عدم حضور پوتین در این مذاکرات باعث شد تا زلنسکی روسیه را به ارسال «یک هیأت جعلی» متهم کند؛ موضوعی که البته از سوی آمریکا هم چندان جدی گرفته نشده بود و دونالد ترامپ در جریان تور خلیجفارس خود تاکید کرد که او نیز در این مذاکرات شرکت نخواهد کرد. در واقع ترامپ با اشاره به عدم حضور پوتین در استانبول، تمایل پیشین خود برای حضور در این گفتوگوها را دیدار با رئیسجمهور روسیه و نه رئیسجمهور اوکراین عنوان کرد.
از سوی دیگر باید توجه داشت که منافع ملی اوکراین از ابتدا هم اهمیتی برای واشنگتن نداشت. جایگزینی هویت اروپایی بهجای هویت ملی، یکی از راهبردهای اساسی آمریکا در دوران پساجنگ جهانی دوم بوده است.این مسأله بهطور ویژه در کشور آلمان طراحی و اجرایی شد تا «آلمانی بودن» از ارزش خارج شود و «اروپایی بودن» جایگزین آن شود. این موضوع بهطور ویژه در جنگ روسیه و اوکراین در رسانههای رسمی و تریبونهای سیاسی مطرح شد و این جنگ به تقابل «اروپا ــ دشمنان اروپا» تفسیر و تصویر شد. تلاش برای زدودن این گزاره که «اروپایی میتواند با اروپایی بجنگد»، محور بنیادین فعالیتهای هویتی در زمینه جنگ اوکراین بود تا با تصویرگری یکی از طرفین جنگ به صورت بدوی و مادون تمدن، گزاره تحت تهاجم قرار گرفتن تمدن سفید غربی از سوی بربرهای خارجی به صورت نهادینه مورد تاکید قرار گیرد.زلنسکی امید داشت تا با قماری که بر سر معادن و منابع زیرزمینی اوکراین انجام داد، بتواند برگ برندهای برای گفتوگوهای صلح در استانبول داشته باشد اما این قمار تلخ هم برای او به نتیجهای نرسید و حالا هم منافع ملی کییف از دست رفته و هم خبری از پایان جنگ و بازپسگیری اراضی از دست رفته اوکراین نیست.امضای قرارداد معادن با آمریکا و همچنین امضای توافق آتشبس با روسیه، پایان حضور زلنسکی در جایگاه ریاستجمهوری اوکراین و احتمالا پایان فعالیت سیاسی او خواهد بود اما «زلنسکیاندیشی» همچنان در سیاست بینالملل جریان دارد و کشورهای دیگری را قربانی منافع ایالات متحده خواهد کرد. به همین دلیل، باید این هشدار را به سیاستمداران جهان داد که تجربه زلسنکی صرفا یک مصداق خاص نیست؛ بلکه نمایش قواعد نظام بینالملل است که در صورت خطای شناختی، میتواند برای هر واحد سیاسی دیگری نیز تکرار شود؛ همانطور که برای لیبی، عراق و مصر تکرار شد.