دانشمندی که پناهش قرآن بود

دکتر محمدمهدی طهرانچی چندی پیش از شهادت، در برنامه‌ تلویزیونی «نگار» گفته بود: «باید به این ایران افتخار کرد و برای آن نقش‌آفرینی.»جلوه‌ای عینی از وطن‌پرستی و عِرق و ایمان یک دانشمند در بالاترین مراتب علمی، به این سرزمین پاک و قهرمان‌پرور. آنچه دکتر امیر طهرانچی، برادر دانشمند شهید نیز در گفت‌و‌گو با جام‌جم بر آن صحه می‌گذارد.
دکتر محمدمهدی طهرانچی چندی پیش از شهادت، در برنامه‌ تلویزیونی «نگار» گفته بود: «باید به این ایران افتخار کرد و برای آن نقش‌آفرینی.»جلوه‌ای عینی از وطن‌پرستی و عِرق و ایمان یک دانشمند در بالاترین مراتب علمی، به این سرزمین پاک و قهرمان‌پرور. آنچه دکتر امیر طهرانچی، برادر دانشمند شهید نیز در گفت‌و‌گو با جام‌جم بر آن صحه می‌گذارد.
کد خبر: ۱۵۳۳۶۷۶
نویسنده ساناز قنبری - دبیر چاردیواری
 
امیر طهرانچی بارها در طول مصاحبه، دچار تألم ناشی از فراق ابدی اخوی شهیدش شد. بغض کرد و لحظاتی آرام و محجوب، در سکوت گریست. از شبی گفت که با شنیدن خبر حمله به برجی در منطقه فرحزاد تهران، بی‌تاب شده. شتابزده و سراسیمه از حوالی میدان هفت‌تیر، راهی محل اقامت برادر شده و در تشویش و بُهت، آنجا را یکپارچه غرق در سیاهی دود و آتش دیده.
قید لفظ «دانشمند شهید» برای دکتر محمدمهدی طهرانچی هنوز در پس چند ماه از شهادت او به‌دست رژیم‌صهیونیستی، دشوار می‌نماید؛ بسیار ناگوار و ناباورانه. درست مثل جنگ۱۲روزه، با همه درس‌ها وعبرت‌هایش. با تمام عزیزانی که از این آب و خاک گرفت وارزش‌هایی مغفول که متبلور کرد.انگاراماصاحبان خرد و فرهنگ،هرگز اسیربازدارندگی و سردی خاک نخواهند شد. اندیشه آنان، پاینده و باقی و همیشه در اوج و رویش مدام خواهد بود.درست شبیه دکتر طهرانچی فقید.
مصداق شعر رودکی «از شمار دو چشم یک تن کم، وز شمار خرد هزاران بیش». مردی از تبار علم و برخاسته از حوزه دانشگاه و بیگانه با الفبای نظامی.دانشمندی که به گواه نزدیکانش، سرشار از جریان زندگی، امیدوار به آینده و مالامال از دریافت‌های علمی و استدلال‌های استنتاجی در راستای پیشرفت ایران عزیز بود. هدف قرارگرفتن او وهمسرش در شب ۲۳ خرداد سال‌جاری، سندی استوار است بر پرونده دژخیمان صهیونیستی. رژیمی که خانه و مدرسه را با زمین به آتش نشسته جنگ، یکسان می‌بیند. 
شهید محمدمهدی طهرانچی ۶۰ سال فرصت زیست داشت اما مروری بر سوابق او حکایت از آن دارد که در بسیاری از مناصب و زمینه‌های علمی و پژوهشی، عملکردی چشمگیر داشته. گام‌های بزرگی برداشته که در مقیاس این عمر کوتاه، قابل تفسیر نیست. او هفت سال اخیر، یعنی تا زمان شهادت، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی بود. اقدامات‌شان برای تقویت جریان استاد همیار فرهنگ و نهادهای دانشجویی در این دانشگاه، در راستای سند تحول و تعالی این نهاد علمی، تداوم تنها بخشی از تفکراتش در مقام یک مدیر جهادی بود. البته تحقق دغدغه‌ها و دستاوردهای علمی، مدیریتی و فرهنگی شهید طهرانچی، به همین مورد محدود نماند.
​​​​​​​او پیشتر در جایگاه ریاست دانشگاه شهید بهشتی، رئیس مرکز نشر دانشگاهی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی استان تهران، قائم‌مقام رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، لباس خدمت به تن داشت و ازاعضای هیأت علمی پژوهشکده لیزر و پلاسمای دانشگاه شهید بهشتی نیز بود.مرتبه او به‌عنوان استاد ممتاز دانشکده فیزیک و پژوهشکده لیزر و پلاسمای دانشگاه شهید بهشتی و صاحب‌نظر و فعال در حوزه فیزیک ماده چگال، نانوفیزیک و محاسبات کوانتومی و فعالیت پژوهشی گواه دیگری بر این واقعیت است که شهادتش، شلیک به قلب تپنده علم و معرفت و حکمت بوده. در عین رقت‌بار بودن این دست اقدامات پلید و غیرانسانی، جلب توجه افکارعمومی و به‌ویژه نسل جدید به کارکرد و فعالیت‌های راهبردی و عمیق علمی شهید طهرانچی و چهره‌های فخیم و فرهیخته‌ای چون او را می‌توان از نتایج جنگ ۱۲ روزه دانست.امیر طهرانچی، مشاور رئیس و مدیرکل حوزه ریاست جهاد دانشگاهی کشور در گفت‌وگو با جام‌جم از ابعاد شخصیتی شهید طهرانچی و مقام شامخ علمی و ظرفیت‌های دانش‌پژوهی او گفت. خاطرات مشترک‌شان را مرور کرد و به نکاتی درباره زندگی فردی و اجتماعی آن شهید، به‌ویژه در حوزه علم پرداخت که شاید تاکنون مورد توجه قرار نگرفته بودند.

جناب آقای طهرانچی، ضمن تشکر از حضور شما در روزنامه جام‌جم، از اینجا شروع می‌کنیم که آیا فکر می‌کردید روزی برادرتان شهید شوند؟
بله، فکرش را می‌کردم. ازسال۱۳۸۸،ازهمان‌روزهاکه دوستان‌شان(شهیدعلی‌محمدی،شهیدشهریاری‌و...)صاحب تکنولوژی‌ شدند که رژیم‌صهیونیستی را حساس کرد، تصور می‌کردم دشمن صهیونی، دشمنی‌اش را با پیشرفت علمی بیشتر عیان می‌کند و صاحبان پیشرفت علمی را ترور خواهد کرد، چرا که رژیم‌صهیونی کودک‌کش و ضد بشریت، ایران بزرگ و قوی را برنمی‌تابد.

چرا؟ تا جایی‌که مطلع هستم ایشان فیزیکدان بودند و به‌عنوان رئیس دانشگاه آزاد فعالیت می‌کردند! 
دقیقا همین‌طور است. رشته تخصصی آقای دکتر هسته‌ای نبود. ایشان در دانشگاه رشته فیزیک خوانده بودند و به اذعان خیلی از متخصصان علمی کشور جزو صاحب‌نظران و خبرگان آموزش عالی کشور بودند؛ چون از جایگاه مدیر گروهی شروع و مدارج مدیریتی را طی کرده بودند، به تمام ارکان آموزش عالی اشراف داشتند و صاحب ایده بودند. او تخصص هسته‌ای نداشت اما در پروژه‌هایی که بخش‌های مختلف فیزیک هم در آنها دخیل بود صاحب‌نظر بودند. ایشان یک چهره کاملا علمی و مدیریتی ‌و یک مدیر توانمند چندبُعدی و مؤثر بودند. برادرم تمام زندگی‌اش را وقف آموختن و نشر علم کرد بدون هیچ اما و اگری. حواس‌مان باید به القائاتی که رسانه‌های کذاب وابسته به رژیم‌صهیونیستی در مورد دانشمندان شهیدمان منتشر می‌کنند، باشد و مروج این باشیم که رژیم جعلی کودک‌کش هیچ خط قرمزی برای خودش ندارد و در دایره بشریت نمی‌گنجد. در تمام دنیا رئیس دانشگاه حرمت دارد و همچنین دانشمند نیز حرمت و جایگاهی در مجامع علمی دنیا دارد. مردم دنیا از هر دین و مذهبی در دایره انسانیت قرار می‌گیرند، وقتی این وحشیگری باند تبهکار را می‌بینند، مقابل این دانشمندکشی و علم‌ستیزی خواهند ایستاد. البته معیار انسان بودن هر بشر در کره خاکی می‌تواند میزان انزجار و تنفر از کودک‌کشی، نسل‌کشی و عالم‌کشی این رژیم باشد. به هر‌حال یکی از مؤلفه‌های قدرت کشور ما قدرت علم و فناوری است و بخشی از علم و فناوری در توانمندسازی صنعت دفاعی برای صیانت از مردم به‌کار گرفته می‌شود که نماد اقتدار علم و فناوری، دانشگاه و ارکان دانشگاه است؛ دانشگاهی که عالمان مجاهد تربیت کند. 

منظورتان از عالم مجاهد دقیقا چه کسی است؟
عالم مجاهد یعنی کسی که از خود و زندگی‌اش می‌گذرد، کشورش را دوست دارد و برای آن از جانش می‌گذرد و تمام علمش را در خدمت بشریت قرار می‌دهد.حالا اگر کسی آمد که دغدغه‌مند تدریس کرد و حتی دغدغه اشتغال شاگردانش را هم داشت، در پیشرفت کشور و رفاه مردمش خاصیت داشت و از علمش اقتدار ایجاد کند برای دشمن خطرناک می‌شود. چون دلسوز خاک و فرزندان خاکش است و کشور ما بسیار به این عالمان مجاهدان نیاز دارد.

پیش آمده بود که راجع به شهادت با شما صحبت کنند؟ 
مفصل. می‌گفتند من صبح که از خانه بیرون می‌آیم، نمی‌دانم شب به خانه برمی‌گردم یا نه. سبک زندگی او مجاهدانه بود و همیشه در معرض خطر. از صحبت‌های خودشان برای توضیح سؤال شما کمک می‌گیرم. می‌گفتند: «من در نوجوانی رفیق شهید داشتم، در میانسالی رفیق شهید داشتم و کسی که رفیق شهید زیاد دارد خیلی با شهادت فاصله ندارد.» می‌فرمودند: «من ازسال۱۳۶۰همیشه منتظرم که یک خمپاره‌کنارم اصابت‌کند.حتی یک‌ماه‌قبل ازشهادت‌شان‌پس ازآن‌که رژیم‌صهیونیستی از ابزار سنجش علم در گوگل استفاده کرد و مقالات عمومی ایشان را حذف کرد هم حس کرده بودند که به‌زودی اتفاقی برای‌شان می‌افتد.»

از کجا این احساس را می‌کردند؟
گوگل اسکالر (جست‌وجوگری از شرکت گوگل که امکان جست‌وجوی واژه‌های کلیدی در مقاله‌ها، رساله‌های علمی و گزارش‌های فنی را فراهم می‌کند) مقالات علمی و عمومی ایشان را حذف کرده بود. یعنی وقتی به نام محمدمهدی طهرانچی مقالاتش را جست‌وجو می‌کرد هیچ مقاله‌ای پیدا نمی‌شد! حتی همان موقع‌ها بود که در ویکی‌پدیا در یک بخشی برای ایشان نوشته بودند دانشمند اتمی! برادرم که متوجه این موارد شد به من گفت: اینها می‌خواهند یک غلطی بکنند برای توجیه تجاوز و ترور غیرنظامیان که وقتی مردم نام من را سرچ کنند بگویند طهرانچی هم اتمی بوده! به او گفتم: خدا نکند هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند. می‌گفت: «اسرائیل برای فریب اذهان عمومی می‌خواهد بگوید که مادانشمند نمی‌کشیم، ما آدم‌های خطرناک را می‌کشیم که به قول خودشان کارهای خطرناک می‌کنند!»

به‌عنوان برادرهیچ‌وقت حرفی به ایشان نزدید که‌مثلا ازفعالیت‌های‌شان کناره‌گیری‌کنند تابه‌نوعی‌خطرهم‌ازایشان دور شود؟
خیر. ببینید اصول ایشان در زندگی و مسیر زندگی‌شان از نوجوانی (که مقارن بود با اوایل انقلاب) مسیر مشخصی بود. او از همان نوجوانی که در گروه انقلابی‌ها فعالیت می‌کردند مورد هجمه منافقین بودند. او به‌دنبال علوم اقتدارآفرین برای کشور بود و حتی شاگردانش را هم به این مسیر توصیه می‌کرد. دانشگاه آزاد در زمان مدیریت ایشان نهادی اقتدارآفرین شده بود و طبعا با توجه به خدمات‌شان به این کشور می‌دانستندکه دشمن وجودوحضورشان را تاب نمی‌آورد. از صحبت‌های خود آقای دکتر است که «من اگر به گذشته برگردم دوباره همین مسیر را با تمام خطراتش می‌روم.» همان‌طور که گفتم از سال ۱۳۸۸ محدودیت‌های حفاظتی برای ایشان شکل‌گرفت. 

چند سال اختلاف سنی با برادرتان دارید؟
ایشان ۱۰ سال از من بزرگ‌تر بود.

بنابراین الگوی خوبی برای شما بودند. خاطراتی از ایشان به یاد دارید که قابل به‌کارگیری برای روابط برادری یا کلا خانوادگی باشد؟
خاطره که زیاد دارم. برادرم بسیار باهوش بود و همیشه جزو نفرات اول مدرسه. اهل مطالعه بسیار بودند. طوری به علم نگاه می‌کرد که هم خوب یاد بگیرد و همه خوب بتواند ارائه دهد. رشته فیزیک رشته مشکلی است، اما به قدری آن را درست و شیرین تدریس می‌کرد که دانشجویانش باسواد بشوند. یادم می‌آید زمانی که در سال اول یا دوم راهنمایی بودم به ایشان گفتم ثلث اول نمره خوبی از فیزیک نگرفتم. به من گفت: «بلندشو برویم نمازجمعه، در اتوبوس بهت میگم.» در اتوبوس عناوین مباحث کتاب فیزیک را از من پرسید و برایم با توجه به محیط پیرامون مثال‌هایی زدند و توضیح دادند. با همان توضیحاتی که از محیط اطراف مرتبط با قوانین و مباحث فیزیک برایم داد امتحان بعدی نمره ۱۹گرفتم. بعد از آن هم کلی با معلمم بحث کردم که این نمره را با تقلب نگرفتم. برای همین است که می‌گویم در تدریس بسیار نوآوری داشت. در دانشگاه برای یادگیری بهتر دانشجویان، ابزار آموزشی رابا خودش سرکلاس می‌بردوحتی یک فیلمی هم ازایشان دیده بودم که برای آموزش یک مبحث به دانشجویان،خودش رابه طناب بسته بود ودانشجویان ایشان را به سمت خودشان می‌کشاندند. 

پس نسبت به تحصیل نزدیکان‌شان خیلی حساس بودند.
آقای دکتر خیلی دوست داشت که اطرافیانش رشد علمی کنند. نوجوان بودم که کتاب‌های علمی برای من می‌خرید و به من هدیه می‌داد. حواسش به ما برادرها و خواهرمان بود که ما هم درس بخوانیم و پیشرفت کنیم. توکلش به خدا خیلی زیاد بود و تمام زندگی‌اش را به خدا سپرده بود. در تمام شئون زندگی همیشه خلوص‌نیت داشت و اتصالش به اهل‌بیت(ع) مثال‌زدنی بود. پناهش قرآن بود و قرآن برایش لایه‌های زیادی از معنا را باز کرده بود. حتی جایی خودش می‌گوید: «برای دانشمند شدن باید اهل دل باشی». گاهی نزدشان می‌رفتم و از روزگار گله می‌کردم. من را تسلی می‌داد، بعد می‌گفت حالا ببینیم قرآن چه می‌گوید. قرآن را می‌آورد و آیات را تلاوت می‌کرد. همان آیات را تفسیر می‌کرد و راه را نشان می‌دادند. 

سخنرانی‌هایی از ایشان دیده‌ام و نکته قابل تامل برایم این بود که در بسیاری از دیدگاه‌ها و حرف‌هایشان به قرآن استناد می‌کنند. به نظرم همین تسلط به قرآن باعث جلب اعتماد بیشتر مخاطبان‌شان می‌شد. پیش آمده بود که دلیل این نحوه سخنرانی را از ایشان جویا شوید؟ 
به نکته خوبی اشاره کردید. بله، به‌خصوص در سال‌های اخیر مبنای صحبت‌شان قرآن بود و مخاطبان زیادی هم داشت. روزی به او گفتم چرا در هر سخنرانی علمی، مدیریتی و ... از قرآن به این اندازه استفاده می‌کنید؟ گفت: «کلام بشر دون است و کلام خداوند اعلا. من کلام خداوند را استفاده می‌کنم که هم کلامم ارتقا پیدا کند و هم مخاطبم حرف‌های درستی بشنود و وقتش به هدر نرود.» در زمان حیات‌شان فیلمی از ایشان گرفته بودند که گویا قرارشان این بود امانت بماند که بعد از حیات‌شان پخش شود. در این فیلم که من هم بعد از شهادت‌شان دیدم از خاطرات جنگ می‌گویند. در آنجا جمله‌ای می‌گوید که برای من حد اعلای عرفان و خدامحوری است. به این مضمون که می‌فرمایند: «با هر کشته‌شدنی انسان شهید نمی‌شود. اگر کشته شوم و در درونم حس ماندگار شدن در دنیا باشد نیتم خالص برای خدا نیست و برای نفسم و شهرت دنیایی خواسته‌ام پس باید مراقب باشم که حتی نیتم هم خالص باشم و مراقبت از نفس بسیار لازم است.»
او هیچ‌وقت برای رسیدن به صندلی و جایگاه و منصب ندوید. می‌گفت آخرتم را به دنیا نمی‌فروشم‌. پای هر آنچه شرعی و قانونی بود می‌ایستاد و فرار می‌کرد از بی‌اخلاقی و سیاست‌بازی. از همه لحاظ احتیاط می‌کرد و به مستحبات و مکروهات مقید بود. به‌خصوص روی اموال شبهه‌دار خیلی حساس بود. هدایایی را که برایش می‌آوردند به خانه نمی‌آورد و در همان دانشگاه می‌گذاشت. این حساسیت نه‌تنها از طرف او بلکه از طرف همسرش‌ هم وجود داشت. همسر برادرم که همان شب با او به شهادت رسید بسیار تأکید داشت و همواره مراقب بود در مسیر خدا قدم بردارند.  

پس پایبندی محکمی به اصول اعتقادی داشتند... 
بله، به‌عنوان مثال آقای دکتر که زمان کرونا عهده‌دار مسئولیت دانشگاه آزاد شد، دستور داد‌ حق سرپرستی خودش نصف مبلغی که به رئیس قبلی می‌دادند باشد. وقتی از این مبلغ مطلع شدم به شوخی گفتم یک رقم کمی تعیین کردی که دیگر هیچ‌کس انگیزه رئیس دانشگاه شدن نداشته باشد! برادرم در جواب گفت الان وضعیت دانشگاه و دانشجویان از لحاظ اقتصادی خوب نیست و همین رقم برای من کفایت می‌کند. بعدا رئیس دفترش به من گفت دکتر هیچ‌وقت حق ماموریت و اضافه‌کاری نمی‌گرفت و نسبت به توصیه‌نامه‌ها و سفارشات خارج از عرف بسیار حساس بود. دوستانی که در‌خصوص دانشگاه آزاد برای امور اداری‌شان نامه‌ای به من می‌دادند که مثلا با توصیه کارشان انجام شود، دکتر با محبت نامه را از من می‌گرفت و می‌گذاشت کنار و تا با دقت تمام بررسی نمی‌کرد دستور پیگیری نمی‌داد. در نهایت اگر مطابق حق بود جواب مثبت می‌داد. برای ما و نزدیکانش هیچ خدمات غیرقانونی‌ای انجام نمی‌داد. ما و نزدیکانش در این موارد بی‌بهره‌ترین بودیم. بسیار محتاطانه رفتار می‌کرد و اهل تقوا بود‌. همان زمان افرادی از روی جهالت و اغراض خاص فیش نجومی‌ای را برای ایشان مطرح می‌کردند که بسیار خنده‌دار بود. امیدوارم خداوند به راه راست هدایت‌شان کند. 

تمام کسانی که با شهید طهرانچی از نزدیک کار کردند می‌گویند ایشان خیلی به‌کار و تلاش و مدیریت صحیح تأکید داشتند. لزوم الگوگیری از سبک کاری ایشان را تا چه اندازه در تمام نهادهای علم و فناوری کشور احساس می‌کنید؟  
در هفت سال پایانی عمر دنیایی‌اش در دانشگاه آزاد و پیش از آن در دانشگاه شهید بهشتی مدام در حال تحول و نوآوری بود. او را به‌عنوان یک مدیر تحولگرا، بن‌بست‌شکن و خالق راهکار‌های نوین می‌شناختند. با درک شرایط روز جهانی و مطالعه پیشرفت‌های علمی دنیا شبانه‌روز تلاش می‌کرد تا کشور از مسیر پیشرفت علمی عقب نماند و دانشجویان و جوانان ایرانی با فناوری‌های نوین جهانی آشنا شوند و خالق نوآروی و فناوری برای رفع مشکلات مردم و رفاه مردم ایران باشند. بعد از جنگ ۱۲روزه مجموعه پژوهشی_امنیتی آمریکا مقاله‌ای در مورد شهدای دانشمند منتشر کرد که در بخشی از آن راجع به دکتر به نقل از پرس‌تی‌وی نوشته بود طهرانچی سلطه علم و فناوری رژیم صهیونیستی و غرب را به چالش کشیده. رژیم صیهونیستی از این نگاه آقای دکتر که پیشرفت علمی را سرلوحه فعالیت‌هایش کرده بود نگران بود. امیدوارم همکاران و عزیزانی که در دانشگاه آزاد اسلامی همراه آقای دکتر بودند بتوانند روحیه خلاقیت و نوآوری در مسیری را که ایشان ترسیم کرده بود حفظ کنند و از دستاوردهایش که در جهت قدرت‌آفرینی در نظام علم و فناوری در دانشگاه آزاد ایجاد شده صیانت کنند. اگر دانشگاه به‌عنوان یک مرجع تحول و نوآوری اقتدارآفرینی نکند و دشمن از آن هراسی نداشته باشد یک دانشگاه بی‌خاصیت است. چون دیگر در خدمت جوانان و کشور نیست. ما اگر قدرتمند باشیم هیچ‌کسی جرأت نمی‌کند به این خاک تعرض کند. آقای دکتر دانشگاه را به‌ سمت و سویی برد که در مسیر اقتدار‌آفرینی بود.  
رفتار و برخورد برادرتان نسبت به خانواده‌شان چگونه بود؟  
بسیار به خانواده اهمیت می‌داد. دو دختر و یک پسر و چهار نوه از او به یادگار مانده. همیشه و با تمام مشغله‌هایی که داشت لحظه‌ای از آنها غافل نمی‌شد. فرزندش می‌گوید‌ دوران دانشجویی پدرم، با دوران استادی و مدیریتش در دانشگاه هیچ فرقی نداشت. از این جهت که تمام حواسش همیشه و همه حال به خانواده بود. یکی دیگر از فرزندانش می‌گوید‌ وقتی دور هم جمع بودیم بابا خیلی بابا بود برای‌مان. الحمدلله فرزندانش‌ اهل ایمان و مزین به اخلاق حسنه هستند. 

بعد از شهادت برادر بزرگوارتان چه احساس مسئولیتی در قبال نام ایشان دارید؟  
بعد از شهادت آقای دکتر کلیپ‌های مختلفی پخش شد و جوانان بیشتر با او آشنا شده‌اند. آنها برای این‌که بیشتر از سبک زندگی شهید مطلع شوند مراجعه می‌کنند و ما موظفیم از دکتر بگوییم نه از خودمان. بر سر مزارش در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم(ع)‌ همیشه جمعی از مردم و دانشجویان حضور دارند. حتی استادی کلاس درسش در مقطع دکترا را سر مزار دکتر برگزار کرده بود. همین مسأله وظایف ما را سنگین‌تر می‌کند. الان چند کتاب راجع به دکتر در حال آماده‌سازی است. غیر از اینها یک مستند‌ ۷۰‌دقیقه‌ای با عنوان «شاخه‌ای روی آب» به همت و کارگردانی آقایان محسن اسلام‌زاده و حبیبی در مراحل پایانی است و قرار است در جشنواره حقیقت اکران شود. کتبی هم در حال تدوین هستند که بیشتر شخصیت شهید عزیزمان را معرفی خواهند کرد.  

دلیل خاصی داشت که این مستند شاخه‌ای روی آب نام گرفت؟  
‌البته شاید این نام تغییر کند ولی شاخه‌ای روی آب برگرفته از صحبت‌های خود دکتر است که می‌گفت باید سعی کنیم مثل شاخه‌ای خشکیده روی رودخانه باشیم که به دنیا گیر نکنیم‌. این مستند قصه‌ای به روایت همسر آقای دکتر در مورد اوست. برای تولید این مستند عکس و فیلم‌های مختلفی از قدیم داشتیم که در اختیار تیم تهیه‌کننده قرار دادیم و به‌نظرم اتفاق خوبی رقم خورده. 

به‌خصوص در سال‌های اخیر می‌بینیم که خیابان‌ها و میادینی را به‌نام بعضی شهدا ثبت می‌کنند؛ آیا این‌کار برای شهید طهرانچی هم انجام شده؟ 
بله، خیابان‌های منتهی به دانشگاه آزاد در شهرهایی مثل اصفهان، مشهد، ایلام، زنجان، قزوین، بیرجند، رشت و کرج به‌نام آقای دکتر ثبت شده یا قرار است بشود. در تهران هم میدان پایین دانشگاه علوم تحقیقات به‌نام آقای دکتر نام‌گذاری شده. البته مهم‌تر از این نام‌گذاری‌ها، ماندگاری نام و روش زندگی ایشان در تاریخ علم و فناوری کشور و معرفی این بنده خوب خدا به جوانان است. خودشان در جایی می‌گویند: «مهم این است که کشورت را دوست داشته باشی و در این‌صورت خداوند پاداشت را می‌دهد.» خداوند پاداش ایشان را هم که شهادت در راه خودش بود داد. 

چطور با خبر شهادت برادرتان مواجه شدید؟می‌دانم برای‌تان سخت است، اما کمی برای‌مان از حال‌و‌هوای آن شب بگویید؟
نیمه‌شب بود؛ حدود ساعت ۳:۳۰ که اخوی کوچک ما تماس گرفتند و گفتند سر‌و‌صدا می‌آید و ظاهرا انفجاراتی شده. به پشت‌بام رفتم و چند انفجار وسط شهر را دیدم. همان موقع به دکتر زنگ زدم که جواب نداد. نگران شدم، با محمدرضا پسرشان تماس تلفنی گرفتم که گفت بی‌خبرم؛ حدودا تا ساعت ۳:۵۰ که اولین فیلم از انفجارها در فضای مجازی منتشر شد. ساختمانی را دیدم که شبیه منزل دکتر بود و در تاریکی می‌سوخت. طاقت نیاوردم. نماز صبح را خواندم و به‌سمت منزل دکتر حرکت کردم. مجددا با پسرشان تماس گرفتم و دیگر فقط صدای گریه بلند بود که می‌شنیدم. خودم را رساندم به منزل دکتر، قیامتی بود. اول فکر کردم و امید داشتم شاید برادرم زنده باشد، اما... . رژیم منحوس صهیونی از موشکی برای ترور ایشان استفاده کرد که اثر تخریبی بزرگی داشت. موشک عجیبی که نشان از کینه اسرائیل کودک‌کش نسبت به آقای دکتر بود. این موشک ۱۶ نفر از اهالی ساختمان اساتید که محل سکونت آقای دکتر بود را به شهادت رساند. شهدایی که بعضی از آنها آن‌قدر سن‌شان کم بود که حتی معنای زندگی را هنوز نمی‌دانستند. 

وصیت خودشان بود که در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم(ع) به‌خاک سپرده شوند؟
ما وصیت‌نامه ای از ایشان فعلا پیدا نکردیم. از خانه ایشان تکه‌ای از یک فرش و چندین جلد کتاب و اقلام دیگری که همان شب به بیرون پرت شده بود، باقی ماند. آقای دکتر از سال ۱۳۶۰ از شاگردان حاج‌آقا مجتبی تهرانی، استاد اخلاق بودند. علاقه زیادی به حاج‌آقا داشتند. تقریبا آقای دکتر سر مزار حاج‌آقا مجتبی که در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بود، زیاد می‌رفتند. وقتی این اتفاق برای دکتر و همسرشان افتاد، پیشنهادهایی برای محل دفن داده شده که در نهایت با مساعدت حاج‌آقا قاضی‌عسگر، تولیت محترم حضرت عبدالعظیم و تصمیم فرزندان، آنجا انتخاب شد. البته من فکر می‌کنم خود شهید ما را به آن سمت هدایت کردند. 

به‌عنوان پرسش پایانی، فکر می‌کنید جوان‌ها چطور می‌توانند ادامه‌دهنده راه برادرتان باشند؟ 
دکتر بر این باور بود که جوانان ما علاوه بر دانایی، باید توانایی کسب کنند؛ صاحب فن و مهارت شوند؛ با هوش جوانی‌شان کسب علم کنند و آن را برای مردم به‌کار بگیرند. وقتی به جوانان اعتماد کنیم، آنها دیگر به فکر مهاجرت بدون بازگشت نمی‌افتند و می‌مانند تا کشوری قوی بسازند؛ باید به جوانان بها داد و اعتماد کرد، همان‌گونه که در اوایل انقلاب و جنگ تحمیلی جوانان ما برای دفاع از سرزمین وارد میدان شدند، در این مقطع زمانی هم باید به جوانان اعتماد کنیم، به آنها کار بسپاریم و ساختن آینده را به این عزیزان بسپاریم، دیگر این جوان برای کشورش می‌ماند و تلاش می‌کند و عزت آفرین می‌شود. شهید عزیز ما در زمان مسئولیت‌ش در دانشگاه آزاد به مدیران جوان اعتماد داشت وفرصت می‌دادتا جوانان میدان‌دار صحنه مدیریتی شوند. نگاه ایشان این بود که دانشجویان عزیزسبک مدیریتی رادرتشکل‌های دانشجویی تجربه کنند، وارد تشکل‌های دانشجویی شوند و درجوانی کارمدیریتی را تجربه کنند.او به مردم وکشورش عشق می‌ورزیدو دلش می‌خواست برای مردمش در حد توان، آرامش و رفاه بیاورد. قطعا اگرجوانان ماعاشق کشورشان باشند، پیوستگی و انسجام اجتماعی شکل می‌گیرد و دیگر کسی نمی‌تواند به ایران بزرگ ما نگاه چپ کند. مطمئنم جوانان غیور ایرانی با هر سلیقه‌ای کشور و  هویت‌شان را دوست دارند ودر‌مقابل هر‌کسی که چشم طمع به خاک پاک ایران داشته باشد می‌ایستند و با فراگیری علم و فناوری وبه‌کارگیری خلاقیت و نوآوری ایران راخواهند ساخت وشاهد پیشرفت ایران اسلامی بزرگ و مقتدر خواهیم بود وراه شهیدان علم که عزت و سربلندی مردم عزیز این سرزمین است، ادامه خواهد یافت.

پدر؛ مظهر اقتدار با محبت
دکتر تاکید زیادی روی اخلاق فرزندان و اطرافیان داشت و به ریزترین رفتارهای‌شان واکنش نشان می‌داد. محبت را توام با اقتدار پدرانه‌اش به فرزندانش می‌آموخت. اگر واقعا چیزی را در محیط کارش یا به دانشجویان سفارش می‌کرد، در زندگی شخصی‌اش هم همان مساله را به‌کار می‌برد.اقتدارتوام بامهربانی‌اش هر‌کسی رامجاب می‌کرد که هیچ خواسته غیرمنطقی‌ای از او نداشته باشد. این توجه البته منحصر به فرزندانش نبود و در دانشگاه هم همین‌طور بود. 
یکی از شاگردانش تعریف می‌کند که آقای دکتر روزی سر جلسه امتحان آمد و از من پرسید چقدر درس خواندی؟ گفتم سه ساعت. گفت بلند شو برو، وقتی یازده‌ساعت طول کشیده تا من این سوالات را طرح کنم، تو با سه ساعت درس خواندن نمی‌توانی اینها را جواب بدهی. کلا ایشان در کار و تربیت و تدریس مثال‌زدنی بودند. یکبار که رفته بودم دفترشان، یکی از شاگردان مقطع دکترا آمد ومی‌خواست طرح موضوعی راجع به یک مبحث علمی کند؛ دکتر از اوپرسیدچند مقاله خوانده‌ای؟ گفت بیست تا؛ آقای دکتر گفت هر زمان پنجاه مقاله خواندی و نظرات مختلف را بررسی کردی بیا با هم بحث کنیم. برای همین دانشجویانی که با ایشان درس داشتند، الان جزو نخبگان هستند و فعالیت‌های موفق و گسترده‌ای دارند. 
ایشان بسیار اهل مطالعه بود و با فناوری‌های روز آشنایی داشت.اعتقاد داشت باید از فناوری‌های دنیا مثل هوش مصنوعی، کوانتوم و ... بهره ببریم. می‌گفتند اگر یکسال دیگر هوش مصنوعی را شروع کنیم از دنیا عقب افتاده‌ایم. حتی می‌خواستند آوردن موبایل را به سر جلسه امتحان آزاد کنند و دانشجویان از هوش مصنوعی در پاسخ به سوالات بهره ببرند و بیاموزند که چطور می‌توانند از این ابزار استفاده کنند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها