سادهلوحانه باور کرده بودیم که او از پا نمیافتد. فردای آن روز خبر درگذشت این ستاره قدیمی سینما که این روزها همچنان هنرش بر تارک تلویزیون میدرخشد، منتشر شد.خبری حیرتآورتر از خبر قبلی. چراکه مرگ، این پدیده همیشگی و بیعلاج تکراری نمیشود و همیشه آدم رادچارحیرت میکند.مخصوصاوقتی قهرمانان رابه کام خودمیبرد.راد،شمایل قهرمان داشت.هم درظاهروهم در شخصیتهایی که ایفا کرد و در قاب تصویر به یادگار گذاشت.حتی در نقشهای منفی،صلابتی مثالزدنی از خود به نمایش میگذاشت. کاریزمایی جادویی ازمردی باچشمان روشن،صاحب صدایی خشدار وباقامتی بلندکه همه ویژگیهای ستاره سینما شدن رایکجا داشت.در سالهای دور از این نعمت خدادادی با همت مضاعف خود استفاده کرد و در سینما بالنده شد. در سالهای اخیر هم درتلویزیون دست هنر خود را در دستان مخاطبان گسترده قاب کوچک گذاشت. همین شد که نامش را در لیست مهمانان نوشته بودم. به خبرنگارمان نشان دادم و گفتم، میخواستم همین روزها که فصل سوم سریال سرزمین مادری روی آنتن رفته،دعوتش کنیم.جمله تکراری «چقدر زود دیر میشود!» را تکرار و البته اینبار با تمام وجود، درکش کردیم. ایفاگر شخصیت سرهنگ بهادری، دیگر در این دنیا نیست اما هنرش در تصویر ثبت شده و امتداد دارد. آیندگان هم با دیدن دوئل، در چشم باد، چ، سرزمین مادری و بسیاری از آثار قدیمی این بازیگر پیشکسوت از وی یاد خواهند کرد. از رادی که شجاعانه زیست و نگذاشت تصویر مرد پرقدرتی که از او در ذهن داشتیم خدشه ببیند.