آقای صحت در دنیای تو ساعت چند است؟

رضا در شب عروسی‌اش همراه چند دوست نزدیک خود مواد می‌کشند، رضا اوردوز می‌کند و دوستانش که حال طبیعی ندارند، تلاش می‌کنند تا پنهانی او را از عروسی خارج کرده و مشکل را حل کنند. دراین میان لحظات خنده‌داری خلق شده که داستان اصلی فیلم «صبحانه با زرافه‌ها» را شکل می‌دهد.
رضا در شب عروسی‌اش همراه چند دوست نزدیک خود مواد می‌کشند، رضا اوردوز می‌کند و دوستانش که حال طبیعی ندارند، تلاش می‌کنند تا پنهانی او را از عروسی خارج کرده و مشکل را حل کنند. دراین میان لحظات خنده‌داری خلق شده که داستان اصلی فیلم «صبحانه با زرافه‌ها» را شکل می‌دهد.
کد خبر: ۱۴۹۱۶۲۴
نویسنده سید بهزاد زهرایی - منتقد و مدرس سینما
 
در این فیلم، مصرف مواد مخدر به صورت پی‌در‌پی و جذاب نمایش داده شده و به‌عنوان راه‌حلی برای فرار از مشکلات معرفی می‌شود و برای حلاوت بیشتر، گریزی نیز به ارتباطات غیراخلاقی بین زنان و مردان دیده می‌شود. این خلاصه‌ صبحانه با زرافه‌هاست اما سروش صحت درباره‌ فیلم خود چه می‌گوید؟
سروش صحت: تم اصلی فیلم درباره بخشش است، این‌که در جهان اگر آدم‌ها همدیگر را ببخشند زندگی زیباتر ادامه پیدا می‌کند و این داستان را در قالب کمدی ارائه کردیم... . چیزی که من و ایمان می‌نویسیم، صرفا جهان‌بینی ماست و ممکن است هجویه باشد یا نباشد، جز این هرچه بگویم دروغ گفته‌ام. 
.... به نظرم صبحانه با زرافه‌ها در ترویج دوستی است. اگر ما در فیلم درباره مواد مخدر صحبت کرده‌ایم، به معنای ترویج آن نیست‌؛ بلکه می‌خواستیم نشان دهیم که مشکلات از همان نشأت می‌گیرد... . پایان این فیلم تلخ نیست‌؛ بلکه در کل پایان تلخ است. ‌کدام پایانی را در زندگی سراغ دارید که شیرین باشد؟ با وجود این پایان صبحانه با زرافه‌ها تلخ نیست. 
من به‌عنوان مدرس سینما همواره از غامض‌گویی گریزان بوده‌ام اما از کاربرد برخی واژه‌ها گریزی نیست و تنها راه چاره تشریح واژگان و دنیای جدیدشان است. برای شروع باید بدانیم که ما با فیلمی پست‌مدرن و ابزورد مواجهه‌ایم. 
و اما باب اول پست‌مدرنیته‌؛ این دوره از ۱۹۵۹سال پس از‌ گذار از مدرنیسم کم‌کم در جامعه‌ غربی هویدا شد، انسان غربی در دوران مدرنیته در برهوت بزرگ از دست رفتن ارزش‌های اخلاقی و انسانی سرگردان بود و به‌دلیل بی‌پاسخ ماندن پرسش‌های بی‌شمارش در تمام عرصه‌های زندگی از مدرنیته نیز فریاد ناامیدی برآورد که: «من هنوز سرگردانم.» از این‌رو در تکاپوی رسیدن به راه نجات به وضعیت پست‌مدرنیته درغلتید،غافل از این‌که این‌باراین اونیست که کنکاش می‌کند و راهبر است، بلکه دنیای سرمایه‌داری او را به این وادی می‌کشاند. جامعه‌ای به‌شدت مصرف‌گرا، تهی از اهداف و معانی بلند، تابوشکن و عاری از مقدسات (هر امر مقدسی از خانواده و جامعه زدوده شده). 
در این وضعیت بشر به‌دنبال معنای جهان یاهدفی خاص نیست، بلکه صرفا به‌دنبال گذران امور درحالتی خلسه‌وار است. آن‌هم تحت سیطره‌ بلامنازع رسانه‌ها از سینما، تلویزیون گرفته تا فضای مجازی و تبلیغات باذائقه‌سازی کلان نظام سرمایه‌داری درپشت پرده. 
وهدف نهایی ایجاد جوامعی همگون با اختلاط‌نژاد، رنگ ونگاه به دور ازهرگونه تفکر و کنش مؤثرکه پذیرش هرامری درآن عادی، بلکه واجب و در مرحله‌ بعد برای افراد علی‌الحده می‌نماید. دهکده‌ای جهانی با بردگی مدرن با آسان‌ترین روش برای هدایت تمام مردم دنیا. 
یکی از خصوصیات مهم این جامعه‌ توصیف شده بی‌هدفی و پوچ‌گرایی یا همان ابزوردیسم است، چون هدفی برای انسانش باقی نمانده، آیا این کار اخلاقی ا‌ست؟ مهم نیست... آیا این کار مفید است؟ مهم نیست... آیا این کار برای من آرامش درون به ارمغان می‌آورد یا آرام و قرار از من می‌رباید؟ مهم نیست...چون پس ازحصول به هر یک ازاین نقیضین چیزی درانتظار انسان پست‌مدرن نیست؟ تنها نقطه‌ اتکا و لازم‌الاجرا اطاعت از قانون است تا جامعه‌ در کلیت دچار فروپاشی نشود، امری که نقض آن را در فیلم جوکر‌یک می‌بینیم. 
انسان‌هایی که علیه این سیستم شورش می‌کنند وفریاد برمی‌آورند:من دچارخفقانم.(ساخت این فیلم‌ها خود سوپاپی برای تخلیه هیجانات و اعتراضات قشر اندک و دگراندیش یا معترض است). در جامعه‌ پست‌مدرن تنها مصرف وگذران اموروتلون فریبنده‌ دنیای صنعتی است که انسان را به پیش می‌راند، جالب است بدانیم که تمامی فلاسفه واندیشمندان نظریات پست‌مدرن آینده‌ جامعه‌ پست‌مدرن را ویران شهر یا دیستوپیا پیش‌بینی کرده‌اند. شهری که هیچ نشانی از آرمان‌های انسانی و سعادت بشری در آن دیده نمی‌شود، شهری تحت سیطره‌ برترین تکنولوژی‌ها با مردمانی منفعل و سرخورده و تنزل‌یافته تاسطح ربات‌ها وحضور انسان ماشین‌ها، یکسان‌سازی وسیع سلیقه‌ها، نژادها و اختلاط قومی و فرهنگی، به نهایت برای رسیدن به جامعه‌ای توده‌وار و یکدست‌. 
نمونه‌ این تفکر در فیلم‌های بلیدرانر (رایدلی اسکات)، مکس دیوانه و چهارگانه‌ ماتریکس به‌وضوح دیده می‌شود. دنیایی سراسر پوچی و بی‌معنا(ابزورد)، حال این سرخوردگی و ابزوردیسم و دورافتادگی از آمال و معانی بلند درهنر جامعه هویدا شده‌؛ آنچه هنر پست‌مدرن می‌نامیم. طبیعتا این مانیفیست پست‌مدرنیته در موسیقی، رمان و فیلم‌های پست‌مدرن باز نشر می‌شود، چرا که بازتاب همان جامعه است که گفته‌اند: از کوزه همان برون تراود که در اوست. 
نمی‌توان در مورد زرافه‌ها صحبت کرد و سبک هنری آن را در نظر نگرفت و دچار نقدی خام‌دستانه شد. ما با فیلمی مواجهیم در سبک پست‌مدرن، که جهان‌بینی دنیای پست‌مدرن و ابزوردیسم در آن است. این جهان کلی بستری ا‌ست که فیلم در آن خلق شده. ما درنقد جامع فیلم‌ها ناگزیریم سبک وفرم هنری اثررادرکنارروایت ومحتوای اثر بررسی کنیم چراکه این دو ازیکدیگر تفکیک‌ناپذیرند و تناسب فرم و محتوا خود از عناصر کلیدی عیارسنجی یک اثر هنری‌ یا فیلم است. حال با خود به‌دنبال تناسب جامعه‌ پست‌مدرن با جامعه خودمان می‌گردیم؟ 
پرسش اول: آیا اساسا ظرف زمان و مکان جامعه‌ ما و جهان فیلم زرافه‌ها با هم تناسبی دارند؟ به عبارتی دنیای ابزورد و پست‌مدرن زرافه‌ها چه میزان تناسب با جامعه و مخاطب امروزی ما دارد؟ از قاطبه‌ مخاطبی که در کلیت با ارکان و عناصر جامعه‌ پست‌مدرن ناآشناست چگونه می‌توان انتظار داشت که این جهان را درک کند و مهم‌تر از آن مرتکب برداشت نادرستی از فیلم نشود؟
حال سیل پرسش‌ها روان می‌شوند، آیا مخاطب سینمای ما از فیلم پیام بخشش برداشت می‌کند یا بیشتر شاهد قبح‌زدایی از برخی بی‌اخلاقی‌ها (استعمال مواد و روابط نادرست اخلاقی) و عادی‌سازی آنهاست. به‌رغم سخن کارگردان که هدف من نشان دادن بخشش بوده، جهان این‌که منِ هنرمند در ذهنم چه می‌گویم با شیوه‌ بیان هنری من و میزان تسلط من به مدیوم هنری متفاوت است و الزاما مخاطبان به‌واسطه‌ مختصات شخصی و خاص خود برداشت ما را از فیلم نخواهند کرد که خود این تعدد برداشت و باز بودن تاویل و تفسیر شخصی از اثر هنری، خود از ارکان هنر پست‌مدرن است. 
و فراموش نکنیم که نمی‌توان فیلمساز و مصاحبه‌هایش را به فیلم منگنه کرد تا درک صحیح فیلم برای مخاطب میسر شود که، نظریه مرگ مؤلف (نظریه رولان بارت۱۹۷۴) در هنر پست‌مدرنیته نیز گواه بر همین نکته است. 
پس اذعان «اگر ما در فیلم درباره مواد مخدر صحبت کرده‌ایم، به معنای ترویج آن نیست» محلی از اعراب ندارد که با ذات خود فرم انتخاب شده مغایر است و در رتبه دوم با شرایط زمانی و مکانی حاکم بر جامعه ما تطبیقی دیده نمی‌شود. 
شاید گروهی یا طبقه‌ای خاص این‌گونه‌اند... ولی ما با یک فیلم در اکران عمومی مواجهیم و باید اثرات وضعی آن را نیز در نظر بگیریم. نکته بسیار قابل توجه دیگر، نداشتن رده‌بندی سنی برای این فیلم با همین شرایط موجود است که در فرنگستان نیز برای مصرف مواد و به‌کار بردن برخی الفاظ و رفتار نامتعارف و... برای نمایش فیلم رده‌بندی سنی درنظر می‌گیرند. 
حالا تصمیم دارم زاویه دیدم را از فیلم عوض کنم. این‌که فیلمی در ایران با سبک پست‌مدرن و ابزورد ساخته شود به جهت آشنایی مخاطب ایرانی با بیانی متفاوت از هنر، نکته مثبت و قابل‌تأملی بوده اما آنچه بلافاصله رخ می‌نماید محتوای اثر هنری‌ است. شاهد مثالی از سینمای ایران می‌آورم. ما در تاریخ سینمای ایران در روایت مدرن دو فیلم کاملا متفاوت داریم: یکی شب‌های زاینده رود مخملباف و دیگری موقعیت مهدی هادی حجازی‌فر که هر دو از یک سبک و زبان هنری در روایت تبعیت می‌کردند اما محتوایی کاملا متفاوت داشتند. یعنی می‌توان زبان و شیوه‌ای جدید و متفاوت در سینما را آزمود و آن را با محتوایی عاری از ناهنجاری‌ها ارائه کرد. 
به زرافه‌ها بازگردیم. محتوای روایت صبحانه با زرافه‌ها را می‌توان به چند بخش کلی تقسیم کرد: ۱. مصرف مواد مخدر ۲. گردهمایی انسان‌های پوچ ۳. ترویج دیدگاه هرچه پیش‌آید، خوش‌آید و گریزی سطحی به تائوت‌چینگ ۴. عادی‌سازی ابزوردیسم در زندگی و شوخی جلوه دادن زندگی (دو عنصر مهم پست‌مدرنیته) ۵. جایگاه بخشش در زندگی و کارمای اعمال.  با نمایش خوش‌آید چهار آیتم اول و حجم قابل‌توجهی که در فیلم به‌خود اختصاص داده‌اند بی‌تردید قبح‌زدایی و عادی‌سازی مسائل فوق کارکرد بیشتری پیدا می‌کنند تا توجه مخاطب به جایگاه بخشش در زندگی و پیام‌های انسانی فیلم. 
به خاطر می‌آورم در گذشته فیلمسازی در نشستی مسائلی را از فیلم خود استخراج می‌کرد که در تبلور عینی و مواجهه منطقی با فیلم آن‌قدر برجسته نبودند. این حقیر به‌عنوان مدرس سینما از فیلمساز دلایل منطقی، علمی و سینمایی خواستم نه تصوراتش را و او پاسخی قانع‌کننده نداشت. پس ناچار پاسخ دادم: شما به مدیوم سینما مسلط نیستی، دوست داری فیلمت آن‌‌گونه باشد که تعریف می‌کنی و در ذهنت ساخته‌ای اما این اثر ذهنیات تو را برای من مخاطب خاص هم تداعی نمی‌کند و این یعنی نقصان در کار تو و خلق اثر هنری‌ات. 
و سؤال آخر: آیا صبحانه با زرافه‌ها فیلم خوبی است؟ و با توجه به عدم نقد‌پذیری هنرهای پست‌مدرن ملاک ما برای قضاوت یک اثر هنری پست‌مدرن چیست؟
در هنرهای پست‌مدرن تنهااقبال مخاطب است که میزانی برای اعتبارسنجی اثر محسوب می‌شود و از این منظر صبحانه با زرافه‌ها با اقبال قابل‌توجهی مواجهه شده‌است.برای تبیین این موضوع وسنجش عیارسینمایی جایگاه زرافه‌ها ناچار به ذکر نمونه‌های شاخص و موفق فرنگی هستم.فیلم داستان عامه پسند تارانتینو زمانی، تحسین جهانی و اقبال مخاطبان را به خاطر فرم هنری‌اش (روایت پست‌مدرن) کسب کرد که کمتر کسی خالق اثرش را می‌شناخت و بازیگرانش نیز در سطح متوسط جهانی قرار داشتند. مخاطبان و منتقدان مقهور زبان و کیفیت هنری اثر شدند وسپس نام تارانتینو عالم‌گیر شد اما اینجا با نمونه نقیض آن مواجهیم. اگر نام بازیگران فیلم و کارگردان اثر را از آن برداریم و بگوییم این فیلمی ا‌ست با بازیگرانی معمولی و هیچ نام‌آشنایی در آن وجود ندارد، آیا کیفیت ویژه‌ای در این اثر هنری دیده‌ می‌شود و آیا جز دشنام مخاطب و عدم استقبال از فیلم چیزی نصیب سازنده‌اش می‌شود؟ بی‌تردید خیر. پس فراموش نکنیم که اقبال از زرافه‌ها تنها به یمن فرامتن محقق شده است، نه به‌واسطه‌ کیفیت هنری یا روایتی بدیع یا ساختارشکن. از این  رو این فیلم برای من در جایگاه نازلی از خلق اثر هنری قرار می‌گیرد.  شاید برای خوانندگان جالب باشد در نشست نقدی به همراه آقای رضا درستکار که از مدافعان جدی فیلم هستند، پس از پایان جلسه به من گفت: تو آن‌قدر از پست‌مدرنیته و هنر پست‌مدرن اطلاعات داری که با توجه به فیلمنامه‌نویس بودنت می‌توانی قسمت دوم زرافه‌ها را برای صحت بنویسی و بنده عرض کردم به همین دانش من اطمینان کنید: این اثر محلی برای توجه مجدد ندارد. 
در پایان برایم تنها یک جمله در ذهنم باقی می‌ماند، آقای صحت عزیز، من با زرافه‌ها صبحانه نمی‌خورم تا ندانم در دنیای تو ساعت چند است؟
newsQrCode
برچسب ها: سینما فیلم صحت
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها