مردم نجیب ما دیگر در برابر کوچک شدن روز به روز سفرههایشان سِر شدهاند.اما بحث اصلی و داغ این روزها که هر کسی را شامل پیر و جوان و زن و مرد به پای تلویزیون کشانده و جایی فراتر از مرز کشورمان در جوار و نزدیکیهای برج ایفل چشم به انتظار مدال قرار داده است؛ صحبتی است که با توجه به میزان اهمیت آن از توجه مسئولان مربوطه برخوردار نیست.اکنون که قلم بر دست گرفته و از وضعیت نابسامان کاروان کشورمان در المپیک مینویسم، بیهیچ مدالی در رتبهای حتی پایینتر از کرهشمالی قرار داشته و از رقابتها باز ماندهایم.طراحی لباس اعضای شرکتکننده که هیچ، تنها میتوانیم با تاسف سر تکان بدهیم و غبطه تاریخ کهنی را بخوریم که در عرصه جهانی خودنمایی کشورها، جلوهگر نشده است.مدال هم نه، سهمیههایی که در انواع رشتههای شنا، اسبسواری، تنیس، اسکیتبورد و...کسب نکردهایم هم بماند.چگونه حتی یک ورزشکار راه یافته به المپیک رادست پر به آغوش وطن بازنگرداندهاید؟ورزش یکی از مهمترین شغلهایی است که هر نوجوانی در کشورهای بیگانه و خارجی میتواند آن را بهعنوان منبع درآمد آینده خویش برگزیده و حتی از زمان راهنمایی در کلوپ مخصوص آن هم عضو شده و آیندهاش را رقم بزند.چطور شده است که آموزشوپرورش ما که باید مهدشکوفایی استعدادهای بینظیر و فراوان موجود در این مرز و بوم باشد، بهجای تشویق، بهگونهای برنامهریزی تحصیلی بهوجود آورده که به هر مشاور کنکوری از رویای ورزشکار شدن حرفی بزنی، تو را به بادسخره گرفته و چنان از بیکاری وبیپولی خفته در آن میگوید که عطای رویایت رابه لقایش بخشیده وسراغ کتب رنگانگ تست، بهجای حلقههای رنگارنگ درهم تنیده شده المپیک میروی. ورزش همچنین یکی از اساسیترین و برجستهترین راههای سلامت روحی و جسمی نوجوانان در شرایط احاطه توسط انواع عوامل خارجی نامناسب همچون اعتیاد و دوستی با افراد ناباب است. امید است مسئولان بسیار زحمتکش برای تبدیل چنین بذرهایی به نهالهایی قدرتمند ریشه در این خاک و به جای شاخههایی خشکیده، بیت شعر سعدی را رهنمای خویش سازند:
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد