خوانش غزلی عاشورایی از پانته‌آ صفایی

حدیث تشنه‌ترین دست‌های صحرا

سیدحسن؛ عبد و عشق عاشورایی

کد خبر: ۱۴۹۴۴۷۹
نویسنده احمد میراحسان

هر روز، دمادم، شعری از تو در من، بی‌هوا جاری می‌شود، در بی‌هوا، بی‌هوی می‌تابد به هیات وحی به زنبوران. کلمات از آسمان و دم و بازدمند، تو سیدحسن، هر دم شعر زمینی پرسشگری نیز، که در من می‌تابی، سپس همه فلسفه‌ها و کلمات سرگشته‌ام. نخست فلسفه و شریعت هم‌آمیخته منی، آن‌گاه مأوای حقیقتی دیگری، با جسدی زنده بر دوش‌های دنیا. ماورای فلسفه، باشنده زنده که راه می‌رود، حقیقت گمشده فلسفه‌های دربه‌دری منی: رود هراکلیتی، پارمنیدس افلاطونی، عالم مثال منی، جمهوری منی، کریتیاس، نشان موعود، مدینه فاضله جهانی که رویا و اتوپیای خود را گم کرده است، رساله درباره «زیبا» هستی، عروج به ملتقای زیبایی مطلق، تجسد فیدون، در میان ما، فناناپذیری و رساله فدروس، آن رویایی که در بیداری می‌تپد، شهود و دیدار او که چشم‌به‌راهش می‌میرم و تو طنین آمدن اویی، سوسویی، بویی، و نام دیگرت معلم اول زمانه ماست، مابعدالطبیعه من، اخلاق نیکوماخوس، سیاست ارسطوی منی، بوطیقای حماسه‌ای، تو رواقی ایمان‌آورده، سنکای بازگشته از الحادی، نامه‌ها و همان کتاب درباره زندگی سعادت‌آمیزی، گفتارهای اپیکتتوس اهل هیراپولیسی. بعدها بر لبه مرگ درمی‌یابم عشق، کارش سوزاندن بود. همزمان پروانه بود، کارش سوختن بود، سوختن است، و بعد از این در صفحه فردای کتاب من است که عاشق کاری به هیچ ندارد و همه چیز هیچ اوست، هستی می‌سوزد تا کهکشان نیستی، تو نشانی آقای قاضی‌الحاجاتی، نشان رفیق اعلی، روح‌اللهی، نوزایی بهجت پس از فلسفه اولی، نظریه تصورات فطری، آن‌سوی در جست‌وجوی حقیقت مالبرانشی، اعتدال و عقل سلیم جان لاک، تصحیح عصر روشنگری، بر باد دهنده اوهام انسان خدایی اصحاب دایره‌المعارفی، شرح لویاتان هابز، برهان لغزش پوزیتیویسم و پایان ندانم‌کاری کانتی، تو امید بزرگی که بیهودگی فیخته را، جنون‌ نیچه و کابوس قتل خدا را که دیوانه‌اش کرد، محبس سنگی دنیا و نابینایی مارکس را، تصور بیمار انسان تنها برده شهوات فروید را درمان می‌کنی، تو بازگشت منی از ظلمت به نور، تو ساختارزدایی دریدا، تبارشناسی فوکو، تو افشای جامعه مصرفی بودریاری، تو پایان یأس فلسفی مدرنیته و انسانی که بر شیطان سجده می‌کند، تو همان آدمی که فرشتگان بر او سجده می‌کنند. آری، آری، آری تو داستان دیگری، سلاله انسانی که فرشتگان بر او سجده می‌کنند، و بار دیگر تو ادامه فرود همان پنج نور مقدس، نوید موعودی(عج)، که فرشتگان بر او سجده می‌کنند. تو دفاع پایان‌نامه فلسفه سرگشتگی و گناهان منی، برهان واضح اویی، سند یقین موعودی(عج) و پیشاهنگ ظهور انسان کاملی، تجلی عشق حسین تویی، عشق که کارش سوزاندن است دامن‌تکاندن است تا گلاب وجود جاری شود از خاکستری که در باد می‌سراید پروانه را که کارش سوختن است، و می‌سراید بود را‌، که کارش سوختن است، تو آخرین صفحه رساله بودن منی به زبان ساده، پسافلسفه، حتی پساشعر منی و با جهان به زبان ساده قرآن حرف می‌زنی که در هرکلمه جهانی را پیچیده است. حتی جنازه تو زبان دارد و حرف آخر را فریاد می‌کشد:
عاشق کاری به هیچ ندارد، با تو، با تو، با تو کار دارد عشق دیدنی من، محبوب من، معبود من، پروردگار من. این‌گونه که به دیدارت پر کشیده‌ام. همه چیز هیچ توست، می‌سوزد هستی تا کهکشان نیستی و شطحیات خون می‌شود قاضی قاضی‌الحاجات می‌شود، من، این سیدحسن، رو به پسانام‌ها و بعد صفات، جز تو، هیچ می‌شود همه نام‌ها و همه صفات. حالا عاشق با تو ای عشق محض کار دارد. هیچ نمی‌خواهد، می‌خواهد نمی‌خواهد. نمی‌خواهد، نمی‌خواهد، نمی‌بیند خود را و می‌بیند تنها این تویی که می‌خواهد، که نمی‌خواهد. آه از آن دم که عشق بماند و هیچ نماند. حالا می‌بینم معشوق و اسماء بهانه بود. هو، هویی نام‌ناپذیر، عشق آن‌سوی نام‌ها، نام‌ناپذیر، ناشناختنی، آن‌سوی باقی، آن‌سوی بود، ... سیاه محض بلعنده انوار، بلعنده نورالسموات والارض،
او، هو...، آه خدای من
☆☆☆☆☆
حالا سیدحسن نصرا...
تو می‌سوزی، پروانه می‌سوزی،
سید می‌سوزی
حسن می‌سوزی
نصرا... می‌سوزی
همه نام‌های تو می‌سوزد
و از تو ‌می‌ماند او
تنها او
اوی شکست‌ناپذیر، عزیز حکیم
☆☆☆☆☆
خدای من اینک ندای توست و
بوی حسین در جهان پیچیده:
یا ایتهاالنفس‌المطمئنه
ارجعی ...
و این آغاز پیروزی، وعده صادق توست
الی‌ ربک
یعنی بی‌شک اسرائیل ازاله خواهد شد
و ندای موعود منتقمت:
دادگر
خونخواه
بقیه‌ا...
در عالم می‌پیچد
الا یا اهل‌ العالم
ان جدی‌ الحسین قتلوه عطشان ...
☆☆☆☆
این
کیست؟
بازگشته کنار بازگشته
منتظر کنار منتظر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
ابتلای شعر به روزمرگی

دبیر علمی جشنواره شعر فجر در گفت‌و‌گو با «جام‌جم» تأکید کرد آیین‌نامه این رویداد ادبی نیاز به تجدیدنظر دارد

ابتلای شعر به روزمرگی

نیازمندی ها