در گفتوگویی که بااین بازیگر داشتیم، او نقش خود را ترکیبی از یاران واقعی حاجاحمد با الهام از «کیکوچیو» کوروساوا توصیف و تأکید میکند که چالش اصلی کارش گریم سنگین جانبازی و فعالیت پرجنبوجوش در صحنههای آشوبزده بود اما این محدودیتها عمق نقش را برایش بیشتر کرده است. شاپوری، احمد را دعوتی به دلسوزی، تعقل و کار جهادی در بحرانها میداند که پیام اتحاد ملی را برای مدیران و جامعه امروز برجسته میکند.
چه انگیزهای موجب همکاری با امیرعباس ربیعی در فیلم احمد شد؟
من امیرعباس ربیعی را فارغ از اینکه بخواهد چه اثری خلق کند، کارگردانی بهشدت دغدغهمند، متعهد و دارای عقیدههای محترم، اصیل و مستقل میشناسم. او از جمله فیلمسازانی است که سینما را نه عرصه خودنمایی، بلکه ابزاری برای بیان دردهای جامعه و انتقال پیامهای عمیق انسانی میداند. اصولا از پیش مطمئنم که همواره حرفی ارزشمند و ضروری برای گفتن دارد و الزاما در پی بهنمایش گذاشتن سطح بالای سواد سینمایی یا قدرت فنی کارگردانی خود نیست، بلکه با فروتنی، تمام توان و انرژیاش را صرف انتقال مفهوم و تأثیرگذاری بر مخاطب میکند. این سطح ناب و خالص از فیلمسازی، برای من عالیترین و جذابترین ویژگی در وجود یک کارگردان بهشمار میرود و همین رویکرد صادقانه و متعالی، دلیل اصلی علاقهمندی عمیق من به حضور در آثار او بوده است. بهطور طبیعی، با همین نگاه اعتمادآمیز و تحسینبرانگیز، چشمبسته به گروه احمد پیوستم و با افتخار آماده ایفای هر نقشی بودم که صلاح میدانستند.
آیا نقشی که در فیلم بهعهده دارید مابهازای بیرونی دارد؟... چه تحقیقاتی برای نزدیک شدن به این نقش انجام دادید؟
بله، نقش کاملا مابهازای خارجی و واقعی داشت اما الزاما همه خصائل نقش عباس در وجود یک نفر خلاصه نمیشد. نقش عباس، ادغام و ترکیبی از خصائل وجودی چندین یار حاجاحمد است که امیرعباس ربیعی لایهبهلایه از هویت افراد واقعی برداشت و به هویت عباس متصل کرد. تا اینجا آنچه شکل گرفت، نشأتگرفته از تحقیقات و علم کارگردان به هویت نقش است اما در جهت پرداخت نقش و وظیفه من بهعنوان بازیگر، با توجه به علاقهمندی شخصیام به سینمای کلاسیک جهان، وجوهی از شخصیت عباس را نزدیک و با الهام از شخصیت کیکوچیو (Kikuchiyo) با بازی توشیرو میفونه در فیلم «هفت سامورایی» کوروساوا برداشت کردم؛ شخصیتی آزاده، بهشدت عملگرا، گاهی خشن و در عینحال مهربان و کمی طناز. در آنجا، کیکوچیو پل و رابطی میان جامعه آسیبدیده دهقانی و گروه مقتدر و حمایتکننده ساموراییهاست و در فیلم ما، عباس پلی میان مردمان بیپناه و آسیبدیده ــ که البته مطالبهگر نیز هستند ـــ و گروه حمایتگران کمکرسان به سرپرستی و هدایت حاجاحمد کاظمی است.عباس منتقلکننده اهمیت اقدام جهادی در کوتاهترین زمان و فوریت رسیدگی هرچه سریعتر و بیفوت وقت به آسیبدیدگان زلزله است. البته گاهی بهخاطر تعجیلش دچار لغزش هم میشود. تمام مجادلات و کشمکشهایش با رهنما (توماج دانشبهزادی) براساس همین موضوع مهم است؛ اینکه باید پیش از فاجعه، صاحب طرح و ایده برای لحظات بحران باشیم و در غیر این صورت اگر حادثهای رخ داد، فقط با تکیه بر عنصر سلحشوری و کار بیوقفه و تکیه بر آنچه اکنون در دسترس است، با همه توان باید وارد عرصه عمل شد. البته رهنما نیز توضیحاتی علمی دارد که در جای خود صحیح است و در نهایت این حاج احمد است که تعادل را میان این دو تفکر و رویکرد ایجاد میکند و اتفاقا همین نکته موجب پرداخت زیبای شخصیت حاج احمد میشود.
فیلم احمد تلاش کرده جنبهای کمترشناختهشده از شهید کاظمی یعنی نقشش در بحران غیرنظامی زلزله بم را برجسته کند. بازی در چنین فیلمی که ترکیبی از تاریخ واقعی و درام سینمایی است، چه تأثیری روی دیدگاه شما نسبت به شخصیتهای تاریخی گذاشت؟
بهطور عملی فیلم برای بازیگر حرفهای و علاقهمند، از مرحله پیشتولید و تحقیقات گسترده آغاز میشود؛ فرآیندی که مثل سفری عمیق به اعماق روح نقش است و بازیگر را با لایههای پنهان شخصیت آشنا میکند؛ به این معنا که شما روزی که بهعنوان جلسه اول جلوی دوربین حاضر میشوید، شناخت کاملی از هویت نقش دارید و این شناخت، میوه شیرین ساعات طولانی مطالعه و تأمل است. البته باز هم تأکید میکنم منظورم بازیگر حرفهای و علاقهمند است و نه بازیگر بیتعصب و کاسبکار که متأسفانه این روزها کمتعداد هم نیستند. بهرغم همه این فرآیندهای دقیق و زمانبر، هنگامی که شما نقش را اجرا میکنید و با زبان نقش سخن میگویید، دریچه دیگری از نقش و شخصیت واقعی عباس برای شما گشوده میشود. انگار روح واقعی او در وجود شما جان میگیرد. گاهی دچار حالات واقعی شخصیت میشوید و من فکر میکنم این لحظه از درک عمیق بازیگر و یکی شدن کاملش با نقش نشأت میگیرد. بهطور طبیعی، شناخت ما نیز از شخصیتهای تاریخی، پس از پایان و اتمام ساخت فیلم، درکی بسیار عمیقتر، غنیتر و ناشی از همزیستی حتی مقطعی با روحیه پرشور و انسانی آن شخصیت است.
فیلم بر روایت واقعی مدیریت بحران شهید کاظمی تکیه دارد. در صحنههای پرتنش امدادرسانی و هماهنگی نیروهای نظامی، بزرگترین چالش بازیگریتان چه بود و چگونه با فضای آشوبزده زلزله کنار آمدید؟
چالش بازیگری در این فیلم برای من بیشتر از جهت گریم سنگین و چندلایه روی سر و صورت و نداشتن یک دست بود؛ گریمی که ساعتها زمان میبرد و تحملش صبر و استقامت میطلبید. عباس جانباز جنگ است اما نوع فعالیت پرجنبوجوش و هیبت پرصلابتش از او شخصیتی بهشدت پرسروصدا، دونده و پرانرژی ساخته است. این حجم گسترده از فعالیت فیزیکی شدید، همراه با حفظ تعادل و تمرکز در صحنههای اینچنین شلوغ و پرهیاهو بهطور طبیعی برای بازیگری که باید دست خود را نیز مدام زیر لباس پنهان نگهدارد و حرکتش را محدود کند، بهشدت آزاردهنده و طاقتفرسا بود اما همین محدودیتها عمق بیشتری به نقش میبخشید.
امیرعباس ربیعی در آثار قبلیاش (مانند «ضد» و «لباس شخصی») به تاریخ معاصر و شخصیتهای واقعی پرداخته است؛ همکاری با او در این فیلم که ژانر حادثهای ــ درام دارد چه تفاوتهایی با تجربیات قبلیتان داشت؟
تعامل میان بازیگر و کارگردان در نخستین همکاری، همچون برخورد دو جهان ناشناخته و پررازورمز است؛ گویی دو روح در جستوجوی زبانی مشترک هستند. این وضعیت میتواند کار را دشوار کند و گاهی به تزاحم فکری، اختلاف سلیقه یا حتی کشمکشهای گذرا بینجامد. اما پس از پایان یک تجربه مشترک و درک عمیق طرفین از سلیقه، خواستهها، شیوه کار و خلقیات یکدیگر، همکاری در پروژههای بعدی بهطور چشمگیری آسانتر میشود و بازی بازیگر نیز با گذشت زمان غنیتر، روانتر و زیباتر خواهد شد. در این شرایط هماهنگ، کارگردان هوشمند میتواند با اطمینان کامل از صحت مسیر، جهان معنایی و هنری خود را در اثر متجلی سازد و به عبارتی، نغمه و موسیقی دلخواه و اصیل خودش را با ظرافت بنوازد. این طبیعی است که در احمد ــ بهعنوان چندمین همکاری مشترک و شیرین ــ ما حرف و کلام و اشارات یکدیگر را بهسرعت متوجه میشدیم و نیازی به توضیح طولانی و صرف انرژی زیاد نبود و همه چیز مثل جریانی طبیعی و هماهنگ پیش میرفت.
تولید صحنههای زلزله و ویرانیها قطعا چالشبرانگیز بود. میتوانید از تجربه کار با جلوههای ویژه بصری و میدانی (که برنده سیمرغ هم شدند) و تأثیر آن روی بازیگریتان بگویید؟
خدا را شکر، نقش عباس چندان درگیر بازی در فضاهای ویژوال (جلوههای ویژه بصری) نبود و این فرصت ارزشمندی فراهم کرد تا بازیگری در فضایی کاملا طبیعی و ملموس شکل گیرد. ما در اکثر مواقع در محیط واقعی فرودگاه فعالیت میکردیم؛ جایی که پر از هواپیماهای واقعی، ادوات نظامی اصیل و حضور پرشور نفرات حقیقی بود. این حضور عناصر زنده و واقعی، حس اصالت عمیقی به صحنهها میبخشید و بازیگر را در بستری باورپذیر و پر از انرژی قرار میداد، بهگونهای که مرز میان بازی و واقعیت کمرنگ میشد.
دعوت صادقانه به دلسوزی انسانی
پیام «احمد»، دعوت صادقانه و عمیق به دلسوزی انسانی، تعقل سنجیده و کار جهادی خستگیناپذیر در صحنههای پرتلاطم بحرانهاست. درواقع، در لحظات سخت، قلب و عقل باید همنوا شوند تا نجاتبخش باشند. این فیلم ارزشمند، به همه ما و بهویژه مدیران اجرایی و مسئولان، هشدار میدهد که با دوراندیشی، در پیشبینی خطرات احتمالی و چارهجویی معضلات جامعه پیش از وقوع حادثه، بیش از پیش آماده و هوشیار باشیم تا فجایع کم تر جان بگیرند.
احمد، پیامگرم همدلی میان نیروهای سیاسی و گرایشهای مختلف فکری جامعه است؛ به خصوص در مواقع حساس بحران. جایی که اتحاد میتواند در جهت پیشبرد امور ملی و رفع موانع پیشرو معجزهآفرین باشد. اگر بخواهم این فیلم را در یک کلمه زیبا خلاصه کنم، میگویم پیام احمد یکپارچگی و اتحاد ملی است؛ یعنی نیرویی جادویی که ملت را به اوج میرساند.