او وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده قرارگرفت درباره ماجرای زندگیاش گفت: هفت سال است با جابر ازدواج کردهام. دو سال پیش بود جابر به من گفت با مشکل مالی جدی روبهرو شدهام و به پول نیاز دارم. او از من خواست پولی را که برای خودم جمع کرده بودم به او بدهم تا بعد از یک ماه این پول را پس بدهد. من هم قبول کردم و ۲۵۰ میلیون تومانی را که در حسابم داشتم به او قرض دادم. اما جابر هیچ وقت آن پول را پس نداد.تایک سال اول خجالت میکشیدم به رویش بیاورم.ولی بعد ازگذشت یک سال دیگر صبرم لبریز شد و به جابر گفتم پولم را پس بدهد. من فقط همان پول را برای خودم داشتم و حسابم خالی مانده بود. آن پول تمام پسانداز من بود و بهجز آن هیچ پشتوانه مالیای نداشتم. ازطرفی به دلیل اینکه سرکارنمیرفتم،دوست داشتم کمی استقلال مالی داشته باشم و برای هر چیزی از شوهرم پول نگیرم. میخواستم با سود بانکی پولم برای خودم درآمدی داشته باشم. ولی جابر از پس دادن قرضش با این که آن پور را داشت خودداری کرد و آنقدر پرداخت این پول را به تعویق انداخت که در نهایت گفت تو به این پول نیازی نداری و نباید توقع داشته باشی که آن را پس بدهم. خیلی ناراحت شدم و گفتم باید این پول را پس بدهی. ولی او سر این موضوع چنان جنجالی به پا کرد که تصمیم گرفتم دیگر در کنارش زندگی نکنم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من وهانیه ازهمان روزهای اول زندگی مشترکمان با مشکل مالی روبهرو بودیم. همیشه این من بودم که مشکلاتمان راحل میکردم. همیشه من به فکر بدهیهایمان بودم. فقط یک بار دراین زندگی او به دادم رسید. ولی مثل طلبکارهای غریبه از من پولش را خواست وحتی تهدیدم کرد وکلی دعوا راه انداخت. مگر فقط وظیفه من است که در این زندگی پول خرج کنم. این زندگی هردوی ماست. اوهم باید سهمی دراین مشکلات داشته باشد.من در این زندگی کلی زحمت کشیدم و اینکه همسرم بخواهد پولش را ازمن پس بگیردو مثل طلبکارهای غریبه مدام ازمن پولش رابخواهد انصاف نیست. این زن خودخواه است و من و زندگیمان برایش ارزش و اهمیتی ندارد. من هم دیگر نمیخواهم در کنارش زندگی کنم.
درپایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را ازجدایی منصرف کند، ولی وقتی تلاشهای قاضی برای منصرف کردن این زوج از جدایی بینتیجه ماند، رسیدگی به این پرونده به جلسه آینده موکول شد.
دلخوری را پنهان نکنید
سارا شقاقی،روانشناس دراین خصوص میگوید:معمولا تحمل مشکلات واختلافات در زندگی زناشویی،نه تنها تاثیر مثبتی در روابط ندارد بلکه باعث از بین رفتن صمیمیت و حس دوست داشتن دربین دو طرف میشود.گاهی اوقات زن ومرد، دلخوری یا ناراحتی از همسرشان را پنهان میکنند و با این سکوت تصور میکنند که از یک جنگ وجدل و اختلاف جدی جلوگیری میکنند. آنها با خودشان میگویند که اگر حرفی بزنند یا ناراحتیشان رابیان کنند،دچار اختلافات جدی با همسرشان میشوند. برای همین سکوت را بهترین راه حل خود میدانند. در صورتی که سکوت مخربترین رفتار است وشاید ازیک بحث و دعوای کوچک جلوگیری کند،ولی به مرور زمان زندگیمشترک رابه ورطه نابودی میکشاند.به همین دلیل است که خیلی اززوجهابعدازمدتی،به دلیل اینکه راجع به ناراحتیشان حرفی نزدهاند، با یک تلنگر کوچک، به مرز انفجارمیرسند وبه این نتیجه میرسند که باید از هم جدا شوند. آنها آنقدر تحمل کرده و سکوت کردهاند که دیگر راه حلی برای مشکلشان پیدا نمیکنند.برای همین به جدایی فکر میکنند.آنها بدون امتحان کردن راه حلهای مختلف برای حل اختلافاتشان، سکوت میکنندودرنهایت به آخرین راه حل یعنی طلاق میرسند. درصورتی که اگرازهمان با صحبت یا حتی گاهی اوقات جروبحث مشکل خودشان رابیان کرده بودند،شاید میتوانستند ازخیلی مشکلات جلوگیری کنند و زندگی آرامتری در کنار همسرشان داشته باشند.دراین گونه موارد زن ومرد با تحمل مشکلات و اختلافات، زندگی را آنقدر برای خود سخت میکنند که در آخر ازآن زندگی وطرف مقابل خود متنفرمیشوند.درصورتی که اگربه جای سکوت راه حل دیگری راانتخاب میکردند شاید این همه مدت هم مجبور به تحمل یک مشکل نبودند.