فانتزی اجتماعی دغدغه‌مند!

«بچه مردم» داستان نوجوانانی پروشگاهی است که هر کدام به نوعی به دنبال سرنوشت خود رفته و مسیر زندگیشان را پیدا می‌کنند.
«بچه مردم» داستان نوجوانانی پروشگاهی است که هر کدام به نوعی به دنبال سرنوشت خود رفته و مسیر زندگیشان را پیدا می‌کنند.
کد خبر: ۱۵۳۰۰۳۲
نویسنده محمدرضا دلیر - منتقد سینما

این فیلم امیدبخش که در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، داستانی آموزنده همراه با پیام و الگو‌هایی مثبت دارد.

همچنین میزان پایین معیار ناهنجاری و خشونت، سبب شده تا این اثر، به محصولی خانوادگی تبدیل شود. خلاصه داستان رسمی فیلم بچه مردم این است: «تاجی: هر قصه‌ای رو دقت کنید می‌بینید قهرمانش از یه جایی رو پای خودش وایساده.

الیور توییست یه جور، سهراب و فریدون اون جور، حضرت یوسف چهار سالش بود رفت عزیز مصر شد. حضرت موسی رو بگو؛ همین دنیا که اومد دادنش به آب. ماشالا نره غول شدین، پاتون اینجاس سرتون اونجا. وقتشه خودی نشون بدین…» ولی جدای از این، فیلم، قصه کودکی است که مادرش او را سر راه می‌گذارد و ما همراه او، اتفاقات و جریان پیچیده زندگی‌اش را دنبال می‌کنیم…

اگر شما جزو آن دسته از آدم‌هایی هستید که از مموسیقی ماجرا‌های شگفت‌انگیز آملی پولن یا هوگو خوشتان آمده است، قطعا با موسیقی بچه مردم ساخته کریستف رضاعی ارتباط درجه یکی را برقرار می‌کنید. همچنانکه فیلم فضایی فانتزی دارد و از ابتدا با تصاویری قدیمی و در عین حال رنگی خاصص بر پرده سینما ظاهر می‌شود، موسیقی نیز این فضا را با صصدا به بهترین شمل نماییندگیی می‌کند.

موسیقی حجیم و نسبتا دائمی بچه مردم، موسیقی است روایتگر که در تمام مدت تماشای فیلم حضور دارد و در عین حال زیادی و بیش از اندازه نیست.

موسیقی کریستف رضاعی همجون شخصیت‌های فیلم با سازبندی و آوا‌های کودکانه آغاز شده و با لحنی نوجوانانه ادامه پیدا کرده و در آخر صدایی که از فیلم می‌شنویم صدای کودکی‌ست پاک که سن‌اش بالا رفته. موسیقی رضاعی در واقع توامان با شخصیت‌ها بزرگ شده و قد کشیده و این بزرگ شدن با تغییر سازبندی متجلی شده است.

بچه مردم پر اسست از نوستالژی. اگر در فیلم، تصویر ساک‌های خرید پلاستیکی و چادر‌های گلدار و تلفن‌های سیمی خودنمایی می‌کند، در موسیقی صدای ضرباهنگ آویز‌های قدیمی و فنری کنار تخت که با ساز کودکانه بلز یا پیانو نواخته شده بودند، می‌آید. زمانی که چهار پسر از شبانه‌روزی به قول خودشان بیرون آمده‌اند و اولین شب را در امامزاده می‌خوابند، موسیقی، همان موسیقی خواب کودکانه است.

بچه مردم یکی از فیلم‌های حال خوب‌کن   جشنواره چهل و سوم بود. فیلمی با ایده جدید و نو و پرداخت فانتزی که روایتش را جذاب و دیدنی کرده است. مسلما تجربه سال‌ها مستند سازی به محمود کریمی کمک کرده که دنبال ایده واقعی و نسبت به آن دغدغه‌مند باشد. داستان چند نوجوان از بهزیستی که به هجده سالگی رسیده‌اندو حالا به دنبال آینده خودشان هستند هم جذاب است هم دیدنی. اما مهمترین نکته نوع روایت فانتزی و جذاب همراه با ریتم تند که از گزافه‌گویی پرهیز کرده توانسته فیلمی خوش آب و رنگ روی پرده بیاورد.

بازی‌های شوخ و شنگ چشمگیر نوجوان‌های مبتدی در کنار پیشکسوت‌های سینما مثل گوهر خیراندیش، حسن معجونی و رضا کیانیان نتیجه خوبی به بار آورده و نشان از هدایت بازیگری درستی دارد. تا جایی که این فیلم را در زمره سیمرغ بگیران جشنواره چهل و سوم قرار داده است. سال‌هاست برای خوش رنگ و لعاب بودن فیلم و برای جذب مخاطب فضای زمانی دهه ۵۰ انتخاب می‌شود خصوصا برای فیلم‌های کمدی. فیلم در فرم روایی و به لحاظ بصری –بدون هیچ قصدی برای مقایسه- در دنیا، یادآور سینمای وس اندرسون و ژان پی‌یر ژونه، و در سینمای سال‌های اخیر خودمان، «مسخره‌باز» همایون غنی‌زاده است. به لحاظ مضمونی هم -باز بی‌هیچ قیاسی- می‌شود رگه‌ها و شمه‌هایی از «وضعیت سفید» حمید نعمت‌الله یا «نفس» نرگس آبیار را در آن دید.

بچه مردم در سینمای محافظه‌کار و نحیف این روزگار، مسیری متفاوت را برگزیده و سوژه جالبش را با لحنی شوخ و شنگ و چست و چابک، روایت می‌کند. بازیگران نقش‌های مکمل در حضور‌های کوتاه‌شان (معجونی، کیانیان، شعیبی، صفری و…) به یادماندنی‌اند و بعضاً از نقش آفرینی‌های تکراری و کسالت‌بار این سال‌های خود فاصله گرفته‌اند. چهار بازیگر نوجوان فیلم هم با اجرای یک‌دست، قابل قبول و (در یکی دو نقش) برجسته خود، نوید ظهور استعداد‌هایی تازه را می‌دهند.

مواجهه کریمی با بستر تاریخی فیلمش –به‌جز البته فصل ضعیف پایان‌بندی در جبهه- نیز مثال‌زدنی و در سینمای این سال‌ها، نادر است. این‌که با قرار دادن رویداد‌های تاریخی در پس‌زمینه اثر، صرفاً از آنها برای ساخت بافت و جهان داستانش (پسری «پرورش‌گاهی» که به دنبال خانواده‌اش می‌گردد) استفاده کرده و خود آنها را مستقلاً سوژه فیلم قرار نداده. با این حال فیلم خالی از اشکال‌های مهم نیست. در میانه خط اصلی داستان، کم‌رنگ و حتی گاهی محو و فراموش می‌شود و به حاشیه می‌رود. هرچند هنوز جادوی تصویر روی پرده عریض، مخاطب را با خود نگه خواهد داشت.

اصولاً فیلمنامه بچه مردم یکی دو پله‌ای عقب‌تر از کارگردانی‌اش به نظر می‌رسد. اما در فصل پایانی -که بحث درباره آن مجال مفصل‌تری را می‌طلبد- لحن روایت کاملاً از بخش‌های پیشین، گسسته شده و گویی از سینمای فیلمسازانی که ذکرشان رفت، ناگهان از دنیای حاتمی‌کیا یا «موقعیت مهدی» سر در آورده‌ایم. یک دوپارگیِ لحنی کاملاً آشکار، که مزاحم و آزارنده به نظر می‌رسد. بچه مردم یک فانتزی اجتماعی است که سعی میکند دغدغه‌مند باشد و این دغدغه‌مندی را در روایت داستانی خود بیان کند، وجه تمایز این فیلم با آثار مضمون‌زده اجتماعی این سال‌ها همین قصه‌گویی و شخصیت پردازی است که ذیل عناوین پرطمطراق اجتماعی و انسانی گم نمیشود.

برگ برنده بچه مردم کارگردانی آن است، محمود کریمی شگفتانه‌ای از خود نشان داد چرا که در نخستین تجربه فیلمسازی بلند خود توانسته اندازه رعایت کند و به دور از شلنگ‌تخته انداختن‌های رایج و تکنیک‌زدگی‌های مرسوم به پرداخت فیلمنامه‌ای بپردازد که به شدت فراز و فرود‌های جذاب دارد. پاشنه آشیل بچه مردم، پایان شعاری و کش‌دار شدن یک سوم یا یک چهارم انتهایی آن است وقتی که فیلمساز میخواهد فرهنگ شهادت و تحول در جبهه را به زور و مکررا تکرار و به خورد تماشاگر دهد. اینکه برای نخستین فیلمت یک ایده سخت، پر لوکیشن، پر زحمت و پر کاراکتر را انتخاب کنی، حتما از جاه‌طلبی کارگردان می‌آید و جسارتش در انتخاب سوژه. نتیجه، اما -بی‌اغراق- بهتر از یک محصول فیلم‌اولی شده است.

بچه مردم -بخصوص در نیمه ابتدایی‌اش- یک فانتزی سرحال، خوش‌بیان و روپا شده است که اگر شما را یاد فیلم‌های وسن اندرسون انداخت، تعجب ندارد! برخلاف بسیاری از نمونه‌های مشابه که نریشن‌ها قرار است باگ‌های فیلمنامه‌ای را توجیه کنند، متن روی فیلم بچه مردم نه تنها توی ذوق نمی‌زند که جا‌هایی به نجات ریتم فیلم می‌آید و در کنار آن، کاراکتر‌ها را به خوبی و دقت و بامزگی معرفی می‌کند.

«بچه مردم» از آن دست فیلم‌هایی است که حال آدم باهاش خوب است و اگر پایان‌بندی آن را قلم بگیریم، می‌شود راضی از سالن سینما بیرون آمد. بازی‌ها تقریباً درست و به‌جا از آب درآمده و ترکیب بازیگران جوان به‌خصوص مهبد جهان‌نوش و مجرب به‌ویژه گوهر خیراندیش خوب در کنار هم قرار گرفته‌اند. بر این مهم، نباید موسیقیِ دلنشینِ کریستف رضاعی، طراحی صحنه دقیق و پرجزئیاتِ بابک کریمی‌طاری و حتی تیتراژِ خلاقانۀ مهدی موسوی‌تبار را فراموش کرد. موضوعش تازه است، داستان فرازوفرودی منطقی دارد و شعار نمی‌دهد.

بهره‌گیری از فرم فضاسازی فانتزی به سبک وس اندروسن و داستان‌گویی و قصه‌سرایی به سبک شهرزاد قصه‌گو در داستان‌های هزارویک شب. چیدمانی موفق در ترتیب رخداد‌های فیلمنامه و گروه بازیگرانی کاربلد که نقش خود را به خوبی ایفا می‌کنند. بچه مردم علاوه بر اینکه در کمدی و تراژدی به خوبی عمل می‌کند، در پارودی فیلم‌های سینمای جنگ نیز موفق بوده و مخاطب را پس نمی‌زند. فیلم نمایش پیچیدگی‌های سرنوشت را برای تماشاگر ساده کرده و مفهوم صبر و صلاح را به خوبی برای مخاطب تفهیم می‌کند. بچه مردم نمایش تنهاییست. تنهایی‌ای که در ذات انسان و جامعه نهفته است. فیلم در تلاش است بگوید هویت فرد نام پدر و مادری نیست که با آن تعریف می‌شود، هویت آدمی در نهایت آن چیزیست که خودش تعریف می‌کند. فیلم این مفهوم را نه از طریق مونولوگ‌های فلسفی، بلکه از طریق روابط انسانی و عمیق شخصیت‌ها منتقل می‌کند.

در تمام طول فیلم، رفاقت به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین پایه‌های هویت شخصیت‌ها حضور دارد. فیلم به زیبایی نشان می‌دهد که چگونه انسان‌ها از طریق روابطشان با دیگران تعریف می‌شوند. هویت آدم‌ها نه فقط از خانواده، که از رفاقتشان شکل می‌گیرد. رفیق، در بسیاری از مواقع، خانواده‌ای است که خودمان انتخاب می‌کنیم؛ و گاهی، رفیق همان آخرین تکیه‌گاه است، همان چیزی که انسان را از سقوط کامل نجات می‌دهد. 

اما فیلم در نهایت این حقیقت تلخ را نیز بیان می‌کند که برای برخی آدم‌ها، هیچ‌چیز جایگزین خانواده نمی‌شود. در یکی از هوشمندانه‌ترین صحنه‌های فیلم، خواستگاری مامان مهین از لیلا برای پسرش، حقیقتی دردناک را نشان می‌دهد: بچه پرورشگاهی، هرچقدر هم که دیگران دوستش داشته باشند، باز هم تنهاست. هرچقدر هم که دیگران ادعای مادری کنند، هیچ‌کس مادر واقعی‌اش نمی‌شود. این واقعیتی است که فیلم آن را بدون هیچ شعار یا دراماتیزه کردن افراطی، کاملاً ملموس و واقعی نشان می‌دهد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها