صحبتی با یک رجبیزاده!
میگوید هفتسالش بود که اینجا و در جمع رضا صباحی، عاطفه و خانواده سبز، در دهه ۷۰ رفتوآمد داشت. برای او که پشتبام این خانه و تزیینات خاص خانه «فرید جنگلبرد» را دیده و بهنوعی از اهالی خانه سبز بود، صحبتکردن در مورد آن بعد از ۲۹ سال، با یک لبخند پتوپهن همراه است. حالا از خانواده معروف رجبی که آن سالها عادت داشتیم پایان بیشتر سریالها از آنها تشکر شود، فرزند آخر مقابلم نشسته تا از حالوهوای آن روزهای خانه سبز بگوید. خانه رضا و عاطفه به مطب دندانپزشکی کوچکترین فرزند آقای رجبی تبدیل شده، اما بیرون مطب، همهچیز مثل همان روزهایی است که خانه سبز، «همسران»، «سیب خنده» و «مجید دلبندم» ضبط میشد. پنجرههای خانه، هنوز مثل همان سالهاست و آقای رجبی تلاش کرده به آن دست نزند. میگوید درختان آن طرف ساختمان، محصول دست پدرش است که چند سال قبل مرحوم شد تا عمر بزرگخاندان بهسر آید و نگهداری از این ساختمان به دیگران سپرده شود. ورودی ساختمان من را میبرد به ۲۹ سال قبل که آقاجون، رضا صباحی و فرید با سطلهای بزرگ در دست بیرون خانه، ایستاده بودند تا آمار مهمان تازه خانه علیکوچولو و مادرش را بههم بدهند. حالا به جای ۹ شب، حوالی ۱۰ صبح است که مقابل این در قدیمی و خاطرهساز میایستم تا بهجای خانواده سبز، فرزند کوچک آقای رجبی در را به رویمان باز کند. امیرحسین رجبی یکی از فرزندان همان خانوادهای است که در دهه ۷۰ همیشه برایمان سؤال بود چه کسانی هستند که اینقدر از آنها تشکر میشود. او آنزمان کلاساولی بود و حالا در انتظار بیمارانش در ساعتهای اولیه روز است. رجبی میگوید: الان در خانه عاطفه و رضا هستیم که قبل از آن با واحد کناری، لوکیشن همسران هم بود. من آنقدر سر و صدا میکردم که آقای رسام خوراکی برایم میفرستاد و میگفت: «به امیر جیگول بگید ساکت باشه.» الان آقای رسام از بیماران من است و یک بار من را نشناخته بود. به او گفتم من همان امیرجیگول هستم.
خجالتی بودم، بازیگر نشدم
او خاطره مجید دلبندم و آن دستهای دراز کاراکتر مجید را بهخاطر دارد و میگوید در زمان استراحت گروه، میرفته و عروسک را تماشا میکرده. حتی میگوید یکبار در مجموعه «دنیای شیرین» قرار بود بازیگری کند، اما آنقدر خجالتی بوده و گریه کرده که نتوانسته یک سکانس هم بازی کند. این را در پاسخ به پرسشی درباره دلیل بازیگرنشدنش میگوید تا مشخص شود چرا بعد از همنشینی با این همه ستاره تلویزیونی، خودش ترجیح داده ستارهای در عالم پزشکی و دندانپزشکی را بر دوش خود بگذارد. آقای رجبی بزرگ سال ۱۳۹۹ درگذشت و بعد از آن، ساختمان فوق بهواسطه مستاجران متعددی که به خود دیده بود، نیاز به بازسازی داشت. پشتبام ساختمان که خانه فرید جنگلبرد با بازی رامبد جوان بود، بهکلی تخریب شد و فضای عادی به خود گرفته. انگار که سالها خلوت پدر و پسری رضا صباحی و پسرش را هم با خود برده باشد. رجبی به پنجرههای خانه اشاره میکند و میگوید: «پنجرهها همان پنجرههای قدیمی است. البته در سریال خانه سبز، ایرانیت گذاشته بودند و پنجرهها سبز شده بود. حتی در یک سکانس، دیواری کشیده بودند تا لوکیشن خانه دیگری ثبت شود. دیوار روبهرو که آقای بهروز بقایی را در یک سکانس به دیوار میچسباندند هم همینجا بود. هنوز هم خیلیها میآیند و سراغ خانه سبز را میگیرند. خانواده رجبی که آن سالها به سلبریتیهای غیرچهره تبدیل شده بودند، با واکنشهای جالبی مواجه میشدند. از او میپرسم چه حسی داشته که مدام از آنها تشکر میشده؟ رجبی میگوید: «هنوز هم گاهی جمله معروف «با تشکر از خانواده محترم رجبی» را به ما میگویند! آن زمان به من در مدرسه «سبزی» میگفتند و من خجالت میکشیدم. خیلی وقتها هم وقتی پدر، نام خانوادگی خود را میگفت، با تعجب میگفتند «نکند همان خانواده رجبی معروف هستید؟» یعنی همه ما را میشناختند. برخی دوستانم میآمدند نزدیک خانه ما تا بازیگران را ببینند. البته این را سالها بعد متوجه شدم. برای خیلیها هنوز اینجا حال و هوای خودش را دارد. درختان کوچه را بابا کاشته بود و هنوز هم سرزنده است.
لوکیشنی که محل کار شد!
خانم رحیمی، منشی مطب دکتر رجبی دههشصتی است. او هم وارد صحبت میشود و از این میگوید که هنوز هم این شبها پای تماشای خانه سبز مینشیند. او از آنروزها یادی میکند و میگوید: من هنوز هم خانه سبز را تماشا میکنم. چند روز قبل برای آقای دکتر تعریف میکردم که آن روزگار خانواده ما میآمد و میایستاد تا اگر بازیگران خانه سبز رد شوند، بتوانند آنها را تماشا کنند.»
قسمت آخر خانه سبز برای خیلیهایمان تلخ بود. همان قسمت که قرار شد ساختمان تخریب شود تا اتوبان از آن گذر کند. رجبی میگوید: «آن زمان قرار بود اتوبان نیایش ساخته شود.» بیرون ساختمان، اما خبری از تخریب نیست. خانه آقای صباحی محکم ایستاده و خاطرات سه دهه قبل را توی صورت رهگذران میریزد؛ خاطراتی که شاید خیلیها آن را نبینند اما، سبز بودنش را بارها به اهالی سعادتآباد یادآوری میکند تا باز هم صدای رضا صباحی با بازی زندهیاد خسرو شکیبایی طنینانداز شود که «ما معتقدیم خونه هرچی که باشه، باید سبز باشه؛ بله سبز و همیشه سبز.»
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گلستان جعفریان معتقد است نقش زنان در جنگ و مقاومت هنوز به اندازه کافی در ادبیات دیده نشده است
نضال حماده، پژوهشگر لبنانی جبهه مقاومت و نویسنده کتاب «سقوط دمشق» در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
امیررضا واعظی آشتیانی در گفت و گو با جام جم آنلاین ؛
در گفتوگوی اختصاصی روزنامه «جامجم» با عضو شورای سیاسی جنبش امل و نماینده پارلمان لبنان عنوان شد