بازتولید نگاه صلیبی - صهیونی در سینما

تئوری «توهم توطئه» از موضوعات دیرین مورد علاقه غرب صلیبی/صهیونی و بالطبع سینمای آن بوده و هست و همواره مخالفان خود و آنها را که به کارنامه استعمارگرانه‌شان در به بردگی کشاندن ملل و اقوام دیگر پرداخته‌اند با اتهام توهم توطئه منکوب کرده‌اند.تئوری توهم توطئه‌ برای نخستین بار در سال ۱۹۴۸ توسط کارل رایموند پوپر یهودی در مجمع عمومی دهمین گردهمایی بین‌المللی فلسفه در آمستردام مطرح شد.
تئوری «توهم توطئه» از موضوعات دیرین مورد علاقه غرب صلیبی/صهیونی و بالطبع سینمای آن بوده و هست و همواره مخالفان خود و آنها را که به کارنامه استعمارگرانه‌شان در به بردگی کشاندن ملل و اقوام دیگر پرداخته‌اند با اتهام توهم توطئه منکوب کرده‌اند.تئوری توهم توطئه‌ برای نخستین بار در سال ۱۹۴۸ توسط کارل رایموند پوپر یهودی در مجمع عمومی دهمین گردهمایی بین‌المللی فلسفه در آمستردام مطرح شد.
کد خبر: ۱۵۳۵۱۶۱
نویسنده سعید مستغاثی - منتقد سینما
 
او در سخنرانی خود، مخاطبان این لقب راکسانی دانست که پیش از آن، خدایان کوه المپ راتوطئه‌گر می‌دانستند و حالا آنچه را که پوپر «ریش‌سفیدان فهمیده کوه صهیون» می‌نامید، به توطئه متهم می‌کردند. این در شرایطی بود که در آن ایام، همان به قول پوپر «ریش‌سفیدان فهمیده کوه صهیون»به‌شدت درگیر تحرکات پنهان به‌منظوراعلام موجودیت دولت‌اسرائیل بودند. 
 
لانتیموس هم با تصاویرش شعار می‌دهد 
حالا در فیلم «بوگونیا» آخرین ساخته یورگوس لانتیموس، در تمام طول ۱۰۵دقیقه اول، فیلمساز در تلاش است توهم توطئه را به شکلی نمایش دهد؛ با انواع و اقسام دیالوگ‌های خیلی رو، مواجهه عصبی و ناآگاهانه و احمقانه شخصیت‌های یک طرف ماجرا به نام‌های تدی (جسی پلمونز) و پسردایی‌اش (دان) را که از طبقه پایین و فرودست جامعه به‌نظر می‌آیند برجسته نماید آن هم در تقابل با رفتار متین و عقلانی و قابل تأمل طرف دوم یعنی میشل فولر با بازی اما استون (مالک یک کارخانه داروسازی) از طبقه پولدار و ثروتمند که زندانی آنهاست و مدعی هستند فضایی بوده و برای نابودی کره زمین آمده و بالاخره حرف‌ها و نتایج تحقیقات تدی که خیلی فانتزی و خیالی نشان می‌دهند.اگرچه در اواخر این زمان، میشل به‌گونه‌‌ای باورناپذیر طی یک سخنرانی چهار دقیقه‌ای، توهمات تدی را تایید می‌کند ولی تا آخرین لحظه و حتی وقتی گویا دکمه انتقال تدی به سفینه مادر را فشار می‌دهد، بازهم با آن کد مسخره روی ماشین حساب و شمارش معکوس که خودش با استفاده از مشغول کردن تدی در حال گریز از صحنه نشان می‌دهد، قضیه توهم و خیال تدی را برجسته می‌سازد.  به‌علاوه رویا/کابوس یا خاطرات تدی که در چند جای فیلم با تصاویر سیاه و سفید از سابقه درمان مادرش، او را با تعداد زیادی سوزن‌های بلند بر بدن در بیمارستان نشان داده یا مانند بادکنکی روی هوا در دستان تدی و این‌گونه گزینه متوهم بودن تدی را بیشتر و بیشتر مؤکد می‌گرداند.  
 
همه رشته‌ها پنبه شدند! 
یورگوس لانتیموس تقریبا به‌نوعی در اغلب آثارش مخاطب را سرکار گذاشته. اگرچه در آثار اولیه‌اش مثل «لابستر»، «کشتن گوزن مقدس» و حتی «سوگلی» با زبان سینمایی‌تر و خلاقیت و بداعت هنری و از فیلم «بیچارگان» به دلایلی از جمله حرص راهیابی به فصل جوایز و دریافت جایزه و...غیرسینمایی وشعروشعاری اما در «بوگونیا» این سرکار گذاشتن مخاطب، به‌نظر به اوج خود رسیده. چنانچه پس از دقیقه ۱۰۵ و در هفت دقیقه پایانی فیلم همه آن تصاویر و دیالوگ‌هایی را که تماشاگرش را تا آن دقیقه به تئوری توطئه مشغول کرده بود یکسر به‌هم‌ریخته و همه آن توهمات تدی را درشکل وشمایلی ابلهانه‌تر‌ رنگ واقعیت داده است.اگرچه تصاویری که در آن هفت دقیقه نشان می‌دهد، آنچنان مضحکه‌آمیز و سردستی (عمدی یا غیرتعمدی) و کاریکاتوری به نظر می‌رسد که گویا از همان مغز متوهم سر جداشده تدی برآمده و انگار او بوده که آن هفت دقیقه پایانی کهکشان آندرو مده‌آ را در حال مرگ تصور نموده است!  اما به‌هرحال در هر دو حالت، نه تغییری در آن برخورد آنارشیستی و فاشیستی طبقه پایین با سرمایه‌داران بالادست ایجاد می‌شود و نه خدشه‌ای به تم فصل جوایز فیلم وارد می‌سازد!  تمی که به مواجهه گروهی مخالف با حاکمیت پرداخته و در آن میان، شکنجه و بازجویی و اعمال ضد حقوق‌بشر جایگاهی عمده دارد. چنانچه بخش نامطلوب شکنجه میشل با شوک برقی توسط تدی نیز در فیلم بوگونیا همین کارکرد را پیدا می‌کند. 
 
سقوط به سفارشی‌سازی و جایزه‌بگیری
آثار لانتیموس پس از فیلم «دندان نیش»(۲۰۰۹)، در فیلم «لابستر» (۲۰۱۵) تقریبا به اوج سینمایی خود رسیدند؛ سینمایی عجیب‌وغریب که باغرایب وعجایب‌مثلا فیلم‌های کراننبرگ وتیم برتن ودیوید لینچ و...تفاوت‌عمده‌ای‌داشت.فیلم‌های لانتیموس عجیب بودند، چون تمایل به چنین فضا و حال‌وهوایی داشت؛ مثلا در لابستر، آدم‌هایی که اگر ازدواج نمی‌کردند به حیوان مورد علاقه‌شان بدل می‌شدند یا در کشتن گوزن مقدس، به ماجرای انتقام غیره‌تعارف پسری از یک پزشک پرداخت که پدرش هنگام عمل جراحی او از دنیا رفته بود. در فیلم سوگلی هم سراغ مشنگ‌ترین ملکه انگلیس یعنی «آن» رفت! در بیچارگان قضیه پیوند مغز یک جنین به زنی بزرگسال بود که می‌توانست ماجراهای غریبی به وجود آورد ولی محدودکردن آن به یک‌سری تجارب «بل دوژور»‌گونه و جهش‌های ناگهانی به سبک دکتر دولیتل و ...همه آنچه می‌توانست براساس این گره در فیلم ببافد را قبل از بافتن، پنبه کرد! در فیلم «انواع مهربانی»، با چرخش لانتیموس به سوی موضوعی آخرالزمانی در اپیزود سوم فیلم، سفارشی‌سازی و سر کار گذاشتن مخاطبان را به اوج رسانید، در قصه‌ای که فرقه خاصی به دنبال نوعی مسیحای زن بوده تا مرده‌ها را زنده کرده و به زندگی آنها حیاتی جاوید ببخشد.  حالا این‌بار لانتیموس در فیلم بوگونیا انگار خواسته خودش را با کله به فصل جوایز امسال بکوبد و سعی داشته همه عناصر آن را در نظر گرفته و به تصویر بکشد؛ از رقم‌زدن انواع و اقسام صفات منفی برای قشر فرودست اعم از ضداجتماع بودن، روان‌پریشی، هیستریسم،سادیسم، مازوخیسم، بلاهت وجنایتکار بودن وحتی سر ووضع آشفته وچرک وکثیف و...و بالاخره دچار توهم توطئه! و برعکس، قشر فرادست که (حتی اگر از کهکشان آندرو مده‌آ هم آمده باشد) پولدار است وشیک و تمیز درعین‌حال طرفدار حقوق‌بشر (حتی نگران ساعات کار کارمندان و کارگران خود!) و به‌دنبال اصلاح نژاد بشر با استفاده از آزمایشات دارویی و پاکسازی جسم و جان آنها از پلیدی، رذالت ، ولع تخریب محیط‌زیست،عطش خباثت و... .و بالاخره سنتز این دو، یک شورش ابلهانه و البته خشونت‌بار و عصبی قشر پایین علیه بالادست که به نظرش در حال تخریب زمین و زندگی آدم‌هاست!
 
سندرم شرک‌آمیز خالقان بشر به لانتیموس هم رسید
اگر در فیلم انواع مهربانی قشر فرادست یا همان سرمایه‌داران، تسلط کامل بر زیر‌دستان خود داشته و حتی جزئیات زندگی‌شان را کنترل می‌کردند و با کوچک‌ترین مخالفت و ناسازگاری، آنها را از هرگونه امکانات محروم ساخته تا دوباره تحت فرمان‌شان درآورند اما در بوگونیا، این تسلط در واقع برای بهبود زندگی نه فقط اقشار پایین‌دست بلکه به‌طور کلی نوع بشر تصویر شده که گویا به‌دلیل نگرانی برای سرنوشت کل بشریت صورت می‌گیرد! چراکه گویا اصلا آنها بشریت را به‌وجود آورده‌اند! (دنباله‌روی یورگوس لانتیموس از روایت‌های شرک‌آمیز ریدلی اسکات ودارن آرنوفسکی وگیرمو دل‌تورو و‌... در پرومتئوس و نوح و فرانکشتاین و‌...)اگرمثلا تاد فیلیپس در«جوکر» طبقات فقیر راتحت ظلم سرمایه‌داران اما کنشگر نشان می‌داد یا بونگ جون هو در «انگل» یا جوردن پیل در فیلم «ما»، آنها را هوشمند و زرنگ تصویر می‌کردند اما یورگوس لانتیموس در فیلم بوگونیا آنها را به‌شدت ابله و متوهم به نمایش می‌گذارد و برای این نمایش از عناصر فوق‌العاده گل‌درشت و شعاری بهره می‌جوید؛  تدی گتز (جسی پلمونز) که به‌خاطر مادرش ضربه روحی خورده و عقده‌مند است که در کودکی قربانی سوء‌استفاده جنسی بوده، به‌شدت عصبی (اگرچه سعی می‌کند خود را آرام و عاقل نشان دهد) و بلاهت از سر و رویش می‌بارد اما حرف‌های عدالت‌طلبانه، ظلم‌ستیز و بشردوستانه می‌زند و آدم‌ها را به دفاع از حقوق‌شان فرامی‌خواند!  نفر دوم این بازی، پسردایی اوست به نام دان که اوتیست، زودباور و بی‌زبان و نابلد است، اگرچه میزان بلاهتش از تدی کمتر به نظر می‌رسد!  و بالاخره دشمن این دو نفر، میشل فولر (اما استون) صاحب یک کارخانه عظیم داروسازی که به نظر تدی از کهکشان آندرو مده‌آ آمده و می‌خواهد کره زمین و محیط‌زیست آن و زندگی آنها را نابود کند.  حالا در این میان لانتیموس با مقایسه خیلی شعاری دو نوع زندگی این دو گروه در نماهای موازی، می‌خواهد فاصله طبقاتی آنها را خیلی رو و مستقیم نشان دهد (نوع ورزش کردن‌شان، وسیله نقلیه‌شان، محل زندگی و کارشان و ...) تا مثلا برای تدی و دان انگیزه بسازد! انگیزه‌ای که همچنان تا به آخر کاریکاتوری و مضحکه‌آمیز است!

«تئوری توطئه» در سینما 
 «تئوری توطئه» مانند هر یک از اجزای ایدئولوژی غرب صلیبی/ صهیونی از تئوری‌بافی‌های امثال کارل پوپر به فرهنگ و ادبیات و سپس سینمای غرب و آمریکا راه یافت. فیلمی با همین عنوان توسط ریچارد دانر و با شرکت مل گیبسون در سال ۱۹۹۷ یا فیلم دیگری به نام «حشره» (BUG) ساخته ویلیام فریدکین درسال۲۰۰۸، همین‌طور «یک ذهن زیبا» (ران هاوارد ــ ۲۰۰۱)، «بعد از خواندن، بسوزان» (برادران کوئن ــ ۲۰۰۸)، «شاتر آیلند» (‌مارتین اسکورسیزی  ــ ۲۰۱۰) و... ازجمله این آثار بودند که به انحای مختلف هرگونه اعتقاد به طرح‌های پنهان و دست‌های پشت‌پرده را توهم توطئه تلقی کرده و در واقع باور به طرح‌های استعماری و امپریالیستی را به سخره و مضحکه می‌گرفتند.  سال‌ها پیش این تئوری در ادبیات و تلویزیون ایران در قالب رمان و سریالی به نام «دایی‌جان ناپلئون» مطرح شد که توسط یکی از کارمندان ارشد وزارت خارجه شاه نوشته شد و در تلویزیون پسردایی فرح دیبا روی آنتن رفت.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها