباط با جهان و نه نتیجه‌ای است که گورباچف برای ملت خود رقم زد اما به‌هرحال نباید فراموش کرد همه آنچه که گورباچف به نفع آمریکا و به ضرر روسیه امروزی رقم زد، ماحصل برنامه‌هایی بود که به اشتباه اجرا کرد و هرچند امروز در غرب از او به عنوان آغازگر مسیر ژئوپلیتیک نوین یاد می‌کنند اما در شرق و از همه مهم‌تر وطن گورباچف از او به عنوان ساده‌لوح و مرتکب خطایی نابخشودنی یاد می‌کنند.
 
هراس از شباهت با گورباچف 

درواقع تمام آنچه که مساوی دانستن گورباچف با پزشکیان را به وصله‌ای ناجور بدل می‌کند، آن است که گورباچف با سیاست‌هایی که در پیش گرفت، نهایتا سیاست جهانی رابه سمت تک‌قطبی پیش بردکه تنها به نفع آمریکا بود و پس از آن این آمریکا بود که ارزش‌های خود را به جهان تحمیل کرد و درواقع این همکاری حداقلی میان شوروی و آمریکا به چیرگی حداکثری آمریکا بر جهان انجامید. این همان چیزی است که در تضاد کامل با امر امنیت ملی و منافع ملی است؛ موضوعی که نه‌تنها پزشکیان به عنوان نهمین رئیس‌جمهور ایران بلکه هر رئیس‌جمهوری باید از آن هراس داشته باشد که روزی همانند یا شبیه به گورباچف شود.
 
رادیکال‌هایی که نظام و پزشکیان را نمی‌شناسند

از سوی دیگر چنین قیاس‌هایی مصداق خوبی برای به تصویر کشیدن ماهیت تندروهایی است که نه چارچوب‌های نظام جمهوری اسلامی را به‌خوبی شناخته‌اند و نه برخلاف آنچه داعیه‌دار آن هستند، می‌دانند دقیقا پزشکیان چه شخصیتی دارد که او را «گورباچف» می‌نامند. از طرفی رادیکال‌ها، جامعه ایرانی را نیز به‌خوبی نمی‌شناسند که در تحلیل آن، شوروی را مصداق قرار داده و غیرمستقیم پزشکیان را شانس آخر نظام معرفی می‌کنند. کما این‌که گورباچف نیز شانس آخر جماهیر شوروی بود اما با در پیش گرفتن برخی سیاست‌ها، شوروی را گام به گام به آنچه آمریکا می‌خواست، نزدیک کرد.
 
لزوم مرزبندی با رادیکال‌ها 

بنابراین این موضوع چه آن زمان و چه اکنون امری مذموم به حساب می‌آید و ضروری است که رئیس‌جمهور منتخب به ماهیت چنین کنش‌ها و بازی‌های رادیکال‌گونه‌ای توجه ویژه نشان دهد. پزشکیان از روز نخست با وعده «برای ایران» با عرصه انتخابات گذاشت و نباید فراموش کند که در جایی از سخنرانی‌های انتخاباتی مطرح کرد: «می‌خواهم ایرانی بودن چه برای ایرانیان داخل و چه ایرانیان خارج از کشور، یک امتیاز باشد» و این امتیاز جز با سربلندی ملی و تعاملی جهانی، توأمان با حفظ منافع و استقلال کشور، رقم نمی‌خورد؛ مسأله‌ای که در تضاد کامل با سیاست‌های درپیش گرفته‌شده از سوی گورباچف است. 

چرا پزشکیان گورباچف نیست؟ 

آنچه در مطلب «مانیفست گورباچف ایرانی» مطرح شده، سال‌ها قبل در مورد محمد خاتمی در دولت اصلاحات نیز از سوی غربی‌ها عنوان می‌شد. مسأله‌ای که واکنش صریح رهبر معظم انقلاب را به‌همراه داشت وایشان دریک سخنرانی چهار تفاوت اصلی گورباچف با خاتمی را این‌طور بیان کردند که «آقای خاتمی گورباچف نیست، اسلام کمونیست نیست، نظام مردمی جمهوری اسلامی نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست و ایران یکپارچه، شوروی متشکل ازسرزمین‌های به‌هم سنجاق‌شده نیست». پس از گذشت حدود دو دهه از آن زمان اما تفاوتی در مرزبندی‌های یادشده ایجاد نشده است و بنابراین پزشکیانی که عده‌ای در تبلیغات انتخاباتی و پیش از پیروزی وی در انتخابات از دولت او با عنوان«دولت سوم خاتمی» یاد می‌کردند، نمی‌تواند گورباچف باشد، ولو این‌که عده‌ای رادیکال او را به اشتباه «گورباچف ایرانی» بنامند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها