اودرحوزههای مختلف شعرازشعرعاشقانه گرفته تاشعرآیینی وطنز،چهرهای شناختهشدهاستوسرودههایش درفضایمجازی دستبهدست میشودوبسیاری از دوستداران شعر، شعرهایش بهخصوص سرودههای طنز اوراشنیدهاند. بیابانکی علاوه بر سرودن شعر، در حوزه اجرای برنامههای تلویزیونی، رادیویی ومحافل ادبی نیز صاحب تجربه است.از کتابهای شعر او میتوان به «ردپایی بر برف»، «نیمی ازخورشید»،«نه ترنجی،نه اناری»،«نامههای کوفی»،«یلدا»،«هی شعرترانگیزد»(مجموعهشعرطنز)،«سکته ملیح»(مجموعه شعر طنز)،«چقدر پنجره»،«جامهدران»،«لبخندهای مستند»(مجموعه نثرهای کوتاه طنز)، «سنگچین» و «پنج داستان» از شاهنامه اشاره کرد. با او درباره وضعیت شعر امروز، تأثیرگذاری نشستها و مجامع ادبی درشعر و نیز تأثیرات مثبت و منفی فضای مجازی بر شعر امروز صحبت کردهایم.
من اولینبارنام شماراوقتی شنیدم که دریکی ازکنگرههای شعر آن زمان چهارپارهای خوانده بودید واین شعر درسطح کشور مشهور شده بود. یادتان هست؟
شعری بود به نام «عروسی خوبان». آن زمان فیلم عروسی خوبان آقای مخملباف تازه اکران شده بود و من هم فیلم را ندیده بودم اما بر اساس نام فیلم، شعری گفتم که بهصورت تخیلی به عروسی خواهر راوی میپرداخت. «دورها یک درشکه میبینیم/ یک درشکه، چقدر هم زیباست/ نرم و آهسته میشود نزدیک/ مقصدش خانه قدیمی ماست» که در آخر شعر به اینجا میرسد که «امشب آغاز میشود غزلی/ مطلعش پایبوسی خوبان/ امشب اما شبی تماشاییست/ شب خوب عروسی خوبان».این شعر را در کنگره شعر دانشجویان کشور خواندم، آن سال هنوز کشور درگیر جنگ بود و فضای شعر جنگ در همهجا جاری بود و چون این شعر، با شعرهایی که دانشجویان دیگر میخواندند، متفاوت بود، مورد اقبال مخاطبان بهخصوص جوانان قرار گرفت.
ازاین سؤال میخواهم به اینجا برسم که زمانی کنگرههای شعرباعث شهرت یک شعر و شاعر میشد اما امروزه کنگرهها، نشستها و مجامع ادبی یا برگزار نمیشود یا اگر برگزار میشود، مخاطبی ندارد؛ دلیلش چیست؟
علتش طبیعتا پیدایش رسانههای جدید است. آن سالها خود کنگره و همایش رسانه بود و رفتهرفته با پیدایش اینترنت و شبکههای اجتماعی و گروهها، کانالها و انجمنهای مجازی آن احساس نیاز از دست رفت. به خاطر دارم اولینباری که در یک کنگره رسمی شعر، شرکت کردم سال ۱۳۶۵ و درتالار فردوسی دانشگاه کرمان بود. وقتی وارد سالن شدم، اصلا جای نشستن نبود و سالن گوش تا گوش پر از جمعیت بود. وقتی میخواستم پشت تریبون بروم و شعر بخوانم، جمعیتزده شده بودم، میترسیدم و با خودم میگفتم نکند مرا مسخره کنند یابه من بخندند.البته بعدها مطبوعات مقداری از این کمبود را جبران کردند. در آن زمان روزنامه اطلاعات صفحهای به نام «بشنو از نی» ویژه شعر داشت که روزهای سهشنبه منتشر میشد و مسئولیت این صفحه با آقای علیرضا قزوه بود. اگر برای خرید روزنامه کمی دیرتر میرفتم، روزنامه تمام شده بودوبرایم عجیب بود که میشنیدم خیلیها برای این صفحه، روزنامه را میخرند.به هرحال آن زمان، دوران جنگ بود و مردم دائما خبرهای خشن و تلخ میشنیدند و بهدنبال منفذی بودند که مقداری حالشان خوش شود. بعد از استیلای اینترنت، گردهماییها و دورهمیها حتی در خانوادهها کمرنگ شد و با آمدن کرونا که دیگر بهانهای برای این کار پیدا شد و باید با چیزی به نام همایش و گردهمایی شعری خداحافظی کنیم. ضمن اینکه نفس برگزاری اینگونه همایشها از نظر اقتصادی بسیار گران درمیآید.
شاید یک دلیل هم این باشد که خیلی از این کنگرهها و همایشها حتی آنهایی که خیلی مورد اقبال هم بودند، عمر کوتاهی داشتند و چون نتوانستند، ماندگار باشند، در طول مسیر مخاطبان خود را هم از دست دادند.
شاید یک دلیل عمدهتر این باشد که شعر بهخودی خود، یک رسانه است و باید رسانه مردم باشد. شعر زمانی، یعنی در دوران نخست شعر فارسی که قصیده قالب عمده بوده است، رسانه پادشاهان و حاکمان بوده. بعدها که رسانه جدیدتر مانند کتاب، رادیو و تلویزیون به عرصه آمدهاند، این خاصیت رسانهای خودرابهتدریج برای حاکمیتها از دست داده است. در دورههایی هم که شاعران عاشقانهسرا و عارف مانند سنایی، عطار، مولانا، سعدی و حافظ ظهور کردهاند، شعر دیگر کارکرد حاکمیتی نداشته است، چرا که در غزل نمیشود پادشاهی را مدح کرد. اگر بخواهیم شعررا از این وضعیت نجات دهیم، پیشنهاد من به مجموعه دولتها این است که شعر را به مردم واگذار کنند. همانگونه است که ۱۴۰۰سال است که قیام اباعبدا... را هیأتهای مردمی مذهبی سرپا نگه داشتهاند؛ شعر هم به نظر من باید چنین جایگاهی پیدا کند. چرا نباید برای روز بزرگداشت حافظ، سعدی یا فردوسی، جشنواره بزرگ شعر مردمی داشته باشیم و همه چیز باید دولتی باشد؟ دولت به اندازه کافی رسانه در اختیار دارد و شعر را باید به شکلی از این مخمصه نجات داد. در طول تاریخ هم شعر را انجمنهای ادبی زنده نگه داشتهاند و شاید اگر آنها نبودند،خود شعر از بین میرفت. نکته اصلی اینجاست که مردم به حضور در برنامهای که آن را دولت برگزارمیکندودرردیف اول آن تعدادی مدیر دولتی برحسب وظیفه ونه علاقه، نشستهاند، علاقهای ندارند. در عوض ما چند برنامه داشتهایم که مردمی بوده است. قدیمیترین آنها شب شعر عاشوراست که مردم آن را برگزار میکنند و یکی دیگر هم کنگره شعر میلاد آفتاب بود که در سده اصفهان ۱۸سال برگزار میشد و وقتی دولت وسط آمد و بهدنبال این بود که مجوزتان کجاست، متلاشی شد.
به همین کنگره شعر میلاد آفتاب برگردیم که شما خودتان جزو برگزارکنندگان آن بودید. من خودم در این کنگره شعرخوانی کردهام و به یاد دارم در ساعات یک و دو شب، صدها نفر از مردم شهر پای شعرخوانیها حضور داشتند. مردم شعرشناس بودند و اگر بیت خوبی میشنیدند، به هیجان میآمدند. قطعا آن شور و شعرشناسی در مردم خمینیشهر هست، ولی واقعا چه اتفاقی افتاد که این کنگره تعطیل شد؟
دقیقا دخالت و سنگاندازی دولت وقت. این کنگره در زمان ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی آغاز به کار کرد، در دوران آقای خاتمی هم به کارش ادامه داد، یکی، دو سال هم در دوران آقای احمدینژاد ادامه پیدا کرد و مزاحمت سیاستهای دولت وقت باعث شد که دیگر ادامه پیدا نکند. عزیرانی که این کنگره را برگزار میکردند، یک طیف صدنفره بودند از همه جور شغلی از معلم، کارمند و پاسدار بگیر تا کاسب و صنعتگر در برگزاری آن مشارکت داشتند.در شب میلاد امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) و امام سجاد(ع) برگزار و بودجهاش از صنعت سنگبری خمینیشهر تأمین میشد. جمعی از دوستان گرایش سیاسیشان نزدیک به اصلاحطلبان بود و وقتی دولت احمدینژاد آمد بهانهشان این بود که در کنگره میلاد آفتاب فعالیت سیاسی صورت میگیرد در صورتی که در میان دوستان ما از همه طیفها بودند و شاعران از همه گرایشهای سیاسی دعوت میشدند از آقای محمدرضا آقاسی و آقای علیرضا قزوه تا مرحوم حسین منزوی. معیارهای ما اصلا سیاسی نبود و کاملا ادبی بود. این کنگره در شهر و استان ما یک نسل از شاعران را تربیت کرد. مردم شهر ما تا قبل از آن نشستن در یک سالن بزرگ را اصلا تجربه نکرده بودند. رفته رفته این کنگره فرهنگسازی کرد به گونهای که یکی دو ماه قبل از برگزاری کنگره، در همه جای شهر، حرف از آن بود. برای مردم مهم بود چون خود مردم برگزارش میکردند. سال ۸۸ کشور وضعیت خاصی داشت، شورایی تشکیل دادیم تا تصمیم بگیریم، چه بکنیم. حدود ۱۷ نفر در باغ یکی از دوستانمان جمع شدیم. خود من موافق برگزاری کنگره بودم چرا که معتقد بودم برپایی این برنامه نشانه ثبات و امنیت است، خیلیها هم استدلال میکردند که اگر اتفاقی افتاد و یکی شعاری داد، چه کنیم. چهار نفر رأی به برگزاری دادند و بقیه مخالف بودند. کنگره برگزار نشد و بعد از ۱۸ دوره برگزاری دیگر به فراموشی سپرده شد.
اگر قیاس کنیم، چرا این اتفاق برای شب شعر عاشورا نیفتاده است؟ به هرحال هر دو رویداد، مردمی و مورد استقبال عموم است، تأثیرات فرهنگی و ادبی روشنی داشته و هر دو هم به اسم امام حسین(ع) و ادبیات آیینی است.
کنگره میلاد آفتاب و شب شعر عاشورا تفاوتهای مهمی باهم دارند.کنگره میلاد آفتاب سه شب بود،جشن بود و اساسا شعر موضوعی نبود. شعر آزاد بود، گروه موسیقی داشتیم و برنامههای متنوعی درآن اجرامیشد.یادم هست دریکی از سالهای برگزاری کنگره، آقای اصغر فرهادی که همشهری ما و خمینیشهری است، تازه فیلم «چهارشنبه سوری» راساخته و درجشنواره فیلم فجر مورد توجه واقع شده بود. دوستان گفتند از آقای فرهادی درکنگره تقدیرکنیم. وقتی آقای فرهادی آمد، ساعت ۱:۳۰دقیقه شب بود. من و یکی از دوستان دیگر مجری بودیم و چون من از دوران دانشآموزی آقای فرهادی را میشناختم، زندگینامهای از ایشان بیان کردم و وقتی آقای فرهادی پشت تریبون آمد،گفت من هرجای دنیامیروم وازمن میپرسند اهل کجا هستی میگویم من بچه شهری هستم که آبگوشتهایش خیلی لذیذ است اما ازامشب تصمیم گرفتم هروقت ازمن پرسیدند اهل کدام شهرهستی بگویم من اهل سده اصفهان هستم؛ شهری که دو سه هزار نفر ازمردمش تاساعت۲ نیمهشب مینشینندوشعرگوش میدهند.منظور اینکه از این گونه کارهای جانبی هم در کنگره انجام میشد. شب شعرعاشورا درسالهای اولیه فاز ادبیاش خیلی قدرتمندتر بود اما هرچه بیشتر وارد فضای روضه و مرثیه شده است و همین مسیر را طی کرده است؛درحالی که در کنگره شعر میلاد آفتاب شعر انتقادی، شعر طنز و...خوانده میشد.
شما گفتید که توصیه میکنید دولت دست ازسرشعربردارد. درصورتی که خیلی از دوستان شاعر میگویند شعر متولی ندارد و بودجه کافی به آن داده نمیشود. به هرحال دولت هم درباره میراث ادبی و فرهنگی کشور و شعر که سرمایه ملی است، وظایفی دارد. جمع این نظرات چگونه ممکن است؟
دولت به اعتقاد من نباید دخالت کند، بلکه باید بسترسازی کند. من یکی دو تجربه انجام دادم و به کمک دوستان صنعتگر و فعال اقتصادی درپی آن هستم که این تجربهها را گسترش دهم. دو سال پیش برای روز مولانا در فرهنگسرای اندیشه گفتیم یک برنامه برگزار کنیم و بلیت بفروشیم. ببینیم مردم چقدر استقبال میکنند. از طریق فضای مجازی اطلاعرسانی کردیم، برنامه را اعلام کردیم و گفتیم چه کسانی قرار است سخنرانی کنند، کدام گروه قرار است موسیقی اجرا کند و...۲۰۰ نفر بلیت خریدند و تعدادی از آنها هم از شهرستانها بودند. درست است که بودجه برنامه به طور کامل تأمین نشد ولی به هرحال یک حرکتی بود. همین اخیرا در روز خیام، برنامهای صرفا به مدیریت خودم گذاشتم. یکی از دوستان مؤسسه فرهنگی داشت و گفت بیایید برنامهای اجرا کنید. محل کوچکی بود و۷۰صندلی وجودداشت.اطلاعرسانی کردیم و۷۰نفر بلیت خریدند که ۱۰نفرازشهرستان آمدند. برنامه هم در شعرخوانی، یک سخنرانی و یک موسیقی یکنفره محدود بود. ایده من این است که برای روزهای دیگر سال هم برنامهریزی کنم. مردم حاضرند برای این که بیایند، شعر گوش بدهند و درباره ادبیات حرف زده شود، پول هم بدهند. البته اگر محتوای درستی داشته باشید و از مسیر درستی هم پیش بروید. به همین دلیل من معتقدم شعر باید دست بخش خصوصی باشد.
پس معتقدید اگر بخش خصوصی در حوزه شعر وارد شود، ممکن است نشستها و کنگرههای شعری با حضور مردم برگزار شود؟
شکی ندارم. بلاتردید.
نظری هم هست که میگوید مردم به طور کلی از شعر خسته شدهاند ولی بعضی حوزههای زیرمجموعه شعر مانند شعر آیینی، شعر طنز و ترانه هنوز مورد اقبال مردم است. به نظر شما این دیدگاه درستی است؟
به هرحال مردم شعری را میپسندند که آنها را تکانی بدهد. چرا مردم شعر طنز را دوست دارند و آن را میپذیرند؟ حتی برخی از دوستان طنزپردازی که از نظر زبانی به تکامل نرسیدهاند و شعرشان پر از لغزشهای زبانی و وزنی است، آثارشان مورد پذیرش قرار میگیرد؟ چون یکی از کارکردهای شعر طنز نقد اجتماعی وسیاسی و نقد قدرت است در صورتی که شعر عاشقانه چنین ظرفیتی ندارد. شعر آیینی هم به این خاطرکه با عواطف دینی و اعتقادی مردم سروکار دارد، مورد توجه است. همه مردم حماسه عاشورا و مصائب ائمه معصومین(ع) را میدانند، ولی از یک شعر خوب و تروتمیز که بتواند احساساتشان را تحتتأثیر قرار دهد، استقبال میکنند. البته ترانه به دلیل اینکه با موسیقی تلفیق میشود، اساسا یک رسانه جدید است و نمیتوان آن را با شعر قیاس کرد و باید در حوزه موسیقی بررسی شود. شما میبینید یک ملودی موفق رابا۱۰مدل کلام میخوانند و استقبال میشود. یک ملودی که روی شعر عاشقانه است، مداحان تغییرش میدهند وشعر آیینی رویش میگذارندوبازهم مردم استقبال میکنند. یک بار شعر طنز رویش میگذارند و دستش میاندازند اما همچنان زیبایی ملودی سرجایش هست.من معتقد نیستم که مردم ازشعر خسته شدهاند، مردم از شعر بد، ضعیف و سخیف خسته شدهاند ولی شعر خوب را هنوز میخوانند. چرا حافظ و مولانا هر روز جایگاه بهتری در نزد مردم پیدا میکنند؟ این نشان میدهد که مردم شعر خوب را میخواهند نه شعر متوسط را.
پس چرا در شبکههای اجتماعی، شعرهای متوسط و ضعیف مورد استقبال قرار میگیرد؟
به نظرم شبکههای اجتماعی نمیتواند معیار خوبی باشد. اگرمترومعیار، لایک، دیسلایک، کامنت واین چیزها باشد، با الگوریتمها و فریبهای خاصی قابل تولیداست.به هرحال من خودم کارشناس این حوزه هستم.هیچ تضمینی برای ماندگاری آنها نیست و فقط در فضایمجازی حضور دارد.یکی ازدوستان میگفت اینها شاعران اینترنتی هستند ودرجامعه حضوری ندارند. اگر یک شعر خوب از شاعران بزرگ در فضای مجازی بگذارید، میبینید مورد استقبال چندانی قرارنمیگیرداما اگر یک شعر متوسط از یک جوان بگذارید و دختر خانمی هم با کرشمهای آن را اجرا کند، مورداستقبال قرار میگیرد. این مسأله خیلی به شعر ارتباطی ندارد بلکه رنگولعاب و فریب رسانههای مدرن است. هیچ تضمینی وجود ندارد که دو روز دیگر وجود داشته باشد.
بنابراین معتقدید رسانههایمدرن به شعر ضربه زدهاند؟
بیش از آنکه خدمت کند، بله. البته خدمت هم کرده ولی ضربهزنندگیاش بیشتر بوده است. یکبار مطلبی نوشته بودم مبنیبر اینکه من با همهجور بلاگری کنار میآیم جزبلاگرشعر.بلاگر شعر واقعا یعنی چه؟ طرف بدون هیچ اطلاع و سندی، یکسری شعرهای سخیف و غلط را میخواند،اگر مرداست یک ریش بلندداردوصدایی داردواگرخانم است، با کرشمهای که در صدایش میدهد، مدل راه رفتن و لباس پوشیدنش میآید پشت دوربین و میگوید: بله! آنجا که مولاناگفته است...درحالی که اصلا مولانا چنین چیزی نگفته است! شعری هم که میخواند سرتاپاغلط است.استقبالشدن ازچنین شعری هیچربطی به شعر و مولانا ندارد، بیشتر به بازیگری ربط دارد.
به نظر میرسد، شاعرانی که شاعر خوبی هستندوکارنامه دارند،نتوانستهاند از فضای اینترنت استفاده کنند و صحنه را به بلاگرهای شعر واگذار کردهاند.
طبیعی است چون این فضا،یک رسانه است وبرای موفقیت دراین رسانه،باید سازوکاررسانهاش رابدانی. اینجا تریبون نیست که بروی پشتش بایستی و صدنفر هم در برابرشما نشسته باشند.اینجا شما با دوربین، نور، رنگ و صدا سر وکار داری و اگر اینها را بلد باشی، موفق هستی. موفقیت در این عرصه خیلی به خوب یا بد بودن شعر ربطی ندارد کمااینکه خیلیها در این فضا، شعر دیگران را میخوانند؛ مانند دوره اول شعرفارسی که شاعران خوبی بودهاند که نمیتوانستند شعر خودشان را بهخوبی بخوانند و کسی را بهعنوان راوی یا نقال شعر استخدام میکردند واین افراد که طنطنه خاصی درصدایشان داشتهاند، شعر شاعران را برای پادشاه میخواندند و شاه هم کیف میکرده و صله میداده است. الان هم چندنفر هستند که شعرخوان هستندوبه دیگران سفارش میدهند و شعر را میخرند و حفظ و اجرا میکنند.
یعنی شما با اینکه دستیار وزیر در امور شعر یا معاونت شعر داشته باشیم، مخالفید؟
بله کاملا مخالفم. در زمانی که آقای حسینی وزیر ارشاد بود، در زمانی که جشنواره شعر فجر قرار بود برگزار شود، با پیگیری آقای محدثی خراسانی، خدمت استاد شفیعیکدکنی رسیدیم.صحبت کردیم وشعرخواندیم وایشان مثل همیشه تحسین کرد. آقای حمیدی، مشاور وزیر هم در جلسه بود. اوازآقای شفیعیکدکنی پرسید دولت برای شعر چه میتواند، بکند؟ ایشان گفت، دولت بهترین کاری که میتواند انجام دهد این است که هیچ کاری انجام ندهد. منظورش البته دخالت مستقیم بود. در چندسال گذشته هم معاونت، هم مشاور و هم دستیار برای شعر درست شده است ولی آیا واقعا اتفاقی افتاده است؟ ما جشنواره شعر فجر درست کردیم تا در کنار جشنوارههای فجر سینما، تئاتر، موسیقی و تجسمیبرای شعر هم جشنوارهای دستوپا کنیم. آیا بهنظر شما جشنواره شعر فجر، جشنواره موفقی است؟ جریانساز است؟آیا وقتی شاعران در این جشنواره برگزیده میشوند، اتفاقی برایشان میافتد؟ ولی اگر همین جشنواره را بخش خصوصی برگزار کند، ماجرا متفاوت است. همین الان جشنواره شعر به انتخاب خبرنگاران چند سال است توسط بخش خصوصی برگزار میشود و خیلی موفقتر از جشنواره شعر فجر است. مردم حداقل شعر را که دولت برگزار کند، نمیپذیرند؛ سینما را میپذیرند، چون بخشی از سینما صنعت است ولی شعر که صنعت نیست.
انشاءا...همه راضی باشند!
من در دوره قبل از کرونا شعر طنزی در مجموعه باغکتاب خوانده بودم و دو هفته بعدش کرونا وارد ایران شد. شروع شعر اینگونه بود که «از کشف تو ای حضرت رازی! همه راضی» و وقتی کرونا آمد و به قول معروف مشکل اسلام با الکل حل شد! این شعر در حد متوسطی مورد استقبال واقع شد. بعد از عید امسال، یک صفحه که شعر دیگران را میگذاشت، این شعر را در صفحهاش قرار داد و تا همین اواخر که من دیدم حدود ۴.۵میلیون نفر این شعر را دیده بودند در صورتیکه خود آن صفحه۸۰هزار دنبالکننده دارد. چند صفحه دیگر هم این شعر را گذاشتهاند و درمجموع چیزی حدود ۲۰میلیون نفراین شعر را دیدهاند.کدام رسانه درحال حاضر چنین ظرفیتی دارد؟ البته ربطی به شعر من ندارد. گاهی یک فضایی ایجاد میشود و یک شعر دیده میشود.مردم قابل پیشبینی نیستند. این شعرچندسال قبل مورداستقبال واقع نشداماالان شده است.به چه دلیل؟خدامیداند!من رفته بودم اصفهان، وارد یک مغازه شدم، مغازهدار به من گفت: آقا همه راضی، ما هم راضی هستیم! رفتم تاکسی سوار شدم، راننده گفت: آقا دم شما گرم؛ انشاءا... همه راضی باشند! جالب بود که طیفهای مختلف با شعر ارتباط برقرار کرده بودند.
خبر ندارید یک شعر با آدم چه میکند
خاطرهای دارم از بیتی که من آن را برای یک شهید بیسر گفته بودم و برای امام حسین(ع) اصلا نگفته بودم و خیلی مشهور شد. خاطرهای از یک شهید بیسر خوانده بودم و بیتی به ذهنم آمد که:
پیچیده شمیمت همهجا ای تن بیسر!
چون شیشه عطری که درش گم شده باشد
آن زمان هنوز فیسبوک بود و فیلتر هم نشده بود. برای اینکه این بیت یادم نرود، شب آن را در فیسبوک نوشتم و زمانش هم نزدیکیهای اوایل محرم بود. صبح که پاشدم دیدم شعر به شکل وحشتناکی منتشر شده است.بالای یکمیلیون بار همرسانی شده بود و هفته بعدش من رفتم اهواز. دیدم در ورودی شعر را نوشتهاند، اسمی از شاعرش هم نبود و حتی شعر را هم عوض کرده بودند، چیزی مثل چون شیشه عطری که درش وا شده باشد! شب عاشورا دیدم وقتی اخبار ساعت ۲۰:۳۰ تمام شد، گوینده اخبار، آقای آذرلو که الان دیگر گوینده نیست و سخنگوی هواپیمایی است، این بیت را خواند و اخبار را تمام کرد. هنوز هم همه جا هست و من حتی در کربلا هم این بیت را دیدهام. یکبار مشهد میرفتیم با آقای برقعی و در طول راه بحث ادبی میکردیم. پشت سر ما آقایی نشسته بود، سرش را جلو آورد و من فکر کردم میخواهد بگوید چقدر حرف میزنید، کمی آهستهتر! ولی او گفت ببخشید، ما میتوانیم با شما یک عکس سلفی بگیریم. برگشتیم دیدیم یک آقای روحانی است که خیلی هم از ما مسنتر است. گفتیم ما باید با شما سلفی بگیریم. پایین که آمدیم و سوار اتوبوس شدیم، آقای برقعی گفت حاجآقا، شما آن بیت «پیچیده شمیمت همه جا...» را شنیدهاید؟ گفت بله، شنیدهام. برقعی گفت میدانید این بیت از کیست؟ پاسخ داد نه، نمیدانم. آقای برقعی گفت این بیت مال ایشان است و حاجآقا این را که شنید مرا بغل کرد و زار زار شروع کرد به گریه. همه برگشتند با تعجب نگاهکردن. او گفت شما نمیدانید من با این بیت کجاها رفتهام و شما خبر ندارید که یک شعر با آدم چه میکند. از در اصلی ورودی که میخواستیم وارد شویم، دیدیم دو ردیف نظامی ایستادهاند که از ایشان استقبال کنند. ما را به آنها معرفی کرد و نظامیها با ما عکس گرفتند، سؤال کردیم حاجآقا شما چهکاره هستید که این همه نظامی از شما استقبال میکنند، پاسخ داد من رئیس عقیدتی ــ سیاسی نیروی انتظامی هستم! گاهی شعر اینگونه است و دست خود شاعر نیست. انگار یک اتفاق دیگری برایش میافتد و معلوم هم نیست این شعری که الان سروده میشود چه سرنوشتی در انتظارش هست.
شاعری با مخاطب میلیونی
من یک مثنوی دارم به نام«گندم ری»که سالها پیش آن راگفته و چند بار جاهای مختلف خوانده بودم. در زمانی که آقای آذریجهرمی وزیر ارتباطات بود، مراسمی در این وزارتخانه گرفته بودند و یک جمع ۲۰ـ۱۰ نفره از شعرا حضور داشتند. آقای انسانی و دیگر شاعران بودند. من این شعر را آنجا خواندم و آقای آذری دو سه شب بعد پنج بیتش را که نزدیک ۴۵ ثانیه است، در صفحه خودش گذاشت. احتمالا دو سه بیتش را شنیدهاید که:
حسین سینهزن راهزن نمیخواهد
حسین کوفی پیمانشکن نمیخواهد
چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال
حسین گفتن و آتش زدن به بیتالمال
این شعر فکرمیکنم بالای ۳۰ ـ۲۰ میلیون بار دیده شده وهرسال درعاشورا مردم مجددا آن رامیشنوند. حتی آنقدراستقبال شده که من دیدهام روی پیراهنها وبیرقها آن را مینویسند. پرچم شده است.همین بیت«حسین سینهزن راهزن نمیخواهد/ حسین کوفی پیمانشکن نمیخواهد» پرده شده است وبرای خود شاعر هم عجیب و جالب است که چه میشود که یک بیت این همه تکرار میشود.
آشفتهام میان صفوف منظمی
برپا شده است در دل من خیمه غمی
جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی
عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشتهام یار و همدمی
بر سیل اشک خانه بناکردهام ولی
این بیت سست را نفروشم به عالمی
گفتی شکار آتش دوزخ نمیشود
چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی
دستی به زلف دسته زنجیرزن بکش
آشفتهام میان صفوف منظمی
میخوانیام به حکم روایات روشنی
میخواهمت مطابق آیات محکمی
ذیالحجهاش درست به پایان نمیرسد
تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی...
مروری بر گزیده آثار سعید بیابانکی
گزیده غزل جوان امروز
گزیده شعر
انتشارات سوره مهر
ضد حالات
مجموعه شعر طنز
انتشارات مروارید
سکته ملیح
مجموعه شعر طنز
شهرستان ادب
لبخندهای مستند
مجموعه نثر طنز
انتشارات سوره مهر
نامههای کوفی
مجموعه شعر
انتشارات سوره مهر
سنگچین
مجموعه شعر
انتشارات سوره مهر
شاهنامه
نثر
انتشارات سوره مهر
یلدا
مجموعه شعر
انتشارات سوره مهر
جامهدران
مجموعه شعر
انتشارات فصل پنجم
هی شعر تر انگیزد
مجموعه شعر طنز
انتشارات سپیدهباوران
نیمی از خورشید
مجموعه شعر
انتشارات همسایه
بیتبازی
مجموعه شعر طنز
انتشارات کتاب قاف
۱- بعد از استیلای اینترنت، گردهماییها و دورهمیها کمرنگ شد و باید با همایشها و گردهماییهای شعری خداحافظی کنیم
۲- پیشنهاد من به مجموعه دولتها این است که شعر را به مردم واگذار کنند
۳- شعر را در طول تاریخ، انجمنهای ادبی زنده نگه داشتهاند و شاید اگر آنها نبودند، شعر از بین میرفت
۴- مردم حاضرند برای این که بیایند و شعر گوش بدهند و درباره ادبیات حرف زده شود، پول هم بدهند
۵- معتقدم شعر باید دستبخش خصوصی باشد
۶- یکی از کارکردهای شعر طنز، نقد اجتماعی، سیاسی و نقد قدرت است
۷- شعر آیینی به این خاطر که با عواطف دینی و اعتقادی مردم سرو کار دارد، مورد توجه است
۸- استقبال از برخی شعرهای ضعیف در اینترنت، به شعر ارتباطی ندارد، بلکه فریب رسانههای مدرن است
۹- جشنواره شعر فجر نتوانسته است جشنواره موفق و جریانسازی باشد
۱۰- گاهی استقبال برای یک شعر، اتفاقی از جنسی دیگر میافتد و بهشدت مورد توجه مردم قرار میگیرد