درطول تاریخ ایران، هرگاه تمامیت ارضی و موجودیت کشور بهدلیل هجوم مهاجمان خارجی در معرض خطر قرار گرفته، نخستین گروهی از هنرمندان که در برابر دشمنان خارجی ایستادهاند و از هویت و موجودیت ایران دفاع کردهاند، شاعران بودهاند. اگر تاریخ ایران را مرور کنیم، میبینیم بعد از فتح ایران به دست مسلمانان و منحرفشدن اسلام از واقعیت وجودی خود و تسلطیافتن خلفای اموی و عباسی بر امور مسلمانان، این خلفا با زیر پا گذاشتن آموزههای اسلام، نژادپرستی و قومگرایی جاهلی را زنده کردهاند.
این موضوع باعث شدکه ایرانیان برای بازیابی هویت ملی خود، دست به تلاشهای فرهنگی و اجتماعی زیادی بزنندونخستین حرکت برای مقاومت در برابر امویان و عباسیان با نهضت شعوبیه آغازشد.جنبشهای هویتطلبانه در حوزه ادبیات، تاریخ و زبان با ظهور حماسهسرای بزرگ توس،فردوسی حکیم به اوج رسید و اوتوانست تاریخ وزبان ماراازفراموشی و اضمحلال نجات دهد.در دیگر زمانها همچون حملات غزها و مغولان به سرزمین ما، باز هم شاعران بودند که در صف نخست ایستادند و با زبان قصاید استوار خود، رنج مردم را فریاد زدند و مهاجمان را با زبان ادبیات و شعر، درتاریخ رسوا کردند. در دوران مشروطه نیز شاعران و ادیبان در کنار مردم دربرابر استبدادایستادند و شعر به عاملی برای آگاهیبخشی، رشد و آزادیخواهی تبدیل شد.
از بازی زبانی به میدان زندگی
شعر در سالهای پایانی رژیم شاه، روزگار خوشی نداشت. بسیاری از شاعران به ورطه بازیهای زبانی، تقلید از سبکهای شعری اروپایی وآمریکایی وتقلیدازنظریه هنر برای هنر افتاده بودندوگروهی دیگرتحت تأثیر ادبیات مارکسیستی،اشعاری شعاری میسرودند که از نظر فنی و هنری، خالی از هرگونه جذابیت و هنروری بود. در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب و سالهای نخستین پیروزی، گروهی از شاعران جوانی که دل در گرو انقلاب اسلامی و امام(ره) داشتند، با همراهی چندتن ازپیشکسوتان و چهرههای شناختهشده ادبیات نظیر زندهیادان مهرداد اوستا، طاهره صفارزاده و استاد سیدعلی موسوی گرمارودی گرد هم جمع شدند و نخستین تشکل شاعران انقلابی در آن زمان در حوزه اندیشه و هنر اسلامی شکل گرفت.تشکیل حوزه اندیشه و هنر اسلامی که بعدها نامش به حوزه هنری تغییر یافت، با محوریت فعالیتهای ادبی و بهخصوص شعر باعث شد این مرکز بهزودی به مکانی برای برگزاری جلسات شعری پررونق و جدی تبدیل شود و از دل آن شاعرانی مهم به ادبیات معرفی شوند. سالهای نخستین پیروزی انقلاب، سالهایی ملتهب بود؛ از یک سو تحرکات تجزیهطلبان و از سوی دیگر فعالیتهای گروههای ضدانقلاب کشور را در وضعیتی ویژه قرار داده بود. در این میان، کشور ناگهان درگیر جنگی بزرگ شد و در اثر این رویداد، جنگ به اولویت نخست در کشور تبدیل شد. شاعران نیز بهعنوان یک گروه پیشروِ نخبگانی، بدون اینکه از جایی دستورالعمل دریافت کنند، بر اساس یک احساس نیاز درونی، شعر را به ابزاری برای یاریدادن به جنگ و رزمندگان تبدیل کرده و نقش مهم تاریخی خود را در آن دوران بازی کردند. در چنین وضعیتی، کلام دیگر ابزاری برای هنرنمایی صرف نبود، بلکه هر کلمه، گلولهای بود که در دفاع از ایران، اسلام و انقلاب باید مصرف میشد. شاعر هنرش را برای این به کار میگرفت که قدمی در جهت پیشبرد پیروزی بردارد و آنچه بهخوبی از دست هنرمندان، بهخصوص شاعران برمیآمد، روحیهدادن و تهییج رزمندگان بود.
قدم اول شعر تهییجی
نخستین مرحله شعر دفاعمقدس، شعر تهییجی بود. این شعرها با استفاده از لحن حماسی خود سعی داشتند شور و شوقی در میان مردم ایجاد کنند تا به صفوف دفاع از ایران بپیوندند. این شعرها خیلی زود مورد توجه نوحهخوانان و مُبلغانی قرار گرفت که در میان رزمندگان حضور مییافتند و با خواندن نوحه و سرود سعی میکردند روحیه حماسی را در میان داوطلبان بالا ببرند. ارتباط میان این گروههای تبلیغی و شاعران جوان دوستدار انقلاب بهسرعت و بهزودی برقرار شد و شاعران به مرجع گروههای تبلیغی جبههها تبدیل شدند. برای مثال یکی از شعرهای سیدحسن حسینی بهسرعت در جبههها مورد توجه قرار گرفت و به پای ثابت برنامههای تبلیغی در زمان اعزام نیروی رزمنده به جبههها تبدیل شد:
میروم مادر که اینک کربلا میخوانَدَم
از دیار دور یار آشنا میخوانَدَم
مهلت، چون و چرایی نیست مادر، الوداع!
زان که آن جانانه بیچون و چرا میخوانَدَم...
یا درجبههها شعرهایی از شاعران بهصورت تابلوهایی در خطوط مقدم نوشته میشد، مانند این شعر مشهور پرویز بیگی حبیبآبادی:
یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه...
یا شعرهایی از شاعران معاصر که بر سنگ مزار شهدا نقش میبست یا در وصیتنامههای آنان دیده میشد، نشاندهنده پیوند میان مردم و شعر بود. بخش مهمی از این پیوند به این دلیل به وجود آمد که شاعران دست از بازیهای زبانی و فرمی برداشتند و شعر به زبان مردم کوچهوبازار نزدیک شد.
رجزخواندن برای دشمن
رجزخوانی یکی از ویژگیهای شعر دوران تهییج است. میدانیم که در دورههای گذشته که رزم بهصورت تنبهتن بوده است، دو طرف برای تخریب روحیه هم و تشجیع یاران خود، شعرهایی میخواندهاند که به رجز مشهور بوده است.
در آثار حماسی مانند شاهنامه هم بارها به اینکه پهلوانان برای هم رجز میخواندهاند، اشاره شده است. در این رجزها، پهلوانان شجاعت و جنگاوری خود و یاران خویش را میستایند و دشمن را تحقیر میکنند. در شعر دفاعمقدس نیز ردپای این رجزخوانیها دیده میشود. شاعر در این شعرها با ارجاع به تاریخ، رویدادها و شخصیتهای تاریخی، برتری خود و همرزمانش را به رخ دشمن میکشد و خود را شکستناپذیر جلوه میدهد.
برای مثال حسن حسینی میگوید:
در مکتب رزم، درس عشق آموزیم/ در خرمن دشمنان شرار افروزیم
چون خشم خدای خویش کافرسوزیم/در کشتن و در کشتهشدن پیروزیم
گاهی این شعرهای رجز، زبانی صریحتر به خود میگرفت و بیشتر به سمت تحقیر دشمن پیش میرفت. بهعنوان مثال شاعری مانند مهدی اخوانثالث دریکی ازشعرهایی که برای دفاعمقدس سروده بود، رسما به صدام به خاطر تجاوز به خاک ایران دشنام داده بود:
کنون بنگر به خوزستان که بینی چونش و چندش
به خونآلوده کارونش، به بهمنشیر و اروندش
بر او تازان یکی تازی، به خونریزی و لجبازی
ددی مزدور غرب و شرق، با صد مکر و ترفندش
ز خونریزی خوش و خندان، مسلح تا بن دندان
عراق از او چنان زندان، گرفته عالمیگندش
درختی فاسد و شوم است و بارش بدتر از زقّوم
به همت هم توان، هم باید از اعماق برکندش
همین رزمنده نواللهیان، ا... اکبر گوی
به لطف حق توانند از بن و بنیان برآرندش
به چنگ آریم با جنگ و بهدست داد بسپاریم
و خواهد دید او از داد، فرجام خوشایندش!
شهود دادگاه ما: شهیدان و یتیمانشان
دگر آواره جنگی و جانباز و همانندش
ددک صدام بیدین را، نه دد، بل عنترک صدام
به روی دار رقصانیم، با زنجیر یکچندش...
عاشوراییهای ایرانی
یکی از مضمونهای پرتکرار در شعر دفاعمقدس، تلاش شاعران برای ایجاد تلفیقی میان حادثه عاشورا و وقایع دفاعمقدس است. این برابرنهادن در حقیقت بهمعنای آن است که در شعر این دوره با تسریدادن حوادث محرم سال ۶۱ هجری به وقایع امروزی، مظلومیت رزمندگان اسلام همچون مقاومت و ایثار امام حسین(ع) و یارانش تصویر میشود. همچنان که امام حسین(ع) و شهدای کربلا در دوگانه ناگزیر میان زندگی با ذلت و مرگ با عزت، آگاهانه به استقبال مرگ رفتند و شهادت را پذیرا شدند، رزمندگان ما نیز با علم به قدرت دشمن و حمایت همه کشورهای زورمند از رژیم بعث، به جبههها میرفتند و به همین دلیل شاعری چون سیدحسن حسینی، آنان را اینگونه توصیف میکند:
او روز شهود خویش را میدانست
گودال فرود خویش را میدانست
چون شاعر چیرهای از آغاز سخن
پایان سرود خویش را میدانست
به این ترتیب در شعر دفاع مقدس، نمادهای مربوط به عاشورا بهصورتی گسترده مورد توجه قرار گرفت و درون مایه اصلی شعر این دوره، ستایش شهدا و شهادت بود.
شهادت اوج آگاهی است و برای همین است که شاعری پیشکسوت چون طاهره صفارزاده قلمش را به ذکر نوجوانان شهیدی متبرک میکند که در ابتدای راه زندگی به اوج آن دست یافتند:
... ونوجوانان/ دور از حصار تجزیه و تحلیل/ یکشبه مرد جوان شدند/ پهلوان شدند/ در جبهه/ رزمندگان/ دنبال مقصد ثارا.../ همواره/ مجموعه شهادت را/ مانند نعمتی/ از هم ربودهاند
عرفان و دفاع مقدس
در این شعرها، نه تنها شکوه حماسی شهدا و شهادت مورد توجه قرار گرفته، شاعران سعی کردهاند به جنبه عرفانی و معرفتی شهادت هم توجه داشته باشند. مثلا وقتی وحید امیری در توصیف شهیدی گمنام میسراید:
مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
هنگام که میرفت سفر هیچ نداشت
گمنامترین شهید را آوردند
جز پارهای از عشق دگر هیچ نداشت
اشارهای هم به مقامات عرفانی دارد که در آن عارف واصل از همه تعلقات دنیوی خلاصی مییابد و جز عشق به معبود ازلی چیزی برایش باقی نمیماند، مضمونی که در ادبیات عرفانی ما دارای سابقهای طولانی و بسیار است.
به همین دلیل مضمون جدیدی در شعر ما بهوجود میآید و آن حسرت خوردن به رزمندگان و ایثارگران است. در این شعرها، شاعر خود را شماتت میکند که به درک فیض پاکبازی شهدا نرسیده است و آرزو میکند که ایکاش او هم میتوانست مانند شهیدان از همهچیز خود بگذرد تا به خدا برسد.
سلمان هراتی در این مضمون سروده است:
... حضور این کاروان/ چه شکوهی به خیابان داده است/ اینان با رفتاری پرندهوار/ و با حرارتی از تنفس صبح/ مرا میآموزند/ دستکم درختی باشم/ در خدمت پرندگان...!
و قیصر امینپور در غزلی با مطلع «عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم»،خود وهمه کسانی را که ماندهاند، چنین شماتت میکند:
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
بیدست و پاتر از دل خود کس ندیدیم
زان رو که رقصی با تن بیسر نکردیم
این شماتتهای شاعرانه، در روزگار بعد از جنگ جای خود را به حسرتی شاعرانه داد. شاعران از اینکه دیگر فرصت شهادت و قرارگرفتن در صف شاهدان روزگار را از دست دادهاند، سرودند و به این ترتیب حسرت به شهدا و دریغ از جاماندن از صف آنان به مضمونی پرتکرار در شعر دهههای ۷۰ به بعد تبدیل شد، مانند مثنوی معروف قادر طهماسبی(فرید):
سبکباران خرامیدند و رفتند/ مرا بیچاره نامیدند و رفتند
رها کردند از زندان زبانم/ دعا کردند سرگردان بمانم
شهادت آسمان را نردبان بود/ شهادت نردبان آسمان بود
چرا برداشتند این نردبان را/ چرا بستند راه آسمان را...
تقابل بیدردان و عاشقان
توصیف شجاعتهاوستایش رزمندگان طبیعتا بخشی ازمضمونهای رایج شعر تهییجی دفاعمقدس بود. در این شعرها شاعران سعی میکردندایمان،شجاعت وتوانایی جنگاوری رزمندگان ایرانی رابه رخ بکشند.یکی ازجلوههای این شجاعت ازنظرشاعران دفاعمقدس، بیپروایی آنان در ایثار جان برای دفاع از کشور و دین است. به یاد داریم رباعی مشهور حسن حسینی که میگفت:
کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت
با زخم نشان سرفرازی نگرفت
زین پیش دلاورا، کسی چون تو شگفت
حیثیت مرگ را به بازی نگرفت!
تمجید از شجاعت رزمندگان، شامل تمجید و سپاس از خانوادههای آنها هم میشد و شاعران آن روزگار مجاهدت خانواده شهدا و ایثارگران را هم در شعرشان مورد توجه قرار میدادند. برای مثال این غزل قیصر امینپور در اینباره است:
بیا به خانه آلالهها سری بزنیم
زداغ با دل خود حرف بهتری بزنیم
به یک بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم
سری به مجلس سوگ کبوتری بزنیم
شبی به حلقه درگاه دوست دل بندیم
اگرچه وا نکند، دستکم دری بزنیم
تمام حجم قفس را شناختیم، بس است
بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم
ازاین دست شعرها در ادبیات دفاعمقدس بهخصوص درسالهای ابتدایی جنگ بسیار دیده میشود.دربرابر این گونه شعرهاکه ترغیب به مقاومت را بهعنوان یکی از شاخصههای اصلی شعر پایداری رواج میدهد،با گونه دیگری از شعر روبهرو میشویم که شعرهایی نکوهشگر و طعنآمیز است. در این شعرها، شاعر بهجای اینکه از ایثار و شجاعت کسانی تمجید کند که جانشان را کف دست گذاشتهاند یا با پشتیبانی از پشت جبهه در صف جهاد حضور دارند، مردمی راکه به جنگ و جهاد بیاعتنا هستند و بیدردان روزگار را هدف تیغ طعنه قرار میدهد. نمونهای از اینگونه شعرها، این شعر سلمان هراتی است که میگوید:
وقتی جنوب را بمباران میکردند/ تو در ویلای شمالیات/ برای حل کدام جدول بغرنج/ از پنجره به دریا خیره شده بودی؟...
این قبیل شعرها در دوران بعد از دفاعمقدس و زمانی که شعر موسوم به اعتراض رایج شد، به شدت مورد اقبال قرار گرفت و دایره طعن و کنایه شاعران، علاوه بر گروهی از مردم بیاعتنا به انقلاب و دفاع مقدس، برخی مسئولان را هم که به ارزشهای انقلابی بیاعتنا بودند، شامل شد.
شاعران؛ دوستداران ایران
چنان که در همین شعر دیدیم، سویه ملی و میهنی در شعر دفاعمقدس از همان ابتدا وحود داشت. حتی شاعرانی که دیدگاهی مذهبی داشتند، با توسل به روایت«حب الوطن من الایمان» رسول اعظم(ص) به احساسات وطن دوستانه خود رنگ و بویی مذهبی هم بدهند. پیوند این دیدگاه ملی و دینی را مثلا در شعری از سلمان هراتی میتوان دید جایی که ایران را به خاطر آن میستاید که چشمانداز روشن خداست:
ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم/ وطنم/ ای تواناترین مظلوم/ تو را دوست دارم/ ای آفتاب شمایل دریادل/ و مرگ در کنار تو زندگی است/ ایستادهایم در کنار تو سبز و سربلند/... کجای زمین از تو عاشقتر است/ ای چشمانداز روشن خدا/ وقتی خدا رحمت بینهایتش را باریدن میگیرد/ میگویم شاید/ از تو تشنهتر نیافته است
این نگاه در شعرهای بعد از دوران دفاع مقدس، شدت و حضور بیشتری یافت و یکی از نمونههای قابل توجه در این زمینه، شعر بلندی از علیرضا قزوه است که در بندی از آن میگوید:
وطن! ماهتابی، وطن! آفتاب/بخند و بسوز و ببار و بتاب
تو ای مهبط صبح و نور و دعا/ در آمیخت خاک تو با کربلا
تو ایرانی و عشق، مهمان توست /علی ابن موسی الرضا(ع)، جان توست
...وطن را هراسی از آتش نبود/ وطن جز خلیل و سیاووش نبود
تو ای شهر خرم، بهشت یقین!/ به بیتالمقدس شکفتی چنین
وطن ابر شد، رعد شد، رود گشت
در آیینه صبح «والفجر هشت»
وطن، صبح شد، نور شد، روز شد
چو «فتح المبین» داشت، پیروز شد...
توجه به رویدادهای روز
این شعر حسن حسینی را بخوانید که در زمان خود، شعر مشهوری بود:
دلا دیدی آن عاشقان را؟/ جهانی رهایی در آوازشان بود/ودربند حتی/ قفس شرمگین از شکوفایی شوق پروازشان بود/پیامآورانی که در قتلگاه ترنم/ سرودن -علیرغم زنجیر-/اعجازشان بود!/به سرسبزی نخل ایثار/به این آیههای تناور/دلاگرنه ای سنگ/ایمان بیاور!
این شعر در زمانی سروده شده است که چند نفر از رزمندگان نوجوان ایرانی که به دست دشمن اسیر شده بودند، در برابر خبرنگاران خارجی قرار داده شدند. رژیم عراق انتظار داشت از این موضوع، یک نمایش تبلیغاتی ضد ایرانی بسازد اما نوجوانان اسیر نه تنها در برابر رسانههای خارجی از موضع خود در حمایت از امام و انقلاب دست نکشیدند، بلکه یکی از آنان به خبرنگاری که حجاب مناسبی نداشت، تذکر داد تا زمانی که حجابش را درست نکند، با او حرف نخواهد زد. بهره بردن از یک رویداد واقعی برای تبدیل کردن آن به یک اثر ادبی، یکی از ویژگیهای شعر این دوره بود. شاعران این درس را از جریان شعر پیشتاز روزگار و ادبیات بعد از نیما آموخته بودند و توانستند آن را به خوبی در شعر به کار بگیرند. این کار باعث شد، شعر دفاعمقدس شعری به روز و زنده باشد و درگیر کلیات و ذهنیات نباشد، ضمن اینکه بسیاری از رویدادهای دوران جنگ را مستند و ماندگار کرد. براین اساس اگر کسی سالها بعد بخواهد درباره جنگ شهری در ایران و بمباران مناطق مسکونی تحقیق کند، شعرهایی چون «شعری برای جنگ» قیصر امینپور و «قابهای بی تمثال» فرشتهسازی و «خرمشهر و تابوتهای بی در و پیکر» بهزاد زرینپور سندهایی از جنایتهای دشمن در بمباران مناطق مسکونی خواهد بود.
شعر اعتراض فرزند دفاع مقدس
این تصورکه شعر دفاعمقدس بعد ازپایان جنگ، دیگر به حیات خود ادامه نداد، تصور درستی نیست چراکه در پایان جنگ، آن دسته از افراد که درصف نخست دفاعمقدس حضور داشتند، با تفکرات دنیاطلبانه و دست کشیدن از ارزشهای انقلابی درستیز بودند. شعر در این دوره هم درصف مقدم ایستادولی این باردرراه دفاع ازارزشهای دفاع مقدس.شعرهای این دوره بخصوص با هشدارهای رهبر انقلاب درباره خطرتهاجم فرهنگی، بیشتر ازقبل رنگ و بوی مفهومی و تبیینگری به خود گرفت. شاعران سعی کردند با به تصویر کشیدن بخشهایی ازجامعه که بعد ازجنگ، درحال فاصله گرفتن ازفرهنگ ایثار و شهادت بودند، به رویکردهای برخی مسئولان اعتراض کنند به همین دلیل شعر این دوران به شعراعتراض مشهور شد و البته در ابتدا، این شعرها برای شاعرانش بیدردسرهایی هم همراه بود.ازمشهورترین نمونههای شعراعتراض دردهه هفتادمیتوان به شعر«مولا ویلا نداشت» علیرضا قزوه و مثنوی بلند «منظومه مردابها و آبها» از سیدحسن حسینی اشاره کرد.
ادبیات دفاعمقدس و نسل جدید شعر
ادبیات دفاعمقدس با پایان جنگ باز هم در مضمونهای تازه به حیات خود ادامه داد. شعرهایی برای جریان مقاومت اسلامی و شهدای مدافع حرم جلوههایی از شعر امروز است که از دل شعر جنگ بیرون آمدند. اما مضمونهایی هم که مستقیما با جنگ در ارتباط بودند، همچنان در شعر حضور داشتند و دارند. این شعرها حتی از قلم شاعرانی بیرون آمدند که بعد از پایان جنگ به دنیا آمدند یا زمان جنگ در سنی نبودند که بتوانند حال و هوای دفاعمقدس را به صورت عینی درک کنند. برای مثال میلاد عرفانپور در شعرش از کاروانهای تشییع پیکرهای شهدای تازه تفحص شده میگوید:
به سیل اشک میشوییم راه کارونها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را...
بخشی دیگر از این شعرها را شاعرانی گفتند که هنوز با تبعات جنگ در خانوادههایشان درگیر بودند. محمد حسین ملکیان در شعرش از مصائب جانبازان اعصاب و روان میگوید که هنوز هم سالهای سال بعد از جنگ، دچار مشکلات ناشی از آن هستند:
موشک کاغذی بلند شد و پدرم را بهاشتباه انداخت
پدرم داد زد: هواپیما... بمب روی قرارگاه انداخت
پدر از روی صندلی افتاد، پا شد و گفت: «یاعلی» ... افتاد
سقف با بمب اولی افتاد او به بالاسرش نگاه انداخت
تانک از روی صندلی رد شد شیشهی عینکم ترک برداشت
یک نفر اسلحه به دستم داد طرفم چفیه و کلاه انداخت
خاکریز از اتاق خواب گذشت و من و او سینهخیز میرفتیم
او بهجز عکس خانوادگیاش هرچه برداشت بین راه انداخت...
بهخودم تا که آمدم دیدم پدرم روی دستهایم بود
یک نفر دوربین بهدست آمد آخرین عکس را سیاه انداخت
موشک آرام روی تخت افتاد زنی از بین چند دست لباس
یونیفرم پلنگی او را روی ایوان جلوی ماه انداخت
تانک از روی صندلی رد شد شیشهی عینکم ترک برداشت
یک نفر اسلحه به دستم داد طرفم چفیه و کلاه انداخت
خاکریز از اتاق خواب گذشت و من و او سینهخیز میرفتیم
او بهجز عکس خانوادگیاش هرچه برداشت بین راه انداخت...
بهخودم تا که آمدم دیدم پدرم روی دستهایم بود
یک نفر دوربین بهدست آمد آخرین عکس را سیاه انداخت
موشک آرام روی تخت افتاد زنی از بین چند دست لباس
یونیفرم پلنگی او را روی ایوان جلوی ماه انداخت
شعر دفاعمقدس و تغییر در فرم
در بررسی شعر دفاع مقدس معمولا عمده نگاهها به تغییراتی است که در محتوا و مضمون شعر روی داده است اما واقعیت این است که شعر دفاعمقدس و درمعنایی کلیتر، شعر انقلاب اسلامی، تغییرات قالبی و فرمی را هم در شعر به وجود آورد.شعر در دوران پیش از انقلاب کاملا به سوی قالبهای نو چرخیده بود. عمده شعرهایی که سروده میشد، شعر سپید بود و بخشی از شعرهای منتشرشده هم نیمایی بود. فضای شعر در دوران قبل از انقلاب، کاملا در ستیز با قالبهای کلاسیک شعر فارسی بود و شعرگفتن دراین قالبها نوعی عقبگرد یا ارتجاع دیده میشد اما در سالهای نخست انقلاب، رویکردی دوباره به قالبهای کلاسیک اتفاق افتاد و شاهد سرودن دوباره غزل و مثنوی بودیم. علی معلم دامغانی مثنویسرایی در وزنهای بلند را که پیشازآن در شعر معمول نبود، باب کرد و توانست شعرهای ماندگار خود را در این قالب در آن دوران بسراید. اما ویژگیها و اقتضائات دوران جنگ که نیاز به شعر تهییجی و دارای قابلیت انتقال سریع را به وجود آورده بود باعث شد که قالب رباعی که تا پیشازاین تنها برای مضمونهای فلسفی و عرفانی مورد استفاده قرار میگرفت، ناگهان مورد توجه قرار گیرد و گروهی از شاعران جوان آن دوره چون قیصر امینپور، سیدحسن حسینی، سهیل محمودی، محمدرضا محمدینیکو، محمدرضا سهرابینژاد، وحید امیری، محمدرضا سنگری و... توانستند این قالب را زنده کنند. رباعی بهدلیل کوتاهبودن ذاتی و ضربهزنندگی در مصرع چهارم، میتوانست یک ضربه حسی و عاطفی به مخاطبانش منتقل کند. شبیه همین اتفاق درباره قالب دوبیتی هم افتاد. پیش از آن دوبیتی یک قالب حاشیهای و تفننی برای بیان دلتنگیهای شخصی بود، اما شاعران دفاع مقدس آن را به قالبی برای بیان حالات و روحیات خود تحت تأثیر حوادث جنگ تبدیل کردند. این دوبیتی ازعلیرضا قزوه در آن زمان بسیار مورد توجه واقع شد: خوشا آنان که جانان میشناسند/ طریق عشق و ایمان میشناسند/ بسی گفتیم و گفتند از شهیدان/ شهیدان را شهیدان میشناسند.
البته باید بهاین نکته هم توجه کرد که درهمان زمان شعرهای خوب وماندگاری درقالبهای نیمایی و سپیدمنتشر شدوموردتوجه قرار گرفت مانند شعرهایی از قیصر امینپور و سلمان هراتی که به نوعی شناسنامه روزهای دفاعمقدس بودند.
دورههای مختلف شعر دفاع مقدس
نام شعر تهییجی
زمان دهه ۶۰
ویژگی مضمونی ستایشرزمندگان شهادتستایی،نکوهش بیدردان،رجزخوانی برای دشمن،وطندوستی وتشویق به حضوردر جبههها
ویژگی فرمی احیای قالبهای رباعی و دوبیتی، شعرهای سپید و نیمایی بلند، نزدیک شدن زبان به شعار
نام شعر اعتراض
زمان دهه ۷۰
ویژگی مضمونی بیان دلتنگی برای شهداوجبههها،بازگوییشاعرانه خاطراتجنگ ونکوهش مسئولان بیاعتنابه ارزشهای دفاعمقدس
ویژگی فرمی مثنویهای بلند و شعرهای سپید بلند، تلاش شاعران برای استفاده از نمادهای جنگ مانند نام عملیاتها یا مناطق جنگی
نام شعر نسل نو
زمان دهه ۸۰ به بعد
ویژگی مضمونی بیان حسرت ازدرکنکردن فضای جبهه و جنگ، بازگویی مشکلات بازمانده از جنگ برای خانوادههای ایثارگران، توجه به جبهه مقاومت و ستایش شهدای حرم
ویژگی فرمی رواج غزلهای فرمی و روایی تحتتأثیر جریانهای جدید در غزل
چهرههای نامدار شعر دفاع مقدس
سیدحسن حسینی (۱۳۳۵- ۱۳۸۳)
کتابها: گزیده شعر جنگ و دفاع مقدس، همصدا با حلق اسماعیل، برادهها، گنجشک و جبرئیل، مشت در نمای درشت و ...
حمید سبزواری (۱۳۰۴-۱۳۹۵)
کتابها: سرود درد، سرود سپیده، سرودی دیگر، تو عاشقانه سفر کن، بانگ جرس و…
قیصر امین پور (۱۳۳۸ -۱۳۸۶)
کتابها: تنفسِ صبح، در کوچه آفتاب، بیبال پریدن، آینهها ناگهان، گلها همه آفتابگردانند، دستور زبان عشق و ...
سلمان هراتی (۱۳۳۸-۱۳۶۵)
کتابها: از آسمان سبز، دری به خانه خورشید و از این ستاره تا آن ستاره
حسین اسرافیلی (۱۳۳۱)
کتابها: تشنه در باران زخم، تولد در میدان، آتش در خیمهها، عبور از صاعقه و ...
قادر طهماسبی (فرید) (۱۳۳۱)
کتابها: عشق بیغروب، پری ستارهها، پری بهانهها، پری شدگان، تلاوت، شکوفهها فریاد و ...
محمدرضا عبدالملکیان (۱۳۳۱)
کتابها: ساده با تو حرف میزنم، ریشه در ابر، ردپای روشن باران، حالا که آمدهای، آوازهای آبادی و ...
علیرضا قزوه (۱۳۴۲)
کتابها: از نخلستان تا خیابان، شبلی و آتش، عشق علیهالسلام، با کاروان نیزه، سوره انگور و ...
پرویز بیگی حبیبآبادی (۱۳۳۳)
کتابها: غریبانه، آینه در غبار، آن همیشهسبز، حماسههای همیشه، فصل سوم، سرگذشت یادها، ارغوانیها، درختی که میدود و ...
احمد زارعی (۱۳۳۷- ۱۳۷۲)
کتابها: وه چه عطر شگفتی، شیری در قفس ۹۰۲ و ستاره احمد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد