مطلبی که نشان داد نه فقط شخص شهید رئیسی بلکه دولت سه ساله او را باید از مصادیق بارز مظلومیت دانست.از ابتدای روی کار آمدن دولت شهید رئیسی و انتصاب آقای دکتر محمدمهدی اسماعیلی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مشخص بود که معدودی از اهالی هنر، کمر همت بسته بودند تا فضای فرهنگی و هنری کشور به ویژه عرصه سینما را ملتهب و با چالش روبهرو کنند.
از جنبش «میتو» تا بازی گرفتن از سلبریتیها
۱- هنوز مدیران سازمان سینمایی استقرار کامل نیافته بودند که در اوایل فروردین ماه۱۴۰۱موضوع جنبش میتو (Me Too) علیه سوءاستفاده و تعرض جنسی زنان در فضای هنر کشور به ویژه در سینما مطرح شد. افشاگری برخی زنان به ویژه بازیگران در این زمینه موجب شد جمعی از زنان دستاندرکار سینما در اعتراض به خشونت علیه زنان بیانیهای با ۸۰۰ امضا منتشر کنند. تقریبا تمام زنان مطرح سینمای ایران پای این بیانیه را امضا کردند و بدین ترتیب و ظاهرا! یک درگیری تمام عیار در بین اهالی سینمای کشور شکل گرفت و پای قوه قضاییه به این ماجرا باز شد. با این حال خیلی زود تعدادی از امضاکنندگان این بیانیه در انتقاد به اتهامزنی به همکاران مرد خود بدون ارائه سند و مدرک، در حرکتی اعتراضی امضای خود را پس گرفتند.این اتفاق چند نکته را به دنبال داشت. نخست آنکه جنبش میتو به یک جنبش سیاسی مرتبط با زنان در ایران مبدل شد که زنان سینمای ایران آن خواسته یا ناخواسته بانی اصلی آن شدند. جنبشی که ماهیت خود را چندماه بعددراغتشاشات پاییز۱۴۰۱بروزداد. دوم این که موضوع تعرض جنسی و افشاگری برخی از زنان سینمای ایران باعث شد تا آمار دنبالکنندگان یا همان فالوئرهای آنان به سرعت افزایش یابد و بدین ترتیب این زنان که عمدتا از سلبریتیهای سینمایی بودند، در مدت کوتاهی با انبوهی از دنبالکنندگان به یک مرجع رسانه تاثیرگذار انفرادی تبدیل شدند. عجیب این که همه زنان وبه ویژه هنرپیشههای زنی که دراین جنبش نقش اصلی رابرعهده داشتند،چند ماه بعدبازیگراصلی اغتشاشات ۱۴۰۱شدند! و نکته آخر این که جمعآوری۸۰۰ امضا از دستاندرکاران زن سینمای ایران نشان داد که بسیاری اهالی هنر سینما مستعد آن هستند که درهر جریان دیگر سیاسی به سهولت به بازی گرفته شوند.با این پیشزمینه، پروژه دوم بحرانسازی در سینمای ایران و چالش سازمان سینمایی در هشتم خرداد۱۴۰۱کلید خورد.
متروپل و زمینهسازی برای رسانههای معاند
۲- در دوم خرداد۱۴۰۱ساختمان برج متروپل آبادان فروریخت.همانند سقوط هواپیمایی اوکراین درسال۱۳۹۸،این اتفاق نیز بهسرعت باعث بروز برخی اعتراضات محدود شد. درپی آن حدود۸۰نفرازدستاندرکاران سینمای کشور به نام همدری با مردم داغدیده آبادان بیانهای غیرمعمول، غیرمعقول! وضدامنیت ملی کشوررا باعنوان«تفنگت را زمین بگذار» منتشرساختند. موضوعی که بهشدت مورد اقبال رسانههای معاند خارج کشور قرار گرفت. امضاکنندگان این بیانیه بهواقع سطح مخالفت خود را از وزارت فرهنگ به تقابل با سیستم امنیتی و انتظامی کشورگسترش داده بودند! بدین ترتیب نهتنها پای قوه قضاییه بلکه نیروهای امنیتی و انتظامی به این ماجرا باز شد. تنظیمکنندگان اصلی این بیانیه که امروزه به خارج کشور پناهنده شدهاند با اطلاع از ماده ۵ قانون «مجازات اسلامی تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده» این آتش را در دامن اکثریت امضاءکنندگان قرار دادند. قانونی که تصریح داشت: «هر کس نیروهای رزمنده یا اشخاصی را که به نحوی در خدمت نیروهای مسلح هستند، تحریک موثر به عصیان، فرار، تسلیم یا عدم اجرای وظایف نظامی کند، در صورتی که قصد براندازی حکومت یا شکست نیروهای خودی در مقابل دشمن را داشته باشد، محارب محسوب میشود، والا چنانچه اقدامات وی موثر واقع شود، به حبس از ۲تا۱۰سال و در غیر این صورت به شش ماه تا سه سال حبس محکوم میشود.» بنابراین، بنابر نص قانون مورد اشاره، مراجع قضایی میتوانستند با تکتک امضاکنندگان این بیانیه برخورد قانونی نموده، حداقل شش ماه تاسه سال حبس برای این افراد درنظر میگرفتند.درحالی که مدیران وزارت فرهنگ در تلاش بودند تا ضمن رایزنی با قوه قضاییه، مشکلات پدید آمده برای امضاکنندگان را مرتفع سازند، در یک اقدام نسنجیده دیگر، بیش از۸۰ نفر از دستاندرکاران سینما که البته عمده آنها از دستاندرکاران فیلم کوتاه و مستند بودند به این جمع اضافه شدند.با اینکه ورود به این ماجرا هیچ ربطی به فعالیت هنریشگان نداشت اما وزارت فرهنگ را در گرفتاری و چالشی وارد ساخت که تقریبا از ابتدای انقلاب بینظیر بود.بیش از دو ماه سازمان سینمایی، مدیرکل نظارت و ارزشیابی، حراست وزارتخانه و شخص وزیر فرهنگ درگیر رفع و رجوع ماجرایی سیاسی حدود۱۸۰نفرسینماگر شدند که هیچ ربطی به فعالیت هنری آنها نداشت. خوشبختانه تلاش مجدانه وزارتخانه پس ازدو ماه نتیجه داد و از حدود ۱۸۰نفر متهم این پرونده، تنها پرونده چند نفرازسر حلقه بیانیهنویسان در قوه قضاییه مورد رسیدگی قرار گرفت.
اغتشاشات پاییز سال ۱۴۰۱
۳- هنوز سازمان سینمایی از این پروژه ضدامنیتی فارغ نشده بود که اغتشاشات پاییز سال ۱۴۰۱ باعنوان جنبش مهسا کلید خورد. گرچه فتنه بزرگ با شعار اجارهای «زن، زندگی، آزادی» همه کشور را درگیر کرد اما بهدلیل ماهیت فرهنگی آن و بهویژه درگیرشدن برخی از اهالی سینما در این ماجرا، وزارت فرهنگ را در سختترین و پیچیدهترین وضعیت ممکن برای اداره امور فرهنگی کشور قرارداد. با شروع اعتراضات و اغتشاشات همان زنانی که نقش اصلی را در ماجرای جنبش (Me Too) برعهده داشتند و همان کسانی که در تنظیم بیانیه ضدامنیت ملی «تفنگت را زمین بگذار» با توهم پایان جمهوری اسلامی، عملا بهعنوان یک فعال سیاسی، درگیر ماجراهای فصل پاییز شدند. مواضع بسیار تند سیاسی، پستهای عمدتا دروغ، مخالفت صریح با قانون حجاب، بازنشر مطالب ضدانقلاب خارجی و استوریهایی با مضامینی که عملا مردم را به مقابله با نظام جمهوری اسلامی تحریک میکرد، مسیری را دنبال کردند که طرف حساب آنها دیگر نه وزارت فرهنگ بلکه نهادهای امنیتی، انتظامی و قوه قضاییه بود.
پروژهسازی جشنوارههای خارجی
۴- پروژه چهارم با ورود جشنوارههای بینالمللی فیلم همزمان با اعتراضات و اغتشاشات سال ۱۴۰۱ آغاز شد. جشنواره برلین با این جمله در بیانیه سیاسی مطبوعاتی خود که:«... این جشنواره در کنار معترضان شجاع در ایران میایستد. شهروندانی که به دفاع از خود در برابر یک رژیم خشن غیردموکراتیک برخاستهاند» عملا تحریم فیلمهای سینمایی تولیدشده در داخل ایران را کلید زد. این موضع جشنواره برلین از سوی سایر جشنوارههای معروف اروپایی نیز دنبال شد، بهطوری که آنها شرط حضور فیلمهای تولیدشده در داخل کشور را عدمتمکین فیلمسازان به مقررات تولید فیلم در ایران و البته مهمتر، حضور زنان بیحجاب در تولیدات سینمایی را شرط پذیرش در این جشنوارهها اعلام کردند. کمال تبریزی، کارگردان سینما در این ارتباط گفت: «جشنوارههای سینمایی رده الف دنیا تصمیم گرفتهاند هیچ فیلمی را از سینمای ایران، حتی اگر بهترین و خوشساختترین اثر باشد یا حتی کسی مثل اصغر فرهادی آن را ساخته باشد، با حضور زنان باحجاب (بدون حضور زنان بیحجاب) در فیلم قبول نکنند...» جشنوارههای فیلم اروپایی عملا با دخالت مستقیم در مدیریت فرهنگی کشور بهدنبال سیاستگذاری بر جریان تولید فیلم در ایران بودند و تلاشکردند تا بین سینماگران و مدیریت سینمایی کشور تقابل و چالش ایجاد کنند. این همان چیزی که سالها جشنوارههای خارجی بهصورت مدیریت اعمالی و پنهان انجام میدادند و اینک آشکارا آن را رسمی اعلام کرده بودند. اگر آقای پزشکیان در مناظرات انتخاباتی از ساخت فیلمهای زیرزمینی گفت، باید بدانیم که منشأ ساخت این نوع فیلمها عمدتا ناشی از این رویکرد جشنوارههای خارجی است.
زورآزمایی با نهادهای امنیتی و انتظامی
آنچه بیان شد تنها بخشی از اتفاقات سال۱۴۰۱است. با اینحال همین مطلب نشان میهد که سطح تقابلی که برخی از هنرمندان در اغتشاشات ایجاد کردند فراتر از فعالیت حرفهای آنها در حوزه هنر و مرتبط با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده و بهواقع فعالیتی کاملا سیاسی و به نوعی زورآزمایی و رویارویی با نهادهای امنیتی و انتظامی بوده است. بنابراین وقتی هنرمندی خودخواسته چنین مسیری را دنبال میکند و خود را در مظان امنیتی قرار میدهد، باید بداند که طرف اصلی او دیگر نه وزارت فرهنگ بلکه نهادهای امنیتی و قوه قضاییه خواهد بود. با این حال هم نهاد امنیتی، هم قوه قضاییه متوجه بودند که تصمیمگیری و احیانا برخورد با اینگونه موضوعات کار پیچیده و دشواری است و نیازمند آن است تا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی امور هنرمندان باید در هرگونه تصمیم نقش موثر داشته باشد. از آنجا که نمیشد مانند سالهای ابتدایی انقلاب که مدیریت سینما برعهده امثال آقای سیدمحمد بهشتی بود، هنرمندان متخلف را در محوطه وزارتخانه ارشاد شلاق بزنند! بنابراین «کارگروه چهرهها» یکبار دیگر در وزارتخانه فرهنگ فعال شد؛ کارگروهی که قبلا درسال۱۳۹۷ودردولت روحانی وزیرنظروزیر فرهنگ، نمایندگانی از نهادهای تخصصی حوزه فرهنگ، نماینده مرجع قضایی و از نیروهای امنیتی و انتظامی با عنوان «کارگروه چهرهها» تاسیس شده بود تا با این دست تخلفات برخی هنرمندان و سلبریتیها رسیدگی کند.
صیانت از سرمایههای اجتماعی
اولین وظیفه کارگروه چهرهها، صیانت از سرمایههای اجتماعی همچون افراد مشهورومحبوب و نیز جذب حداکثری و دفع حداقلی آنها بوده است. دردوسال گذشته پرونده قضایی برای برخی هنرمندان تشکیل شده است که تقریباهیچ ربطی به فعالیت هنری آنها نداشته است.دوم آنکه تصمیمگیری درخصوص تخلفات اکثر هنرمندان دراین دوسال درکارگروهی رسیدگی شده است که مصوبه شورای عالی امنیت ملی دارد و سوم این که از دهها هزارهنرمند فرهیخته کشور تنها پرونده کمتراز۲۰۰نفرهنرمندان متخلف در این کارگروه بررسی شده است وازمیان این تعدادهم اکنون افرادی کمترازانگشتان دودست محدودیتهایی برای آنان درنظرگرفته شده است.بنابراین طرح اینکه وزارت فرهنگ به ضابط قضایی تبدیل شده است یافضای هنرکشور امنیتی شده است یامدیران فرهنگی از ممنوعالکاری هنرمندان خشنود هستند یک تهمت ناروا، ناجوانمردانه وناسپاسی اززحمات مدیران زحمتکش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت شهیدرئیسی که درشرایط بسیارسخت اغتشاشات سال۱۴۰۱کشتی طوفانزده فرهنگرابهسلامت بهساحل نجات رساندند.