نمونه بارز این موضوع، سیلاب سال ۱۴۰۱ در امامزاده داوود است که حدود ۳۲ میلیمتر بارندگی ظرف یک ساعت ثبت شد و بهدلیل مسدودشدن مسیر دره با بازارچه و سایر ساختوسازها، این بارندگی به وقوع سیلاب منجرشد و متاسفانه جان حدود ۲۵ نفر را گرفت. چند روز بعد، مورد مشابهی در منطقه فیروزکوه رخ داد که تقریبا همین وضعیت در آن تکرار شد. در مقیاس بزرگتر و در سیلابهای گسترده، امروزه با دریافت نقشههای بارندگی و هشدارهای هواشناسی، امکان پیشبینی تا حدی فراهم شده است. این نقشهها از طریق اپلیکیشنها، وبسایتها و اخبار در اختیار مردم و مدیران قرار دارد و همه بهراحتی از پیشبینیهای هواشناسی در این زمینه مطلع میشوند. بااینحال، میزان آمادگی در برابر سیلاب به اقداماتی بستگی دارد که پیش از وقوع آن انجام شده است. متاسفانه در بسیاری از موارد، شهرداریها با آسفالتکردن درهها، احداث پارک، خیابان و سازههای نفوذناپذیر، عملا مسیرهای طبیعی روانآبها را مسدود کردهاند. این اقدامات نهتنها در جهت کاهش خطر سیلاب نبوده، بلکه ریسک وقوع آن را افزایش داده است. درست است که برخی شهرداریها از نظر پایش، نصب دوربین و اعزام گروههای عملیاتی برای بازگشایی آبراهها آمادگیهایی دارند اما نباید فراموش کنیم که طی سالهای گذشته، با دستکاری روددرهها و رودخانهها،این فضاها بهشدت مستعدخطر شدهاند.این مساله فقط مختص کلانشهرها نیست ودربسیاری از شهرهای کوچک کشور نیز دیده میشود. برای کاهش ریسک سیلاب، باید شرایط تغییرات اقلیمی منطقه را در نظر گرفت. اقلیم ما به سمتی رفته که دورههای خشکسالی طولانی و شدید را تجربه میکنیم و پس از آن، بارشهایی کوتاهمدت، ناگهانی و بسیار شدید رخ میدهد. این الگوی بارش، یکی از شاخصهای اصلی تغییرات اقلیمی است؛ وضعیتی که مردم کشور در سال ۱۴۰۴ بهوضوح آن را لمس کردهاند. در شهرهای بزرگ مانند تهران، اصفهان، مشهد، تبریز و شیراز، بسیاری از بزرگراههای شهری بهصورت سازههای بتنی نفوذناپذیر ساخته شدهاند. نمونه بارز آن بزرگراههایی مانند امام علی(ع) و مدرس در تهران است که عملا در بستر آبراهها احداث شدهاند، در حالیکه در توسعه شهری، آبراهها نباید محل احداث جاده باشند. چنین مداخلاتی باعث میشود همین مسیرها در آینده به کانون وقوع سیلابهای شهری تبدیل شوند.