بر این مبنا، محمدرضا شاه پهلوی کوشید با دادن امتیازات بیشتر به مخالفان، از شدت بحران بکاهد. او به مخالفان میانهرو و غیرمذهبی بویژه جبهه ملی نیز امتیاز داد؛ بنابراین در سالگرد انقلاب مشروطه اعلام کرد که بزودی یک دموکراسی نوع غربی برقرار خواهد شد و همه احزاب بجز حزب توده خواهند توانست در مبارزه انتخاباتی آینده شرکت کنند. شاه همچنین 261 زندانی سیاسی دیگر را بخشید.
شریف امامی نیز پس از تشکیل دولت کوشید تا نظر مذهبیها را جلب کند، بنابراین تقویم شاهنشاهی را لغو کرد. بیشتر روحانیون عالیرتبهای را که از سال 1354 زندانی شده بودند آزاد کرد، کمکهای دولتی به حزب رستاخیز را قطع کرد، 57قمارخانه وابسته به بنیاد پهلوی را بست، از اعضای فاسدتر خانواده سلطنتی خواست تا برای مدت زیادی از کشور خارج شوند و با انحلال پست امور زنان، یک وزارت مشاور و سرپرستی اوقاف تشکیل داد. همچنین با تبلیغات زیادی، مبارزه گستردهای علیه چهرههای سرشناس منتسب به بهاییان آغاز کرد. هویدا از پست وزیر دربار بر کنار شد، هژبر یزدانی سرمایهدار و ثروتمند به جرم یک سرقت بزرگ دستگیر شد و 2 نظامی عالیرتبه، پزشک مخصوص شاه و مدیرعامل هواپیمایی ملی ایران نیز به بهانه بهایی بودن پاکسازی شدند.(1)
اما هیچیک از این تمهیدات نتوانست مانع جوشوخروش ملت ایران شود. یراوند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» 4 علت عمده برای شکست سیاست یکساله تعدیل حکومت پهلوی نام میبرد.
1 ـ سرکوب و خفقان 50 ساله همه اتحادیههای کارگری آزاد، انجمنهای حرفهای مستقل و احزاب مخالف دارای سازمانهای ریشهدار را کاملا از بین برده بود. (باید اذعان کرد پس از آن که شاه تصمیم گرفت به مخالفان میانهرو همچون جبهه ملی امتیاز بدهد تا کمی از شدت بحرانها و فشارها بکاهد، عملا دریافت که برخورد قهرآمیزش با تمامی احزاب باعث شد هیچیک از این احزاب جایگاهی در میان عامه مردم نداشته باشند تا در مواقع لزوم یاریگر حکومت مرکزی شوند.)
2 ـ تغییر ناگهانی اوضاع با رکود اقتصادی که عامل پیدایش تعداد زیادی کارگر بیکار و خشمگین بود.
3 ـ تظاهرات و راهپیماییهای پی در پی، صحنه سیاست را از اتاقهای برنامهریزی و میزهای مذاکره به خیابانها و محلههای فقیرنشین و پرجمعیت کشاند.
4 ـ ادامه مبارزه از سوی امام. ایشان در اعلامیه شب عید فطر بیان میدارد که این وظیفه همه مسلمانان است که تا آخر در برابر رژیم بایستند.(2)
پروفسور جی سی هرویتس، رئیس موسسه خاورمیانه در دانشگاه کلمبیا درباره علت انقلاب مردم ایران در سال 1357 میگوید:
شاه در اقتصاد و سیاست خارجی خود انعطافناپذیر بود و به مردم ایران هیچگونه آزادی نداد. نتیجه این است که ایران از خلأ سیاسی رنج میبرد و مردم احساس میکنند که دیگر کنار گذاشته شدند.(3)
در این بین امام خمینی(ره) به لطف صبغه دینی مردم توانسته بود، بیشترین تاثیرگذاری را در میان تودههای مردم داشته باشد و با کشاندن اقشار مختلف مردم به خیابانها، دولت پهلوی را در حالت آچمز قرار دهد. سلطنت شاهنشاهی که در میان مردابی خودساخته قرار گرفته بود، هرچه دست و پا میزد کمتر نشانی از پیروزی و کامیابی میدید و از آنجا که در آن شرایط دشوار و بحرانی عقلانیت جای خود را به تصمیمهای احساسی و عجولانه داده بود، هر آنچه میکرد به سوی پایان نزدیکتر میشد، همانند آنچه در مرداد 1357 در آبادان اتفاق افتاد. حکومت پهلوی با به آتش کشیدن سینما رکس آبادان سعی در بدنام کردن مخالفان خود داشت، اما بزودی مردم دریافتند دولت باعث جان باختن 377 نفر در سینما رکس شده است. راهپیمایی گسترده مردم در روز عیدفطر 1357 و متعاقب آن تجمع نیممیلیون نفری مردم تهران در روز 16 شهریور 1357 و درخواست تشکیل جمهوری اسلامی تمامی تمهیدات حکومت پهلوی را ناکارآمد جلوه داد.
از این رو حکومت که دچار نوعی سردرگمی و دستپاچگی شده بود، تصمیم به برقراری حکومت نظامی در تهران و 11 شهر دیگر قم، کرج، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، آبادان، اهواز، قزوین، جهرم و کازرون گرفت و به این ترتیب برای نخستین بار پس از سال 1342 در تهران حکومت نظامی اعلام شد. این تصمیم ساعت 6 صبح جمعه 17شهریور از طریق رادیو اعلام شد و مردم بدون اطلاع از حکومت نظامی، گروه گروه به سوی میدان ژاله روانه شدند، اما با تعجب نیروهای نظامی و امنیتی را دیدند که میدان ژاله را محاصره کرده و از مردم میخواستند متفرق شوند. مردم به اشاره علامه یحیی نوری روی زمین نشستند و دژخیمان حکومت، میدان ژاله را قتلگاه مردم بیدفاع کردند. بنا به نوشته یک خبرنگار اروپایی، نظامیان در آن روز کوهی از اجساد متلاشی شده بر جای گذاشتند.
جان. دی. استمپل که از مسوولان رده بالای سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران بود، بعدها کتابی منتشر کرد. وی در کتاب خود درباره واقعه میدان ژاله مینویسد: بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله، مجروحان حادثه به 3 بیمارستان واقع در ناحیه روانه شدند. منابع پزشکی، کشتهشدگان را بین 200 تا 400 نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولان 58 نفر بودهاند، اما در عرض یک هفته این رقم به 122 نفر افزایش یافت که به این رقم بین 2000 تا 3000 زخمی نیز افزوده شد. در نیمه روز 8 سپتامبر (17/6/1357) رقم مقتولان اعلام شده از طرف مخالفان 400 تا 500 نفر بود، اما طی 24 ساعت تا هزار نفر بالا رفت... قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به کنترل مخالفان درآمد و نیز تحریکات قابل توجهی درباره ثبت ارقام قبور مقتولان از هر دو طرف به عمل آمد. پزشکانی که 36 ساعت کار کرده بودند، عقیده داشتند رقم 3000 تا 4000 کشته و 3000 تا 4000 مجروح که در بیمارستانها و مراکز درمانی، درمان سرپایی شدهاند برآوردی منطقی است.(4)
دولت شریف امامی در پی توجیه جنایت صورتگرفته روز شنبه 18 شهریور 1357 طی اطلاعیهای اعلام کرد، تظاهرکنندگان تعدادی معلومالحال و آشوبطلب بودند که با پول و نقشه خارجی در پی برهم زدن نظم عمومی بودند و با مواد آتشزا مانند کوکتل مولوتف و با سلاحهای مختلف در نواحی مختلف شهر با اغفال ماموران مبادرت به تعرض به جان و مال مردم نموده و چندین محل را به آتش کشیده و به سوی ماموران حملهور شدند و ماموران نیز ناچار به منظور برقراری نظم و امنیت مبادرت به تیراندازی کرده و مهاجمان را متفرق و تعدادی از آنها را دستگیر و تسلیم مقامات قانونی کردند.(5)
واقعه 17 شهریور چون برگ زرینی در دفتر انقلاب اسلامی و طوق لعنتی به گردن رژیم شاه و آمریکا باعث شد موقعیت میانهروهایی همچون آیتالله شریعتمداری که خواهان اجرای قانون اساسی مشروطه بودند و برای سازش با سلطنت میکوشیدند، ضعیف شود و به واقع بزرگترین قربانی جمعه سیاه، سیاست تعدیل و اصلاحات لیبرالی بود. حادثه 17 شهریور باعث شتاب گرفتن هرچه بیشتر انقلاب به سوی پیروزی بود.
شاه که آشکارا میدید تودههای عظیم مردمی پای به صحنه سیاست گذاردهاند و بنیادهای رژیمی نوین را پیریزی میکنند و دیگر جایگاهی در میان مردم ندارد، تنها دلخوش به حمایت سردمداران کاخ سفید بود. روزنامه اطلاعات خبر حمایت کارتر از کشتار رژیم داد و نوشت:
«کاخ سفید اعلام داشت پرزیدنت کارتر روز یکشنبه در یک تماس تلفنی با شاهنشاه ضمن ابراز امیدواری به پایان یافتن هرچه زودتر شورش در ایران، اهمیت ادامه پیوند ایران با غرب را مورد تایید مجدد قرار داد.»(6)
در این بین مردم شرکتکننده در راهپیمایی روز 17 شهریور و بازماندگان شهیدان و مجروحان حادثه بیتوجه به حمایت آمریکا از حکومت پهلوی در پی آن بودند تا از نظر رهبر انقلاب در اینباره مطلع شوند. اعلامیه امام(ره) که بلافاصله پس از این واقعه در نجف اشرف منتشر شد و بسرعت اکثر مردم ایران از آن آگاهی یافتند درواقع به حرکت مردم مشروعیت بخشید و مردم شادمان از مهر تایید مرجع و رهبرشان به مبارزه تا سرنگونی حکومت پهلوی ادامه دادند.
باید قبول کرد شاه در محاسبات خود دچار اشتباه شد، چراکه گمان میبرد مانند 15 خرداد 1342 پس از کشتار وسیع مردم، حکومت برای چند صباحی دیگر بیمه خواهد شد، غافل از آن که بعد از خرداد 42 در مقطعی حکومت با اعمال قوه قهریه، مانع ارتباط مردم و امام خمینی شده بود، اما در 17 شهریور 57 امام خمینی از نجفاشرف میتوانست حرکت مردم را تایید و آنها را به افقهای روشنتر امیدوار کند.
مسلم تهوری
منابع:
1 ـ آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی 634ـ633.
2 ـ همان، ص637.
3 ـ بهبودی، هدایتالله، 17 شهریور 1357، کالبدشکافی یک واقعه ص128.
4 ـ جان.دی.استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی ص168.
5 ـ روزنامه اطلاعات، شماره 15706، ص4.
6 ـ همان، شماره 15708، ص4.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد