«تراژدیجنگ» اما تازهترین اثر این هنرمند بزرگ بهشمار میرود که طی ماههای اخیر با الهام از جنگ ۱۲روزه ساخته شده است. آنچه درپی میآید، حاصل گفتوگوی ما با او درباره ساخت این اثر و دیگر کارهایش است.
بهانه ما برای انجام این گفتوگو به خلق تازهترین اثرتان با عنوان «تراژدی جنگ» برمیگردد، اصولا جنگی که طی ماههای اخیر به کشور ما تحمیل شد چقدر روی شما تاثیر گذاشت که به سمت ساخت این اثر رفتید؟
مهمترین ویژگی این قطعه از نظر خودم این است که در نکوهش جنگ ساخته شده، منظورم هر جنگی است که روی کره زمین رخ میدهد، نهفقط جنگ ایران و اسرائیل. همیشه بر این باور بودهام، جنگ زمانی شکل میگیرد که انسان از دو چیز در زندگی خود غافل شود، یکی خداوند و دیگری عشق؛ دورماندن از این دو نیرو، نقشی کلیدی دربروز جنگهای سراسر دنیا داشته است. اگر به تاریخچه جنگهای دنیا از گذشته تاامروز نگاه کنید، میبینید همینطور بوده است اما مساله این است که تمام جنگهای جهان، بینتیجه و بیهوده بوده، چراکه در نهایت، هر دو طرف با یکدیگر به سازش و آشتی میرسند و دراین بین، این مردم بیگناه هستندکه قربانی میشوند. درطول جنگ من درایران بودم و ازطریق اخباری که دنبال میکردم، بهقدری تحتتاثیر قرارگرفتم که تصمیم گرفتم این قطعه را بنویسم.
شما در سالهای اخیر درکنار ساخت دیگر آثارتان، به نگارش سمفونی «تختی» و اپرای «صادق هدایت» هم پرداختید؛ باوجود آنکه چندینسال از پایان نگارش سمفونی تختی میگذرد، بالاخره سرنوشت اجرای این آثار بهخصوص سمفونی تختی به کجا میرسد؟
همانطورکه خودتان هم اشاره کردیدهردوی این آثارسالهاست که آماده است وفقط میبایست شرایطی فراهم شود تا مجال اجرا پیدا کند. مدت زیادی از ساخت سوئیتسمفونی «تختی» میگذرد ولی هنوز اسپانسری پیدا نکردهام تا بتوانم این دو اثر را اجرا کنم. البته بنا دارم در ماههای آتی، این سمفونی را در لندن ضبط کنم.
اصلا چه ویژگیهایی را در جهانپهلوان تختی دیدید که احساس کردید باید به ساخت چنین اثر ارزشمندی درباره این قهرمان بپردازید؟
زندهیاد تختی از ورزشکاران بنام زمان ما بود و نه فقط برای نسل من که بهنظرم برای تمام نسلها، شخصیتی الهامبخش بوده است. کمااین که نسل جوان امروز هم دلش میخواهد او را بشناسد و دربارهاش بیشتر بداند. از دوران جوانی دلم میخواست اثری درباره او بنویسم که درنهایت این سوئیتسمفونی شکل گرفت. باوجود آنکه اینکار هنوز اجرا نشده اما خوشحالم که چنین سمفونیای را نوشتم، چراکه احساس میکنم با این کار دین خود را به این اسطوره ملی ادا کردهام.
خاطرم هست یکبار درگفتوگویی که باهم داشتیم به این مساله اشاره کردید که این سمفونی بهدلیل مولفههایی که دارد، برای اجرا با همراهی ارکستر بزرگ مناسب است؛ بااینحال میتوان امیدوار بود که در آینده نزدیک اجرای این سمفونی با همراهی ارکسترسمفونیک تهران ممکن میشود؟
این سمفونی دارای ۱۵ موومان برای ارکستر بزرگ است که گروه کر هم درکنار آن فعالیت خواهد داشت. من دراین سمفونی به فرازهای زندگی تختی مانند افتخاراتی که او در المپیک کسب کرد و همینطور دیگر دوران زندگیاش اشاره داشتهام. بخشهایی از این سمفونی هم به نامههای تختی اختصاص دارد که میتواند بهشکل دکلمه و درقالب اپرا اجرا شود. اساس این سمفونی برپایه تراژدی بنا شده، شاید به این خاطر که اصولا زندگی و مرگ تختی از دید من یک تراژدی بوده است. ولی اینکه ارکسترسمفونیک تهران بتواند چنین اثری را اجرا کند یا نه، من نمیدانم. هرچند شنیدهام درماههای گذشته، سطح ارکسترسمفونیک تهران با آنچه قبلا بود متفاوت شده و ارتقا یافته است.
شما اخیرا اپرای «رستم و سهراب» را در ارمنستان اجرا کردهاید؛ آیا تصمیمی برای اجرای این کار در ایران هم دارید؟
نه؛ چون ما هنوز در کشور خودمان اپرا نداریم، در نتیجه نمیتوانیم چنین آثاری را اجرا کنیم. این درحالی است که کشورهای دیگر بهمراتب زودتر از ما در این زمینه کار کردهاند، ولی این ژانر از موسیقی سالهاست در جامعه ما مغفول واقع شده؛ البته ناگفته نماند که ۲۳سال پیش، اپرای رستموسهراب را بهشکل کنسرت و نه درقالب صحنهای، در تهران اجرا کردم، ولی بعدازآن، بهدلیل اینکه اعضای ارکستر همگی از نوازندگان خارجی بودند و طبعا اسکان آنها هزینهبر بود، دیگر فرصت نشد تا این اثر اجرا شود. امیدوارم درسالهای پیش روی زندگیام و تا زمانی که زنده هستم بتوانم یکبار دیگر رستم و سهراب را در ایران اجرا کنم. اجرای اخیر این اثر در ارمنستان با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد و اطمینان دارم اگر این کار در ایران اجرا شود، مردم کشور خودمان میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، چون بههرحال ایرانیان از گذشته تاامروز با شاهنامه انس بیشتری داشتهاند.
در سالهای اخیر، کفه اجراهای موسیقی پاپ سنگینتر بوده و ازاین رهگذر، موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی کلاسیک در حاشیه قرار گرفتهاند؛ به باور اهالی موسیقی، این مساله موجب شده تا سطح ذائقه شنیداری جامعه، بهخصوص نسل جوان نازل شود؛ دیدگاه شما نسبت به این جریان چیست؟
موسیقی کلاسیک از گذشته تاامروزدرهمهجای دنیایک علم به شماررفته.درحالی که موسیقی پاپ غالبا برپایه خوشگذرانی است و کاربردش مانند غذای روز میماند که در بازه زمانی کوتاهی تاریخمصرفش به پایان میرسد و دیگر برای بدن مفید نیست. درحالی که موسیقی کلاسیک ماندگار است. این روزها گرایشها نسبت به فستفود بیشتر است. شاید بتوان گفت اساسا امروز هنر فستفودی شده است.از سوی دیگر، دولتها هم کمتر حاضر میشوند برای ساخت و اجرای آثار فاخر هزینه کنند. شما در سؤالات پیشین خود به سرنوشت سمفونی تختی اشاره کردید؛ طبعا برای آنکه چنین آثاری درمعرض دید مخاطب قراربگیرند باید از سوی دولت، موردحمایت واقع شوند.چرا که اجرای آثاری مانند سمفونی تختی بدون داشتن اسپانسر ممکن نیست.
این آسیب فقط به جامعه ما برمیگردد یا درهمه جای دنیا شرایط به این شکل است؟
نه درهمه جای دنیا همین است و موسیقی خوب، نقاشی و ادبیات خوب و... از مخاطبان معدودی برخوردارند، درنتیجه، مخاطبانی به سمت این هنرها میروند که قابلیت درک آن را داشته باشند. این روزها همه روزنامه میخوانند ولی کمتر کسی است که حافظ، شاهنامه و مولوی را مطالعه کند. منتهی کشورهای دیگر با ما از این منظر دارای یک تفاوت اساسی هستند؛ آنها قوه شنیداری افراد جامعه را از دوران کودکی نسبت به آثار باکیفیت تقویت میکنند. کمااینکه کودکان، از دوره مدرسه با کنسرت، تئاتر، کتاب و اپرا مانوس شده و این آموزش از دوران کودکی در آنها نهادینه میشود. دولتها هم درکشورهای دیگر باوجود آنکه میدانند موسیقی کلاسیک مخاطب انبوهی ندارد ولی برای آن هزینه میکنند، چون میدانند موسیقی فاخر گنجینه و شناسنامه کشورشان است. ازسوی دیگر، سالهاست در اروپا و آمریکا قانونی شکل گرفته که براساس آن،سرمایهگذاران وکارخانهدارانی که درساخت سمفونیها،قطعات وبرگزاری کنسرتهای ارکسترال مشارکت داشته باشند از مالیات معاف میشوند؛ در کشور ما متاسفانه هنوز این مساله جانیفتاده، درحالیکه برای نگهداشت فرهنگ باید هزینه کرد.
باتوجه به این که مدتی است خارج از کشور به سرمیبرید، چقدر در جریان روند فعالیتهای ارکسترسمفونیک تهران قرار دارید؟
ارکسترسمفونیک تهران از سالها قبل بامشکلات همیشگی روبهرو بوده واینطورکه مطلعم این مشکلات همچنان تاامروز هم ادامه دارد. یکی از آنها این است که حقوق نوازندگان کافی نیست تا بتوانند به شکل متمرکز فقط در ارکسترسمفونیک تهران ساز بزنند و ناچارند برای امرار معاش به گروههای دیگر هم بپیوندند. نکته دیگر اینکه، ما در ارکسترسمفونیک تهران با سازهایی مواجه هستیم که عملا فرسوده شده و کارایی چندانی ندارند. مسلما ضرورت داردکه دستاندرکاران سازهای درجه یک تهیه کرده و دراختیار نوازندگان بگذارند؛ سازدرجه یک هم گران است واگرمیخواهیم صدادهی ارکستر در بهترین سطح ممکن باشد، بایدازاین سازهااستفاده کنیم. واضح است زمانی که ازسازخوب،استفاده نشود صدای سازهای ارکستر هم خوب نخواهد بود، حتی تاجایی که میدانم درحالحاضر برخی از ویولنهای ارکستر چینی است!
گفتوگوی مادرحالی صورتگرفته که طی روزهای اخیروارد۸۸سالگی شدهاید؛ دراین برهه ازعمرتان چه آرزویی دارید؟
آرزو دارم سمفونی تختی را اجرا کنم یا شاید بهتر باشد بگویم آرزویم این است از بیماری و ناراحتی دور باشم و درزمان حیاتم شاهد اجرای کارهایم باشم.