این مرد سرش زیر آب رفته و در حال غرق شدن بود که دستم را زیر شانههای وی انداختم و او را از آب بیرون آوردم. او را به خشکی بردم و عملیات احیا و نجات را انجام دادم و خوشبختانه او به هوش آمد و نجات پیدا کرد. از این که جان او را نجات دادم لذت عجیبی بردم و از اینکه خوشحالی بیحد و انتهای خانوادهاش را دیدم شعف زیادی در وجودم حس کردم. به همین علت تصمیم گرفتم این کار را ادامه بدهم و اکنون سالها است به این کار مشغول هستم.
بهمن امدادگرا نیست بلکه خودش به صورت مستقل کار میکند و هر وقت کسی در کوه و دره گم میشود، خانوادهاش با او تماس میگیرند و درخواست کمک میکنند اما این همه کار بهمن نیست و او دلمشغولی دیگری هم دارد؛یافتن اجساد.وقتی کسی در رودخانه، کوه یا جاهای غیرقابل دسترسی فوت میشود، بهمن را خبر میکنند تا دنبال جسد بگردد و پیدایش کند.
نجات 86 نفر از مرگ حتمی
بهمن از وقتی آن تصادف در زندگیاش پیش آمد و جان فردی را نجات داد،هرگاه به کوه میرفت یا تنی به آب میزد همیشه گوش به زنگ بود تا صدای کمک!کمک! غریقی یا افتاده از کوهی را بشنود و برای نجات حادثهدیده خطر را به جان بخرد اما کار او به صورت جدی از سال 79 شروع شد و از آن به بعد بهعنوان یک داوطلب در خدمت سازمانهای امداد و نجات کشور بوده و جان دهها نفر را نجات داده و جنازه صدها نفر را نیز از آب یا رودخانهها و سدها بیرون آورده است: تاکنون 86 نفر را از مرگ حتمی نجات دادهام و بیش از صدها جسد را نیز از کوههای پرپیچ وخم، آبهای خروشان و سدهای تاریک و عمیق بیرون آورده و تحویل خانوادهشان داده و آنها را از سردرگمی نجات دادهام. وقتی فردی غرق میشود حس خیلی بدی به خانواده و اطرافیان او دست میدهد. آنها دچار نوعی سردرگمی و التهاب میشوند و تا وقتی جسد عزیز خود را پیدا نکنند حس بد آنها از بین نمیرود. از اینرو بیرون آوردن جسد هم میتواند از شدت درد داغدیدگان حوادث اینچنینی بکاهد.
سفر به 750 شهر و روستا
بهمن تاکنون برای نجات جان یا یافتن جسد قربانیان حوادث مختلف تاکنون به 55 شهر و بیش از 700 روستای کشور سفر کرده ولی میگوید در ازای این کارها سهبار پول گرفته که همه آنها را صرف امور خیریه کرده است: «از نظر مادی طی این سالها ضرر زیادی کردهام. وسایلم از جمله قایق و سایر تجهیزاتم فرسوده یا مفقود شده و من تمام این عملیات را با وسایل شخصی خودم انجام دادهام. ولی هیچگاه از خانواده نجاتیافتگان یا آنهایی که جسدشان را جستهام پولی تقاضا نکردهام چون این کار را به قصد خدمت به خلق خدا انجام میدهم.»
کار پیدا کردن جسد برای بهمن آسایش نگذاشته و خواب و خوراک او را گرفته است طوری که وی حتی نتوانسته بود ازدواج کند تا اینکه سال گذشته در چهل و پنج سالگی پای سفره عقد نشست. همسرش هم البته یار موافقی بود و به کار سخت و خطرناک وی رضایت داشت اما این کار حتی ماه عسل وی را نیمه کاره گذاشت.
ماجرا از آنجا شروع شد که بـــــهمن برای ماه عسل به مشهد رفته و تازه از هتل خارج شده بود که یکمرتبه گوشی تلفن همراه وی زنگ خورد. صدای گریان زنی از آنسوی خط شنیده میشد. جوینده اجساد میگوید: آن زن از من میخواست به استان البرز بروم و جسد دخترش را از آب بیرون بیاورم. من به او گفتم بــــرای زیارت به پابوس امام رضا(ع) میروم ولی او پاسخ داد اگر شما دخترم را بیرون نیاورید خودم را میکشم. من هم قول مساعد دادم و دیگر به هتل هم برنگشتم و به اتفاق همسرم همانجا سوار یک موتور عبوری شدیم، به فرودگاه رفتیم و از آنجا خود را به استان البرز رساندم.
بهمن بقیه ماجرا را اینطور توضیح میدهد: وقتی به محل حادثه رسیدم نیروهای امدادگر زیادی آمده ولی موفق به پیدا کردن جنازه نشده بودند. خود را به آب زدم و پیکر دختر را بیرون آوردم و تحویل خانوادهاش دادم. بعد فهمیدم این دختر شب قبل به پدرش گفته بود میخواهد اعضای بدنش را پس از مرگ اهدا کند.
پدرش جواب داده بود این حرفها برای تو زود است. فردا صبح این دختر همراه خواهرش از طریق اینترنت برای اهدای عضو ثبتنام کرده و همان روز هم در آب غرق شده بود. یعنی انگار به دلش افتاده بود که باید برود.
کار بهمن نه شب میشناسد، نه روز، نه سرما و نه گرما. او در دل سرما و در تاریکی نیمه شب به کوه میزند یا وارد آبهای عمیق میشود تا انسانی را از مرگ یا جسدی را از تباه شدن نجات بدهد: به نیروهای نظامی هم خدمت زیادی کردهام. پیدا کردن سه خلبان شهید که بالگرد آنها سال 87 در رودخانه بسیار بزرگ وآلوده قرهسو سقوط کرده بود از جمله این عملیاتها است.
بهمن در آن ماجرا بعد از دو شبانه روز هم پیکر این سه شهید را از داخل آب بیرون آورد و هم تمام قطعات بجای مانده از این بالگرد را که در عمق رودخانه فرو رفته بود اما خودش دچار حادثه و جراحات عمیقی بر بدنش شد که کار به عمل جراحی کشید.
مرد ماجراجو ادامه میدهد: سال 80 هم یک بالگرد دیگر در دریاچه زرین شهر اصفهان سقوط کرد و خلبان آن به شهادت رسید. در آن عملیات 40 امدادگر و 60 غواص دنبال جنازه گشتند ولی آن را پیدا نکردند من که رسیدم گفتم او را پیدا میکنم تا خانواده این شهید را از سردرگمی بیرون آورم.وارد عملیات شدم و در کمتر از 2 ساعت جسد را پیدا کردم و بیرون آوردم.
بهمن معتقد است حس ششمی دارد که بعضی از این حوادث را پیشبینی میکند، از جمله حادثه اولین جسدی که از آب بیرون آورد:شب قبلش برنامهای را به نام راز گل سرخ از تلویزیون نگاه میکردم.
مجری این برنامه شخصیت جالبی داشت. اسمش را از پسر خواهرم که کنارم نشسته بود پرسیدم گفت نامش سید جواد رضویان است. من گفتم نظریان. پسر خواهرم تاکید کرد نه رضویان. ولی عجیب بود تا صبح نام سید جواد نظریان در ذهنم میپیچید. تا اینکه صبح به دریاچه سراب نیلوفر رفتیم. کمی جلوتر دیدیم جمعیتی جمع شده است. جلو رفتیم متوجه شدیم جوانی غرق شده است و دو سرباز در حال گریه و زاری هستند. متوجه شدم غریق، دوست آنهاست. به آب پریدم و جسد را بیرون آوردم.
چون جمعیت زیادی از جمله زنان آنجا جمع شده بودند از سربازها خواستم روی جسد را با لباس خدمت وی بپوشانند. وقتی یکی از دوستانش لباس او را رویش انداخت دیدم رویش نوشته شده سرباز وظیفه جواد نظریان. خیلی منقلب شدم ولی به روی خودم نیاوردم.
بهمن تاکنون بارها تا آستانه مرگ پیش رفته است: کار من بازی بین مرگ و زندگی است. بارها شده، احساس کردهام نفسم بالا نمیآید و فکر کردهام دارم میمیرم اما به طرز معجزهآسایی نجات پیدا کردهام.او درباره اینکه اصلا چرا دنبال چنین کار عجیب و غریبی رفته است، میگوید: «قصدم اشاعه فرهنگ از خودگذشتگی است و خدا هم همیشه هوایم را داشته است. این کار را تا آخر عمرم ادامه میدهم.»
زهرا جعفری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد