کمال تبریزی در کمال ناراحتی چنان علیه شرایط کنونی سینما برآشفته که فیالبداهه فراموش کرده در چه موقعیتی قرار دارد. البته حق با اوست. واقعیت امر این است که اگر کسی یک جو حمیت سینمایی، غیرت فرهنگی، دغدغه هنری و حب وطن داشته باشد نمیتواند در برابر آنچه به سر سینما آمده و داردبه تاخت پیش میرود سکوت پیشه کند.قضیه شوخی نیست و باید آن را جدی گرفت و فکری برایش کرد. فرهنگ، هنر،هویت وموارد بسیاردیگر مرتبط با حوزه فکر و اندیشه
به کنار، آنچه این روزها بر محیط سینما جاری وساری است، حتی در زمینه سرگرمسازی و پر کردن اوقات فراغت مردم و بالاخص خانوادهها، کمتأثیر و حتی بیتأثیر و کلا عقیم است. ضربالمثل «آمدند ابرویش را درست کنند، چشمش را هم کور کردند»، مصداق بارز مدیریت کنونی سینمای ماست. قابل اشاره است که اوضاع بقیه حوزههای فرهنگ و هنر نهتنها بهتر نیست که اسفانگیزتر است. مثلا وضع تئاتر که حتی مدیر هم ندارد. آقایان به محض تصاحب کرسیهای مدیریتی شروع کردند و به انحای مختلف علیه سینمای پرتماشاگر شکل گرفته پس از کرونا و همهجوره و از همه کانالها ساخت و تولید فیلمهای سرگرمکننده را بیآبرو کردند و تضعیف و کلا مسیرشان را مسدود کردند. یعنی بهجای ارتقا و کمک به قوتهای فرمی/محتوایی آنها، دلسردی را بر فضای سینمای پررونق از نظر تعداد تماشاگر پاشیدند و متقابلا از تولید فیلمهای به اصطلاح اجتماعی حمایت کردند و... . لذا کار به آنجا رسید که حالا نه فیلم پرفروش و گیشهای داریم نه فیلمهای فکور جذاب، عمیق و مخاطبمحور. بنابراین بهجز سروصدا در رونماییها، کنه و درون سینما خالی از همه چیز است. حتی اگر بهزعم کمال تبریزی «همهجور جنسی» هم میداشت، قابل توجه بود. اتفاقا سینما که جلورونده است، سینمایی است که جنسش جور باشد چراکه در چنین بازاری کسی دست خالی برنمیگردد ولی سینمای اکنون ما فقط دو جور جنس بنجل دارد و بعضا جرقههایی کورسو میزند. عامل امیدواری همه ما به همین کورسوهاست که انشاءالله تبدیل به شعله شود. برای همین است که الان خانوادهها، تماشاگران حرفهای، مخاطبان گذری و پارهوقت ترجیح میدهند ایام خود را به هر تمهید پر کنند الا سینما. بسیاری بازارگردی و پاساژچرخی را به رفتن داخل سالنها ارجح میشمارند، چون فیلمی که به آنها لذت ببخشد کم است یا نیست. گفتهاند و شنیدهاید و در تجربه شخصی نیز ثابت شده فیلم باید حداقل یکی از این تأثیرات را داشته باشد: بخنداند، بگریاند، هیجان ایجاد کند یا به فکر و اندیشه وادارد. وقتی فیلمی هیچیک از این تأثیرات را بر تماشاگر نگذارد، اقبالی هم به آن نشان داده نخواهد شد. فیلمهای کنونی در حال اکران که محصول ریلگذاریهای جدید است، در همه زمینههای مورد اشاره کمفروغ هستند. برگردیم به صحبتهای کمال تبریزی که برای برونرفت از وضعیت کنونی پیشنهاد میدهد: «رسیدگی به وضعیتی که اینچنین آبروی سینما را نزد مردم و مخاطبین برده، باید در خانه سینما پیگیری شود». بررسی موضوع خانه سینما را به هفتههای بعد وامیگذارم.