ولو اینکه فرزندان در دوردست عالم، دور از پدر، رفته باشند به درس خواندن و موسای مسیح با همه اشتغالی که به دمیدن روح در تن خسته آوارگان شامی و فلسطینی و لبنانی داشته، وقت آزاد کند که براساس تقویم قمری و حسب روزهای خوبی که تقویمها به خود میبینند، بنشیند و نوار کاست پر کند برای بچهها و بعد که نوار را با آن صدای گرم و کلمات شمرده شمرده ادا شده به زبان شیرین فارسی پر کرد، بستهبندیاش کند و آدرس را با خط خودش بنویسد روی پاکت و بسپاردش به بال پست تا برسد دست بچهها در اروپا و اهلش بهتر میدانند هر نوبت دیدار پستچیای که با بستهای به خط «محبوب» آمده دم در، چه خونی میدواند زیر پوست آدم... . (امام موسی و همسرشان خانم پروین خلیلی با آنکه ساکن لبنان بودند تاکید و جدیت داشتند به فارسی حرف زدن در محیط منزل) کتاب «اینطور نیست بابا؟» حاصل پیاده کردن هفت نوار کاست است؛ نوارهایی که پر کردنشان ابتکار امام بوده و حواسجمعی ایشان را نشان میدهد که مناسبتهای مذهبی را بهانه کند به آموختن مبانی دین و رفع شبهات به فرزندانش که کیلومترها دورتر رفتهاند برای تحصیل در اروپا و جالبتر اینکه یکی دو کاست در خود پاریس و با حضور امام و فرزندان ضبط شده و این بازهوشمندی امام را نشان میدهد که حواسش بوده جلسات تربیتی را به «نشستن و گفتن و برخاستن» برگزار نکرده و خواسته که مبانی تعلیم شده به زبان ساده جوان فهم، جایی ثبت و ضبط شود برای «بعدا دوباره و چندباره گوش کردن و آموختن» که اگر این نبود، ما امروز بعد از نزدیک به نیم قرن، کجا آن صدای آرام و مطمئن را میشنیدیم که در دورهمی بچهها سفارششان میکند ماشین کرایه کنند و بروند چهار پنج روز به دیدار مسجد قرطبه یا به قول اسپانیاییها «کوردوبا» یا اشبیلیه، قادس و روستاها و شهرها در اسپانیا و «پتی فرانس» در آلمان و «محافظه» (استان) استقلالخواه انگلیس و سفرشان فقط برای تفریح نباشد و لزوم تحصیل در فقره علوم فنی ولو در قلب کفرستان آمریکا و دغدغه داشته که بچههایش طوری تحصیل کنند که فقط و صرفا «مهندس» نشوند که علم خالی بدون اخلاق منجر به دستیابی بشر خواهد شد به بمب اتم!
امام موسی صدر، امام اثباتها بود و نه نفیها؛ طوریکه وقتی دارد از مناسبت۲۷ رجب و بعثت حرف میزند، در خلال انتقال معنی بعثت به فرق میان «انزال» و «تنزیل» اشاره میکند و نظر اهل سنت را -که در جامعه لبنان در اکثریتند- بازگو میکند که معتقدند۲۷رجب شب معراج نبی مکرم است و خیلی آرام و شمرده، نظر علامه طباطبایی را میآورد و جالب اینکه مرحوم سیداحمد آقای خمینی نیز در آن مجلس بودهاند و داخل بحث هستند و قوت علمی امام معلوم است وچه هنری داشته «مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر» که کتاب را با عکسهای نابی ازجمع خانوادگی امام آراسته و خواننده را همزمان، درگیر دیدن و خواندن میکند؛ انگار که تو هم یکی از اولاد امام هستی و نشستهاید دورهم دور ضبطصوت در پاییز سال ۱۳۵۶ خورشیدی در پاریس و ذوق میکنی از شنیدن صدای گرم پدر.کتاب را اردیبهشت امسال ازغرفه مؤسسه امام در نمایشگاه خریدم وتا شهریور مانده بود کنار کتابهای هنوز خوانده نشدهام و شاید مقدر بود که خواندنش مصادف با سالگرد ربایش امام در لیبی باشد در شهریور ۱۳۵۷ و خدا آن امام سفر برده را کاش به سلامت برگرداند... .