تجلی سینمای معنوی در عصر مدرن

سینمای معنوی یک رویکرد خاص در هنر سینماست که به بررسی و تجسم مفاهیم دینی و معناگرا می‌پردازد. این نوع سینما علاوه‌بر سرگرمی، عاملی تعالی‌بخش برای انسان‌های پرسشگر و کمال‌طلب محسوب می‌شود. این نوع فیلم‌ها با به‌تصویر‌کشیدن آیین‌ها و نمادهای دینی، داستان‌های انبیا و اولیا و باورهای ذهنی و فلسفی انسان، می‌توانند تلنگری بر دل و ذهن مخاطب باشند و او را به تأمل و تفکر وادارند.
سینمای معنوی یک رویکرد خاص در هنر سینماست که به بررسی و تجسم مفاهیم دینی و معناگرا می‌پردازد. این نوع سینما علاوه‌بر سرگرمی، عاملی تعالی‌بخش برای انسان‌های پرسشگر و کمال‌طلب محسوب می‌شود. این نوع فیلم‌ها با به‌تصویر‌کشیدن آیین‌ها و نمادهای دینی، داستان‌های انبیا و اولیا و باورهای ذهنی و فلسفی انسان، می‌توانند تلنگری بر دل و ذهن مخاطب باشند و او را به تأمل و تفکر وادارند.
کد خبر: ۱۴۹۶۲۷۸
نویسنده مهدی صالحی - گروه فرهنگی
 
این سینما می‌تواند از طریق استفاده از عناصر و ویژگی‌های خاص، مفاهیم اخلاقی و ارزشی را رواج دهد و تأثیرات عمیقی بر مخاطبان بگذارد. در عصر مدرن و پست‌مدرن، سینمای معنوی همچنان جایگاه خود را حفظ کرده و می‌تواند باورها و اعتقادات دینی و اخلاقی را به چالش بکشد و انسان‌ها را همچنان به‌سوی رشد و تکامل هدایت کند. 
   
تعریف و جایگاه سینمای معنوی

زهرایی
: در این جلسه درباره نوعی ازسینما صحبت می‌کنیم که درجهان همیشه مورد توجه بوده و درکشور ما نیز به‌دلیل رویکرد فرهنگی و ارزش‌های اخلاقی و مذهبی، جایگاه ویژه‌ای دارد. نکته اول این‌که سینمای معنوی نیاز جامعه است و می‌تواند به آموزش مردم و حفظ هویت فرهنگی در مقابل تهاجم فرهنگی غرب کمک کند.پس به این نتیجه می‌رسیم که برای هر چیزی باید تعریف مشخصی داشته باشیم. آیا برای خلق سینمای معنوی، همه عوامل باید معنوی باشند؟ پاسخ این سؤال در فیلم «محمد‌رسول‌الله‌(ص)» مشخص شده است‌‌‌؛ پاسخ منفی است. اگر کارگردانی که خالق اثر است، جان کلام و معنویت را به‌خوبی درک کرده باشد، می‌تواند المان‌های مختلف را به‌گونه‌ای کنار هم قرار دهد که پیام معنوی به مخاطب منتقل شود؛ به‌عبارتی گویا تسلط و اشراف بر مدیوم اولین ارجحیت است؛ به‌یاد داریم بیشتر بازیگران و عوامل فنی محمد‌رسول‌الله (ص) مسلمان نبودند. 

محسنی:
 اولین‌بار اصطلاح سینمای معناگرا در ایران سال ۱۳۸۳ و همزمان با بیست‌وسومین جشنواره فیلم فجر مطرح شد. معاون سینمایی وقت، آقای محمدمهدی حیدریان، این اصطلاح را به‌کار برد. از همان ابتدا، این اصطلاح مخالفان و موافقانی داشت و نشست‌هایی در بنیاد سینمایی فارابی برگزار شد. سرانجام به این تعریف رسیدند که معناگرا به‌معنای حیات است، همان حیات و حقیقتی که انسان را به مسیر رشد و تکامل سوق می‌دهد‌ اما رفته‌رفته این معنا به مرگ تعبیر و به دنیای مردگان، جهان پس از مرگ، جن و ماوراءالطبیعه و متافیزیک کشیده شد. درواقع، این موضوع با سینمای وحشت خلط شد و نتوانست کارکرد اصلی خود را برای مخاطب داشته باشد. البته بعدها درباره فیلم‌های خارجی معناگرا نیز بحث شد. از معروف‌ترین آنها در آن دوران می‌توان به آثار تارکوفسکی اشاره کرد. 

سعیدی:
 برخی سینما را تنها سرگرمی می‌داننداماعده دیگری به نقش آموزشی وتعالی‌بخش آن‌هم توجه می‌کنند.انسان ذاتا پرسشگر، حقیقت‌جو وکمال‌طلب است و فیلم خوب می‌تواند نظام اصلی و ورای آنچه هست را برملا کرده و ما را با بینش و بصیرت بیشتری در نگاه‌مان همراه کند. فیلم و داستان می‌توانند به دیدگاه‌های مذهبی مردم تکانی بدهند و آنها را به چالش بکشند. مک‌نیکول می‌گوید: «سینما نه‌تنها مرا محفوظ می‌دارد،بلکه در بهترین وجه به من شک می‌دهد. هیچ کشیش یا واعظی نمی‌تواند حدود و ثغور اخلاقی مرا همچون سینما تعیین کند.»سینمای معنوی باید تلنگری بر دل و ذهن مخاطب بزند و او را متوجه حال خودش کند. 

عالمی: سینمای معنوی را می‌توان به چند بخش تقسیم کرد:
۱. نمایش آیین‌ها و نمادهای دینی 
۲. نمایش قصه‌های انبیا و اولیا
۳. نمایش باورهای ذهنی، خصلت‌های فکری و خصوصیات نهادی جهان پیرامون انسان
برخی معتقدند در هیچ فیلمی نمی‌توانیم معنویت را به صفر برسانیم و [طرح مقوله‌ای تحت عنوان] سینمای دینی یا معنوی به‌طور خاص دسته‌بندی درستی نیست. این افراد سینما را تقابل بین خوبی و بدی و آرزوی پیروزی خوبی‌ها [بر بدی‌ها] می‌دانند. در کشور ما، سینمای معنوی و دینی از دهه ۶۰ آغاز شد. افرادی در حلقه بنیاد فارابی گرد‌هم آمدند و تلاش داشتند سینمای متعالی و دینی را نمایان کنند. آنها آثار تارکوفسکی را ستایش می‌کردند. در مقابل، افرادی مانند مرتضی آوینی و پیروان او مانند آقای افخمی و آقای فراستی سینمای روشنفکری را بی‌ارزش و وظیفه سینما را قصه‌گویی می‌دانستند. آنها هیچکاک را ستایش می‌کردند که یک سینمای قصه‌گو را به نمایش می‌گذارد. این نگرش باعث شد فیلم‌های جنگی عارفانه و سپس فیلم‌های معنویت‌گرایانه مانند «بچه‌های آسمان»، «رنگ خدا» و «بید مجنون» شکل بگیرد و از حمایت‌های دولتی بهره‌مند شود. پس از آن، سینمای روشنفکری و فلسفی با آثاری مانند «هامون» و «روبان قرمز» ظاهر شد و به‌تدریج فیلم‌های اجتماعی و انتقادی بیشتر شدند و سینمای دینی یا معنوی کمی از آن جدا شد. 

زهرایی: 
حالا می‌خواهم نکاتی را که ایشان گفتند،مرورکنیم؛ قرار است یک چالش داشته باشیم.به نظرتان فیلم «هامون»را می‌توان در دسته‌بندی سینمای معنوی، معنا‌گرا یا اشراقی قرار داد یا نه؟ خانم‌ها می‌گویند فلسفی. من و آقای عالمی می‌گوییم معنوی است. فیلم «خانه دوست کجاست» چطور؟ چهار نفر می‌گوییم معنوی است‌‌‌؛ اشتراک‌نظر داریم.فیلم «توبه نصوح»چطور؟ همه اتفاق‌نظر داریم که حتی اگر نخواهد هم، در‌نهایت به‌نوعی ضد دین عمل می‌کند. پس به این نتیجه می‌رسیم که شناسایی عوامل سینمای معنوی بسیار مهم است. صرف صحبت از دین و جهان آخرت و مرگ و یا پیامبران و مقدسین یک فیلم را معنوی نمی‌کند. 
   
سینمای معنوی در مقابل سینمای  مدرن و پست‌مدرن

عالمی: 
ببخشید، اگر اجازه بدهید یک سؤال بپرسم. ببینید، هم دراندیشمندان غربی و هم در اندیشمندان اسلامی می‌بینیم که می‌گویند این دسته‌بندی فیلم‌ها به سینماگر بستگی دارد‌‌‌؛ یعنی این‌که ترسیم اعتقادات آن سینماگر است، مثل مجسمه‌ساز دوران کلیسا یا معماری که در دوره اسلامی بنایی می‌ساخته، یا آوینی که می‌گوید [فیلم] تجربه هنری آن هنرمند است که در قاب تصویر تجلی پیدا می‌کند. به‌نظرتان درست است یا نه؟ ما می‌توانیم مثال نقض بیاوریم که مثلا فیلم «الرساله» مصطفی عقاد ساخته ‌شده اما عوامل اصلی فیلم اصلا مسلمان نبوده‌اند و شاید اعتقادی به دیدگاه دینی کارگردان هم نداشته‌اند. 

زهرایی: نظریه‌هایی که آقای آوینی و دیگر اندیشمندان غربی و شرقی مطرح می‌کنند، تنها نظریه است و نباید آنها را به‌عنوان اصل در نظر گرفت. نظریه‌ها همیشه نیاز به آزمون و خطا و خروج از فضای تئوریک دارند تا کاربردی شوند و به‌صورت اصل مورد پذیرش قرار گیرند، پس فی‌نفسه نمی‌توانند به‌طور کامل سینما را تعریف کنند و این امر حتی در مورد نظریات بسیار جامع‌تر نظریه‌پردازان و محققان سینما از آیزنشتاین گرفته تا آرنهایم و کریستین متز و آندره بازن و بوردوِل نیز صادق است [اما بازهم این سوال مطرح است] آیا فیلمی که در رابطه با اسلام باشد، لزوما همه‌ بازیگران آن باید مسلمان و معتقد باشند تا [فیلم] موفق شود؟ یا این‌که این ضرورت در سینما فقط برای کارگردان الزامی ا‌ست؟
در نهایت، ما باید به تعریفی جامع برسیم که سینمای معنوی را برای‌مان ترسیم کند. این تعریف باید با هر فیلمی که از انسانیت و معنویت می‌گوید سازگار باشد. نور حقیقت ریشه در تقدس و وحدانیت دارد و هر‌آنچه از حقیقت و معنویت بگوید، چه زندگی یکی از پیامبران باشد، چه یک‌فرد معمولی که ارزش‌های انسانی را به کمال می‌رساند، همه زیرمجموعه سینمای معنوی قرار می‌گیرند. فیلم‌هایی که به امدادهای غیبی یا [ساحت] متافیزیک می‌پردازند، مانند «آهنگ برنادت» نیز می‌توانند در این دسته قرار گیرند. این سینما انسانیت را در جایگاه انسان واقعی و اشرف مخلوقات می‌بیند و در پی ترویج آن است.این نوع سینما ممکن است کم‌مخاطب باشد اما باید به‌درستی پیام خود را منتقل کند و بدی‌ها را نشان دهد تا  به نتیجه‌ای نیک برسد. درواقع، هنر باید به‌گونه‌ای باشد که پیام‌های راستین معنوی را به‌درستی به مخاطبین منتقل کند.در نهایت، باید به تعریفی از سینمای معنوی برسیم که جامع بوده، تمام این مسائل را در برگیرد و نمونه نقضی در تعریف نتوان برایش مثال زد تا تعریف جامع و مورد وثوق باشد. 

عالمی:
 اگر صحبت شهید آوینی که می‌گوید «حقیقت یکی بیش نیست و سینما خواه‌ناخواه رویکردی به این حقیقت خواهد داشت» را به‌عنوان اصل ماجرا در نظر بگیریم و سینمای معناگرا را این‌گونه تعریف کنیم، در سینمای کلاسیک که مذهب و ایمان را به‌وضوح نمایش می‌دهد و فقط به قصه‌های مذهبی می‌پردازد، می‌توانیم این تعریف را جای دهیم. 

زهرایی:
 تعریف سینمای معناگرا که آوینی ارائه داده، شاید تعریف جامع و کاملی از سینما نباشد، ولی سینمای معنوی همین است. 
عالمی:اگر به سینمای مدرن نگاه کنیم که با معیارهای مدرن دیده می‌شود و به مسأله ایمان و مذهب پرداخته و سؤال‌هایی مطرح می‌کند، باز هم می‌توانیم آن را در دسته‌بندی سینمای معنوی قرار دهیم. 

زهرایی: سینمای مدرن و روایت مدرن در دنیا با توجه به این‌که به مذهب پشت کرده و در جهان‌بینی خود به یک لاادری‌گری و سرگردانی رسیده، به این مفهوم خالص مدرن نمی‌توانیم بگوییم معنوی است، حتی اگر سؤال‌هایی درباره ایمان مطرح کند. نتیجه‌گیری‌های این فیلم‌ها را ببینیم که به کجا می‌رسند. اگر یک فیلم مثل فیلم «مهر هفتم» از برگمان ما را به این نتیجه برساند که مرگ زیباست، [بازهم] از دیدگاه فرهنگی و بومی خود[ش است که] نشان می‌دهد اینها با مرگ روبه‌رو می‌شوند. شوالیه، سفری رو به تعالی دارد و در نهایت نتیجه‌گیری روایت مدرن نشان می‌دهد که فیلم معنوی است یا سرگشته در دنیای مدرن، که همه می‌دانیم ذات سینمای مدرن ابهام و پرسش است، پایان باز دارد و نتیجه‌گیری نمی‌کند و ما را به سرمنزل مقصود نمی‌برد، چرا‌که آینه انسان سرگشته در مدرنیته است. 

عالمی: آیا می‌توانیم بگوییم که سینمای پست‌مدرن هم اگر نشانه‌ای از امید در آن باشد، سینمای معنوی است؟

زهرایی: 
به‌نظر من نه. چون با رساله‌ها و تعاریف نظریه‌پردازان پست‌مدرن مخالف است. ما باید جان و مکتب هر اثر و فرم هنری را درک کنیم. در سینمای مدرن ابهام وجود دارد اما پست‌مدرن با همه‌چیز شوخی می‌کند و همه‌چیز را نفی می‌کند. به‌واقع ما نمی‌توانیم داستان یک‌فرد نیکوکار را به کمال نشان دهیم. در یک داستان کلاسیک،‌ فرد نیکوکار مشکلاتی دارد، مبارزه می‌کند، کمک می‌گیرد، سختی می‌کشد و سرانجام به نتیجه و رستگاری می‌رسد یا پای آرمان والایش می‌ایستد و جانش را در راه آن می‌دهد و ما می‌فهمیم این آرمان ارزش جانفشانی دارد. این می‌تواند یک فیلم معنوی باشد. ولی اگر همان انسان را نشان دهیم که به سرگشتگی می‌رسد و نتیجه‌ای نمی‌گیرد، در این نقطه از حیطه معنویت خارج و به حیطه ابهام و مدرنیته می‌رسیم. در نظام الهیاتی و معنوی، پیام باید روشن باشد، همان‌طور که پیام تمام کتب آسمانی صریح و روشن است. 

محسنی: فیلم‌هایی که به‌عنوان فیلم دینی شناخته ‌شده‌اند، مؤلفه‌های مشترکی دارند. یکی از این مؤلفه‌ها کشف و شهود است که [مطابق آن] تجربه‌های حسی به‌واسطه یک خاستگاه درونی به حوزه الهام و وحی برمی‌گردند. این رویکردی کاملا ذهنی و فلسفی است که همه انسان‌ها در وجود خود تجربه‌اش می‌کنند. این رویکرد به دل‌آگاهی، دل‌آشوبی و هیپنوتیزم برمی‌گردد. در این فیلم‌ها معمولا از رمزگشایی استفاده می‌شود تا تعلیق ایجاد کرده و مخاطب را با دنیای دیگر یا نادیدنی آشنا کند. این دنیای نادیدنی به هزارتوی ذهن انسان یا سرزمین‌های ناشناخته، فرا‌بشری و فوق‌بشری برمی‌گردد که به‌واسطه یک امداد غیبی مخاطب را همراه می‌کند. قهرمان یا به تباهی کشیده می‌شود یا به اوج کمال می‌رسد.کشمکش و شخصیت‌پردازی در این فیلم‌ها بیشتر حول قهرمان‌های عادی است که در اثر گذر از مسیری سخت به کمال می‌رسند یا انسان‌های دست‌نیافتنی و پاکی هستند که نمی‌توانند همذات‌پنداری مخاطب را برانگیزند. دیالوگ‌ها معمولا تلگرافی، کوتاه و سبک هستند. فضاسازی در این فیلم‌ها باید به‌کارگیری ذهن مخاطب را هدف بگیرد و از نمادهای آشنا مثل آب، خاک، باد و طبیعت دست‌نخورده استفاده کند.گاهی ممکن است فیلم‌ها هیچ‌یک از این المان‌ها و شمایل‌ دینی را نداشته باشند اما جایی از زندگی یک عشق را نشان دهند که درنتیجه به فداکاری و ایثار می‌رسد. این معانی معنوی به مخاطب القا می‌کنند که فداکاری و ایثار زیباست. نیازی نیست که این سخن از کتاب مقدس یا بزرگی باشد. این صفات انسانی، انسان را شایسته کلمه اشرف مخلوقات می‌کند و هیچ‌یک از این المان‌ها نمی‌توانند معیاری قطعی برای شناخت یک فیلم معنوی باشند. 

سعیدی: متافیزیک یا ماوراءالطبیعه علمی است که پیرامون خدا و موجودات ماورایی بحث می‌کند. در سینما، به‌ویژه در ژانر وحشت و فانتزی، مفاهیم متافیزیکی مانند زندگی پس از مرگ، معاد، روح، ملائک و شیطان بررسی می‌شوند.  فیلم‌ها ممکن است خدا را به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم تأیید یا نفی کنند. برخی از این فیلم‌ها به توحید پرداخته‌اند و برخی دیگر چند‌الهه‌گرایی را نشان داده‌اند.فیلم‌های دیگر به مفاهیم و آموزه‌های اخلاقی و ارزشی دینی می‌پردازند. این فیلم‌ها یا صفات خوب و پسندیده مانند عدالت و تقوا را ترویج می‌کنند یا تأثیرات سوء رذایل اخلاقی را نشان می‌دهند. نمونه‌های شاخصی از این دسته فیلم‌ها شامل «روز هشتم»، «مسیر سبز»، «هفت»، «آخرین گام‌های یک محکوم به مرگ» و فیلم‌های ایرانی مانند «بچه‌های آسمان»، «تولد یک پروانه» و «خیلی‌دور خیلی‌نزدیک» هستند. سینمای معنوی می‌تواند با سینمای مدرن و پست‌مدرن همخوانی داشته باشد. در سینمای مدرن، برخی فیلم‌ها به ایمان و مذهب پرداخته و سؤال‌هایی را مطرح می‌کنند که به چالش کشیدن باورها و اعتقادات دینی را نشان می‌دهند. این فیلم‌ها معمولا پایان‌های باز و پرابهام دارند و مخاطب را به تفکر و تأمل وادار می‌کنند. در سینمای پست‌مدرن نیز می‌توان فیلم‌هایی یافت که نشانه‌هایی از امید و ایمان در آنها وجود دارد، هرچند ممکن است با رویکردی طنزآمیز یا شکاکانه مطرح شوند. این فیلم‌ها با استفاده از عناصر معنوی و دینی می‌توانند مخاطبان را به تفکر و تأمل وادار کنند. 
   
عناصر و ویژگی‌های سینمای معنوی
زهرایی: 
همان‌طور که بیان شد اگر کارگردان معنویت و جهان‌بینی مورد‌نظر را به‌خوبی درک کرده باشد، می‌تواند با کنار هم قرار دادن المان‌های هنری سینما، پیام معنوی خود را به مخاطب منتقل کند؛ برعکس این قضیه هم صادق است: حتی اگر کارگردان معتقدترین‌ فرد باشد اما به فنون سینمایی مسلط نباشد، نمی‌تواند اثر معنوی خلق کند. تسلط بر فنون سینما بسیار واجب و عامل تأثیرگذار نهایی است. عناصری مانند برش، بازی بازیگر و حتی گریه او اهمیت زیادی دارند. وقتی بازیگری گریه می‌کند، مخاطب نمی‌داند که آیا او به یاد خاطره‌ای شخصی افتاده و اندوهگین است (تکنیک) یا برای امری والا که در فیلم می‌بینیم گریه می‌کند. کارگردان باید بر این ابزارها و تکنیک‌ها تسلط داشته باشد و آنها را در جهت هدف معنوی خود به‌کار بگیرد تا اثری معنوی خلق کند. حتی ممکن است منبع الهام او غیر‌الهی باشد و این اتفاق بارها افتاده است. 

عالمی:
 عناصر و ویژگی‌های سینمای معنوی شامل موارد زیر می‌شود:
نمایش آیین‌ها و نمادهای دینی: از این طریق به معرفی و نمایش آیین‌ها و رسوم دینی پرداخته می‌شود. 
نمایش قصه‌های انبیا و اولیا: داستان‌های مربوط به پیامبران و شخصیت‌های مقدس دینی به تصویر کشیده می‌شود. 
نمایش باورهای ذهنی، خصلت‌های فکری وخصوصیات نهادی جهان پیرامون انسان: این بخش شامل نمایش اعتقادات و باورهای مذهبی، فلسفی و معنوی افراد است. 

این سینما مرز مشخصی با ژانرهای دیگر ندارد و می‌تواند در قالب‌های مختلفی مانند مستندهای دفاع مقدس، مانند «روایت فتح» ظاهر شود. در این فیلم‌ها، رزمندگان به‌عنوان عارفانی تصویر می‌شوند که به‌حق می‌رسند. 

سعیدی: 
فیلم‌های سینمایی با محتوای دین و معنویت در سینمای غربی را می‌توان به دو دسته کلی تقسیم کرد:

۱- فیلم‌هایی با شمایل دینی:
تاریخ مقدس:
 داستان آفرینش، خلقت جهان، نظریه‌هایی مثل بیگ‌بنگ، تناسخ، تکامل و داستان پیامبران. 
زندگی قدیسین و روحانیون: فیلم‌هایی درباره زندگی قدیسین، کشیشان، راهبه‌ها و روحانیون. 
جنگ‌های مقدس: فیلم‌هایی که جنگ‌های صلیبی و آرمانی را به تصویر می‌کشند. 

۲- فیلم‌هایی با مفاهیم دینی و معنوی:
فیلم‌هایی با مفاهیم آخرالزمانی. 
فیلم‌هایی با مفاهیم متافیزیکی. 
فیلم‌هایی که روی مفاهیم اخلاقی، ارزشی و معنوی کار می‌کنند. 
فیلم‌ها درباره زندگی پس از مرگ به چند دسته تقسیم می‌شوند: برخی مرگ را پایان زندگی انسان می‌دانند، مانند فیلم «زندگی پس از مرگ» و برخی ماندن مردگان میان زنده‌ها را نشان می‌دهند. درباره روح، برخی فیلم‌ها آن را مجرد از ماده و غیرقابل‌دیدن می‌دانند، مانند فیلم «حس ششم»، درحالی‌که برخی دیگر روح را کاملا مادی نشان می‌دهند، مانند فیلم «بیست‌ویک گرم». فیلم‌ها درباره فرشتگان نیز دیدگاه‌های مختلفی دارند: برخی فرشتگان را مرز میان جن و شیطان می‌دانند، مانند فیلم «نیکی کوچک». برخی دیدگاه جنسیت‌زده دارند و فرشتگان را به‌صورت جنسی و درگیر عشق زمینی نشان می‌دهند. برخی دیگر فرشتگان را موجوداتی انتقام‌گیرنده و ترسناک نشان می‌دهند، مانند فیلم «لژیون». فیلم‌ها درباره شیطان، او را به‌صورت موجودی ترسناک نشان می‌دهند که می‌خواهد حکومت خود را بر انسان اعمال کند. 
 
چالش‌ها و نقدهای مرتبط با سینمای معنوی

زهرایی: 
به‌عنوان‌مثال، آنتونی کوئین که نقش حضرت حمزه را بازی کرد، در زندگی شخصی‌اش الکل نمی‌نوشید؟ اما نقش حمزه یا عمر مختار را به خوبی ایفا کرد. یا ایرنه پاپاس که در فیلم‌های دیگر حتی صحنه‌های برهنگی نیز داشته، در فیلم نقش هند جگرخوار را بازی کرده است. اینها نشان می‌دهد که بازیگران می‌توانند نقش‌هایی کاملا متفاوت باشخصیت واقعی‌شان را به خوبی اجرا کنند و این از خصوصیات سینماست اما در حیطه کارگردان خالق اثر باید آن فضا و جهان‌بینی مورد نظر را درک و زیست کرده باشد تا بتواند عوامل مختلف را درراستای مدیومش برای حصول به نتیجه مطلوب سازماندهی کند.اما درمورد سینمای معنوی، نمی‌توان تارکوفسکی را به‌عنوان نماینده سینمای معنوی معرفی کرد. او هرگز ادعای ساخت سینمای معنوی نداشت و حتی نظریه‌ای در این زمینه ارائه نکرد و این خلط مبحث درنتیجه کم‌دانشی مدیران وقت سینمایی ایجاد شد. او بیشتر به زمان در سینما توجه داشت؛ زمان در بازیگری، زمان در تدوین، زمان در حرکت دوربین و نهایت زمان در میزانسن. اینها عناصری بودند که او در خلق روایت‌هایش به کار می‌گرفت. تارکوفسکی نظریه‌پردازی درباره زمان در سینما بود و نظریه خودش را به‌درستی اجرا می‌کرد. اگر بخواهیم بگوییم او فردی به غایت معنوی بود به خطا رفته‌ایم.بایدبپذیریم که او بیشتر به دنبال تجربه‌های سینمایی بود که شاید ارتباط چندانی با معنویت نداشت. شاهد مدعای من سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های ترجمه‌شده از او و خاطراتش است. 

سعیدی:
 سینمای هالیوود از همان ابتدا تحت تأثیر تفکراتی بوده و سعی کرده تقدس‌زدایی از پیامبران را انجام دهد. مثال‌هایی از این فیلم‌ها عبارتند از «عیسی‌مسیح سوپراستار» (۱۹۷۳) که مسیح را در قالب یک خواننده نمایش می‌دهد و «آخرین وسوسه مسیح» ساخته مارتین اسکورسیزی که تصویر یک انسان عادی درگیر وسوسه‌های شیطانی است. یکی از نمونه‌های اخیر، فیلم «نوح» اثر دارن آرونوفسکی است که در سال ۲۰۱۴ ساخته شد. این فیلم روایت متفاوت و تحریف‌شده‌ای از حضرت نوح پیامبر دارد که اعتراضات و واکنش‌های منفی زیادی را در غرب و جهان اسلام به همراه داشت و حتی برخی کشورهای غیر‌اسلامی نیز پخش آن را ممنوع کردند.ما سه نظریه داریم. برخی معتقدند سینما می‌تواند هر فیلم دینی بسازد، همان‌طور که در غرب انجام می‌شود و این سینما دینی است. برخی دیگر می‌گویند که ماهیت سینما فریب‌دهنده و اغواکننده است و نمی‌تواند ذات حقیقی را بیان کند. دسته سوم، نظریه بینابینی دارند و معتقدند که یک فیلمساز می‌تواند فیلم دینی بسازد، به‌شرطی که بر ابزارهای سینمایی مسلط باشد و رسانه را به خدمت بگیرد، نه برعکس. فیلم باید از نظر تکنیکی فاخر باشد و مفهوم آن برای فیلمساز اهمیت داشته باشد. در این صورت، حتی اگر فیلمساز مانند «الرساله» مسلمان نباشد یا اعتقادات دینی نداشته باشد، می‌تواند فیلمی معنوی خلق کند. 

عالمی: به نظر می‌رسد تفاوت دیدگاه مسیحیت و اندیشمندان اسلامی، ریشه‌ در تعریف فیلم مذهبی یا معنوی دارد. مسیحیت معتقد است نسل امروز اطلاعات بصری خود را از رسانه‌ها و فیلم‌ها می‌گیرد، نه از کلیساها‌‌‌؛ بنابراین، فیلم‌های مذهبی باید اعتقادات را تقویت کنند، مشابه نقش تصاویر کلیساها. برخی اندیشمندان غربی نیز معتقدند این محصولات فرهنگی تنها ارزش‌ها و تفکرات سازنده‌شان را منتقل می‌کنند. در مقابل، اندیشمندان مسلمان مانند آوینی بر غلبه محتوا بر فرم تأکید دارند. آنها معتقدند تکنیک‌های سینمایی مانند دکوپاژ و میزانسن باید به‌گونه‌ای انتخاب شوند که مضمون دینی غالب باشد، نه این‌که فرم، محتوا را تحت‌الشعاع قرار دهد. درحالی‌که مسیحیت سینما را به‌عنوان ابزاری برای انتقال مفاهیم دینی پذیرفته، اسلام بر حفظ اصالت محتوای دینی در قالب هنری تأکید می‌کند. این تفاوت‌ها نشان‌دهنده دو نگرش متفاوت به رابطه دین و سینماست. 

محسنی:
تاریخ و مذهب همواره مورد توجه فیلمسازان بوده‌اند، از «گریفیث» تا «سیسل بی‌دومیل». آنها از قصه‌های انبیا و تصاویر آشنا برای جذب مخاطب استفاده کردند اما هدف اصلی‌شان بیان مسائل دینی نبود، بلکه پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی بود. در این فیلم‌ها، انبیا به‌جای شخصیت‌های مقدس، به‌عنوان انسان‌های عادی و مردد نشان داده می‌شدند که تحت قوانین الهی مجبور به تصمیم‌گیری بودند. این رویکرد نوعی تقدس‌زدایی از شخصیت‌های دینی محسوب می‌شود. 

زهرایی: همان‌طور که بیان شد این نوع سینما تحت عناوین مختلفی مانند سینمای اشراقی، معناگرا، دینی و اسلامی معرفی‌شده است. هر واژه‌ای که در سینما به‌کار می‌رود، باید تعریف مشخص و قابل دفاعی داشته باشد. من معتقدم که واژه‌های پیشنهادی تا امروز (معناگرا، اشراقی، دینی و... ‌) کامل نبوده‌اند و به‌دلیل موارد نقیضی که در تعریف برای‌شان پیدا شده، قابل تعمیم نیستند و باید به‌دنبال واژه‌ای مناسب‌تر باشیم. پیشنهاد می‌شود که از واژه «سینمای معنوی» استفاده کنیم، زیرا این واژه تمام مفاهیم دینی، معنوی و اخلاقی را با دایره‌ای بزرگ و جهانشمول در بر‌می‌گیرد و نقضی برای آن نمی‌توان یافت.
این نوع سینما هنوز به ژانر تبدیل نشده اما می‌تواند در بسترهای مختلف اجتماعی، سیاسی و معنوی صرف حادث شود. فیلم‌هایی مانند: «آهنگ برنادت»، «حضرت مسیح»، «حضرت سلیمان» و «حضرت موسی» و فیلم «محمد رسول‌الله» که اشاراتی مستقیم به معنویت دارند تا «خانه دوست کجاست؟»، «مهر هفتم» برگمان یا «۲۱ گرم» می‌توانند نمونه‌هایی از فیلم‌های معنوی باشند. در این نشست، قصد داشتیم ابهامات مرتبط با این نوع سینما را به‌قدر زمان و بضاعت‌مان برطرف کرده و با تاریخچه، واژه‌شناسی و دیدگاه‌های مختلف بیشتر آشنا شویم تا درک بهتری از این‌گونه سینما و بیان و روایت در آن پیدا کنیم و در نهایت مخاطبان، منتقدان، هنرمندان و مدیران هنری را به تأمل و بازاندیشی در این حوزه‌ها ترغیب کنیم. 

زهرایی: اگر کارگردان، معنویت و جهان‌بینی مورد‌نظر را به‌خوبی درک کرده باشد، می‌تواند با کنار هم قرار دادن المان‌های هنری سینما، پیام معنوی خود را به مخاطب منتقل کند؛ برعکس این قضیه هم صادق است: حتی اگر کارگردان معتقدترین‌ فرد باشد اما به فنون سینمایی مسلط نباشد، نمی‌تواند اثر معنوی خلق کند

عالمی:  به نظر می‌رسد تفاوت دیدگاه مسیحیت و اندیشمندان اسلامی، ریشه‌ در تعریف فیلم مذهبی یا معنوی دارد. مسیحیت معتقد است نسل امروز اطلاعات بصری خود را از رسانه‌ها و فیلم‌ها می‌گیرد، نه از کلیساها‌‌‌؛بنابراین فیلم‌های مذهبی باید اعتقادات را تقویت کنند مشابه نقش تصاویر کلیساها 

سعیدی: متافیزیک یا ماوراءالطبیعه علمی است که پیرامون خدا و موجودات ماورایی بحث می‌کند.درسینما،به‌ویژه در ژانر وحشت و فانتزی، مفاهیم متافیزیکی مانند زندگی پس از مرگ، معاد، روح، ملائک و شیطان بررسی می‌شوند. فیلم‌ها ممکن است خدا را به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم تأیید یا نفی کنند. برخی از این فیلم‌ها به توحید پرداخته‌اند

محسنی: فیلم‌هایی که به‌عنوان فیلم دینی شناخته ‌شده‌اند، مؤلفه‌های مشترکی دارند.یکی ازاین مؤلفه‌ها کشف وشهود است که [مطابق آن] تجربه‌های حسی به‌واسطه یک خاستگاه درونی به حوزه الهام و وحی برمی‌گردند. این رویکردی کاملا ذهنی و فلسفی است که همه انسان‌ها در وجود خود تجربه‌اش می‌کنند. این رویکرد به دل‌آگاهی، دل‌آشوبی و هیپنوتیزم برمی‌گردد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها