از دهه ۱۳۷۰ شمسی که زمینههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی برای روی کارآمدن تفکرات روشنفکری فرهنگی فراهم شد، همزمان حرکت مرموز، مخفیانه و زیرپوستی توسط یک جریان فکری برانداز برای توسعه تفکرات فمینیستی راه افتاد. چاپ کتاب فمینیسم و پوپولیسم انتشارات مک میلان، فمینیسم و بنیادگرایی، انتشارات ضد ۱۹۹۹ توسط هایده مغیثی، استاد مطالعات زنان و جامعهشناسی در دانشگاه یورک کانادا و صدها کتاب و مقاله توسط اخراجشدگان سیاسی و فرهنگی تلاش داشت تا با القای کنشگری زنان در عرصههای اجتماعی بتوانند زنان فهیم کشور را در تنازع و چالش با نظام سیاسی و ساختار فرهنگی و دینی قرار دهند. این تلاشها بهدلیل سرگرمی نهادهای فرهنگی کشور، در دهه ۱۳۹۰ به مرحله جدید گام نهاد. با توجه به حساسیت ملی و مذهبی ایرانیان به مقولات فرهنگی در فاز ابتدایی با القای دروغین کنشگری اجتماعی برای دختران شروع شد. اتفاقات دختر میدان انقلاب و اتفاقات از این دست در دهه ۱۳۹۰ را میتوان در این زمینه ارزیابی کرد. همزمان در خارج از کشور نیز تلاش کردند تا با الگوسازی کاذب، دختران ما را از مسیر صحیح خود خارج کنند.لذا از سال ۱۳۹۸ تلاش کردند «نور پهلوی» نوه محمدرضا پهلوی معدوم و فرزند ربع پهلوی را بهعنوان شاهزاده ایرانی به عنوان الگوی دختر ایرانی معرفی کنند. اما جریان برانداز با همکاری سرویسهای امنیتی سیا و موساد میبایستی جریان عریانسازی اجتماعی را پیگیری کنند. مصاحبههای جنجالی نور پهلوی عمدتا با ایندیپندنت فارسی با رویای بازگشت پادشاهی! در زمینه تحریک دختران جامعه ما در سال ۱۳۹۸ وارد مرحله جدیدی شد. چاپ مقالاتی مثل «جوانه زدن زنان روی زخمهایی که برتن داشت» توسط مهدیه مصطفایی در ۱۹مهر ۱۳۹۸ در ایندیپندنت فارسی، «یک سده مبارزه با زنان ایرانی علیه ارتجاع» توسط م. روغنی در ایران امروز، و مقالات افرادی مثل مریم حسینخواه، نوشین احمدیخراسانی، مهرانگیز کار، مهناز افخمی، سخنرانیهای نیره توحیدی و مقالات هایده مغیثی و ساقی لقایی و ... در سالهای منتهی به فتنه زن - زندگی - آزادی نشان از یک پروژه منسجم و یکپارچه برای تقابل بخشی از جامعه با بخشی دیگر است. متاسفانه همزمان در شبکههای تلویزیون خانگی در داخل کشور، تب پخش فیلمها و سریالهای مبتنی بر کنشگری اجتماعی و فرهنگی زنان و دختران و نقش آنان در تغییر وضع موجود راه افتاد و فیلمها و سریالهایی به نمایش درآمد که نشاندهنده نقش موثر زنان در کنشگری اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و توانایی آنها در تغییر وضعیت موجود بود. باتوجه به اینکه مهمترین طبقهای که شبکههای تلویزیون خانگی را در دسترس داشتند، نوجوانان و جوانان بودند، لذا جریان عریانسازی درصدد برآمد تا در قالب مضامین هنری و بصری، این انگاره را در ذهن زن جوان ایرانی ایجاد کند که میتوان تغییر ایجاد کرد. البته این کنشگری از راه ناصواب و غلط خود یعنی تقابل و تعارض با نظام اعتقادی و فکری جامعه پیگیری شد. پخش سریالهایی مثل خاتون، در انتهای شب، جیران، شبکه مخفی زنان، نوبت لیلی، یاغی و ... و همزمان تصویرسازی قهرمانانه از زنان برای تغییر وضعیت موجود و همزمان چاپ مقالاتی در نشریات و خبرگزاریهای داخلی (مثل مقاله رابینهود ایرانی، یک زن بود در یکی از خبرگزاریهای داخلی (امیدوارم از غفلت بوده باشد) و صدها مورد دیگر، نشان از عزم جدی دشمن در پروژه «عریانسازی جامعه» است. این امر نشاندهنده شروع فاز سوم دشمن است. یعنی پروژه «حجاب اختیاری» به پروژه «عریانسازی اختیاری» کوچ کرده است و این امر نظام فرهنگی- اجتماعی جامعه را با چالش جدی مواجه خواهد کرد. در این رهگذر تلاش دارند با استفاده از برخی سلبریتیهای ورشکسته، گروههای مرجع اجتماعی، افراد تاثیرگذار جریان دختر دانشگاه علوم و تحقیقات را تبدیل به جریان عادی کنند. جریان «نرمالیزاسیون» یا «عادیسازی» در قالب ریختن قبح اجتماعی، فرهنگی و دینی میتواند فاز بعدی باشد. حمایت فمینیستهای فرانسه، انگلیس، آمریکا و آلمان از جریان عریانسازی فرهنگی، حمایت سلبریتیهای داخل و خارج کشور و همچنین حمایت گروههای اپوزیسیون و معاندین خارج از کشور، نشاندهنده برنامهریزی دقیق دشمن به منظور مقابله با نظام اسلامی است. باتوجه به اینکه دشمن در رویارویی با ایران قادر به مقابله با جمهوری اسلامی نیست، لذا تلاش خواهد کرد تا با ایجاد شکافهای اجتماعی، فرهنگی و بحرانهای اجتماعی، نظام اسلامی را با چالش مواجه کند. امید است مسئولان با درک درست و دقیق مسأله و برنامهریزی صحیح، منطقی ودرست واستفاده ازمتخصصان واندیشمندان فرهنگی واجتماعی، تلاش کند در ارتباط موثر با جوانان از تاثیرگذاری این هجمه دشمن بکاهند و دغدغههای پدران، مادران و دلسوزان را برطرف کنند.