به گزارش خبرنگارجامجم، تحقیقات پلیسی در این پرونده از تیرماه امسال وباگزارش قتل زن جوانی باشلیک گلوله آغازشد. ماموران با حضور در محل با جسد زن جوان روی صندلی عقب پژو روبهرو شدند که با شلیک دو گلوله به سرش به قتل رسیده بود.
یکی ازشاهدان ماجرا در تحقیقات گفت: دقایقی قبل مرد موتورسواری مقابل این خودرو پیچید وسدراهش شد.راننده پسرجوانی بود که با قمه به سمت مرد موتورسوار حمله کرد. آن مرد هم به رویش اسلحه کشید اما پسر جوان فرارکرد. او سپس به سمت ماشین رفت و به زن جوان شلیک کرد و با موتور گریخت.
پس از بازگشت پسرراننده و تحقیق از او مشخص شد، قاتل پدر او ومقتول هم خواهرش است.به این ترتیب هویت قاتل به نام کامران شناسایی و مرد میانسال دستگیر شد. او در تحقیقات به قتل اعتراف کرد و گفت: به دلیل اختلافاتی که با همسرم داشتم از او جدا شدم. سرپرستی دخترم با من بود تا اینکه وقتی بزرگتر شد پیش همسرم رفت. از آن زمان همسرم تلاش کرد تا کاری کند من زندانی شوم تا دخترم برای همیشه پیش او بماند. حتی یک بار هم به جانم سوء قصد شد و قاتل اجیر شده با آتش زدن خانهام سعی کرد مرا از بین ببرد. به همین دلیل برای حفاظت از جان خودم یک سلاح خریدم. مدتی بود مردی با من تماس میگرفت و پشت سر دخترم و همسرم حرفهای بدی میزد. سعی کردم دخترم را پیش خودم برگردانم اما قبول نکرد و من هم مجبور شدم او را بکشم.
پس از تکمیل تحقیقات، پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. با توجه به اینکه پدر مرتکب قتل فرزند شده بود، او از حکم قصاص رها و از جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
در جلسه محاکمه که در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد، مادر مقتول گفت: این مرد دخترم سحر را کشته و من برایش قصاص میخواهم. ما سال۱۳۹۰ازهم جدا شدیم. دو هفته بعد از این قتل، شوهرسحر خودکشی کرد و به زندگیاش پایان داد.
در جلسه محاکمه، رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به کامران گفت: شما متهم به قتل عمدی دخترتان، حمل و استفاده از سلاح گرم و قدرتنمایی با سلاح هستید. چه دفاعی از خود دارید؟
کامران با قرارگرفتن درجایگاه در دفاع از خود گفت: سال۱۳۸۸پدرزنم مرا با خودبه سرقت بردکه دستگیر و زندانی شدم. در زندان وقتی فهمیدم همسرم رفتار درستی ندارد جدا شدیم. وقتی آزاد شدم از شش سالگی حضانت سحر، دخترم را گرفتم و خودم از او مراقبت کردم. حتی با اینکه مجددا ازدواج کرده بودم، سحر درزندگی مشکلی نداشت.سحر که بزرگ شد، مادرش آمد و کبریت کشید به زندگیام و سحر را نزد خودش برد. بعد هم شروع کرد برای من پروندهسازی کردن تا به زندان بروم اما تبرئه شدم. یک روز مردی به نام سامان به من و دامادم زنگ زد و حرفهای نامربوطی درباره سحر زد. او حتی دامادم را تهدید کرد که باید زنت را طلاق بدهی تا با من ازدواج کند. به دامادم میگفت زنت مرا دوست دارد و اگر طلاقش ندهی تو را میکشم. تماسها و حرفهای سامان باعث شد روانی شوم. داماد من، خواهرزادهام بود و به دلیل همین فشارها به زندگیاش پایان داد.
رئیس دادگاه در ادامه از کامران پرسید؛ چرا سلاح تهیه کرده بودی؟ متهم در دفاع از خود گفت: به دلیل سوءقصدهایی که به جانم شده بود، برای مراقبت از خودم و خانوادهام اسلحه خریدم. حتی سامان دو ماه قبل قصد داشت مرا با ماشین زیر بگیرد. کامران سپس درباره جزئیات روز قتل گفت: آن روز برای آشتی به کلانتری رفته بودیم. آنجا ازسحر خواستم پیش من برگردداما گوش نکرد. به من گفته بودند آنها از این مهمانی به آن مهمانی میروند. باور کنید یک ساعت با دخترم صحبت کردم اما بیفایده بود. آن روز مردی که میگفت وکیل است اما اصلا شبیه وکلا نبود، همراهشان بود.همسرم میگفت وکیل است اما شبیه وکلا نبود. از کلانتری که بیرون آمدیم، همه سوار ماشین شدند اما همسرم و آن مرد جدا شدند. عصبانی بودم و پسر و دخترم را تعقیب کردم. وقتی توقف کردند، پسرم به رویم قمه کشید که بیشتر عصبانیام کرد. من هم اسلحه را از زیر صندلی موتورم بیرون آوردم که پسرم با دیدن اسلحه فرار کرد. سمت ماشین رفتم و شلیک کردم و دخترم را کشتم.
رئیس دادگاه از متهم پرسید چرا به سر دخترت شلیک کردی؟ که پاسخ داد: از پشت شیشه زدم و نفهمیدم چرا به سرش خورد. حرفهای ناموسی که شنیده بودم، مغزم را خراب کرده بود. دخترم آبروی مرا برده بود و باید کشته میشد.
پس از دفاعیات کامران و وکیلش، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.