عاشقانهای با درونمایه جاسوسی
قلب رقه فیلمی در گونه اکشن جاسوسی است، وقتی این اسم (اکشن جاسوسی) به گوشتان میخورد ناخودآگاه چه المانهایی در پس ذهنتان نقش میبندد؟ انجام عملیاتهای محیرالعقول؟ نفوذ؟ عشق؟ بله تمام این شاخصها و کلی شاخص دیگر مواردی هستند که چهارچوبهای این گونه سینمایی را میسازد و فیلم قلب رقه هم این شاخصههارادرخوددارد ودلیل موفقیت این فیلم ازنظر موقعیتهای اکشن رعایت همین چهارچوبهای ژانری است. یکی ازدلایل عمده این موفقیت از آنجا ناشی میشود که خیرا... تقیانیپور، کارگردان فیلم برای تولید این اثر به جای استفاده از دکورها و مکانهای شبیهسازی شده در کشور، فیلم خود را در قلب شهر رقه در کشور سوریه فیلمبرداری کرده است و این کار باعث شده تا تمام مکانها و سکانسهای اکشنی که در فیلم به کار رفته است همگی بویی از واقعیت داشته باشند.اما بخش جدانشدنی فیلمهایی در این ژانر وجود خرده روایتهای عاشقانه است که همپا با موقعیتهای اکشن فیلم رشد میکند و گویی وظیفهاش رقیق کردن صحنههای خشن این فیلمهاست.اینجاست که داستان فیلم با همین روایت عاشقانه و از بیمارستان شهر رقه آغاز میشود. در واقع خرده روایت رمانتیک فیلم قلب رقه آنقدر برجسته شده است که بر بخش اکشن فیلم سایه میاندازد و فیلم تبدیل به عاشقانهای میشود که در بستر جاسوسی روایت میشود.
منطق و داستان
تاکید بیش از اندازه بر داستان عاشقانه فیلم موجب شده در بخشهایی با بیمنطقی روایت روبهرو باشیم. در فیلم قلب رقه این موارد را میتوان از ناهماهنگی عناصر مختلف فیلم ناشی از شخصیتپردازی و روایت داستان دانست.به عنوان مثال مهمترین اتفاق فیلم که میتوان گفت نقطه شروعی برای یک سوم پایانی فیلم است در موقعیتی عجیب اتفاق میافتد. در حالی که ریما (شادی مختاری) در آمبولانسی نشسته و در ایست بازرسی داعش است راننده پیاده میشود و سیدرضا(شهرام حقیقتدوست) مامور نفوذی ایرانی در گروه داعش در کمال بیاحتیاط وارد آمبولانس میشود تاباهمسرش صحبت کند که درهمین حین یک نفر با موبایل عکسی از آن دو میگیرد و برای ابوعصام (عبدالرضا نصاری) ضد قهرمان داستان میفرستد!. این فیلم که در صحنههای اکشن و جنگی توانسته تصویری قابل قبول ارائه کند اما رویکرد بیش از اندازهاش به روایت عاشقانه موجب شده تا در سکانسهایی روایت از منطق خارج شود.
کهنالگوهای سینمای اکشن
در فیلمهایی که در سبک اکشن جاسوسی ساخته میشوند، کاراکترها و شخصیتپردازی اهمیت بالایی دارد، چون در این گونه آثار الگوهای تکرار شوندهای چون دو کهن الگوی قهرمان و ضد قهرمان حضور دارند که با وجود شخصیت مستقلی که دارند اما رابطهای تنگاتنگ هم با یکدیگردارند که بایدازنظرهوش وقدرت و...در یک سطح باشند.درغیر این صورت نتیجه به دست آمده غیرواقعی و کاریکاتوری میشود. قلب رقه در شخصیتپردازی مستقل قهرمان و ضد قهرمان خود و حلقه ارتباطی این دو که همان ریما است موفق عمل کرده است و تا حدودی میتوان کهن الگوها را در این فیلم تشخیص داد که البته مشخص است چنین چیزی برخاسته از انتخاب آگاهانه کارگردان بوده تا یکی از ویژگیهای این سبک سینمایی را به قوتی برای فیلم خود بدل کند. این فیلم در روایت داستان خود به گذشته سیدرضا و ابوعصام اشاره میکند تا عمق بیشتری به این شخصیتها بدهد.
جای خالی حاج قاسم
آقا مرتضی با بازی فرهاد قائمیان دیگر کاراکتری است که حضورش در قلب رقه ازدو جهت اهمیت دارد، اهمیت اول به نقش او بر میگردد که در نظام کهنالگوها از او به نام مرشد یا راهنما یاد میشود و اهمیت دوم این نقش به دلیل شباهت فرهاد قائمیان در فیلم به حاج قاسم سلیمانی است که طراحی لباس مخصوصا چفیهای که آقا مرتضی به سر خود بسته است بیشتر از قبل به این شباهت دامن زده است.نکته عجیبی که درباره شخصیت حاج قاسم درسینمای ایران وجوددارد این است که تاکنون فیلمسازی به بازنمایی این شخصیت در فیلم خود نپرداخته و فقط درفیلم احمد است که آن هم به دلیل عجیبی حاج قاسم در آن فیلم حذف شده است. در صورتی که ماندگار کردن شخصیتی مانند شهید حاج قاسم سلیمانی در قاب تصویر نیازمند تکرار و بازتولید این شخصیت در موقعیتها و فیلمهای گوناگون هستیم.
قهرمان ایرانی
اگر بخواهیم یک بررسی کلی بر فیلم قلب رقه داشته باشیم باید بگویم که این فیلم از بعد فنی و اکشن جزو فیلمهای بسیار خوب سالهای اخیر سینمای ایران به حساب میآید و توانسته با ریزهکاریهایی این نکات را برجسته کند. ریزهکاریهایی مثل فارسی نبودن دیالوگ کاراکترهای غیر ایرانی، سکانسهای تعقیب و گریز و سکانس اعدامی که در فیلم گنجانده شده که به نظر یکی از سکانسهای خوب فیلم است که توانسته است آنچه که گروه تکفیری داعش به آن شناخته میشود را به تصویر بکشد در حالی که برای تماشاگران آزاردهنده نباشد.همچنین بازیهای فیلم نیز قابل قبول هستند بهویژه شادی مختاری که در اولین تجربه سینماییاش توانسته از پس لهجه عربی کاراکتر به خوبی بر بیاید. در مقابل وقتی داستانهای عاشقانه به صحنههای اکشن فیلم اضافه میشود به مراتب کیفیت کار کمی افت میکند که پیش از این مفصل به آن پرداخته شد. خلاصه اینکه فیلم قلب رقه از آن دست فیلمهایی است که جای خالیاش در سینما احساس میشود و فیلم مناسبی است برای همه بهویژه نوجوانان عاشق سینمای اکشن و جاسوسی تا اثری را ببینند که قهرمانش یک ایرانی است.
کمکاری در ارائه روایتها
سینما از ابتدا که به عنوان یک صنعت شناخته شد در کنار عنصر سرگرمی، وظیفه مهم روایتگری را هم بر عهده گرفت روایتگر تاریخ، مذهب و جنگ. اما نکته مهم این روایتگریها این بود که لزوما به آنچه واقعا اتفاق افتاده وفادار نیست و میتواند برداشت خود را از واقعیت داشته باشد. سینمای هر کشور روایت خود را از یک واقعه واحد روایت میکند. در چند سال اخیر که سایه جنگ در نقاط مختلف جهان گسترده شده است جنگ روایتها هم شدت گرفته اما سینمای ایران بر خلاف آنچه در میدان انجام میدهد آنچنان که باید و شاید در سینما فعالیت نکرده و به عنوان یکی از بازیگران اصلی این رویدادها روایت خود را از رویدادهای منطقهای و بینالمللی ارائه نکرده است. فیلمهایی مانند قلب رقه میتوانند این نوع از روایتگری را بر عهده بگیرند. به همین دلیل ساخت چنین فیلمهایی البته با کیفیت بسیار بالاتر باید بیشتر از قبل مورد توجه قرار گیرد و زمینه اکران بینالمللیاش فراهم شود تا روایت ایران از رخدادهای منطقهای و بینالمللی به خارج از مرزها هم برسد.