محمدرضا هنرمند تصویرگر مرگ و زندگی

اکنون کمتر کسی از بینندگان تلویزیون که سریال‌ها و مجموعه‌های داستانی را از این رسانه دنبال می‌کند، با نام محمدرضا هنرمند ناآشناست؛ بویژه آن که سریال «آشپزباشی» او دوشنبه شب‌ها از شبکه اول سیما بسیاری از مخاطبان را با خود همراه ساخته است و تعداد قابل‌توجهی از تماشاگران در انتظار فرجام فرازو‌نشیب‌های روابط زوجی هستند که دست روزگار آنها را به ستیزه‌جویی علیه یکدیگر واداشته است. البته علاقه‌مندان و پیگیران جدی برنامه‌های سیما می‌دانند که هنرمند قبل از این هم با ساخت سریال‌های «زیر تیغ» و «کاکتوس» توانایی خود را در زمینه جذب بالای مخاطب به اثبات رسانده بود.
کد خبر: ۳۳۱۴۴۸

محمدرضا هنرمند سال 1332 در تهران به دنیا آمد و در رشته الکترونیک مخابرات تا مقطع کاردانی تحصیل کرد. اما کار هنری‌اش را از دوران پیش از انقلاب اسلامی، یعنی از سال 1347 به شکل آماتوری آغاز کرد. او در دوران جوانی گروهی را به نام گروه هنری چاپلین تاسیس کرد که به اتفاق اعضای این گروه فیلم‌های داستانی 8 و 16 میلی متری می‌ساخت. پس از مدتی جذب تئاتر شد و به عنوان بازیگر در برخی نمایش‌ها بازی کرد. در بدو انقلاب که هنرمند جوانی 26 ساله بود، همراه با 17 نفر دیگر (از جمله مصطفی رخ‌صفت، رضا تهرانی، فرج‌الله سلحشور، بهزاد بهزادپور، محسن مخملباف، تاجبخش فداییان، محمد کاسبی، سعید کشن فلاح و...) به حوزه هنر و اندیشه اسلامی پیوست که بعدها با عنوان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی شناخته شد. هنرمند ابتدا مسوول آموزش بازیگری شد و به تدریس در این رشته پرداخت. کلاس‌های بازیگری هنرمند (که خود در آنها نرمش بدن را تدریس می‌کرد) فارغ‌التحصیلان زیادی داشت که از مشهورترین‌ آنها می‌توان به جعفر دهقان، فریدون عموزاده خلیلی و محمد میرکیانی اشاره کرد. البته در کنار او مربیان دیگری هم بودند از جمله سلحشور که در رشته فن بیان تدریس داشت. بعد از مدتی هنرمند به عنوان یک واحد درسی روی نمایشنامه «حصار در حصار» کار و همراه شاگردانش در همان محل حوزه اجرایش کرد. آوازه این متن به گوش اهالی تلویزیون رسید و هنرمند به تلویزیون فراخوانده شد تا نسخه تلویزیونی این تئاتر را هم بسازد و هنرمند هم کارگردانی آن را به عهده گرفت و هم خودش با همراهی فرج‌الله سلحشور در آن ایفای نقش کرد. حصار در حصار که موضوعش درباره نقد فضای فکری مکاتب چپی در آن سال‌های پرالتهاب اوایل انقلاب بود، زیاد مورد استقبال قرار گرفت و هنرمند را برانگیخت تا نمایشنامه دیگری را برای تلویزیون کارگردانی کند. عنوان نمایشنامه «مرگ دیگری» بود که این بار مجید مجیدی و محمد کاسبی در آن به ایفای نقش پرداختند و مرحوم رسول ملاقلی‌پور نیز اولین فعالیت‌های سینمایی‌اش را با دستیاری و منشی صحنه بودن این اثر رقم زد. این بار کار هنرمند حرفه‌ای تر بود و قالب یک فیلم سینمایی بلند را داشت که البته واجد میزانسن‌هایی نمایشی بود. مرگ دیگری درباره مواجهه انسان با مرگ است و این که چگونه دغدغه‌های اخلاقی و انسانی در این بزنگاه منحصر به فرد، حضور خود را به شخص در حال مرگ متبلور می‌کنند.

اما انگار موضوع مرگ در اثر بعدی هنرمند هم می‌بایست خود را نشان می‌داد: فیلم سینمایی «گورکن» که ابتدا قرار بود فیلمنامه‌نویسش (محسن راستانی) آن را کارگردانی کند اما بعدها با انتصاب حجت‌الاسلام زم به مدیریت حوزه هنری، هنرمند مأمور این شد که به رغم عدم تمایلش آن را بسازد. گورکن فیلمی شعاری و خسته‌کننده بود، ولی صحنه‌هایی مانند سربرآوردن مردگان از گور از جمله سکانس‌های به یاد ماندنی‌اش است.

هنرمند رفته‌رفته در کنار کار تدریس و فیلمسازی در حوزه، بنا به تخصص دانشگاهی‌اش تمایل خود را به امور فنی سینما هم نشان می‌داد و از کسانی بود که استودیوی حوزه هنری را پایه‌ریزی کرد و به بهره‌برداری رساند. به موازات این تلاش هنرمند فیلم سینمایی بعدی‌اش را با نام «ردپایی بر شن» براساس فیلمنامه‌ای از حسین ترابی جلوی دوربین برد که موضوعش درباره اشغال ایران به دست قوای اتحاد جماهیر شوروی در جریان جنگ جهانی بود. این فیلم نیز ساختاری حرفه‌ای داشت.

بعد از رفتن برخی نیروهای اصلی حوزه هنری در میانه دهه 1360، هنرمند هم همراه با بهروز افخمی، شهریار بحرانی و رسول ملاقلی‌پور از حوزه بیرون آمد. این چهار نفر طی نشست‌هایی تصمیم گرفتند گروهی سینمایی تشکیل بدهند تا با استقلال بیشتری بتوانند فعالیت‌های هنری‌شان را ادامه دهند. براساس ترکیب حرف اول نام خانوادگی این چهار فیلمساز، نام تشکیلات سینمایی مزبور «مهاب فیلم» شد که مدیرعاملی‌اش را سیدضیاء هاشمی به عهده گرفت و هنرمند با نگارش فیلمنامه «دزد عروسک‌ها»، اولین اثر موسسه مهاب فیلم را عرضه کرد که خود نیز کارگردانی‌اش را انجام داد. دزد عروسک‌ها یک فیلم فانتزی برای کودکان بود که تقریبا در سینمای ایران بی‌سابقه می‌نمود. این فیلم واجد چند سکانس انیمیشن عروسکی هم بود که کارگردانی آنها را شهریار بحرانی انجام داده بود. دزد عروسک‌ها روی هم رفته اثر خوش ساختی بود که با توجه به داستان مهیجش و نیز شیرین‌کاری‌ها و آوازهای اکبر عبدی کودکان را بسیار به خود جذب کرد و پرفروش‌ترین فیلم سال 1369 شد. البته برخی منتقدها فیلم را بی‌اصالت دانستند و آن را به نوعی گرته برداری از محصولات غربی نامیدند.

هنرمند با ساخت سریال «زیر تیغ» نشان داد که تنها در خنداندن بینندگان تبحر ندارد و در اشک درآوردنشان هم ماهر است

موفقیت اقتصادی دزد عروسک‌ها باعث تحرک و انگیزه به اعضای مهاب‌فیلم شد و افخمی بعد از همین مقطع بود که فیلم «عروس» را ساخت. هنرمند هم در این زمان فیلمنامه «روز فرشته» را نوشت که قرار شد بحرانی اجرایش کند. اما نتیجه کار او مورد رضایت بقیه اعضای مهاب‌فیلم قرار نگرفت و توافق شد این بار افخمی مجدد و با تغییراتی عمده در فیلمنامه روی آن کار کند و در این مرحله خود هنرمند هم قرار شد که نقش اصلی فیلم را در کنار عزت‌الله انتظامی عهده‌دار شود. روز فرشته فیلم مشکلی در فرآیند تولید بود و در جریان کارگردانی افخمی هم بارها تا مرحله تعلیق پیش رفت و نتیجه کار چنان بود که هیچ یک از اعضای موسسه از آن رضایت نداشتند. هنرمند بعد از این فیلم کارگردانی فیلم «دیدار» را انجام داد که موضوعی حساسیت‌برانگیز داشت: عشق بین دختری ارمنی و رزمنده‌ای مسلمان که حوادثی مانند جنگ و اختلافات عقیدتی و دیدگاه‌های عرفی حاکم در راه آن چالش‌هایی را ایجاد می‌کند. به دلیل همین حساسیت‌ها این فیلم چند سال امکان اکران نیافت و البته زمان اکران نیز ـ که با اصلاحات فراوان به نمایش درآمد ـ بازخورد چندان مثبتی برنیانگیخت. نکته قابل توجه در این درام عاشقانه، حضور دو بازیگر کمدی برنامه پرطرفدار آن سال‌ها یعنی «ساعت خوش» (مهران مدیری و مرحوم داوود اسدی) در نقش‌هایی کاملا جدی و عاطفی بود.

با تصمیم بهروز افخمی برای ساخت «روز شیطان»، هنرمند و بحرانی از مهاب فیلم به دلیل اختلافات جدی خارج شدند. هنرمند که از مشکلات مربوط به روز فرشته و دیدار خسته بود مدتی را فارغ از کار فیلمسازی سپری کرد و سرانجام در سال 1376 دوباره به کمدی روی آورد و «مرد عوضی» را ساخت که با توجه به موضوعش (مرد دوزنه) و لحن سرخوشانه‌ای که در دیالوگ‌ها و بازی‌ها و ضرباهنگ نسبتا تندش داشت توانست در اکران موفقیت زیادی کسب کند؛ اگرچه برخی محافل و جریان‌ها روی عناصر حساسیت‌برانگیز فیلم تمرکز کرده بودند و فیلم را به باد انتقاد گرفتند.

الگوی هنرمند در ساخت این کمدی ـ که فیلمنامه‌اش را فرهاد توحیدی نوشته بود ـ متفاوت با ساختار سنتی سینمای کمدی ایران بود و بر اساس نوعی کمدی هجو (و با ارجاع به فیلم‌هایی مانند «اسلحه آخته») شکل گرفته بود. دو سال بعد هنرمند همین الگو را برای ساخت «مومیایی 3» هم به کار گرفت که نتیجه‌ای موفق‌تر از مرد عوضی داشت و اکنون در تحلیل سینمای کمدی ایران می‌توان به عنوان یک نمونه کم و بیش موفق در حوزه کمدی مدرن از آن یاد کرد.

آخرین فیلم هنرمند در عرصه سینما، «عزیزم من کوک نیستم» است که فاقد لحن منسجم و مشخصی بود و به عنوان یک کمدی انتقادی، موفقیتی کسب نکرد. هنرمند بعد از این فیلم، تقریبا حدود10 سال است که در سینما کار نکرده است.

ولی محمدرضا هنرمند در حوزه تلویزیون هم کارگردان فعال و موفقی است. اولین سریال او در تلویزیون مجموعه کمدی کاکتوس بود که با پیروی از الگوی یکی از سریال‌های موفق قدیمی به نام «اختاپوس» روایتش پیش می‌رفت. این سریال که در دو سری تولید شد حکایت چند نفر است که گرد هم می‌آیند تا شرکتی را تأسیس کنند و به همین بهانه درباره انواع مسائل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی با هم گفتگو می‌کنند و در لابه‌لای تعامل بین اینهاست که دغل‌بازی‌ها و ریاکاری‌ها و کلاهبرداری‌هایشان آشکار می‌شود. کاکتوس به عنوان طنزی اجتماعی از موفق‌ترین و متین‌ترین کارهای کمدی تلویزیون در یکی دو دهه اخیر به شمار می‌آید. اما هنرمند با ساخت سریال «زیر تیغ» نشان داد که تنها در خنداندن بینندگان تبحر ندارد و در اشک درآوردنشان هم ماهر است. زیر تیغ جدا از درام پیچیده داستایوفسکی وارش، فضایی بشدت ایرانی هم داشت و در واقع شاید واکنشی ناخودآگاه از جانب هنرمند به کسانی بود که او را در فیلم‌هایش به خلق فضاهای غیرایرانی متهم می‌کردند. اکنون آخرین سریال او با نام آشپزباشی نیز ـ کمدی درامی خانوادگی است ـ قسمت‌های پایانی‌اش از شبکه یک سیما در حال پخش است.

مهرزاد دانش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها