شان هنر بزرگ امام خمینی(ره) را بیرون راندن ترس از دلهای ملت و خودباوری و اعتمادبهنفس دادن به آنها دانستند و افزودند: «ملت ما احساس کرد که با اتکا به نیرو و توان درونی خود، قادر به انجام کارهای بزرگ است و دست دشمن آنچنان که وانمود میکند پر نیست.» رهبر انقلاب اسلامی هدف دشمن از جنگ روانی در عرصه نظامی را ایجاد ترس و عقبنشینی خواندند و گفتند: «به تعبیر قرآن کریم، عقبنشینی غیرتاکتیکی در هر میدانی، چه عرصه نظامی و چه میدانهای سیاسی، تبلیغاتی و اقتصادی، غضب الهی را به دنبال دارد.»ایشان احساس ضعف وانزوا وتسلیمشدن در مقابل خواستههای دشمن راازآثار بزرگنمایی توان آن درعرصه سیاسی دانستند و افزودند: «دولتهایی که با ملتهای بزرگ و کوچک، امروز در مقابل خواستههای مستکبران تسلیم هستند، اگر به ملتها و تواناییهای خود تکیه کنند و واقعیت توان دشمن را به دور از بزرگنمایی بشناسند، میتوانند به خواستههای آنها «چشم» نگویند.»اما استفاده از ابزار تهدید، بزرگنمایی تواناییها و ارعاب حریف در صحنه بینالملل از این طریق، چه پیشینهای دارد و مستکبران عالم چگونه از آن استفاده میکنند؟
دیپلماسی قایقهای توپدار
استفاده از ابزار ارعاب و تهدید، شیوهای کهن در روابط جهانی است. یکی از اصطلاحات مطرح و مشهور در این زمینه «دیپلماسی قایقهای توپدار» است. این اصطلاح به حدود دو قرن پیش و زمان استعمار کلاسیک بازمیگردد. کشورهای استعماری کشتی جنگی خود را به نزدیکی سواحل کشور مورد نظر میفرستادند و بهدنبال آن، فرستادگان کشور استعماری برای مذاکره ــ در واقع، برای باجخواهی ــ وارد آن کشور میشدند و بهراحتی امتیازات دلخواه خود را دریافت و در گامهای بعدی، بهراحتی آن کشور را به خود وابسته میکردند.این مفهوم، در طی دورههای مختلف، تغییراتی کرده و انواع و اقسام آن معرفی شده است. «دیپلماسی اجبار» یکی دیگر از انواع این نوع ابزار است. علاوه بر تهدید نظامی،دیپلماسی اجبار شامل چندین ابزار غیرجنگی دیگر از جمله تحریمهای اقتصادی، انزوای سیاسی، حمله سایبری، حمایت از نیروهای مخالف و راهاندازی کمپینهای رسانهای است. هدف از این اقدامات این است که تصمیمگیرندگان یک دولت را تحت فشار حداکثری قرار دهند تا سیاستهای خود را تغییر دهند و خواستههای دولت زورگو را رعایت کنند.استفاده از ابزار تهدید و ارعاب ــ چماق ــ نسبت به دوران قبل پیچیدهتر شده و طرف زورگو برای دستیابی سریعتر و راحتتر به خواستههای خود، ارائه مشوقها را نیز به این سیاست افزوده است؛ اصطلاحا، ترکیبی از چماق و هویج. این سیاست، درباره جمهوری اسلامی ایران، عمری از ابتدای انقلاب داشته و همچنان نیز ادامه دارد.
هیچکس در امان نیست؛ حتی دوستان!
سیاست ارعاب و اجبار، تنها به میدان نظامی محدود نمیشود و آمریکا، در چند دهه اخیر و بهویژه پس از پیروزی در جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این سیاست را به عرصههای مختلف تسری داده است. نکته قابل توجه آنکه حتی همراهان و متحدان این کشور نیز وقتی پای منافع آمریکا در میان باشد، از گزند این سیاست در امان نیستند. برخورد قهری دولت آمریکا با شرکت فرانسوی «آلستوم» به نفع رقیب آمریکایی آن، یعنی «جنرالالکتریک» - که مربوط به حدود یک دهه پیش است ــ یک نمونه متأخر و مشهور در این زمینه است؛ برخوردی که در نهایت باعث شد جنرالالکتریک بخش اصلی و موتور محرکه شرکت فرانسوی را خریده و در واقع غصب کند. مدیران آلستوم بعدها اعتراف کردند که آنها در حقیقت گروگان اقتصادی دولت آمریکا بودند،چرا که میل و منافع شرکت، چارهای جز واگذاری آن به رقیب آمریکایی برایشان باقی نگذاشته بود.
یک هشدار سابقهدار
البته ماجرا همیشه در سطح و اندازه یک شرکت اقتصادی نیست. بسیاری از اوقات، سطح منازعه بسیار فراتر از این حرفهاست و هویت و حتی موجودیت یک کشور، مورد طمع و تهاجم چنین سیاستی واقع میشود. وقتی پای چنین تقابلی در میان باشد، بیش از آنکه دشمن از ابزار واقعی و ملموس خود بهره ببرد، سعی میکند با جنگ روانی و تبلیغاتی، درباره قدرت خود بزرگنمایی کند و از این طریق در محاسبات طرف مقابل اختلال ایجاد کند.ایجاد ترس کاذب، خوشبینیها و اعتماد نابجا و ترغیب به دل بستن به نقطههای خیالی، از جمله روشهای این اختلال محاسباتی است.خواندن دست حریف در این مورد، ازسوی رهبر انقلاب سابقهای دیرینه دارد: «من بارها عرض کردهام که قدرتهای استکباری ــ یعنی همین قدرتهای سلطهگر جهانی ــ که مرتب روی این کشور و آن کشور دست میاندازند و دولتها و ملتها را زیر یوغ خودشان میکشانند،عمده کارشان از ترساندن میگذرد. قدرت واقعیشان آنقدر نیست که بر زبان میآورند. بدیهی است، اینهمه که اینها با این انقلاب وبا این کشور بد هستند،اگر قدرت داشتند، تاکنون این انقلاب اینطور رشد نمیکرد و اینگونه نمیماند. آیا این خود دلیل نیست که سلطهگران آمریکا وصهیونیستهای عالم، آنچنان که ادعا میکنند، قدرت ندارند؟ اینها عمده کارشان را از راه تهدید و مرعوب کردن پیش میبرند.»
این هشدار، درسالهای بعد نیز چندین بار تکرار شد؛ چراکه این رویکرد،اصلیترین سیاست در جعبهابزار دیپلماسی دشمن بوده است: «اصلا یکی از ابزار ابرقدرتها مرعوب کردن است. گاهی اوقات هیبت ابرقدرتی در مقابل ضعفا تأثیرش از سلاح بیشتر است.»
با شجاعت وارد میدان کار شوید
وقتی با چنین وضعیتی روبهرو هستیم، چه راههایی پیش پای ما هست و چه باید کرد؟ باید مرعوب شد؟ پاسخ این سؤال مهم را، چند سال پیش، رهبر انقلاب دادهاند: «یک دوگانه دیگر [در مواجهه با حوادث]، دوگانه ترس و دلیری است. یک وقت انسان وارد میدان میشود اما میترسد؛ از دشمن، از حادثه، از ورود در غمرات میترسد، با ترس وارد میشود؛ این یک جور عکسالعمل و واکنش و حضور در مقابل دشمن است، یک وقت با دلیری وارد میشود. درروایات دارد «خُضِ الغَمَراتِ لِلحَق»؛ وارد میدان میشود با دلیری، با شجاعت؛ این هم یک جور دیگر برخورد. ببینید، ما نگاه کنیم به وضع کشورهای دنیا؛ کشورهایی که ما با آنها آشنا هستیم، مسائلشان را میدانیم؛ هر دو جور حرکتها را ما درکارهای اینها میبینیم. فرض بفرمایید مثلا یک جاهایی وارد میشوند [در مقابل] فشار آمریکا روی بعضی از کشورها؛ یک جا با شجاعت وارد میشوند، با دلیری وارد میشوند، یک جا با ترس وارد میشوند؛ هر کدام یک جور است؛ آن کسی هم که با ترس وارد میشود، ممکن است یک حرکتی بکند، اما نوع آن حرکت با نوع حرکت آن کسی که امیدوارانه، با شجاعت وارد میشود تفاوت دارد.»
بدیهی است که ورود دلیرانه و شجاعانه به موضوعات، منافاتی با عقل و تدبیر و محاسبه ندارد. البته این نکته نیز گفتنی و قابل توجه
است که همیشه عدهای هستند که سعی دارند ترسهای خود را در لفافهای از عقلانیت و تدبیر بپیچند و عرضه کنند. تجربه و تعقل نشان میدهد که دشمن، به دلایل مختلف، دست از سیاست اجبار و تهدید نخواهد کشید، چرا که اولا جایگزین چندانی برای آن ندارد و ثانیا به این سیاست معتاد شده است. هفتهنامه نیوزویک در یکی از مقالات خود نوشته بود: «واشنگتن به تحریمها معتاد شده است، مانند یک کودک پنجساله که به آبنبات معتاد است.» البته اعتیاد آمریکا فقط به تحریم نیست، بلکه این کشور به ارعاب و جنگ روانی در سایر عرصهها نیز معتاد است. همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هفته گذشته تأکید کردند، راه مقابله با این جنگ روانی مشخص است؛ از جمله اینکه «باید از جوانانی که بدون احساس ترس و تأثیرپذیری از سخنان دیگران در مقابل جنگ روانی دشمن ایستادند، قدردانی کرد و این حقیقت را باید در آثار و تولیدات هنری و بزرگداشتها مجسم کرد و زنده نگاه داشت.»