این چوپان اهل یکی از روستاهای یزد همراه تنها برادرش زندگی میکند. آنطور که اهالی میگویند این چوپان با اینکه ناشنوا نیست، اما نمیتواند صحبت کند. این اولین بار نیست که او مفقود میشود و در گذشته هم دو بار ناپدید، اما پیدا شده بود، اما این بار یک هفته طول کشید تا او توسط امدادگران هلالاحمر پیدا شود. به گفته اهالی، او پس از فوت مادر و پدرش و بنا به دلایلی که خود میداند، تصمیم گرفت هرسال فقط در فصل زمستان و با برداشتن آب و آذوقه کافی به دل جاده و کوه بزند. دفعات قبل پس از سه روز به خانه برمیگشت، اما این بار و طبق عادت همیشگی در سه روز به خانه برنگشت. همین موضوع باعث نگرانی خانواده و اهالی روستا شد و تصمیم گرفتند از امدادگران هلالاحمر درخواست کمک کنند.
محمد عشقی،مدیرعامل جمعیت هلالاحمر استان یزد به جامجم گفت که پس ازاطلاع ازمفقودی این چوپان،امدادگران برای جستوجو وارد عمل شدند:« با وجود سه روز جستوجوی مداوم توسط تیمهای امداد و نجات هلالاحمر و گروههای دیگر، هیچ رد و نشانی از این فرد پیدا نشد تا روز سهشنبه که مفقودی توسط تیمهای پهپادی اعزامی به شهرستان بهاباد رصد و پیدا شد. او به صورت جزئی نیز دچار آسیبدیدگی شده بود که توسط امدادگران تحویل نیروهای اورژانس شد. یکی از دلایلی که موجب شد پیدا شدن این چوپان مدت زیادی زمان ببرد این بود که او برای حفاظت از گزند سرما و برف در یکی از غارهای کوههای اطراف پنهان و همین مسأله باعث شده بود تا روند پیدا کردن او با مشکلاتی مواجه شود. در این عملیات ۱۵ امدادگر حضور داشتند و چهار نفر هم از اعضای تیم پهپادی بودند که از مرکز استان به محل اعزام شده بودند.»
نعمتا...قاسمی، رئیس جمعیت هلالاحمر شهرستان بهاباد و مسئول کنترل این عملیات جستوجو پس ازهماهنگیهای لازم با مرکز، وارد عملیات شد. منصور طلائیان یکی از نجاتگران جمعیت هلالاحمر شهرستان بهاباد به جامجم توضیح داد: «این چوپان گویا در زمان برگشت درگیر برف شدیدی در دل کوه شد و هنگام پایین آمدن لیز خورد و برای همین از شدت ترس همانجا ماندگار شد تا افرادی برای نجات او اقدام کنند. پس از آغاز عملیات، جستوجو را آغاز کردیم. در مناطقی گاهی درگیر گل و لای میشدیم و گاهی هم تا زانو داخل برف میرفتیم. پس از چند روز جستوجو توسط تیم پهپادی و نجاتگران، وقتی او را پیدا کردیم خوشبختانه سرحال بود. حتی وقتی فشارخونش را گرفتیم، هیچ مشکلی نداشت. او آذوقه زیاد و حتی کبریت برای روشن کردن آتش داشت، اما تمام لوازمش یخ زده و غیرقابل استفاده بود. چون قادر به صحبت کردن نبود، یکی از اهالی که همراه ما بود از او سؤال میپرسید و چوپان نیز با حرکت سر پاسخ میداد. او از شدت سرما خودش را جمع کرده بود و زمانی که ما را دید، خوشحالی را میتوانستیم در چهره و چشمانش ببینیم. تا ما را دید، بدنش شروع به لرزیدن کرد. ما هم آتش روشن کردیم و لیوانی چای گرم و مقداری آذوقه در اختیارش قرار دادیم تا نیروی از دست رفتهاش را بازیابد. جالب اینکه محلیها میگفتند در محل حادثه حیوانات وحشی زیادی مانند گرگ وجود دارد و حتی رد پایشان نیز مشاهده میشد، اما خوشبختانه رد پای هیچ حیوانی در اطراف چوپان ندیدیم. نجات او واقعا شبیه یک معجزه بود.»