آقای زمانآبادی خوش آمدید. ما ازشما خاطرات زیادی به یاد داریم، به ویژه درزمانی که محمد دادکان رئیس فدراسیون فوتبال بود. الان دقیقا در چه حوزهای فعالیت میکنید؟
در قبل و بعد از انقلاب معلم ورزش بودم و طبیعتا برنامهریزیهای من و زندگیام، ورزشی بوده و هست. نزدیک۳۱ سال در آموزش و پرورش کار تربیت بدنی انجام دادم و ۱۸سال هم درفدراسیون فوتبال بودم تا زندگیام کامل با این رشته عجین شود. بعد از انقلاب نیز جزو اولین کسانی بودم که نشریه بخش خصوصی را راه انداختم. ما نشریه پهلوان را داشتیم که سهشنبهها مردم برای خریدش صف میکشیدند. در حال حاضر هم فعالیت فوتبالی میکنم و مشاور آقای تاج در فدراسیون فوتبال هستم. کارهای فرهنگی مربوط به ورزش را هم انجام میدهم.
یادم هست دردهه۸۰مصاحبه معروفی داشتید کهخیلی سروصدا کرد.شمادرآنمصاحبه گفتیدکه منشوراخلاقیبه موضوع «آرایش مو»بازیکنانرسیدگی میکند.آن زمان ناگهان مدل موهاعوض شدکه دریک دربیهم این مسأله جنجالهایی درست کرد.
بله کمیته منشور اخلاقی این موضوع را رسیدگی میکرد. حرف من آن موقع این بود که آرایش موی بچهها جزئی از فوتبال ماست. بحث ما این بود که مثلا دیوید بکام با اتحادیه آرایشگران لندن قرارداد بسته و هر کسی بخواهد مدل موی او را داشته باشد، باید درصدی از پول به حساب اتحادیه فوتبال انگلیس برود. البته نگاهی هم به این موضوع داشتیم که بعضی بازیکنان به دلیل ژل زدن و نوع آرایش مویشان، حاضر نبودند ۳۰ دقیقه اول حتی یک ضربه سر بزنند. ما گفتیم اگر قرار است هد نزنید، حداقل یک پولی به فوتبال برسد. خب مصاحبه من به خاطر نیکبخت بود که جزو نخبگان فوتبال به حساب میآمد. گفتیم نوع آرایش و لباس او باید در خدمت فوتبال باشد.
طرح شما شبیه اتحادیه فوتبال بود؟
دقیقا. منظور من بیشتر فرهنگ فوتبال بود که چارچوبی داشت.
یعنی با مدل مو مشکل نداشتید؟
اعتقاد من این بود که باید حرمت اخلاقی جامعه را رعایت کنیم. کاری نکنیم که الگوسازی غیرفرهنگی داشته باشیم. به هر حال ما تعهدات اخلاقی جامعه را داریم. حرف ما این بود که داریم هزینههای فوتبال را میدهیم. هزینه بازیکن را میدهیم، بنابراین باید بگوییم چه ساعتی بخوابیم و چه ساعتی بیدار شویم. حق نداریم ۲ صبح در میدان ونک، تلوتلوخوران برویم، در حالی که فردایش بازی داریم!
این موردی که میگویید مستند است؟
بله. بازیکن را دیدند و حتی از او عکس انداختند و برای ما آوردند. گفتند مگر این بازیکن امروز بازی ندارد، ساعت ۲ صبح با آن حال در ونک چکار میکرده؟ ما نسبت به حرکت بازیکن انتقاد داشتیم. برخوردها یکی به دلیل نگاه اخلاقی جامعه بود و دوم این که، کارهایی در فوتبال میکنیم که باید قراردادی با بازیکن بسته و یکسری مسائل قید شود. نباید بازیکن دو صفحه قرارداد ببندد و بعد هر کاری دوست دارد بکند.
یکی از مسائل مهم ورزش بحث تماشاگران است. اوضاع در استادیومها خوب نیست.
اجازه بدهید من کتابی به شما نشان دهم.(کتابی راازکیفش خارج میکند)نگاه کنید.من کتابی تهیه کردهام راهنمای فرهنگی فوتبال. انتهای این کتاب مشخص کردهام اقدامات اجرایی برای اینکه در استادیوم چه کنیم، بیان کردهام. امور پشتیبانی، فرهنگی، رفاهی و... وظیفه کیست. همینطور موضوع امور امنیتی و انتظامی را. ریز هم تعریف کردهایم. گفتهایم اگر دو سال بر اساس این طرح بتوانیم فوتبال را برگزار کنیم، از این حالت خارج به و دلچسبتر برگزار میشود.
چه خوب این را مطرح کردید. مگر ما در استادیوم به تماشاگر چه میدهیم که توقع داریم توهین نکند؟ شاید مهمترین مسأله بلیت فروشی درست و درمان باشد تا مجبور نشود ۵،۶ ساعت قبل به ورزشگاه برود و منتظر بماند.
من از شما میپرسم. مگر وقتی ما برای بازیهای جامجهانی به روسیه رفتیم، برایمان فن آیدی صادر نکردند؟ دل و جگر اطلاعات ما را گرفتند و تازه اجازه دادند بلیت بخریم. رفتیم قطر. آنجا حیا کارت صادر کردند. ما چرا ایرانکارت صادر نمیکنیم؟ و کسانی حق دارند فوتبال را ببینند که کد شناسایی دارند. این کد باعث میشود ما مخاطب را بشناسیم.
بیشتر برای کنترل است؟
چندسال قبل عربستان۱۵میلیون دلار تصویب کرد برای اینکه در فوتبال ما اختلال ایجاد کند، در حالی که خودش سرمایهگذاری کرد تا بتواند فوتبالش را بالا بکشد.
این را مستند میگویید یا شنیدهاید؟
مستند میگویم. شک نکنید. آن زمان ما درگیر مسائل منطقهای بودیم. یادم هست در یکی از بازیها ما به استادیوم رفتیم و فردی داشت همینطور فیلم میگرفت و گزارش تهیه میکرد. گفتیم خبرنگار هستید؟ گفت نه. گفت برای صداوسیما هستم. کارتش را بررسی کردیم دیدیم جعلی است. داشت برای یک شبکه معاند گزارش تهیه میکرد یا مثلا ۲۵ نفر در استادیوم یکی از باشگاهها، شعارهای مجهولی میدادند و پرچم مجعولی هم تکان میدادند. بررسی کردیم دیدیم اینها از سوی شبکهای در آلمان حمایت میشوند و خط میگیرند.
اینها ثابت شد؟
اطلاعاتی که به دست ما رسیده مستند است. دریکی از بازیهای بزرگ لیگبرتر دراستادیوم آزادی،ازیک هواداراسلحه گرفتیم.
اسلحه؟ چطور وارد ورزشگاه کرد؟
به او گفتیم چطور آوردی؟ نگفت ولی گفت برای امنیت جانی خودم. گفتیم مگر میشود چنین چیزی؟ این همه آدم، کدام اسلحه دارند و فقط جان شما در خطر است؟ بحث من این است که آنها چه کسانی هستند؟ کجا برنامهریزی میکنند؟ از کجا خط میگیرند؟ چرا میخواهند فوتبال ما را بههم بزنند؟ خب این را باید چطور شناسایی کنیم؟ هرکسی را به استادیوم راه بدهیم؟ کسی که هدفش دیدن فوتبال است، باید شناسایی شود. باید ایرانکارت یا نمیدانم ملی کارت به هوادار بدهیم. ما دوربین نقطه زن در استادیوم داریم. فقط لازم است بتوانیم با چنین کاری نظم برقرار کنیم. در دورهای مسئول فرهنگی فدراسیون بودم. در یک بازی ناظر کنفدراسیون من را بیرون کشید و گفت این ابر بالای استادیوم چیست؟ مگر سیگار کشیدن در استادیومها ممنوع نیست؟ ما گفتیم سیگارها را جلوی در گرفتهایم ولی تاکید داشت چطور این همه سیگار آوردهاند؟ میگفت چرا محل سیگار کشیدن ندارید؟ در همه ورزشگاهها همین است. عرضم این است. ما یک طرح ارتقای فرهنگی هواداران را داریم که اگر در دو سال اجرا شود خیلی از مشکلات حل میشود. قدم اول هم صدور کارت هواداری است.
شما به سیگار اشاره کردید ولی یادم هست یک بار گفتید که متاسفانه مواد مخدر در بعضی استادیومها استعمال میشود. این باعث نگرانی نیست؟
من هم شنیدهام ولی در حیطه کارم نیست. یک مورد به شما بگویم. روز مسابقه نیروها کل تماشاگران را میگشتند تا مبادا نارنجک به ورزشگاه ببرند ولی بعد از مدتی فهمیدیم اینها از روزهای قبل پنهانی وارد ورزشگاه میشوند و نارنجک را جاسازی میکنند تا روز بازی از آن استفاده کنند!
موضوع نگرانکننده کاهش عجیب تماشاگران دربازیهای فوتبال است.یک روزمیگفتیم ما نسبت بهکشورهایعربی همه جوره برتریم ولی الان عربستان هم به لحاظ فنی باشگاههای بهتری دارد و هم اینکه تماشاگرانشان بیشتر از تماشاگران ما هستند.
کاملا درست میگویید.کشورهای عربی ازعمان و کویت و عربستان گرفته تا امارات وقطرو...دارند ناتو راه میاندازند. این ناتوی عربی، هم ورزشی است، هم سیاسی و هم فرهنگی. برای اینکه تحقق پیدا کند از فوتبال شروع کردهاند. عربستان که سرمایهگذاری وسیعی تا جامجهانی کرده است. قطر هم جامجهانی را گرفت. هدف آنها این است از طریق فوتبال اهداف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خودشان را جلو ببرند.یکی ازبحثهای ما باوزارت خارجه همین است.ما یک رایزن فرهنگی یا اقتصادی داریم. چرا در خود کنسولگری و سفارتخانههای خودمان، وابسته یا رایزن ورزشی نداریم؟ سیاسیها همیشه از حرکت نرمی آغاز میکنند مثل سیاست پینگپنگی آمریکا وچین. اتفاقامن با آقای علوی، مدیر روابط عمومی فدراسیون صحبتی داشتم که طرحی آماده کردهاند درباره مسائل سیاسی و ارتباطش با ورزش.یکی ازمسائلی که میتواند به حل مشکلات ما با کشورها کمک کند، همین فوتبال و ورزش است. مثلا ما با مصر و مراکش مشکل داریم. میتوانیم مراکش را دعوت کنیم به ایران بیاید. آنها انگیزهشان گرفتن انتقام جامجهانی روسیه است و ما هم هدفمان بهبود روابط است یا با مصر میتوانیم مراودات ورزشی داشته باشیم. محمد صلاح ستاره مسلمان مصر محبوبیت زیادی در ایران دارد. او یک الگوست. چه ایرادی دارد او را دعوت کنیم به ایران بیاید؟ متاسفانه دیپلماسی عمومی ما ضعیف است و دیپلماسی ورزش ما فاجعه! وزارت خارجه ما باید از ظرفیت فوتبال و ورزش استفاده کند. ناتو عربی دارد از فوتبال شروع میشود. باور کنید فوتبال ما تحت تاثیر پیشرفت فوتبال کشورهای عربی قرار گرفته است. عمان دارد یک باشگاه انگلیسی میخرد چرا؟ چون میخواهند ناتوی عربی را قدرتمند کنند و فردا روزی آن اسم مجعول را برای خلیجفارس به کار ببرند. همه سیاستشان را از فوتبال شروع کردهاند. ما به شدت عقب هستیم. به آقای تاج نامه زدم و ایشان نوشت قبول دارم. نیاز به یک عزم ملی است. رئیسجمهورمان باید متوجه این موضوع شود. وزیر ورزش باید حواسش به این مسائل باشد.
به نظرتان آقای دنیامالی وزیر ورزش باید به چه مسائلی توجه داشته باشد؟
دوره ایشان باید چابکسازی ورزش و مقاومت اقتصادی را داشته باشیم. باید کوچکسازی ورزش را انجام بدهیم ولی میبینیم مدام فدراسیون اضافه میشود. شهید رئیسی در دوره ریاست جمهوریاش تمام شعارش مبارزه با فساد بود و طرحی۱۲مادهای داد. این مصوبه مجلس است. آقای دنیامالی از روزی که آمده، یک کلمه دربارهاش حرف نزده است. یکی تعارض منافع است. این برمیگردد به سؤال شما. مثلا من در راس قدرت گرفتهام ولی کل فک و فامیل و آشنایان خودم را وارد وزارتخانه میکنم. حتما شنیدهاید. به شوخی حتی میگویند فلان وزارتخانه لهجهاش عوض شده است. در صنعت خودروسازی ما نیاز به ۱۳هزار نیرو داریم ولی ۴۳ هزار نفر آنجا مشغول هستند! ۳۰ هزار نفر اضافه آنجا هستند، باید چکار کرد؟ سؤال من از آقای دنیا مالی این است. نباید فدراسیونها از عدد ۵۴ به ۲۰ برسد؟ رهبر انقلاب در زمان آقای یزدانیخرم گفتند یک تعداد فدراسیونهای غیرفعال را ادغام کنید. ما یک فدراسیون رزمی میخواهیم و رشتههای دیگر در حد معاونت باشند، نه اینکه ۱۵ فدراسیون رزمی داشته باشیم. اینها هزینه دارد.
یک سؤال دارم. وزیر ورزش قویترین آدم ورزش ایران است؟
اصلا. من کلا معتقدم طرح وزارت ورزش غلط است. باید سازمان تربیت بدنی داشته باشیم که رئیسش معاون رئیس جمهور باشد، نه وزیر. این شکلی است که میتواند از قدرت رئیس جمهور استفاده و به همه وزارتخانهها نظارت کند. به نظرم مجلس اشتباه کرد رای به تاسیس وزارت ورزش داد.
متاسفانه اهمیت استقلال و پرسپولیس در جامعه کم شده و این را میشود حتی از تعداد تماشاگران دو باشگاه فهمید. این موضوع ناراحت کننده است،نه.
یکی از بزرگترین مشکلات ما در بعد ازانقلاب، رقابت تنگاتنگ بخش خصوصی و دولتی بود. هرکسی از بخش خصوصی آمد، یا سر از اوین درآورد یا فراری شد. شفیعزاده در استقلال خوزستان که دررفت به امارات! مرحوم درویش درشموشک دق کرد یا اکبر مقیم در تیم بهمن... اینها فرارکردند چون رقابت بین حکمرانی دولتی بود وبخش خصوصی. باید در ورزش بودجههایمان را متمرکز کنیم که از طریق همان چابکسازی و کوچکسازی صورت میگیرد در غیر اینصورت هرچقدر سرمایهگذاری کنیم، نمیشود که نمیشود. تمام گردش مالی فوتبال ما به اندازه قرارداد کریس رونالدوست. حدود ۲۰۰ میلیون دلار! فقط بحث رونالدو هم نیست. این همه ستاره به فوتبال عربستان رفته. بعد میگوییم چرا فوتبال آنها تماشاگر دارد فوتبال ما نه؟ خب به واسطه همین ستارههاست دیگر.
ما در ساخت استادیوم مشکل داریم. راستی این ماجرای ساخت ورزشگاه در تهران به کجا رسید؟ چینیها که تکذیب کردند. ماجرا چه بود؟
با چینیها صحبت کردیم استادیومی در شهر آفتاب ساخته شود. سر قضیه انتقال ارز دچار مشکل شدیم! چینیها با وزارت ورزش صحبت نکردند ولی با نهاد دیگری ارتباط داشتند. حتی آنها را دعوت کردیم تا استادیوم آزادی را ببینند. گفتیم ساختمان فدراسیون را میخواهیم در کمپ تیمملی بسازیم. بحث ما ساخت هتل و همینطور چمنهای تمرینی هم بود. برای تامین هزینهها هم بحث نفتی شد که بتوانیم از طریق نفت دادن، هزینهها را تامین کنیم. گروه۱۷ نفره چینی به ایران آمد و فکر کنم همین الان تهران هستند. بازدیدی هم از ورزشگاه آزادی داشتند ولی در نهایت گفتند چون شرکت خصوصی هستند نمیتوانند از طریق نفتی عمل کنند و باید دولتشان این کار را انجام دهد.
وارد بحث دیگری شویم. در یک سال گذشته فوتبال درگیر پرونده معروف فساد بوده. میخواستم بدانم در دوره آقای دادکان هم تجربیات این شکلی داشتید؟
آن موقع دادکان مبارزه میکرد. اگر هم موردی گیر میآورد قاطی میکرد. یادم هست یک بار کارمندان فدراسیون را جمع کرد و گفت از یک تیم خوزستانی مبلغی پول آوردند و یک نفر هم گرفته. این بار اول بوده ولی اگر یک بار دیگر تکرار شود همهتان را جمع میکنم و آن فرد خاطی را با لگد از فدراسیون بیرون میکنم! مدتی گذشت. یکی آمد به اتاق من که دستش میلرزید. گفت آقا پاکت را گذاشت روی میز من و رفت.بردیم پیش آقای دادکان. ایشان اتفاقا تشکر کرد و همانجا پول را به حساب ۱۰۰ امام ریختند که رقم قابل توجهی هم بود. یک مورد دیگر هم بود. مسئول یکی از تیمها پیش من آمد و یک پاکت پول آورد. گفت این را بدهید به کمیته داوران که تو کار ما نگذارند! گفتم چه شده؟ گفت برای بازی پلیآف فهمیدهایم فلان داوران با حریف قول و قرار گذاشتهاند که بازی را برایشان در بیاورند. من به آقای صفیری گفتم خاک بر سر ما که باید این حرفها زده شود. خود ایشان رفت ناظر داوری بازی شد و از قضا داوران هم قضاوت خوبی داشتند چون میدانستند همه چهارچشمی حواسشان هست. بعد آن داور را دعوت کردیم. گفت بله ما صحبت کردیم و قول و قرار گذاشتیم ولی بنده پشیمان شدم. حالا کمکهایم علیه من شهادت دادهاند. مثل این بود که میخواستیم برویم دزدی و من شب بیخیال شدم و گفتم نمیآیم ولی دو نفر دیگر گفتند پس علیهات شهادت میدهیم. خلاصه آقای دادکان با ایشان و همسرش جلسهای داشتند و گفتند چون شما در ذهنتان بوده که چنین کاری کنید، محروم هستید ولی بعدا برگشتند!
جنجال علیآبادی و دادکان در هتل تیمملی!
در زمان برگزاری جامجهانی۲۰۰۶، آقای علیآبادی به آلمان آمد و میخواست به هتل بازیکنها برود. دادکان گفت هتل برای فیفاست و غیر از تیمها کسی را راه نمیدهند و چون شما چهره سیاسی هستید، زیر بار نمیروند. حتی گفت باید با وزارت خارجه آلمان هماهنگ کنید. علیآبادی مدام اصرار میکرد که شما میتوانید ولی نمیخواهید من نزدیک تیم شوم. اختلاف بالا گرفت و تقریبا تیم ما هم از هم پاشید چون بازیکنان میدیدند دعوا شده و دیگر حرف آقای دادکان را هم نمیخواندند. همه فهمیده بودند ایشان در بازگشت برکنار میشود. حتی دادکان و علیآبادی تلفنی بحثشان میشد. آقای احمدینژاد برای حل مشکلات، از تهران حبیب کاشانی را به آلمان فرستاد تا بینشان آشتی برقرار کند. کاشانی آمد و صحبت کرد و قرار شد یک روزی ساعت ۱۴ بازیکنان به لابی بیایند و علیآبادی سخنرانی کند تا بازیکنان روحیه بگیرند. یادم هست فردایش هم با پرتغال بازی داشتیم. دادکان ناراحت بود و مدام میگفت تیم فردا بازی دارد. الان زمان استراحت بچههاست. تازه ناهار خوردهاند. خلاصه قرار شد جلسه باشد. بعد ازناهار بازیکنان یکی یکی آمدند.بعضیها هم با دمپایی!آقای علیآبادی صحبت کردوخیلی هم طولانی حرف زد. بعضی بچهها وسطش حرف میزدند یا خوابشان گرفته بود و دائم خمیازه میکشیدند. این اتفاقات بدجور به علیآبادی برخورد. بازیکنان که رفتند، ایشان بدجور شاکی بود. دادکان گفت به شما گفتم که شرایط این شکلی است. علیآبادی میگفت شما اگر اجازه میدادی من در هتل مستقر شوم به بچهها روحیه میدادم. همانجا تصمیم گرفته شد بعد از بازیها تکلیف دادکان روشن شود.حبیب کاشانی هم برگشت ایران. بازی آنگولا هم که تمام شد رادیو اعلام کرد شورای معاونین تصمیم به برکناری دادکان گرفتند. یادم هست در هواپیما بودیم. دادکان گفت من که خودم استعفا داده بودم وحتی نگذاشتند پایم به تهران برسد. اینقدر سیاست نداشتند که حداقل در زمان حضورم در آلمان چنین کاری نکنند. بماند که بعدا علیآبادی گفت من نقشی نداشتم و شورای معاونین دادکان را برکنار کردند!
علیآبادی علی دایی را انتخاب کرد، نه کفاشیان!
جلسه هیات رئیسه فدراسیون تشکیل شد و آقای کفاشیان و اعضا به این نتیجه رسیدند که افشین قطبی را سرمربی تیمملی کنند. خبرش را هم دادند ایرنا. آقای کفاشیان گفت بروم پیش علیآبادی خبر را به ایشان بدهم. بعد خودش تعریف کرد که رفتم دفتر علیآبادی. رئیس دفترش گفت چکار دارید؟ گفتم قطبی را سرمربی تیمملی کردهایم و میخواهیم به آقای علیآبادی اعلام کنیم که او در جواب گفت، قطبی کیست؟ سرمربی تیمملی الان در اتاق آقای علیآبادی است. گفتم چه کسی؟ گفت علی دایی! من گفتم سرمربی قطبی است! رفتم داخل. دیدم علی دایی داخل نشسته. آقای علیآبادی هم که من را دید گفت برو خوش باش، علی دایی سرمربی تیمملی است. من گفتم آقا قطبی را انتخاب کردهایم که جواب داد،ولش کن. علی دایی را انتخاب کردهایم. بعد هم فهمیدیم چون علی دایی بین دو نیمه بازی ایران و عربستان اجازه نداده رئیسجمهور وقت داخل رختکن برود، او را برکنار کردهاند. دایی گفته بود فوتبال را سیاسی نکنید.