ما دیگر در عصر «کمبود اطلاعات» زندگی نمیکنیم، بلکه در دوران «تورم روایت» به سر میبریم؛ دورهای که در آن، قصههایی که درباره جهان ساخته میشوند، اغلب قدرتمندتر از خود واقعیت خام و پیچیده جلوه میکنند. اگرچه انسانها از دیرباز موجوداتی روایتساز بودهاند اما آنچه امروز شاهدیم، یک دگرگونی کیفی عظیم است. براساس پژوهشهای مؤسسه رویترز، الگوریتمهای شبکههای اجتماعی نه بر مبنای «واقعیت»، که بر پایه «تعامل» (Engagement) طراحی شدهاند. محتوایی که خشم، شادی یا تعجب شدید برمیانگیزد، بیشتر دیده میشود. این سیستم ناخواسته به دامنزدن به روایتهای افراطی و سادهانگارانه کمک میکند، چراکه آنها از واقعیتهای خاکستری و پیچیده، جذابتر و «قابلفروشتر» هستند. گرچه آمار علمی دقیقی درباره سطح دغدغه هموطنان ما در این زمینه موجود نیست، اما دادههای برخی کشورها نتایج هشداردهندهای نشان میدهند؛ به طوری که ۷۲درصد از آمریکاییها در تشخیص واقعیت از جعل در فضای آنلاین ابراز نگرانی کردهاند. ۳۹درصد از مردم جهان گاهی یا غالبا بهطور فعال از اخبار دوری میکنند؛ پدیدهای که «اجتناب گزینشی از اخبار» نامیده میشود. تنها ۲۲درصد از افراد، سایتهای رسمی خبری را منبع اصلی خود میدانند و جوانان بیشتر به ویدئوهای کوتاه در پلتفرمهایی مانند تیکتاک و اینستاگرام اعتماد دارند. متاسفانه در ایران نیز پلتفرمهایی چون اینستاگرام و تلگرام و... ازجمله منابع اصلی خبری جامعه هستند.از سوی دیگر با توجه به تحولات عمیق در عرصه هوش مصنوعی، AI دیگر یک دستیار نیست؛ بلکه یک مؤلف تمامعیار است.
این فناوری سه نقش کلیدی در جنگ روایتها ایفا میکند:
۱. تولید انبوه: مدلهای زبانی میتوانند در کسری از ثانیه، هزاران روایت منطقی، جذاب و به ظاهر معتبر در هر موضوعی تولید و فضای اطلاعاتی را اشباع کنند.
۲. شخصیسازی بیسابقه:هوش مصنوعی با تحلیل دادههای رفتاری ما، میتواند روایتی را دقیقا منطبق بر ترسها، امیدها وتعصبات هر فرد خاص بسازد. گویی برای هرنفر،یک روزنامهنگارشخصی داردکه تنها اخبارمطابق میل اورا مینویسد.
۳. جعل حسی واقعیت: فناوریهای «جعل عمیق» آخرین سنگر حسی ما ــ شنیدن و دیدن ــ را نیز تسخیر کردهاند. امروز ساختن ویدئویی واقعنما از یک سیاستمدار که سخنی هرگز نگفته، برای یک نوجوان مستعد در گوشهای از جهان، نهتنها امری ممکن، بلکه کاری عادی و پیش پا افتاده شده است.
نظرسنجیها نشان میدهد مردم به استفاده از هوش مصنوعی در تولید اخبار جدی، بهویژه در حوزههایی مانند سیاست و جنگ بهشدت بدبین هستند و شفافیت کامل را در این زمینه مطالبه میکنند. وقتی روایتهای جذاب جای واقعیتهای سخت را میگیرند، اولین قربانی، «اعتماد» است. اعتماد به رسانه، علم، نهادهای حکمرانی و در نهایت، به یکدیگر. این بحران، جامعه را به زیرگروههایی تقسیم میکند که هریک در «واقعیت موازی» خود زندگی میکنند و یافتن زمینهای مشترک برای گفتوگو و حل مسائل جمعی را ناممکن میسازد. همهگیری کوویدــ۱۹، آزمایشگاه زنده این جنگ بود. از یکسو، روایت علمی پیچیده و همراه با ابهام درباره ویروسی نوظهور قرار داشت و از سوی دیگر، روایتهای سادهسازیشده، احساسبرانگیز و گاه توطئهآمیز درباره «یک فریب جهانی». پژوهشها نشان میدهد درک بسیاری از مردم از خطر واقعی ویروس، نه براساس آمار، که براساس روایت مسلط در حباب اطلاعاتیشان شکل گرفت. نتیجه این شد: تردید در واکسن، بیاعتمادی به توصیههای بهداشتی و در نهایت، تلفات بیشتر.
آینده ما به انتخاب امروزمان گره خورده است. دو سناریوی اصلی پیشروی ماست:
۱ــ سناریوی تاریک (سلطه روایت): در این مسیر، هوش مصنوعی و الگوریتمها بهطور کامل بر فضای اطلاعاتی حاکم میشوند. گروههای صاحب قدرت و ثروت، با کنترل پیشرفتهترین ابزارهای روایتسازی، واقعیت را آنگونه که میخواهند تعریف میکنند. دموکراسی و انتخاب آگاهانه به مفهومی منسوخ تبدیل میشود.
۲ــ سناریوی مقاومت (احیای واقعیت): در این مسیر، جامعه جهانی با آگاهی از خطر، اقدام متقابل میکند. اقداماتی مانند: تصویب قوانین شفافیت: اجبار پلتفرمها و رسانهها به افشای استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا. سواد دیجیتالی عمیق: آموزش همگانی نهفقط برای تشخیص اخبار جعلی، بلکه برای درک اقتصاد سیاسی پشت پرده تولید روایت. تقویت روزنامهنگاری مستقل: سرمایهگذاری بر نهادهایی که مأموریت اصلیشان نه جذب کلیک، که کشف، توضیح و تأیید واقعیت است. توسعه فناوریهای حسابرسی: ایجاد ابزارهایی برای ردیابی منبع اطلاعات و تشخیص محتوای جعلی.
واکلاو هاول، نویسنده و رئیسجمهور فقید چک، در دوران حکومت توتالیتر شعار میداد: «حقیقت را زیستن» بزرگترین شکل مقاومت است. امروز، حقیقت نه با زور سرنیزه، که با زرق و برق روایتهای بیپایان مورد حمله قرار گرفته است. چالش پیشرو، انکار قدرت روایت نیست؛ بلکه بازپسگیری واقعیت بهعنوان تنها زمینه مشترک ممکن برای ساختن آیندهای انسانی است. این، جنگی است فرهنگی، فناورانه و در نهایت اخلاقی. آینده از آن کسانی خواهد بود که به جای تسلیم در برابر جذابیت قصههای از پیشساخته، شجاعت رویارویی با پیچیدگی جهان واقعی را داشته باشند. آینده را نه ماشینها، که انسانهایی میسازند که برمیگزینند با چشمانی باز ببینند، با ذهنی نقاد بیندیشند و سرانجام، روایتی از زندگی خود بنویسند که بر پایه حقیقت استوار است.