سنگ بست، قصه‌ای اجتماعی با درونمایه مذهبی

این روزها نمایش سنگ بست به کارگردانی محمد‌مهدی حاتمی در سالن چهارسوی تئاتر شهر در حال اجراست و تا دوم آبان ادامه دارد. سنگ بست اثری با درونمایه اجتماعی و مذهبی است که داستان آن در زمان پهلوی می‌گذرد. جالب اینجاست که قصه این نمایش که از سال ۱۳۹۰ اجرا شده، از یک روایت واقعی الهام گرفته شده و به مضامینی مثل ایمان، پالایش درونی و تأثیر متقابل انسان‌ها روی هم می‌پردازد.
این روزها نمایش سنگ بست به کارگردانی محمد‌مهدی حاتمی در سالن چهارسوی تئاتر شهر در حال اجراست و تا دوم آبان ادامه دارد. سنگ بست اثری با درونمایه اجتماعی و مذهبی است که داستان آن در زمان پهلوی می‌گذرد. جالب اینجاست که قصه این نمایش که از سال ۱۳۹۰ اجرا شده، از یک روایت واقعی الهام گرفته شده و به مضامینی مثل ایمان، پالایش درونی و تأثیر متقابل انسان‌ها روی هم می‌پردازد.
کد خبر: ۱۵۲۳۰۷۵
نویسنده نسرین بختیاری - گروه فرهنگ
 
شخصیت‌های اصلی، آهو و ترکمندی، بدون ارتباط مستقیم در دنیای واقعی، از راه خوابی مشترک بر زندگی یکدیگر اثر می‌گذارند. اجرای این نمایش بهانه‌ای شد تا با محمد‌مهدی خاتمی، کارگردان نمایش گفت‌وگو کنیم.

موضوع شفاجویی از امام رضا (ع) و عِرق به شهر مشهد در نمایش دیگر شما مثل «به آسمان نگاه کن» هم بسیار برجسته است و حالا دوباره در سنگ بست مطرح شده است. این موضوع از کجا نشأت می‌گیرد؟
من سه اثر در این حوزه شامل «شب‌های حرم» که در سال ۱۳۷۶ تولید شد، «به آسمان نگاه کن» و سنگ بست دارم. البته چهار اثر دارم، اما سه اثرم به‌طور خاص به این موضوع می‌پردازد. این موضوع در اعتقادات عمیق تمام ایرانیان ریشه دوانده و در نهاد همه ما وجود دارد، حتی اگر به ظاهر دیده نشود. این اعتقادات ممکن است در برخی پررنگ‌تر و در برخی کمرنگ‌تر باشد، اما وقتی دچار کمبود، درماندگی یا بی‌پناهی می‌شویم، بیشتر به این سمت جلب می‌شویم. این باورها برای ما به‌ویژه در لحظات سخت و دشوار زندگی آرامش‌بخش و امیدوارکننده‌ است. به هرحال، این وابستگی به امام حسین (ع)، امام رضا (ع)، عاشورا، تاسوعا و محرم در وجود ما هست. من سال‌ها در مشهد زندگی کردم و بعد از مهاجرت به تهران، این کمبودها را بیشتر احساس کردم. من سنگ بست را سال ۱۳۹۰؛ یعنی یک سال پس از مهاجرت به تهران نوشتم. جرقه این کار از ملاقاتی اتفاقی با مرد میانسالی در مشهد زده شد که قهرمان زیبایی‌اندام جهان در حدود ۴۰ سال پیش بود. او خاطره‌ای تعریف کرد و لحظه‌به‌لحظه آن را چنان زنده تصویرسازی کرد که برایم بسیار تأثیرگذار بود. این ملاقات جرقه‌ای در ذهنم ایجاد کرد و سنگ بست یکی از نمایشنامه‌های شاخص من شد که از سال ۱۳۹۱ تاکنون با سه یا چهار گروه مختلف اجرا شده است. نسخه فعلی، آخرین نسخه این نمایش است.
 
چه شد که تصمیم گرفتید دوباره سنگ بست را اجرا کنید؟... آیا احساس کمبود یا نیازی باعث این تصمیم شد؟.... به نظرتان این اجرا به مخاطبان امروزی جواب می‌دهد؟
خیلی‌ها به‌طور جدی من را از اجرای دوباره این نمایش منع کردند، اما از دو اجرای قبلی سنگ بست راضی نبودم. سنگ بست در میان ۱۴ نمایشنامه‌ام برایم جایگاه ویژه‌ای دارد و به آن وابستگی شخصی دارم. اجرای اول در سالن بهار مشهد و اجرای دوم در خانه آقای انتظامی در تهران بود، اما هیچ‌کدام صحنه، نورپردازی یا طراحی صحنه‌ مدنظرم را نداشتند. در این اجرا تمام تلاشم را کردم تا اجرایی مدرن داشته باشم. ما این نمایش را خیلی مدرن و با سیالیت ذهن در فضایی سه‌لایه بدون تحرک یا حرکت اضافی، با قاب‌سازی سینمایی اجرا کردیم. این همان چیزی بود که همیشه دنبالش بودم و حالا به آنچه می‌خواستم، رسیدم. بازیگران فوق‌العاده‌ای داشتم که همگی برایم قابل احترام‌ هستند و عملکردشان عالی بود. در ادامه باید یادآوری کنم خیلی‌ها معتقد بودند تئاتر امروز نسبت به موضوعات اعتقادی گارد دارد، اما معتقد نیستم که سنگ بست صرفا یک نمایش مذهبی است بلکه به نظرم یک درام اجتماعی است که ریشه‌های اعتقادی در آن وجود دارد و چون قصه‌محور است و در بستر اجتماعی رخ می‌دهد، می‌تواند در هر زمانی تعمیم‌پذیر باشد. به همین دلیل اصرار بر اجرای آن داشتم و همچنان معتقدم در شهر بزرگی مثل تهران هنوز دل‌هایی هستند که با این مسائل اعتقادی گره خورده‌ است. قبول دارم که گاردی وجود دارد و این برایم جای تأسف دارد، اما نمی‌توان گفت دیگر کسی به این موضوعات اعتقاد ندارد.

سنگ بست و دیگر نمایش‌های شما زن‌محور هستند و نگاهی به سختی‌های زندگی زنان در جهان معاصر دارد. این رویکرد از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ 
همه نمایشنامه‌هایم، بدون تعمد من زن‌محور می‌شوند. این به دلیل اعتقاد عمیقی است که به زن به‌عنوان محور حیات و زندگی چه در قالب مادر یا همسر دارم. وفاداری، صبوری، مقاومت و مبارزه‌طلبی زنان جزو مسائلی است که به آنها ایمان دارم. این رویکرد گاهی غیرارادی است، اما قهرمان همه نمایشنامه‌هایم بدون تردید زن است، چون شدید به آن اعتقاد دارم. من عالم هستی را بدون زن و عظمت روح و مهر او نمی‌توانم تصور کنم. در سنگ بست هم می‌بینید که شخصیت آهو با تمام وجود مبارزه می‌کند و وقتی نتیجه می‌گیرد، به این دلیل است که به پالایش درونی رسیده است. معتقدم برای گرفتن پاسخ از امام رضا (ع) باید این پالایش در شخصیت رخ دهد. آهو به این اعتقاد می‌رسد که می‌تواند از امام رضا (ع) پاسخ بگیرد و این ایمان داشتن موجب می‌شود که نتیجه بگیرد. به نظرم قصه سنگ بست قدیمی نیست.
 
چرا باور دارید قصه سنگ بست قدیمی نیست؟
به نظرم این قصه به دلیل درام اجتماعی‌ و ریشه‌های عمیقش قدیمی نمی‌شود. از سال ۱۳۹۰ تا امروز واکنش‌های مثبتی نسبت به آن دریافت کرده‌ام. قصه این نمایش که به ۵۰ سال پیش برمی‌گردد، برای مخاطب نوستالژیک است. به عنوان مثال، یکی از منتقدان گفت باورمان نمی‌شود با ۷۰۰۰ تومان می‌شد کسی را آزاد کرد. اینها برای ما عجیب و نوستالژیک است و این هم به جذابیت کار اضافه می‌کند. می‌خواستم نمایش را به طور کامل به شکل سیاه‌وسفید اجرا کنم؛ از دکور و نور تا چهره و لباس بازیگران و همه چیز فقط سیاه و سفید باشد تا فضای دهه ۴۰ را تداعی کند. اما متأسفانه به دلیل محدودیت‌های مالی نتوانستم ایده‌ام را کامل اجرا کنم و اگر این امکان فراهم می‌شد، فکر می‌کنم اتفاق ویژه‌ای می‌افتاد.
 
همکاری با بازیگران، به‌ویژه حامد وکیلی چگونه صورت گرفت؟
این سومین همکاری من با حامد وکیلی است. سنگ بست نمایشنامه تلخی دارد و نیاز داشتم در بخش‌هایی تنفسی ایجاد کنم که روحیه تماشاگر تلطیف و حال‌وهوایش عوض شود تا بتوانم قصه را ادامه دهم. حامد بازیگر بسیار خلاقی است و گاهی ایده‌هایی می‌دهد که بسیار ارزشمند است. به عنون مثال، نقشی که او بازی می‌کند در اصل خیلی کوتاه‌تر بود، اما او با خلاقیتش به‌قول‌ معروف نمکی به آن اضافه کرد که برای مخاطب خیلی جذاب است. این فضای کمدی به طور کامل متعلق به خود نمایش است و به نظرم خیلی به نمایش کمک کرده است. همچنین اولین همکاری‌ را با علیرضا مهران داشتم که بازیگر بسیار خوبی برای ایفای نقش ترکمندی بود. همچنین نسرین نکیسا و دیگر دوستان هم همین‌طور بودند. در مجموع، واکنش‌هایی که از مخاطبان خاص گرفتم، نشان می‌دهد انتخاب بازیگران خوب بوده و بازی‌ها باورپذیر از آب درآمده‌اند.

هر نمایشی یک ویژگی یا جذابیتی دارد؛ فکر می‌کنید جذابیت نمایش شما در چه موضوعی نهفته است؟
یکی از جذابیت‌های نمایش این است که شخصیت اصلی مرد؛ یعنی ترکمندی و شخصیت اصلی زن؛ یعنی آهو در عالم واقعیت هیچ ارتباطی با هم ندارند. یکی در شیراز زندگی می‌کند و دیگری در مشهد. آنها هیچ‌وقت همدیگر را ندیده‌اند و نمی‌شناسند، اما بدون این‌که همدیگر را بشناسند، روی زندگی هم تأثیر می‌گذارند. این اتفاق در عالم واقعیت باورپذیر نیست، اما در عالم ماورا رخ می‌دهد. این دو در یک شب و لحظه خاص، خوابی مشترک می‌بینند و بدون شناخت، روی زندگی هم اثر می‌گذارند. این یکی از اتفاقات شاخص در سنگ بست است.

چگونه به طراحی صحنه و نور این نمایش رسیدید و فرآیند تمرین‌ها چقدر طول کشید؟ 
این سومین تجربه همکاری من با سینا ییلاق‌بیگی است. اولین بار در سال ۹۸ با او همکاری کردم و بعد در «شراره» در سال ۱۴۰۱ و حالا در سنگ بست. او طراح صحنه بسیار خلاقی است و ساعت‌های متمادی، می‌نشیند و با شما صحبت می‌کند تا بفهمد دنبال چه هستید. خوشبختانه این شناخت بین من و او شکل گرفته و آقای ییلاق‌بیگی به طور کامل می‌داند من چه می‌خواهم. بهترین امکانات برای من در صحنه فراهم می‌شود. معتقدم یکی از شاخصه‌های بسیار پررنگ این اجرای سنگ بست، طراحی صحنه درجه یک و خوب سینا است. فکر می‌کنم حدود ۱۰ تا ۱۵ روز قبل از جنگ، کار را شروع کردیم. شاید ۲۰ روز قبل از جنگ، در مرحله انتخاب بازیگر بودیم. بازیگران را انتخاب کرده بودیم و دنبال بازیگر نقش آهو بودیم که جنگ اتفاق افتاد و همه چیز برای حدود یک ماه تعطیل شد. بعد از آن هم کسی تمایلی به کار کردن نداشت؛ همه نگران بودند که چه اتفاقی قرار است بیفتد و خیلی از پروژه‌های تئاتری کلا تعطیل شدند. اما من اصرار داشتم که این کار انجام شود. دوباره از اول شروع کردیم. حدود یک ماه هم آقای نادر فلاح با ما بود و نقش ترکمندی را بازی می‌کرد تا مرحله بازبینی. بعد از بازبینی، ایشان نخواست ادامه دهد. دوباره از اول دنبال بازیگر رفتیم که کار سختی بود. در مجموع، حدود چهار ماه تمرین‌ها و آماده‌سازی طول کشید. در حال حاضر نیز از این چهار ماه خیلی راضی‌ام و هر شب بعد از اجرا احساس خوبی دارم. 

به نظر می‌رسد در همه نمایش‌هایتان به نوعی به شهر مشهد و فرهنگ آن اشاره‌ای دارید؟ 
بله، هیچ‌کدام از نمایش‌های من از شهر مشهد خالی نیست. این دلتنگی سال‌هاست که با من است. به‌عنوان یک هنرمند مشهدی، خودم را مقید می‌دانم که به عناصر مربوط به خراسان و ریشه‌های فرهنگی این استان بپردازم. شاید پررنگ‌ترین بخش آن، ارادتمندی به امام هشتم علیه‌السلام باشد. در کارهای دیگرم نیز این قصه را با عمق بیشتری دنبال می‌کنم، اما فضاها متفاوت است. شاید این فضا در سنگ بست به دلیل نوستالژیک بودن، ارتباط بیشتری با مخاطب برقرار می‌کند.

همه آدم‌ها با هر مرام و مسلکی زیر چتر امام رضا(ع) هستند 
محمد‌مهدی خاتمی، کارگردان نمایش سنگ بست معتقد است امام رضا(ع) به‌عنوان امام رئوف و مهربان، برای همه آدم‌هاست. خیلی‌ها به من ایراد گرفتند که چرا یک آدم شراب‌خوار واسطه‌ای برای فیض امام رضا(ع) می‌شود. من معتقدم ما تعیین‌کننده نیستیم و نمی‌دانیم در درون آدم‌ها چه می‌گذرد. شخصیت ترکمندی با تمام سیاهی‌های پرونده‌اش، دلی انعطاف‌پذیر دارد که به‌راحتی تسخیر می‌شود. اگر یک شخصیت مثبت واسطه این فیض می‌شد، شاید چیز مهمی نبود، اما این‌که یک شخصیت منفی در اثر خوابی که می‌بیند تغییر می‌کند، جذاب است.
newsQrCode
برچسب ها: نمایش
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها