پدرهای تلخ و خشن هم داریم. با وجود این،پدر همیشه جایگاه والایی درخانواده داشته و اگرکسی بابای خوبی نداشته، دستکم در آرزویش بوده. این هفته که درآن میلاد حضرت امیرالمومنین(ع) وروز پدر قرار دارد، بهانهای شد تا به سراغ برخی پدرهای متفاوت قصههای تلویزیونی برویم؛ پدرهایی که شخصیتهایشان رنگ و لعاب متمایزی از دیگر باباهای قصهها دارد.
نمای اول
این قصه مادرانه نیست
سریال مادرانه را به خاطر دارید؟ رمضان سال ۱۳۹۲ روی آنتن رفت. البته محتوای سریال بیش از آنکه مادرانه باشد، حس پدرانه را از شخصیت پررنگ اردلان تمجید با بازی مهدی سلطانی منعکس میکرد. در این سریال تمجید، بلد نبود با دختر جوان و آسیبدیدهاش چطور ارتباط برقرار کند. او برای کنترل خانواده گاهی دست به کارهای اشتباه و عجولانه میزد و از خود شمایل یک پدر مستبد را نشان میداد اما در واقع همه این دستوپا زدنها از عشق او به فرزند ناشی میشد.
نمای دوم
شوکت یک پدر
سریال «نرگس» به کارگردانی سیروس مقدم در سال۱۳۸۴ شخصیت نمایشی را در جامعه مشهور کرد که بیش از خود نرگس نامش در دهانها میچرخید. محمود شوکت، پدر مستبد و ثروتمند خانواده که برای جلوگیری از ازدواج پسرش با دختری که دوست دارد، دست به هر کاری میزند. ایفاگر این نقش حسن پورشیرازی بود. او در پایان با فهم خطاهای خود و بلایی که به جان زندگی پسرش انداخته، سکته میکند. این شخصیت را میتوان یکی از آن پدرهای متفاوت قصههای تلویزیونی دانست که گرچه به نیت خیر اما در مسیر نادرست قدم برمیداشت.
نمای سوم
جدال فردوس و ستایش
سریال «ستایش» در سه فصل راهی آنتن شبکه سه سیما شد. در این سریال شخصیت پدر با بازی داریوش ارجمند مقابل عروس با بازی نرگس محمدی قرار داشت.حشمت فردوس دربیشتر طول قصه تلاش میکرد پس ازمرگ فرزندش،نوه پسری خود رااز ستایش بگیرد. نگاه قدیمی و خاص او به زندگی در تقابل با نسل جدید، بخش مهمی از روایت این سریال راشکل میداد.این پدر در فصلهای پایانی با زمین خوردن، از مسیر اشتباه بازمیگردد. شخصیت فردوس همچنان هم میان بسیاری از مخاطبان این سریال شناخته شده است و تکیهکلامهای او به کار میرود.
نمای چهارم
تاوان اشتباه
«مسافری ازهند» جزو سریالهای پرمخاطب ومحبوب تاریخ تلویزیون است.این سریال متفاوت وخطشکن به کارگردانی قاسم جعفری، جزوآثاری است که نمایشگر شخصیت پدرهای متفاوت بود. ازشخصیت دایی گرفته تا مختاری و شاخصتر از همه منصور نادری با بازی مجید مشیری. منصور در این قصه دو بار ازدواج کرده و صاحب یک شرکت بود اما دچار ورشکستگی میشود و با نقشهای خود را به مردن میزند تا طلبکارها دست از سرش بردارند. یکی از دشمنان قدیمی او به قصد انتقام خون دخترش، رامین (پسر بزرگ منصور) را میدزدد تا این شخصیت مجبور شود خود را نشان دهد. منصور که تا پیش از این پدر خوبی نبوده، مهرش بروز پیدا میکند و در راه فرزند جان خود را از دست میدهد.