جام جم:حجت تمام است
«حجت تمام است»عنوان سرنمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن میخوانید؛بیتردید سخنان روز گذشته رهبر معظم انقلاب در زمره مهمترین و سرنوشتسازترین بیانات ایشان قرار دارد و نوعی اتمام حجت در مسائل داخلی و خارجی است.
1ـ بخش عمده این سخنرانی تاریخی به کالبدشکافی روابط ایران و آمریکا و افشای نیرنگ سیاستبازان آمریکایی در موضوع «مذاکره» اختصاص یافت.
بیفایده بودن مذاکره، گریز آمریکاییها از مذاکره عادلانه، تناقض رفتاری و غیرمنطقی بودن درخواستهای آنان و تلاش آنها برای تسلیم ملت ایران از محورهای مهم این فراز بود. هر چند رهبر معظم انقلاب بار دیگر بر اصلاح رویکرد دولتمردان آمریکایی تاکید کردند؛ اما بصراحت اعلام کردند ملت ما در مقابل فشارها و دشمنیها عبور سرافرازانه و قدرتمند از منطقه خطر را برگزیدهاند.
2ـ موضوع هستهای که اخیرا نیز با اولتیماتومهای زورگویان جهانی همراه شد، مورد اشاره رهبر معظم انقلاب قرار گرفت، بیهیچ عقبنشینی و با منطقی همراه با صلابت. فتوای رهبر معظم انقلاب درخصوص حرمت دستیابی به سلاح هستهای باردیگر در قالب جملاتی صریح و رسا مطرح گردید: «ایران قصد ساخت سلاح هستهای را ندارد و این تصمیم به دلیل ناراحتی آمریکا نیست بلکه برمبنای یک عقیده و اعتقاد است». و صراحتی که در جمله بعدی بیان میشود «اگر چنین قصدی هم بود آمریکا به هیچوجه نمیتوانست جلوی ملت ایران را بگیرد».
ایکاش رسانههای بیگانه جوانمردی به خرج میدادند و فقط همین عبارت را بدون هیچ تحریفی به گوش ملتهای جهان میرساندند؛ کاری که البته برای آنان بسیار سخت و دشوار است.
3ـ سومین اتمام حجت رهبر معظم انقلاب ناظر به مسائل اخیر کشور بود. نگاه دقیق و منصفانه در نقد عملکرد مسئولان بویژه دو قوه و ابراز تاثر از این رفتارها و هشدار نسبت به تکرار این وقایع بار دیگر مسئولان را با این پرسش افکار عمومی مواجه میسازد که آیا شما به عنوان نخبگان، خواص، مسئولان و سوگندخوردگان به کلام خدا و قانون اساسی این همه دشمنیهای بیرونی را نمیبینید که همسنگران و برادران خود را به جای دشمن اصلی نشانه رفتهاید؟
لبیکگویی سران قوای سهگانه در قالب انتشار نامه خطاب به رهبر معظم انقلاب حتما اقدامی درست و شایسته است، اما آیا کافی است؟ انتظار مردم از لبیکگویان، عمل به وظایف و مسئولیتهایی است که رهبر انقلاب نسبت به آن هشدار دادهاند و مسئولان قوا بدانند با شفاف شدن دیدگاههای رهبر انقلاب بیش از پیش در زیر ذرهبین مردم قرار خواهند گرفت.
کیهان:راه دو شاگرد اول از کجا جدا شد؟
«راه دو شاگرد اول از کجا جدا شد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛اگر از شما بخواهند فهرستی از 50 سیاستمدار شاخص که در تعاملات و کش و قوس های سیاسی به چشم می آیند تهیه کنید، نام کدام چهره ها را در این فهرست می گنجانید؟ ترجیحا فهرست کاملی تهیه کنید که جامع اشخاص متفاوت و احیانا مخالف یکدیگر باشد، با این مشخصه که اثرگذار و مدعی اند؛ مدعی خدمتگزاری خدا و خلق. ترجیح دیگر آن است که گزینه های شما از افرادی باشند که در گذشته از آنها تعریف و تمجید شده، از جمله در کلام امام و رهبری. حتما موافقید که در صورت تهیه این فهرست از سوی افراد مختلف، احتمالا 10 یا 20 اسم مشترک خواهد بود. آیا در فهرستی که تهیه کرده اید، حتی یک نفر هست که معصومین علیهم السلام درباره وی فرموده باشند «منّا اهل البیت»؟!
پرسش غریبی است؟! حق با شماست، هم درباره ظاهر سؤال و هم درباره پاسخ آن. شما درباره هیچیک از 50 نفر فهرست خود، حدیثی از رسول خدا(ص) یا امیر مؤمنان(ع) پیدا نمی کنید که فرموده باشند او از ما اهل بیت است. اما در روزگار صدر اسلام مردان بزرگی بودند که به مدال پراعتبار «منّا اهل البیت» نائل شدند. اولی سلمان فارسی و دومی زبیربن عوام است. هر دو صحابه رسول خدا(ص) بودند که پس از خدمات فراوان و رحلت آن حضرت، در ماجرای تلخ سقیفه پای امیر مؤمنان ایستادند و در بیعت آن حضرت بودند. اما عاقبت این دو صحابه بزرگ و بی نظیر یکی نشد. جناب سلمان، پیمان را وفادارانه به سر برد و جناب زبیر نقض پیمان نمود و تمام رشته های سالیان سخت مبارزه و مجاهدت را پنبه کرد؛ گویا این آیت الهی را نشنیده بود که «ولا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا. مانند کسی نباشید که رشته های تابیده و محکم کرده را واتابید و از هم گسیخت». امیر مومنان درباره زبیر فرمود «زبیر پیوسته مردی از ما اهل بیت بود تا این که پسر شوم او عبدالله پا به سن جوانی گذاشت» (حکمت 453نهج البلاغه). «با اهل بیت ماندن»، جناب سلمان را تا عرش برد اما «از اهل بیت بودن» کفایت جناب زبیر را که روگردان شده بود، نکرد.
فرق سلمان و زبیر چه بود که میان دو شاگرد اول مکتب اهل بیت تا این حد فاصله انداخت؟ سلمان خود را بدهکار دایمی اسلام می دید و خود را آزاد شده و هدایت یافته رسول خدا(ص) می دانست. او این افتادگی و د ین به پیامبر را در ملازمت رکاب امیر مومنان(ع) نشان داد اما کار زبیر به جایی رسید که برای او از قطب استکبار(دربار معاویه) پالس های ائتلاف و هم پیمانی فرستادند. معاویه در خطاب نامه خود به زبیر، از او به عنوان امیرالمومنین یاد کرد و زبیر را در مقابل حاکمیت امام گذاشت و چون سکوت و رضایت و هیجان زبیر را دید، طمعش در وی دوچندان شد. معاویه در جمل نه از سپاه علی(ع) که از زبیر و سوابق رزمندگی او در بدر و احد انتقام گرفت. زبیر در آن اواخر خود را هم طراز امام پنداشته بود که جرئت کرد مقابل حضرت صف آرایی کند یا دست کم کسانی بیماری غرور را زیر پوست او تزریق کرده بودند که به این صف آرایی نابخردانه از نگاه ناظران بیطرف تن داد. اما سلمان تلقی دیگری داشت. خوب است او خود را معرفی کند تا بهتر بشناسیمش. جمعی از صحابه پیامبر(ص) دور هم نشسته اند و از افتخارات و دارندگی ها و بزرگی های خود می گویند. یکی قبیله اش را به رخ می کشد، دیگری تعداد فرزندان برومندش را، سومی میزان دارایی و خدم و حشم خویش را و آن یکی سوابق مبارزه و جهاد خود را. «سلمان! ساکتی؟ تو خود را معرفی کن که به چه می نازی و با چه چیز خویشتن را می شناسانی؟»
رحمت خاصه الهی بر روح بلند سلمان که گفت «من سلمانم، پسر عبدالله. گمراه و گمشده بودم، خداوند هدایتم کرد به برکت وجود رسول الله(ص). برده بودم و خدا آزادم کرد به برکت وجود پیامبر. و فقیر و ناتوان بودم، پروردگار مرا به برکت رسول خدا توانگر و بی نیاز ساخت». ذره ای تکبّر و تبختر و طلبکاری و خودشگفتی و از خود متشکر بودن در این ادبیات دیده نمی شود. او هرگز نگفت اگر من نبودم انقلاب رسول خدا پیش نمی رفت یا من صاحب انقلابم یا من بودم که آن را احیا کردم و یا من بودم که علی(ع) را روی کار آوردم. سلمان و زبیر هر دو از اهل بیت بودند اما «من» آنها یکی بدهکار اهل بیت و نهضت اسلامی بود و دیگری طلبکار.
داستان را فعلا تا همین جا نگه دارید! اگر قرار باشد 50 نفر خدمتگزار گمنام را که اصلا به چشم نمی آیند و در اولویت و حواشی هیچ رسانه ای نمی گنجند فهرست کنید، نام چه کسانی را روی کاغذ می آورید؟ این سوال سخت تر از سوال اول است؟ حق با شماست. خدمتگزاران گمنام، نوعا ناشناس می مانند. چند نفر از ما حتی نام شریف حسن تهرانی مقدم یا مصطفی احمدی روشن را شنیده بودیم؟ راه دور چرا برویم؟ چند نفر از ما حتی با اسم آسمانی شهید حسن شاطری آشنا بودیم تا بماند رسم مومنانه و مجاهدانه او؟ و کدام سعادت از این بالاتر که کارنامه پرکار و خدمت این مجاهدان گمنام حتی بعد از شهادت و گشوده شدن راز سر به مهر شیدایی آنان ناگشوده و ناگفته می ماند؟ «الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب» (سوره رعد، آیه 29). آیا نمی شود تعریف تازه و متدینانه ای از عملگرایی و پرتلاشی کرد به گونه ای که از بیغوله عمل زدگی و پراگماتیسم و گم شدگی هدف سر درنیاورد؟ یا این گونه بپرسیم که چرا برخی خوشنامان و خوش سابقان همراه جبهه حق، به انحراف می گروند و تسلیم طلب می شوند و نهایتا هرچه در برابر دشمن کم می آورند، در برابر جبهه حق شاخ و شانه می کشند؟ این وارونگی شخصیت که باعث می شود برخی نامداران با دشمنان فروتن شوند و با مومنان از روی لجاجت و تکبر و نخوت و غرور مواجه شوند، از کجا می آید؟ این آسیب شناسی، ضرورت راهبردی امروز و فردای ماست.
خواص اهل حق در کدام روند سقوط می کنند که تبدیل به مزاحم و معارض جبهه حق می شوند به آنها برای توجیه خودخواهی و خودشگفتی ابتدا بدعت می آورند و این بدعت، آنان را به انحراف بیشتر می کشاند و از دل همین انحراف، جنین فتنه زاییده می شود. کسانی هستند مدام سقوط می کنند و در عین حال دوست دارند به خاطر کم گذاری هایشان ستایش شوند! «گمان مبر آنها که از کرده خود شادمانی می کنند و دوست دارند ستایش شوند به خاطر کاری که نکرده اند، گمان مبر که از عذاب الهی نجات پیدا می کنند» (آیه 188 سوره آل عمران) اما افراد پرکار و عملگرا هم هستند که خداوند آنان را زیانکارترین مردم شمرده است. «بگو آیا شما را از زیانکارترین مردم از نظر عمل با خبر کنیم؟ آنها که تلاش شان در زندگی دنیا گم و نابود شد در حالی که گمان می برند که نیکوکار و خوش کردارند» (آیات 103 و 104 سوره کهف). اصبغ بن نباته روایت می کند شخصی از امیرمومنان درباره تفسیر «اخسرین اعمالا» پرسید و امام در پاسخ فرمود «منظور یهود و نصارا هستند. اینها در آغاز با حق بودند، سپس بدعت هایی در دین خدا آوردند و این بدعت ها آنها را به انحراف کشاند اما می پنداشتند کار نیک انجام می دهند... خوارج نهروان نیز چندان از یهود و نصارا فاصله نداشتند».
نفاق همیشه مقدم بر پیمان شکنی نیست بلکه گاه بی وفایی و نقض پیمان- و توبه نکردن و بازنگشتن- از انسان، منافق تمام عیار می سازد. «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه... نفاق را تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دل های آنان برقرار ساخت به خاطر تخلف و سرپیچی که از پیمان الهی کردند» (توبه، آیه 77). پای گذاشتن در حریم ممنوعه حرام و حرمت های الهی، انسان را در برابر خطا و خیانت های بعدی آسیب پذیر و در مقابل دشمنان، بی طاقت و تسلیم طلب می کند. قرآن حکیم در ماجرای مقابله سپاه طالوت با لشکر باطل (جالوت) شرح می دهد که لشکر حق در راه عزیمت به میدان جنگ با نهر آبی مبتلا و امتحان شدند. فرمان خدا این بود که از این نهر ننوشند مگر به اندازه یک مشت. اما اکثر آنان اطاعت نکردند و زیاده روی کردند. آنان هنگامی که به سپاه دشمن رسیدند، منطق شان این شد؛ «لاطاقه لنا الیوم بجالوت و جنوده. ما امروز طاقت رویارویی با جالوت و سپاه او را نداریم.» اما منطق مومنان چیز دیگری بود «چه بسا گروه های کم شمار که به اذن الهی بر گروه های پرشمار غالب شدند و خدا با صابران است... خداوندا پیمانه صبر را بر ما فرو بریز و قدم های ما را استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروز گردان» (آیات 249 و 250 سوره بقره).
امروز هیچ شگفت زده نمی شویم از این که ببینیم در مقابل آمریکا کسانی تسلیم طلبی یا ابراز ضعف می کنند که دست بر قضا حرمت های انقلاب و نظام اسلامی را پاس نمی دارند. و نیز تعجب نمی کنیم که برخی از آنها ولو در رقابت و عداوت با هم بوده باشند، مشترکا خانه های جدول دشمن را پر می کنند. این اتفاق تاسف بار کاملا قاعده مند است. تک تک آنها که در جبهه انقلاب بودند و برای نظام و انقلاب ایجاد مزاحمت کردند و دانسته و ندانسته تبدیل به سرعت گیر و دست انداز سر راه پیشرفت ملت ایران شدند با وجود تفاوت و تعارض های بسیار، یک ویژگی مشترک داشته اند و آن منم منم گفتن آنان است. ملت ما از امام و رهبری هرگز نشنیدند که بگویند «من» صاحب یا پدر انقلابم و یا گفته باشند انقلاب و نظام را «من» حفظ کردم. با این وصف اگر کسی دچار این خیال شد که صاحب و پدر انقلاب یا منجی کشور است، پیداست که دچار سوءتفاهم و عدم هم پایی و همراهی لازم با امت و امامت است. اگر فرزند یک رجل سیاسی آمد و در مصاحبه با نشریه ای گفت «پدرم انقلاب را فرزند خود می داند... و من پدرم را از صاحبان این انقلاب می دانم»، باید از این حس مالکیت نگران شد؛ همان گونه که اگر چند نفر در پستویی نشستند و توهم پروراندند که مثلا نظام رأی مردم را نداشت و ما بودیم که رأی آور شدیم، پس حق آب و گل داریم و می توانیم از قوانین عبور کنیم یا منت سر انقلاب و نظام بگذاریم!
البته باید نگران بود از جانب خودی هایی که؛ 1- بدکردار و کج رفتار 2- ازخودمتشکر و 3- اشخاصی هستند که نسبت حقیقی خود با انقلاب و نظام و ولایت فقیه را گم کرده و احیانا اصالتی برای شخص خود قائلند. آنها از یاد برده اند این کلام راهبردی حضرت امام خمینی را که انقلاب به هیچ کس بدهکاری ندارد. ولی نعمتان حقیقی انقلاب همان توده های پاک و بصیر و پرصبر و استقامتی هستند که با وجود فشارهای کینه توزانه دشمن و ماجراسازی های تلخ برخی دوستان، حماسه روز 22 بهمن را آفریدند و پاسخ یک سال خباثت دشمن را با عزت تمام دادند. تنها آنها سزاوار شکرگزاری بی حد و مرزند همچنان که باید اعتراف کرد از عهده شکر نعمت بی بدیل ولایت فقیه و برخورداری از مقتدایی حکیم و بصیر نمی توان برآمد. ملاک ارزیابی و قضاوت ما درباره تک تک رجال سیاسی همین تراز بی مانند نظام امت و امامت است. سیاستمداران تا آنجا محترمند که حرمت این حریم را پاس بدارند. باید عاقبت جناب سلمان را برای رجال سیاسی دعا کرد و امیدوار بود که هیچ کدام آنها عبرت آیندگان نشوند.
خراسان:مذاکره با آمریکا فقط در اتاق شیشه ای 1+5
«مذاکره با آمریکا فقط در اتاق شیشه ای 1+5»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به ثقلبم محمدسعید احدیان است که در آن میخوانید؛چرا آمریکا پیشنهاد مذاکره مستقیم با ایران را تکرار می کند؟ دو پاسخ برای این سوال به ذهن می رسد. اول اینکه بعد از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا شرایط جدیدی پیش آمده و اوباما دنبال این است که با فشار آوردن بر اسرائیل زمینه حل مناقشه قدیمی بین دو کشور را فراهم کند و پاسخ دوم به این سوال نیز حاوی این پیام است که تمرکزآمریکا بر تکرار پیشنهاد علنی مذاکره با ایران فقط هدفی رسانه ای در فضای دیپلماسی عمومی دارد. روشن است که هرکدام از این پاسخ ها می تواند تغییری اساسی در دیپلماسی ایران ایجاد کند مخصوصا اگر قائل به پاسخ اول باشیم و کوچک ترین احتمالی وجود داشته باشد که از مذاکره با آمریکا منافع ملی ایران قابل تامین است نباید با پاسخ سریع و صریح منفی راه تفاهم را ببندیم.
البته روزگذشته رهبرانقلاب، هم موضع جمهوری اسلامی را دراعتقاد به واقعی نبودن پیشنهاد آمریکا روشن کردند و هم بخشی از دلایل این موضع را به صورتی منطقی و مستدل تبیین کردند و علاوه برآن علیرغم نگاه منفی که به این پیشنهاد داشتند راه را برای آمریکا نبستند و شرایطی که باعث تغییر نگاه ایران می شود را نیز مشخص کردند. در این نوشته بنا نیست به تکرار موارد ذکر شده توسط معظم له بپردازیم بلکه می خواهیم به شیوه ای دیگر دلایلی ارائه کنیم که در درست بودن موضع ایران حداقل در این مقطع تردیدی به خود راه ندهیم و در ادامه پیشنهادی نیز به مسئولین دیپلماسی ایران ارائه کنیم، تا در انتخاب ادبیاتی مناسب که در جنگ رسانه ای با آمریکا می تواند نقش کلیدی و بسیار مهمی بازی کند، کمکی در حد توان کرده باشیم.
دلایل متعددی در غیرصادق بودن آمریکا در پیشنهادش می توان ارائه کرد اما در این نوشته شیوه ای که برای ارائه این دلایل انتخاب می کنیم بررسی مسئله از نگاه آمریکا است بگذارید خودمان را جای آمریکا بگذاریم و ببینیم آیا حتی احتمال اندکی نیز مبنی بر جدی بودن آمریکا در پیشنهاد مذاکره وجود دارد؟
1. برای همگان روشن است که نگاه آمریکا به ایران (به دلیل ترس از بمب اتمی یا شکسته شدن هژمونی ابرقدرتی یا هردلیل دیگر) نگاهی تقابلی است در این نگاه زمانی آمریکا راضی به معامله واقعی با ایران می شود که چاره ای جز پذیرفتن "ایران قوی" نداشته باشد. واقعیت این است که از نگاه آمریکایی ها(هرچند این نگاه نادرست است) شرایط نه تنها به نفع ایران تغییر نکرده است بلکه آن ها شیب تحولات را برای ایران منفی تلقی می کنند. آنها با توجه به اتفاقاتی که بعد از انتخابات 88 افتاد به این تصور رسیدند که زمینه اجتماعی برای جدا کردن مردم از نظام وجود دارد لذا با امیدواری تمام توانستند اجماعی جدی علیه مردم ایران ایجاد کنند و شدت تحریم ها را به شکلی کم سابقه افزایش دهند. آن ها به دلیل سیگنال هایی که از داخل دریافت کردند اینگونه فکر می کنند که تحریم هایشان اثرگذاربوده است با این وصف هرعقل حسابگری می گوید زمانی که آنها شرایط را به نفع خود محاسبه می کنند هیچ گاه حاضر نمی شوند امتیاز مهمی به ایران بدهند و طبیعی است که در این شرایط تنها هدفی که از پیشنهاد علنی مذاکره دنبال نمی کنند گرفتن " نتیجه ای منطقی" از مذاکره است. اگر تکرار این پیشنهاد قبل از آغاز وقایع 88 یا حداقل آغاز تحریم ها بود می شد این احتمال را داد که آن ها نسبت به موفقیت تحریم ها ناامیدند و یا اگر این پیشنهادها بعد از راهپیمایی 22 بهمن مطرح شده بود که حضور پرشور مردم میزان دلبستگی مردم به نظام را برایشان روشن کرد شاید می شد به این احتمال فکر کرد که از سر پذیرفتن شکست تحریم هابه سراغ تعامل با ایران آمده اند اما زمان ارائه این پیشنهاد که از نگاه آن ها در بهترین شرایط موقعیتی صورت گرفته است کاملا نشان می دهد که آن ها پیشنهاد مذاکره را به باور خودشان از موضع قدرت مطرح کرده اند نه برای رسیدن به نتیجه ای منطقی.
2. نباید فراموش کرد که انتخابات ریاست جمهوری در ایران نیز نزدیک و روشن است که اگرآمریکا از پیشنهاد مذاکره دنبال نتیجه ای واقعی برای حل مسئله بود و اهداف دیگری را دنبال نمی کرد صبر می کرد تا انتخابات ریاست جمهوری در ایران به سرانجام برسد چرا که این انتخابات حداقل از دو منظر برای هر تصمیمی درباره ایران موثر است اول اینکه آن ها منتظر هستند نتیجه اصلی تحریم ها را در انتخابات و میزان مشارکت مردم ببینند و به تصور خودشان با ضعیف شدن عقبه استراتژیک دیپلماسی ایران، فشارها را بر مردم ایران بازهم بیشتر کنند تا مجبور به پذیرفتن همه خواسته های آمریکا شوند و دوم اینکه معمولا انتخاب رئیس جمهور جدید فرصتی مناسب برای تغییر رویکردها در راهبردهای سیاسی یک کشور است و آن ها بهتر می دانند اگر بخواهند به صورت واقعی با ایران مذاکره کنند و به معامله ای برد برد برسند نه امکان کافی و نه فرصت و زمان لازم برای این مفاهمه وجود ندارد پس روشن است که اگر آمریکا پیشنهاد مذاکره را چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری ایران می دهد بی تردید به دنبال "نتیجه منطقی" نیست بلکه اهداف دیگری را دنبال می کند.
3. اگر به مذاکراتی که ایران و آمریکا درباره موضوع افغانستان و عراق داشتند نظری بیندازیم بازهم از غیرصادق بودن آمریکا مطمئن می شویم چرا که در آن مذاکرات (فارغ از نتیجه) به نظر می رسید آمریکا به دلیل نیازی که به ایران داشت به دنبال نتایجی واقعی بود لذا هیچ گاه پیشنهاد مذاکره را به صورت علنی در رسانه ها طرح نکرد چرا که می دانست علنی شدن این مسئله تنها حساسیت ها را بالا می برد و امکان تفاهم و "نتیجه منطقی" را از بین می برد براساس این تجربیات شاید بتوان به طور کلی بر یک اصل و "شاخص صداقت" صحه گذاشت که هرگاه آمریکا پیشنهاد مذاکره با ایران را به صورت علنی مطرح کرد مفاهمه و نتیجه منطقی هدف نیست بلکه علنی کردن پیشنهاد مذاکره برای تاثیرگذاری روی افکار عمومی دنیا و مردم ایران صورت می گیرد تا از خود چهره ای مناسب ارائه کند و ایران را، هم پیش دیگر کشورهای دنیا و هم نزد مردم ایران غیرمنطقی تصویر کند هدفی که در ادامه برای مقابله با آن پیشنهادی ارائه می گردد.
4. چهارمین دلیلی که می توان آن را مهمترین دلیل دانست نکته ای است که می تواند در انتخاب ادبیات مناسب برای مقابله با دیپلماسی رسانه ای آمریکا مفید باشد. پایه این دلیل براین امر روشن و بدیهی استوار است که مسئله ای که در گام اول محور اصلی مناقشه بین ایران و آمریکا است ماجرای هسته ای ایران است و تا مسئله هسته ای ایران حل و فصل نشود جایی برای مذاکره بر دیگر موارد باقی نمی ماند. این سوال مطرح می شود مگر سازوکار مذاکره ایران با 1+5 که آمریکا نیز به صورت مستقیم در آن نماینده دارد چه نقص و ضعفی برای حل کلیدی ترین مسئله بین ایران و آمریکا دارد که نیاز به مذاکره مستقیم با ایران مطرح می شود اگر آمریکا واقعا به دنبال حل مسئله با ایران است هر مذاکره یا تعامل یا مفاهمه ای (حتی فراتر از مسئله هسته ای) می تواند در مذاکرات ایران با 1+5 صورت گیرد اتفاقا اگر هدف حل مسئله و رسیدن به "نتیجه ای منطقی" است که حضور دیگر کشورها بیشتر می تواند به عنوان میانجی نقش آفرینی کند همین نکته به تنهایی روشن می کند که آمریکا از پیشنهاد مذاکره به دنبال مفاهمه و "نتیجه گیری منطقی" نیست و از تکرار پیشنهاد مذاکره با ایران آن هم به صورت علنی شروع جنگی رسانه ای همزمان در دیگر جبهه ها است .
لذا به نظر می رسد در مقابل نیز ایران برای اینکه بتواند در جنگ دیپلماسی رسانه ای پیروز باشد باید ادبیاتی مناسب، هدفمند و پرنفوذ و تاثیرگذار برمخاطبان داخلی و خارجی انتخاب کند.
با توضیحی که داده شد به نظر می رسد بتوان پیشنهاد داد تمرکز بر این ادبیات که اگر آمریکا دنبال حل مسئله هست به جای حاشیه سازی، مذکرات 1+5 را جدی بگیرد که از مبنای منطقی و شفافی برای افکارعمومی دنیا برخوردار است و انتخاب و "تکرار" کلید واژه هایی شبیه « مذاکره فقط در اتاق شیشه ای 1+5» توسط مقامات ایرانی می تواند پاسخی در خور برای فریبکاری رسانه ای آن ها باشد.
جمهوری اسلامی:حجت بر همه تمام است
«حجت بر همه تمام است»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛بیانات دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم تبریز درباره وقایع قم و حرم امام، حجت را بر کلیه کسانی که خود را حزب اللهی و پیرو رهبری میدانند تمام کرده و از این پس نمیتوان هیچ عذر و بهانه و توجیهی را درباره ایجاد اخلال در مجالس و محافل و سخنرانیها و اجتماعات پذیرفت.
کلام رهبری در این زمینه چنین است:
"بنده با کارهائی که در قم اتفاق افتاد و یا در حرم امام رخ داده بود مخالفم. بارها به مسئولین تذکر دادهام که جلوی این کارها را بگیرند. اگر این افراد حزب اللهی هستند، بدانند این کارها خلاف شرع و به ضرر کشور است و انجام ندهند و اگر اعتنائی به این حرفها ندارند که حسابشان جداست."
نکته مهم دیگر در بیانات رهبری در همین زمینه اینست که نسبت دادن ضدیت با ولایت و ضدیت با بصیرت و این قبیل عناوین به این و آن و به چنین بهانههائی شعار دادن علیه افراد، از نظر رهبر انقلاب، مردود است. ایشان در این زمینه نیز گفته اند:
"اینکه عدهای را ضد ولایت و ضد بصیرت بنامند و شعار بدهند نظیر آنچه اخیراً در قم روی داد، اقدامی غلط است."
اکنون با توجه به این نهی صریح، هیچ راهی برای توجیه باقی نمیماند و هیچکس نباید به خود اجازه بدهد به بهانه دلسوزی برای انقلاب مرتکب اقداماتی شود که به تعبیر صحیح رهبری به ضرر کشور است. اگر تا دیروز این امکان وجود داشت که افرادی به دلیل عدم اطلاع روشن از نقطه نظرات رهبری در مورد این قبیل مسائل، توجیهی برای اقدامات خلاف خود بتراشند یا توجیهات افراد مغرض و احزاب و گروههای سودجود را بپذیرند، اکنون دیگر چنین امکانی نیز وجود ندارد و طبعاً اگر کسی مرتکب اقداماتی از قبیل آنچه مورد نهی رهبری قرار گرفته است بشود باید بداند که مردم او را خارج از جرگه پیروان رهبری و معتقدان به ولایت فقیه میدانند.
تأکید بر این نکته را در همینجا لازم میدانیم که معتقدان واقعی به ولایت فقیه هرگز نیازی به چنین تصریحی از ناحیه رهبری ندارند، زیرا لازمه اعتقاد به ولایت فقیه اینست که این نکته را نیز درک کنند و بدانند که جایگاه ولی فقیه ایجاب میکند با چنین اقداماتی مخالف باشد و هر تصوری غیر از این با ولایت فقیه سازگاری ندارد. اصولاً امتیاز نظام جمهوری اسلامی بر سایر نظامهای حکومتی همین است که در این نظام، ولایت فقیه حافظ اخلاق، اعتقادات، حرمتها و حقوق انسانی افراد و کل جامعه است و این حفاظت را بر مبنای دین برعهده دارد. بنابر این، اگر کسی مدعی اعتقاد به ولایت فقیه باشد و تصوری غیر از این از ولایت فقیه داشته باشد باید در نوع نگاه خود تجدیدنظر کند و اگر کسانی با این واقعیت آشنا باشند اما به آن پای بندی عملی نشان ندهند، همانگونه که رهبر انقلاب فرمودهاند باید حسابشان را جدا کنند.
از اینها مهمتر و حساس تر، شناختن ریشه این کجروی هاست. عوامل میدانی و اجرائی اغتشاشات و برهم زدن جلسات و شعار دادن علیه این و آن، ابزارهائی هستند که توسط مجموعههای سیاسی قدرت طلب ساخته میشوند. مقالههای پر از اهانت، دروغ و نسبتهای ناروا علیه رقبای سیاسی، مصاحبههای خلاف واقعیت و مالامال از کینه توزیها، سخنرانیهای تحریک کننده و انتشار مطالبی که به شستشوی مغزی جوانان پاک دل و ساده لوح منجر میشود، عواملی هستند که صحنههای زشتی از قبیل آنچه در جوار حرم حضرت معصومه سلامالله علیها در روز 22 بهمن رخ داد و یا آنچه در سالروز رحلت امام خمینی در حرم بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی مشاهده شد را رقم میزنند. برای جلوگیری از تکرار این قبیل صحنهها باید جلوی این نوشتههای خلاف و این مصاحبهها و سخنرانیهای تحریک کننده که همگی از مصادیق بداخلاقی هستند را گرفت.
شاید اشاره به یک نمونه از همین قبیل بداخلاقیها بتواند کمکی به درک صحیحتر این واقعیت تلخ کند. در دهه فجر امسال، یکی از گروههای افراطی در یکی از مساجد قم یک دهه سخنرانی برگزار کرد که هر شب یکنفر از عناصر وابسته به آن گروه سخنرانی میکرد. این افراد، به جای آنکه با استفاده از فرصت ایامالله دهه فجر، که ایام تقویت وحدت و همبستگی ملی است، به بیان مطالبی در جهت وحدت اقشار مختلف بپردازند، تا توانستند علیه شخصیتهای مسئول کنونی کشور تبلیغ کردند و افراد شرکت کننده در آن جلسات را در جهت اهداف گروهی خود شستشوی مغزی دادند. نکته جالب اینست که به شهادت فیلمهای موجود از این جلسات و جلسه 22 بهمن شبستان امام خمینی حرم حضرت معصومه، عدهای از اخلالگران 22 بهمن قم همان کسانی بودند که در آن 10 شب دهه فجر توسط آن گروه افراطی تحریک شده بودند.
این واقعه را نباید کوچک شمرد و باید از همینجا برای تحقق خواسته رهبر معظم انقلاب که خواستار جلوگیری از اخلالگریها و شعار دادنها علیه این و آن شدهاند شروع کرد. مسئولین مورد اشاره رهبری که در بیانات دیروزشان گفتند بارها از آنها خواستهاند جلوی این کارها را بگیرند، باید به این عوامل ریشهای توجه و با آنها برخورد نمایند. ادامه این وضعیت به اعتبار و حیثیت نظام جمهوری اسلامی لطمه وارد میکند. همه باید برای حفظ اعتبار و حیثیت نظام جمهوری اسلامی احساس مسئولیت کنند.
* * *
توضیح و پوزش
در سرمقاله دیروز که تحت عنوان "نقش مرموز شیوخ قطر در تحولات منطقه" به چاپ رسید، کلمه "آل خلیفه" اشتباهاً به جای "آل ثانی" آمده است که بدینوسیله ضمن پوزش از خوانندگان محترم تصحیح میشود.
رسالت:با هدایت رهبری از بداخلاقیها عبور میکنیم
«با هدایت رهبری از بداخلاقیها عبور میکنیم»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛بداخلاقیهای روز استیضاح وزیر کار، کام مردم را تلخ کرد. بویژه آنکه این رویداد تلخ هنگامی رخ داد که مردم عزیز و انقلابی ایران در تدارک جشنهای دهه فجر بودند.
این رویداد خاطر عزیز رهبر عظیمالشان ما را هم مکدر نمود و وعده فرمودند که درباره آن سخن خواهند گفت.
معظم له دیروز در چند کلمه از این تلخکامی سخن گفتند و انصاف باید داد داوری ایشان با قضاوت بسیاری از مردم که از رادیو جریان استیضاح را دنبال میکردند منطبق بود.
یکی از داوریهای مردم این بود که واقعا چند ماه مانده به پایان دوره دولت دهم چه نیازی به استیضاح بود. بویژه آنکه وزیر در موضوع خاص استیضاح خیلی مقصر نبود. ارادهای از روی لجاجت و یکدندگی اصرار بر ابقای آقای مرتضوی داشت که مربوط به وزیر نبود. رهبر معظم انقلاب دیروز فرمودند: "اصل استیضاح وزیر در ماههای پایانی دولت، آن هم به علت و دلیلی که مربوط به آن وزیر نیست بدون توجیه، بیفایده و غلط بود."
یکی دیگر از داوریها این بود چرا رئیسجمهور در موضوع مربوطه سخن نگفت و مطالبی را پیش کشاند که مربوط به استیضاح نمیشد. او ادعایی را مطرح کرد که فاقد استحکام حقوقی بود متاسفانه اتهامی را به روسای دوقوه وارد کرد و خود را، هم در جایگاه قاضی و هم در جایگاه شاکی نشاند بدون آنکه متشاکی حضور داشته باشد تا از خود دفاع کند. مردم این کار را خلاف مروت و جوانمردی و انصاف میدانستند و از رئیسجمهور واقعا گله داشتند.
مقام معظم رهبری دیروز در جمع مردم تبریز فرمودند: "رئیس یک قوه به استناد اتهام اثبات نشدهای در دادگاه دو قوه دیگر را متهم کرد که کار بد و نامناسب تضییع حقوق اساسی مردم،خلاف شرع و اخلاق و خلاف قانون بود."
خوب این داوری خیلی مهم است. رئیسجمهور سوگند خورده است؛ "از حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است حمایت کند." رئیسجمهور سوگند خورده است "از هرگونه خودکامگی بپرهیزد و در ترویج اخلاق خود را وقف خدمت به مردم کند." وقتی رئیسجمهور مفاد سوگند خود را رعایت نمیکند واقعا موجب تاسف و تاثر است.
چرا آقای رئیسجمهور بیمحابا تهمت میزند، آن هم در خانه ملت و حاضر نیست احساسات سرکش خود را مهار کند. مردم به خاطر خدمات دولت برخی بداخلاقیها را تحمل میکنند اما آقای احمدینژاد نباید از صبر انقلابی مردم سوء استفاده کند.
کسانی که در جریان استیضاح بودند و آن را از رادیو دنبال میکردند دفاع آقای لاریجانی را طبیعی اما قدری آن را غیر معقول میدانستند مثلا انتظار داشتند او از وزیر دفاع کند و مسائل و مصالح مملکت را به این بگو مگوها دخالت ندهد. البته شرایط و جو سنگین مجلس ظاهرا به او چنین اجازهای را نمیداد. برخی نمایندگان هم زیاده رویهایی داشتند و حرفهای نامناسبی مطرح کردند که خارج از تعامل قوا بود.
مقام معظم رهبری دیروز در همین باب فرمودند: "دفاعی که رئیس محترم قوه مقننه از خود در قبال تهمتی که زده شده بود، کرد قدری زیادهروی بود و لزومی نداشت."
طبیعی است مردم انتظار دارند پس از این بداخلاقیها مسئولین کار خود را انجام دهند و به خدمت به کشور فکر کنند. مردم آرامش و امنیت روانی و اخلاقی جامعه را مهم میدانند. مقام معظم رهبری هم در تبیین این رویداد تلخ داوری خود را فرمودند؛ نتیجه این اعلام آن است که قوای کشور با پوزش از مردم و رهبری معظم انقلاب تکلیفی را که به عهده دارند انجام دهند.لذا باید سخنان مقام معظم رهبری در این باب را فصل الخطاب بدانیم.
معظم له در دیدار دیروز به این نکته تاکید فرمودند: "این نصیحت و گلهگذاری امروز نباید موجب شود که عدهای راه بیفتند و علیه افرادی به عنوان "ضد ولایت فقیه وضد بصیرت شعار بدهند."
در حقیقت رهبری انقلاب جلوی هرگونه سوءاستفاده از این بیانات را گرفتند.
نکته مهمی که میتواند به آرامشبخشی کمک کند و مسئولان را به ریل خدمت به مردم بازگرداند موضوع تمرکز روی وظایف و حل مشکلات مردم است اما در شرایطی که فضا، فضای بیمهری و تنافر است قدری عمل به این تکلیف مشکل به نظر میرسد لذا مقام معظم رهبری فرمودند: "تقوا، تقوا، تقوا، صبر، صبر و میدان ندادن به احساسات سرکش جزء توقعات ماست."
اگر تقوا پیشه کنیم راه نفوذ شیطان را میبندیم. اگر تقوا پیشه کنیم برادری بین ما استحکام مییابد و درک مشترکی از دشمن خواهیم داشت. ملت ما از این مرحله عبور میکند. امیدواریم با نصیحت رهبری تعامل مجلس و دولت بویژه در آستانه بررسی بودجه کل کشور یک روند اخلاقی، قانونی و توام با مودت و همکاری به خود بگیرد و مردم در آستانه عید شاهد یک نشاط و سرزندگی در رفتار مسئولان باشند.
سیاست روز:یادآور صلابت خمینی(ره)
«یادآور صلابت خمینی(ره)»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛سخنان روز گذشته رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم تبریز به کام مردمی که به پای انقلابشان ایستادهاند، خوشایند بود. این سخنان و تذکرات و هشدارهای جدی به برخی مسئولین یادآور قاطعیت و صلابت رهبر کبیر انقلاب حضرت امام(ره) بودکه در طول حیات پربرکتشان بارها با قاطعیتهای خود توانستند، راه انقلاب اسلامی را هموار کنند و مشکلات کوچک و بزرگ را از سر راه انقلاب اسلامی که اکنون در شرایط کنونی و با توجه به خیزشهای اسلامی منطقه، فصل تازهای را آغاز کرده است، بردارند و اکنون نیز رهبر معظم انقلاب اسلامی پس از تذکرات بسیاری که به خاطر مسائل و اختلافات پیش آمده بین قوای سه گانه مطرح کرده بودند، روز گذشته با سران قوا اتمام حجت کردند و پس از تذکرات جدی و لازم به آنها فرمودند که «بنده فعلا نصیحت میکنم.»
در این اتفاقات که پیش آمده است، یک نکته بسیار با اهمیت وجود دارد و آن جایگاه ولایت فقیه است که بار دیگر، با تدبیر خردمندانه و هوشمندانه، توانست آب بر آتشی بریزد که همه معادلات و تحلیلهای گوناگون رسانههای معاند غربی تصورش را هم نمیکردند و انتظار داشتند که اتفاقات دیگری در کشور بیفتد. اما با وجود رهبری نظام، این خواب دیرینه بار دیگر آشفته شد و قاطعیت و صلابت خمینی در رهبری تجلی یافت.
اکنون و با توجه به تذکرات و نصایح جدی رهبر معظم انقلاب نوبت سران سه قوه است که حرف را با عمل بیامیزند و منویات ایشان را فصلالخطاب قرار دهند و از هرگونه بحث و جدل و اختلاف بپرهیزند و آن را در عرصه کار و تلاش بروز دهند. که اگر اینگونه نشود رهبری نظام و مردم به گونهای دیگر مطالبات خود را از سران و مسئولین نظام مطالبه خواهند کرد.
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار، رفتارهای بد و نامناسب در جلسه اخیر استیضاح را شایسته ملت بزرگ ایران ندانستند و همین امر جایگاه و شان والای ملت ایران را در نزد نظام اسلامی به خوبی نشان میدهد.
ایشان در سخنان خودهم از عملکرد رئیس قوه مجریه انتقاد کردند و هم از عملکرد رئیس قوه مقننه و روی سخن رهبر انقلاب به سوی این دو شخصیت بود. اکنون که رهبر انقلاب بر موضوع حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم در همین دیدار تاکید کردند، توقع و انتظار از مسئولین این است که، با کنار گذاشتن اختلافات ناچیز خود، به همین موضوع بپردازند و انتظارات رهبری ومردم را در این زمینه برآورده سازند و تنها به انتشار نامه تبعیت که البته چندی پیش از سوی سران سه قوه منتشر شد، اکتفا نکنند و به طور عملی نشان دهند که دغدغه آنها مردم، انقلاب و نظام اسلامی است.
وطن امروز:اقتصاد را جدی نگرفتند
«اقتصاد را جدی نگرفتند»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم محسن جندقی است که در آن میخوانید؛کندذهنترین افراد هم وقتی همه مملکت تحتالشعاع نامگذاری سالانه قرار میگیرد، متوجه نکتهای میشود که فهمش آنقدرها هم سخت نیست.
«نوآوری و شکوفایی»، «اصلاح الگوی مصرف»، «همت مضاعف، کار مضاعف»، «جهاد اقتصادی» و «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» فقط نامگذاری نبود بلکه فرصتی مغتنم برای مسؤولان بود که با محور قرار دادن آن، میتوانستند به اهدافی که خود در شعارها و حرفهایشان همواره تاکید میکردند برسند اما در کمال تعجب شاهد بودیم مسؤولان نه تنها از این فرصت استفاده نکردند بلکه با ایجاد حاشیه و بزرگکردن مسائل کوچک، اصل را به فرع تبدیل کردند.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در بیانات نوروز در سال 1373 بر «صرفهجویی»، در سال 1374 بر «وجدان کاری و انضباط اقتصادی»، در سال 1375 بر «ضرورت پرهیز از اسراف و حفظ ثروت و منابع عمومی کشور» و در سال 1377 بر «صرفهجویی و پرهیز از اسراف، قناعت و پایداری بر مواضع اسلامی و انقلابی» تاکید فرمودند. متاسفانه در آن سالها و سالهای پس از آن، اقتصاد، کم اهمیتترین سالهای خود را گذراند و سیاست دغدغه مسؤولان شده بود.
سیاست پررنگتر از اقتصاد گویا به دولت نهم و دهم هم سرایت کرد. دولت نهم البته طرحهای بزرگ اقتصادی را آغاز کرد و هیچکس نمیتواند منکر آن شود. سهمیهبندی بنزین، انجام سفرهای استانی و تصویب مصوبههای اقتصادی و عمرانی استانها، مطالعه برای هدفمندی یارانهها و جراحی بزرگ اقتصاد موجب شد یک حرکت عظیم برای آبادانی کشور آغاز شود و همین امر موجب شد بسیاری از مردم برای رای مجدد دادن به کسی که حالا رئیس دولت بود شک نکنند اما عملکرد مسؤولان در چند سال اخیر به طرز باورنکردنیای خلاف جهت اقتصادی بوده است.
از سال 1387 تاکنون، عناوین اقتصادی برای نامگذاری سالها در نظر گرفته شد اما کمترین توجه به این مقوله صورت گرفت. «وطنامروز» پس از انتخابات ریاستجمهوری و نشستن غبار نفاق و فتنه، بارها و بارها مساله اقتصاد را مطرح کرد و به مسؤولان هشدار داد اقتصاد ایران و معیشت مردم را فدای مسائل حاشیهای نکنید. همچنین رهبر انقلاب و دلسوزان، بارها و بارها به این نکته اشاره کردند که اقتصاد باید محور اصلی برنامهریزیهای کشور باشد اما مسؤولان که لج و لجبازی را سرلوحه کار خود قرار دادند و پای لجاجت را هر روز محکمتر از دیروز بر زمین میکوفتند توجهی به هشدارها نکردند.
در سالی که تحریمهای اقتصادی آغاز شد و دشمن قرارگاه جنگ اقتصادی خود را فعال کرده بود مسؤولان به جای برنامهریزی برای پاتک اقتصادی زدن، همدیگر را زدند! همین چندماه پیش بود که نامهنگاریهای بیسابقه روسای قوا علیه یکدیگر، دشمنان را هم متعجب کرد و شخص اول مملکت را مجبور کرد در آبانماه در دیدار دانشآموزان هشداری جدی به مسؤولان بدهند و بگویند: «اختلاف بین مسؤولان، نباید به مچگیری منتهی شود.
از امروز تا روز انتخابات هرکسی که بخواهد اختلافها را به میان مردم بکشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده کند، قطعا به کشور خیانت کرده است.» جالب اینکه روسای قوا نیز در نامهای به رهبری اعلام کردند این هشدارها را جدی میگیرند و نگرفتند! رئیس قوه مقننه در نامه آبانماه به رهبری نوشته بود: اینجانب به نمایندگی از هیات رئیسه و نمایندگان محترم ملت تمامی تلاش خود را با عنایت به اندرزهای مشفقانه جنابعالی در انجام وظایف مجلس، جهت تحقق مصالح ملت بخصوص در جهت رونق تولید ملی و کنترل تورم و افزایش اشتغال به کار خواهم بست تا دشمنان ستمپیشه و استکباری و ماجراجوی ملت متوجه اراده محکم ملی و دستان به هم تنیده دوستداران انقلاب اسلامی گردند.
رئیس قوه قضائیه نیز در نامهای نوشته بود: پیام وحدتبخش آن عزیز به مسؤولان و سران 3 قوه که نشأت گرفته از سرچشمه زلال ولایت است، با جان و دل دریافت شد.
رئیس قوه مجریه هم در نامه آبانماه خود نوشته بود: دولت ضمن استقبال کامل از این تذکر به موقع مانند همیشه تمام هم خود را مصروف خدمتگزاری بیمنت و پافشاری بر اصول و ارزشهای انقلاب و صیانت از حقوق اساسی ملت خواهد کرد و به دلیل مسؤولیتهای سنگین خود از بگومگوها یا اصطکاکات داخلی استقبال نخواهد نمود.
هنوز چندماه از این نامهنگاریها که هماکنون سادهانگارانه به نظر میرسد نگذشته که باز هم شاهد در پیش گرفتن همان رویه قبلی از سوی مسؤولان هستیم. آقایان! میدانید معیشت مردم به خطر افتاده است و قاطبه مردم امنیت اقتصادی را حس نمیکنند؟ میدانید تولیدات صنعتی و کشاورزی ما در چه وضعی قرار دارد؟ میدانید افزایش احمقانه نرخ دلار هنوز دستمایه تمسخر آن طرف آبیهاست؟ میدانید با پدیده فرار سرمایهها مواجه هستیم و سرمایهگذاری در حوزههایی مثل ارز و طلا و خودرو که به اقتصاد ضربه میزند افزایش پیدا کرده است؟ میدانید هنوز فکری برای تحریم برخی کالاهای اساسی و داروها نشده است؟ میدانید همین چند روز پیش سیاستهای کلی تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی توسط رهبری ابلاغ شده است؟ میدانید در این ابلاغیه به نکات زیر اشاره شده است؟
- بالا بردن قدرت رقابت و افزایش بهرهوری عوامل تولید با اصلاح و بازسازی ساختار تولید ملی، کاهش هزینهها و بهبود کیفیت تولید، اتخاذ انواع تدابیر تشویقی و تنبیهی و بهینهسازی تعامل عوامل تولید
- هدایت و تقویت تحقیق و توسعه و نوآوریها و زیربناهای آنها و بهرهگیری از آنها، با هدف ارتقای کیفی و افزایش کمی تولید ملی، بالا بردن درجه ساخت داخل تا محصول نهایی، حمایت از تجاریسازی فناوری محصول و بهرهگیری از جذب و انتقال دانش فنی و فناوریهای روز و ایجاد نظام ملی نوآوری
- حمایت از تولید محصولات با ماهیت راهبردی مورد نیاز مصارف عمومی یا بخش تولید کشور
- تکمیل زنجیره تولید از مواد خام تا محصولات نهایی با رعایت اصل رقابت پذیری و فاصله گرفتن از خامفروشی در بازه زمانی معین
- حمایت از تولید محصولاتی که عرضه رقابتی آنها با خالص ارزآوری مثبت یا خالص ارزبری منفی همراه باشد.
- مدیریت منابع ارزی با تاکید بر تامین نیازهای تولید ملی و کارآفرینی و ثبات ارزش پول ملی
- بهبود فضای کسب و کار با هدف افزایش تولید ملی و اصلاح زمینههای فرهنگی، قانونی، اجرایی و اداری
- افزایش سهم بخشهای تعاونی و خصوصی در تولید ملی از طریق تقویت انگیزه و عزم ملی و تاکید و تسریع در اجرای کامل سیاستهای کلی اصل 44، رعایت انضباط مالی و بودجهای دولت، رفع تبعیض بین بخش دولتی و بخشهای خصوصی و تعاونی، ساماندهی و حمایت از بنگاههای کوچک و متوسط در جهت کارآمدسازی آنها، تنظیم نقش نهادهای عمومی غیردولتی اقتصادی در جهت تولید ملی...
تجربه نشان داده مسؤولان به جای قانون، به «قانونِ من» بیشتر توجه میکنند اما امیدواریم مسؤولان مانند آن بندگان خدا که حساسیت معیشت و اقتصاد و شرایط حساس انتخابات را درک میکنند و با وجود دعواهای بچهگانه تصمیمی بزرگ در 22 بهمن گرفتند، دست از بازی کودکانه برداشته و بزرگ شوند و بزرگوارانه رفتار کنند.
تهران امروز:نقش استراتژیک ولایت فقیه
«نقش استراتژیک ولایت فقیه»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن میخوانید؛بیانات مهم مقام معظم رهبری خطاب به مسئولان دولت ، مجلس، قوه قضائیه و سایر نهادها که روز گذشته ایراد شد، حجت را بر تکتک مقامات و دستاندرکاران تمام کرد که مسیر حرکتی خود را دقیقا در همان ریلی تنظیم کنند که ایشان به بیانی صریح و دقیق ترسیم فرمودند. عرصه عمومی کشور طی یکی، دو هفته گذشته و در پی اتفاقات تلخی که در مجلس و متعاقبا درقم رخ داد دچار به هم ریختگی کاذب شده بود و از آن مهمتر دشمنان درونی و بیرونی نظام جمهوری اسلامی را شادمان کرده بود که بالاخره آن اتفاقی که سالیان سال انتظارش را میکشیدند به گونهای رخ داده است و پس از 34 سال به خیال خود میتوانند ماهی مراد خویش را از این آب به ظاهرگلآلود شده صید کنند.
البته مطابق همیشه هم به خطا رفته اند چرا که مهمترین نقطه اتکای نظام جمهوری اسلامی یعنی ولایت فقیه و نقش استراتژیک این ستون خیمه و حصون محکم نظام در بزنگاههای حساس را به درستی محاسبه نکرده بودند. نظام جمهوری اسلامی ایران طی 34 سال گذشته با تکیه بر ستون خیمه ولایت فقیه و به رهبری داهیانه امامخمینی(ره) و حضرت آیتالله العظمی خامنهای توانسته است از تمام گردنههای سخت عبور کند و با عبور از هر گردنهای مقاومتر و آبدیده تر از گذشته به راه خود ادامه داده است.
سخنان روز گذشته مقام معظم رهبری تجلی آشکار ایفای چنین نقش مهم و حساسی بود. ایشان با تسلط کامل بر تحولات داخلی و خارجی به تبیین تک تک فرصتها و تهدیدات سر راه حرکت ملت ایران پرداختند و در عین حال برای هر کدام از این موارد راهکارهایی کاربردی و کاملا کارشناسی ارائه دادند. بحث مذاکره با آمریکا، تحریم و مسائل اقتصادی و برخی حادثهسازیهای کاذب در عرصه عمومی کشور که متاسفانه برخی مسئولان ارشد – با سهمالتقصیر کمتر یا بیشتر- هم خالق چنین حادثههایی بودند، مواردی بود که در توصیههای ایشان منعکس شد و برای آن راهکار ارائه دادند.
رهبر انقلاب با اشاره به اینکه آمریکاییها در بحث مذاکره، با تکیه به شبکه خبری رسانهای تحت تسلط صهیونیستها و آمریکاییها، بهدنبال فریب دادن افکار عمومی جهان،منطقه و ایران هستند افزودند: شبکه رسانهای جهانی، حرفهای ما را یا منعکس نمیکند یا ناقص و حتی برعکس منعکس میکند، بنابراین روی سخن ما با ملت ایران است.
ایشان در تبیین واقعیات و حقایق بحث مذاکره، پنج نکته مهم را مورد تاکید قرار دادند: غیرمنطقی و متناقض بودن حرف و رفتار دولتمردان آمریکایی؛ تلاش آمریکاییها برای تسلیم کردن ملت ایران به عنوان هدف اصلی مذاکرات؛ معنای حقیقی مذاکره در عرف قدرتهای سلطهگر؛ دروغ و فریبکاری آمریکاییها درباره برداشته شدن تحریمها با مذاکره و منطقی بودن رفتار ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی در مقابل پیشنهاد آمریکا.
حضرت آیتالله خامنهای غرض اصلی دولتمردان آمریکا از طرح پیشنهاد مذاکره را تبلیغ و هیاهو درباره تسلیم شدن ملت و نظام ایران خواندند و افزودند: آنها میخواهند به ملتهای مسلمان و سربرافراشته منطقه، نشان دهند که جمهوری اسلامی ایران هم با همه سرسختی و ایستادگی، عاقبت پای میز مذاکره و مصالحه آمد، بنابراین شما نیز چارهای جز تسلیم ندارید.رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: البته سلطهگران از دیرباز با هدف ناامید کردن ملتهای مسلمان، درصدد کشاندن ایران پای میز مذاکره و بده و بستان بودهاند و اکنون نیز همین هدف را با طرح تبلیغاتی «مذاکرهای غیرمربوط به مسائل اساسی» دنبال میکنند اما جمهوری اسلامی ایران، با چشمان باز اهداف آنها را میفهمد و متناسب با آن اهداف، جواب میدهد.
ایشان معنای حقیقی گفتوگو در عرف آمریکا و غربیها را پذیرش حرفهای آنان در پای میز مذاکره خواندند و افزودند: آنها با همین نگاه غیرمنطقی، در تبلیغات اخیرشان میگویند مذاکره مستقیم کنیم تا ایران را به دست برداشتن از انرژی هستهای و غنیسازی قانع و وادارسازیم اما اگر خواهان گفتوگوی حقیقی و منطقی بودند باید میگفتند مذاکره کنیم تا ایران استدلالها و ادله خود را بگوید و مسائل عادلانه بررسی شود.رهبر انقلاب این سوال را مطرح کردند که با توجه به این نگاه حاکم بر دولتمردان آمریکایی و انتظار آنها برای تسلیم شدن ایران، اگر دولت ایران هم پیشنهاد گفتوگو را بپذیرد آیا مذاکره به درد میخورد و اصلا به جایی میرسد؟
رهبر انقلاب با اشاره به اقدام آمریکاییها در قطع مذاکره هنگام کم آوردن در مقابل حرفهای منطقی ایران افزودند: در 15 سال گذشته، دو، سه بار آمریکاییها با تاکید بر اینکه گفتوگو خیلی ضروری، فوری و حیاتی است در برخی مسائل درخواست مذاکره کردند، یک یا دو مامور دولتی هم رفتند و با آنها گفتوگو کردند، اما به محض اینکه در مقابل حرفهای منطقی ایران، جوابی نداشتند مذاکره را قطع کردند و با استفاده از شبکه رسانهای بینالمللی خود وانمود کردند ایران مذاکره را قطع کرده است.
ایشان پرسیدند: آیا با وجود این تجربیات، باز هم لازم است بیمنطقی آمریکاییها را در مذاکرات تجربه کنیم؟
حضرت آیتالله خامنهای، تبلیغات آمریکاییها را درباره لغو تحریمها در پی مذاکره با ایران، وعدهای دروغ دانستند و افزودند: آنها به خیال خام خود فکر میکنند ملت از تحریمها به ستوه آمده بنابراین با شنیدن این وعده، مشتاق مذاکره با آمریکا میشود و به مسئولان کشور فشار میآورد.رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: در واقع، این وعده نیز از همان حرفهای فریبکارانه است و نشان میدهد آنها بهدنبال مذاکره حقیقی و عادلانه نیستند بلکه تسلیم شدن ملت ایران را دنبال میکنند در حالیکه اگر ملت ایران میخواست تسلیم آمریکاییها باشد اصولا انقلاب نمیکرد.ایشان در اِشکال جدی دیگری به ادعای آمریکاییها مبنی بر لغو تحریمها با مذاکره تاکید کردند: هدف تحریمها، همچنان که بارها گفتهاند خسته کردن ملت ایران و جدا کردن ملت از نظام اسلامی است بنابراین اگر مذاکره هم انجام شود اما ملت همچنان در صحنه باشد و بر حقوق خود پافشاری کند، تحریمها وجود خواهد داشت.رهبر انقلاب در همین بحث به بازخوانی یک برداشت ذهنی دولتمردان آمریکایی پرداختند که نیمی از آن درست و نیمی دیگر غلط است.
ایشان گفتند: آمریکاییها معتقدند جمهوری اسلامی بر ملت تکیه دارد و اگر با تحریمها مردم را از نظام اسلامی جدا کنیم قدرت مقاومت از نظام گرفته میشود. بخش اول این حرف که نظام کاملا متکی بر تودههای عظیم ملت است حرف درستی است اما بخش دوم که فشارها و تحریمها، ملت را به زانو درمی آورد و آنها را از نظام جدا میکند،کاملا غلط و ناشی از بدفهمی است.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: البته ملت ایران بهدنبال شکوفایی و رونق و رفاه کامل است اما حاضر نیست این هدف را با ذلت به دست آورد بلکه با «تدبیر و عزم و شجاعت» و تکیه بر نیروهای داخلی بهویژه جوانان مستعد ایران، تحقق این هدف را پیگیری میکند.
رهبر انقلاب با اشاره به پیشرفتهای شگفت انگیز ملت ایران در مقایسه با ملتها و کشورهایی که تسلیم آمریکا بودهاند افزودند: تحریمها مردم را آزار میدهد اما در مقابل آن دو راه بیشتر وجود ندارد یا مانند ملتهای ضعیف، «تسلیم شدن و در مقابل زورگویان جهانی توبه کردن» یا مانند ملت شجاع ایران فعال کردن تواناییها و نیروهای داخلی و عبور سرافرازانه و قدرتمند از منطقه خطر.
ایشان افزودند: بدون تردید ملت ایران راه دوم را انتخاب کرده و میکند و به اذن الله تحریمها را به مرحلهای برای رشد و شکوفایی بیشتر تبدیل خواهد کرد.
حضرت آیتالله خامنهای،حضور پرنشاط ملت در راهپیمایی 22 بهمن را به معنای شکایت نداشتن مردم از گرانی و مشکلات ندانستند و افزودند: مردم بخصوص طبقات ضعیف دشواریها را کاملا احساس میکنند اما میان خود و نظام فاصله نمیاندازند زیرا میدانند نظام اسلامی و اسلام عزیز همان دست قدرتمندی است که میتواند مشکلات را حل کند.رهبر انقلاب در جمعبندی سخنان خود درباره مذاکره با آمریکا تاکید کردند: نظام اسلامی و ملت ایران برعکس دولتمردان آمریکایی، اهل منطق هستند بنابراین اگر از طرف مقابل حرف و رفتار منطقی ببینند به آن پاسخ مناسب میدهند.
حضرت آیتالله خامنهای، خودداری آمریکا از زورگویی و شرارت، احترام گذاشتن به حقوق ملت ایران، عدم دخالت در امور داخلی ایران که در حمایت از فتنهگران 88 کاملا آشکار بود و پرهیز از آتش افروزی در منطقه را از جمله نشانههایی دانستند که اگر بروز کند میتواند نشاندهنده حسن نیت دولتمردان آمریکایی باشد.
رهبر انقلاب افزودند: اگر اینطور شود و آمریکاییها در حرف و عمل نشان دهند که غیرمنطقی نیستند آن وقت میبینند که جمهوری اسلامی و ملت ایران، خیرخواه و اهل تعامل و منطقند. حضرت آیتالله خامنهای تاکید کردند: تنها راه تعامل با جمهوری اسلامی ایران همین است و در این صورت دولت آمریکا، جواب مناسبی دریافت خواهد کرد.ایشان در بخش پایانی سخنانشان به قضیه مهمی که یکشنبه دو هفته قبل در مجلس پیش آمد پرداختند و نکات مهمی را در این باره بیان کردند.
رهبر انقلاب با اشاره به ناراحتی ملت و نخبگان از این مسئله افزودند: این قضیه بد و نامناسب، بنده را نیز از دو جهت ناراحت و متأثر کرد یکی از بابت اصل وقوع ماجرا و دیگری بابت ناراحتی مردم از این قضیه.
ایشان افزودند: در این ماجرا متاسفانه رئیس یک قوه به استناد یک اتهام ثابت نشده و حتی مطرح نشده در دادگاه، دو قوه دیگر یعنی مجلس و قوه قضائیه را متهم ساخت که کاری بد، غلط، نامناسب، خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق بود.
رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: این رفتار، حقوق اساسی مردم را نیز تضییع کرد چرا که زندگی در «آرامش و امنیت روانی و اخلاقی»، جزو حقوق اساسی ملت است.
رهبر انقلاب تاکید کردند: بنده فعلا نصیحت میکنم که این کار شایستهای برای نظام جمهوری اسلامی نیست.
ایشان استیضاح اخیر را نیز کاری غلط خواندند و افزودند:استیضاح باید فایدهای داشته باشد اما چند ماه مانده به پایان کار دولت،استیضاح یک وزیر آن هم به خاطر مسئلهای که مربوط به وزیر نیست،چه علت و فایدهای دارد؟حضرت آیتالله خامنهای افزودند: در داخل مجلس هم کسانی حرفهای نامناسب بر زبان آوردند که آن هم غلط بود.ایشان خاطرنشان کردند: دفاع رئیس محترم مجلس هم قدری زیاده روی بود و لزومی نداشت.
رهبر انقلاب تاکید کردند: نه آن متهم کردن، نه آن برخورد کردن و نه آن استیضاح، مسائل مناسبی نبود.
حضرت آیتالله خامنهای پرسیدند: وقتی دشمن مشترک وجود دارد و توطئهها از هر طرف شکل میگیرد واقعا جز افزایش برادریها و ایستادگی در مقابل دشمن باید کار دیگری کرد؟ رهبر انقلاب با اشاره به حمایتهای خود از مسئولان کشور افزودند: بنده باز هم کمک میکنم اما این رفتارها، متناسب با سوگندها و تعهدات نیست، مسئولان عظمت ملت را ببینید و رفتاری شایسته این ملت انجام دهند.ایشان تاکید کردند: مسئولان،دولت و مجلس، همه تلاشهای خود را برای حل گرهها و مشکلات اقتصادی مردم و کشور متمرکز کنند زیرا همانطور که چند سال پیش گفتم دشمن نقشهها و توطئههایش را در مسائل اقتصادی متمرکز کرده است.حضرت آیتالله خامنهای افزودند: چند سال قبل درباره مبارزه با فساد اقتصادی، نامهای به روسای قوا نوشتم مکرر میگویند فساد اقتصادی اما این کار به زبان گفتن تمام نمیشود بلکه نیازمند مبارزه عملی است، در عمل چه کار شد؟ در عمل چه کار کردید؟ این مسائل انسان را متأثر میکند.
رهبر انقلاب افزودند: تقوا، تقوا، تقوا!، از مسئولان توقع داریم با صبر، میدان ندادن به احساسات سرکش و ملاحظه مسائل کشور، همه توان و نیروها را برای حل مشکلات مردم متمرکز کنند و حالا که دشمنیهای دشمن شدت یافته، آنها هم رفاقتهایشان را شدت دهند.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: انشاءالله این نصیحت خیرخواهانه و مشفقانه مورد توجه مسئولان بخصوص مسئولان بالا قرار گیرد و به آن پایبند باشند.
ایشان خاطرنشان کردند: البته گله امروز من از برخی سران و مسئولان موجب نشود عدهای راه بیفتند و علیه این و آن شعار دهند که با این کار هم مخالف هستیم.
رهبر انقلاب اسلامی، با انتقاد صریح و شدید از اقدام اخیر برخی افراد در بر هم زدن مجلس سخنرانی رئیس مجلس در قم افزودند: اینکه عدهای برخی را ضدولایت و ضد بصیرت بنامند و شعار بدهند نظیر آنچه اخیرا در قم روی داد، اقدامی غلط است و بنده کاملا مخالف این کارها هستم که قبلا هم نظیر آن در مرقد مطهر حضرت امام (ره) اتفاق افتاد و به مسئولان تذکر دادم جلوی این کارها را بگیرند.رهبر انقلاب افزودند: کسانی که راه میافتند و شعار میدهند اگر واقعا حزباللهی و مومن هستند بدانند که این کارها به ضرر کشور و خلاف شرع است و اگر هم اعتنایی به این حرفها ندارند که حسابشان جداست.
رهبر انقلاب در پایان سخنانشان تاکید کردند: آینده ملت بصیر ایران به لطف الهی کاملا روشن است و افقی به مراتب بهتر و درخشانتر در انتظار این ملت و جوانان است.در ابتدای این دیدار آیتالله مجتهد شبستری نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی و امام جمعه تبریز در سخنانی با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای قیام 29 بهمن سال 56 در تبریز، به حضور کم نظیر مردم آذربایجان در راهپیمایی 22 بهمن امسال اشاره کرد و گفت: پیام مردم بصیر و موقعشناس ایران در راهپیمایی پرشکوه 22 بهمن، حفظ وحدت و همدلی در جامعه، توجه به حاکمیت اخلاق در عرصه سیاست و تلاش مضاعف مسئولان برای حل مشکلات بود.
آفرینش:ممنوعیت آزمون و خطا درهدفمندی یارانه ها
«ممنوعیت آزمون و خطا درهدفمندی یارانه ها»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛در مقوله اجرای مرحله دوم طرح هدفمندی یارانه ها ابهامات فروانی وجود دارد که مفید بودن بنیان این طرح را در رشد اقتصادی و بهبود وضعیت مردم مورد تشکیک قرار داده است. متاسفانه خط ومشی و اهدافی که از مبدأ تا مقصد برای این طرح درنظر گرفته شده بود به طور کامل محقق نگشت و نواقصی که درمسیر اجرا به وجود آمده سبب بروز مشکلاتی همچون تورم و افزایش نقدینگی گردید که اقتصاد کشور را دچار رخوت وسستی نموده است.
گرانی چند برابری کالاها خصوصاً افزایش قیمت اجناس سفره خانوارها، تورم 27 درصدی و نقدینگی 400 هزار میلیاردی، امروز باعث شده تا برخی از اقشار جامعه هدفمندی یارانه ها را عامل بروز چنین وضعی بدانند. باید اذعان داشت که انحرافاتی که در نحوه اجرا شدن هدفمندی یارانه ها صورت گرفته باعث این بدبینی ها گردیده است. نزدیک به دوماه پیش بود که مجلس درطی مصوبه ای اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه را درسال جاری ممنوع اعلام کرد و علت این اقدام را عدم مهیا بودن شرایط برای آغاز مرحله دوم دانست. اما درچند هفته اخیر دولت از تریبون های مختلف براجرای مرحله دوم این طرح اصرار ورزیده و عدم اجرای کامل قانون هدفمندی ها را عامل بی ثمرشدن فواید این طرح دانسته است.
اما باید به عواملی که باعث بی نتیجه ماندن مرحله اول هدفمندی ها گردید و امروز باعث بی اعتمادی جامعه به این طرح گردیده است اشاره داشت تا مشخص شود توقعات به ثمر نرسیده از چه بابتی بوده است.
1- مشکل امر تولید: محوراصلی قانون هدفمندی یارانه تاکید برامر "تولید" بوده و بس! اما دراین مدت سه سالی که از اجرای مرحله اول این قانون گذشته است اوضاع مناسبی برای بخش تولید کشور مهیا نگردیده است. بسیاری از کارخانجات و واحدهای تولید با رکود مواجه شده اند و میزان واردات ما در تامین نیازهایی که تا پیش از این درداخل تولید می شد به چند برابر افزایش یافته است.
2- تورم: ضمن اینکه ما هنوز نتوانستیم تورم ناشی از افزایش پرداخت های نقدی به مردم را درمرحله اول کنترل کنیم، ثبات قیمت ها برای اجرای فازدوم این طرح غیرقابل تصوراست. اجرای مرحله دوم یارانه بدون افزایش قیمت حامل های انرژی و سوخت غیر ممکن است، لذا فشارهای ناشی ازتورم فزاینده ای که به سبب افزایش قیمت ها به جامعه تحمیل خواهد شد، خارج از تحمل فعلی مردم می باشد. امروز دربسیاری از کالاهای مصرفی مردم شاهد افزایش چند برابری قیمت هاهستیم لذا برای آغاز مرحله جدید باید میزان دریافتی ها و درآمدهای مردم را نیز با تورم ناشی از اجرای این طرح تطابق داد.
3- نقدینگی در جامعه: در گفت و شنودهای خبری این طور عنوان شده که قرار است در مرحله دوم هدفمندی ها میزان پرداخت نقدی به مردم تا سقف پنج برابر افزایش یابد. این درحالی است که حجم نقدینگی فعلی که درجامعه وجود دارد بسیاری از برنامه اقتصادی کشوررا تحت تاثیرقرار داده و به جای اینکه درراستای امر تولید قرار گیرد به سمت بازار ارز و طلا کشانده شده و آسیب های جدی به بخش تولید وارد کرده است. آیا با پنج برابر شدن پرداخت های نقدی به مردم امکان جذب این پول ها در راستای تقویت تولید وجود دارد؟ آیا برنامه ای برای هدایت نقدینگی فعلی دردستور کار قرارگرفته است که امید به آینده داشت؟
4- تامین منابع مالی: ابهام دیگری که دراجرای هدفمندی یارانه وجود دارد این است که این حجم از پرداخت های نقدی به مردم از کجا تامین خواهد شد؟ درحال حاضر یکی از اشکالاتی که بر طرح هدفمندی ها وارد است، بحث تامین یارانه نقدی از منابع غیرقانونی است. براساس قانون یارانه نقدی می بایست از محل درآمدهای حاصل از افزایش قیمت ها در این طرح تامین گردد، و مازاد آن در زیرساخت های تولیدی کشور سرمایه گذاری گردد، اما چنین امری تاکنون محقق نشده است.
لذا ضروریست تا مسولان اقتصادی کشور توجه داشته باشند اجرای چنین طرحی بدون داشتن برنامه های از پیش کارشناسی شده و صرفاً تاکید بر عملی شدن آن نمی تواند اوضاع اقتصادی کشور و وضعیت معیشتی مردم را دچار تحول و بهبود بخشد. اگر مسولان قصد چنین امری دارند ابتدا باید نواقص مرحله اول را برطرف سازند و جای آزمون و خطا برای اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها باقی نگذارند چون کشور و ملت بیش از این تاب تحمل فشارهای اقتصادی را ندارند.
حمایت:رسوایی غرب در بحرین
«رسوایی غرب در بحرین»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛14 فوریه سال 2011 جهان شاهد آغاز حرکت مردمی بحرینیها بود. قیامی که نه صرفا برای بهبود شرایط اقتصادی بلکه برای دگرگونی در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور برپا شد. مردم بحرین با اتحاد و اهدا شاخههای گل به یکدیگر به عنوان نماد وحدت شیعه و سنی یکصدا در برابر آل خلیفهای قرار گرفتند که تحت حمایت آل سعود و غرب سلطه تبعیضآمیز بر ملت بحرین را اجرایی کرده است. در طول دو سال گذشته ملت بحرین به صورت مسالمتآمیز و صرفا با برپایی راهپیمایی بر احقاق حقوق خود تاکید کردهاند.
اکنون قیام بحرینیها در حالی دو ساله شده است که همچنان یک اصل در قبال آن مطرح است و آن سکوتسازمانهای بینالمللی و غرب در قبال تحولات این کشور است. این کشورها و مدعیان حمایت از حقوق بشر در دو سال گذشته با عناوین مختلف از جمله سکوت مستقیم در برابر سرکوبگریهای آل خلیفه، عدم مخالفت با اشغال بحرین توسط آل سعود، جلوگیری از فعالیت رسانههای مستقل در بحرین و بهرهگیری از رسانههای وابسته نظیر بیبیسی برای وارونه جلوه دادن تحولات این کشور، کمرنگسازی اهداف انقلابی ملت بحرین و برجستهسازی ادعاهای به ظاهر صلحطلبانه آل خلیفه، بازی در مجامع بینالمللی برای نشان دادن چهرهای مثبت از آل خلیفه، جلوگیری از فعال شدن نهادهای حقوق بشر در قبال بحرین تنها بخشهای کوچکی از تحرکات غرب برای حمایت از مهره خود در بحرین است.
آنها برای تکمیل این سناریو از انفجارهای ساختگی برای متهم سازی انقلابیون، اتهام زنی به کشورهای منطقه و حزبالله درباره تحولات بحرین، فروش سلاح به آل خلیفه برای سرکوب مردم و ... استفاده کرده و میکنند. نکته مهم آنکه همین کشورها و سازمانهای بینالمللی در حالی درد و رنج ملت بحرین را نادیده گرفتهاند که همزمان در لیبی به نام حمایت از مردم جنگی سراسری را به پا کردند که نتیجه آن اشغال این کشور بوده است.
اکنون نیز در سوریه تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند تا سلطه بر این کشور را اجرایی سازند. برخی ناظران سیاسی تاکید دارند از اهداف اصلی سرنگونی نظام سوریه بهرهگیری از این شرایط برای اجرای سیاست سرکوب مردم بحرین میباشد.
سناریویی که البته در عربستان نیز تکرار میشود.بررسی کارنامه کشورهای غربی در قبال بحرین و سایر تحولات منطقه از یک سو مظلومیت ملت بحرین را آشکارتر میسازد و از سوی دیگر نقاب از چهره واقعی غرب برمیدارد. غربی که ادعای حمایت از حقوق بشر سر میدهد در بحرین نشان داد که در چارچوب اهداف خود گام برمیدارد و جان انسانها برای آن هیچ ارزشی ندارد.
شرق: بیسروسامانی بخش خودرو
«بیسروسامانی بخش خودرو»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم غلامرضا تاجگردون است که در آن میخوانید؛پنجشنبه هفته گذشته خبری تصویری از تلویزیون ایران درباره احتکار خودرو در چند پارکینگ پخش شد و سپس از یکی از مدیران کل اصلی وزارت صنایع در مورد این موضوع سوال شد که پاسخ بسیار شگفتانگیز بود. ایشان فرمودند: ما از مردم درخواست داریم اگر به این موارد برخوردند حتما گزارش دهند اگرچه مسوولان آن ما نیستیم و سازمان حمایت باید موضوع را بررسی کند.
چرا کسی پاسخگوی این بیسروسامانی تولید و قیمت خودرو نیست؟ انحراف از آنجا شروع شد که همگان تشخیص دادند این صنعت کهن و نانازی را در پنبه نگهداریم تا مملکت آسیب نبیند و در مقابل این دلسوزی، سهامداران و حلقههای وابسته به آنان که ریشه در روابط خاص داشتند به اندوخته خود افزوده و پول کشور را که به امید شغل و تولید به این سو هدایت شده بود در بورسبازی صدچندان کرده و امروز در شرایط سخت حاضر به گذشت از قسمتی از سودهای بادآورده خود نیستند و مردم آسیبپذیر جامعه باید آن را تحمل کنند.
همچنین، عدهای در مقابل بدهی سنگین این صنعت به سیستم بانکی سکوت کردند و گذاشتند منابع از جیب مردم خارج شده و بیتالمال در سهام این موسسات و بهخصوص دارندگان آنان یعنی موسسات مالی بزرگ جولان داده و تاوان بیتدبیری این نهادها و دولت و دستگاههای ناظر را مردم میدهند، در کنار کیفیت پایین خودرو، هزینه بالا را هم تحمل کنند.
معلوم نیست این همه هزینه قطع وابستگی صنعت خودرو از ارز خارجی را چه کسی باید بدهد؟ یک روز ساز خوش بیان آن را زدند که صنعت قطعهسازی ما از وابستگی ارزی خارج شده و هزاران میلیارد منابع سیستم بانکی را بلوکه کرده و امروز هم بهواسطه بالا رفتن قیمت ارز قیمتهای جهشیافته خودروها را به مردم تحمیل میکنند.
جالبتر از همه اینکه در مدل تحلیلی افزایش قیمتها، حسابی هم برای خزانه دوختند. آیا نباید وزارتخانه ذیربط در دولت پاسخگوی تعادل قیمت، تولید، بازار، قیمت تمامشده، منابع بانکی، قطعهسازان و ...باشد؟ احتکار خودرو و از همه مهمتر احتکار خودروهای وارداتی که بهواسطه عدم تنظیم سیاستهای ارزی صورت گرفت باید به سرعت مورد توجه قرار گیرد.
یک مسوول دولتی چگونه به خود اجازه میدهد در مقابل مدرک مستند احتکار مشهود خودرو بگوید به سازمان حمایت شکایت کنید؟! آیا نهادهای نظارتی و بازرسی نمیتوانند در مقابل این نوع رفتار واکنش سریع نشان داده و عمل کنند؟ اگر چه حتی واکنش سریع هم دردی از مردم دوا نکرده و بیتدبیری ادامه داشته و عدم پاسخگویی نیز همچنان؛ ولی قطع یقین سهم دولت و دستگاه اصلی آن در این روش مدیریتی سهم بالایی است که باید پاسخگو باشد. انتظار از برخورد و اصلاح امور نیست ولی انتظار میرفت آنانی که تدبیر تصمیم را ندارند تصمیمی را به عقلا داده تا بیش از این مردم و اقتصاد آسیب این روشها را نخورند.
آرمان:نرخ ارز در بودجه 92
«نرخ ارز در بودجه 92»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم کمال سیدعلی است که در آن میخوایند؛با توجه به نوسانات نرخ ارز و سه نرخی بودن آن، موضوعی که اکنون در بحث بودجهنویسی دولت عنوان میشود احتساب نرخ ارز در سال آتی است. نرخ ارز در بودجه اصولا خود یک علامت و نشانه خاص است و نشان میدهد دولت و بانک مرکزی برای مدیریت بازار ارز و مباحث پیرامون آن چه برنامه و اقداماتی در دستور کار دارند و چه برنامهای برای مدیریت بازار ارز در سال آتی اتخاذ خواهند کرد. احتساب قیمت ارز هم اگرچه امسال موضوع بسیار مهمی بوده اما صرفا یک جنبه محاسباتی دارد.
یعنی دولت و بانک مرکزی باید حساب کنند که نرخ ارز باید در چه حدی تعیین شود که این مبلغ پاسخگوی هزینهها و درآمدها باشد. در تعیین نرخ ارز موضوعی که باید مد نظر قرار بگیرد بحث درآمدهای نفتی و قیمت آن است. برای نمونه زمانی که روزانه 2 میلیون بشکه نفت با قیمت 40 دلار به فروش میرسد نرخ ارز با زمانی که قیمت نفت به 114 دلار در هر بشکه رسیده است - با توجه به اینکه نصف تولید قبل هم میتواند درآمد پیشین را تامین کند- متفاوت است.
از طرف دیگر باید بررسی کرد گرچه قیمت نفت امروز هر بشکهای 114 دلار است اگر در سال آینده این درآمد کاهش یافت چه جایگزینهای درآمدی برای آن وجود دارد. بر این اساس در تعیین نرخ ارز و محاسبه درآمدها و هزینهها باید سناریوهای مختلف مد نظر قرار گیرد و تمام سناریوهای موجود بررسی شود. به عبارتی دولت باید بالاترین و پایینترین نرخ ارز و کمترین و بیشترین میزان فروش نفت و سپس نرخ ارز را محاسبه کند. اما موضوعی که اکنون با آن مواجه هستیم چند نرخی بودن نرخ ارز تحت عناوین ارز مرجع، مبادلاتی و آزاد است.
دولت باید با تعیین میانگینی از این سه نرخ، نرخ واقعی را حساب کند. یعنی باید دید دولت قرار است سال آتی برای حفظ بازار و کمک به مردم چه میزان کالا و محصول را با نرخ ارز مرجع در بازار توزیع کند. چه میزان کالا با نرخ ارز مبادلهای معامله شود و اگر قرار است دولت برای برخی مسائل و حمایت از بخشهای خاص وارد بازار آزاد شود، این ورود به چه میزان خواهد بود. یعنی با توجه به میزان نیاز به هر کدام از این سه نرخ باید میانگین آن را بهعنوان نرخ ارز سال آتی در بودجه دولت اعلام شود.
موضوع دیگری که در تعیین نرخ ارز بارها عنوان شده تک نرخی شدن قیمت ارز در سال آتی است. اما نکته حائز اهمیت و قابل توجه این است که در بودجه سال آتی کنار زدن تحریمها در اولویت قرار دارد و موضوع تک نرخی کردن ارز در رتبه دوم است و نمیتوان هردو هدف را همزمان با هم پیش برد.
ما در سال 90 کشور را با 100 میلیارد دلار اداره کردهایم و اکنون باید شرایطی را ایجاد کنیم که در سال بعد این میزان را به نصف برسانیم. پس هدف این است که کاری کنیم که تولیدکننده شرایط کار داشته باشد، اشتغال حفظ شود و نرخ تورم بالاتر از این نرود، سپس در گامهای بعدی تک نرخی کردن ارز را هم میتوان در دستور کار قرار داد.
مردم سالاری:مردی از تبار قانون نژادان
«مردی از تبار قانون نژادان»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛ در این حال و هوای انتخاب و رای که حدسوگمانها، فضا را انباشته، در پاسخ به تیترهایی که گاهی روزنامه دولت میزند و مثلا عناوینی چون «مردمینژاد» را کشف و تبلیغ میکند، باید به صراحت گفت که جامعه ایرانی اسلامی به رئیسجمهوری نیاز دارد که به دل، نه در زبان، از جنس مردم باشد. گرفتار کیش شخصیت نشود و قطارش را بیریل مجلس به ناکجا آباد نبرد. اگر به مدت 7 سال 511 میلیارد دلار نفت میفروشد، وضع مردمش این نباشد. شان و منزلت کشور و مسند خود را که به انتخاب مردم احراز کرده، دچار انحطاط نکند. به جای دفاع از قابلیتهای وزیر خود، فیلم و نوار به صحن مجلس نیاورد. اگر خطا کار را میشناسد، ولو از منسوبانش باشد به مقامات ذیصلاح معرفی کند و کابینهاش را«خط قرمز» نداند. قانون را به ریشخند نگیرد و فراتر از قانون نباشد و تفسیر به رای نکند و در مدت تصدی اش، بیش از چهارصد روز تاخیر در تقدیم لایحه بودجه نداشته باشد. ارزش پول ملی را در ردههای پایین جهانی، قرار ندهد.
واردات کالا و خدماتش، بیش از سه برابر صادرات غیر نفتی اش نباشد. به وجود احزاب سیاسی برابر اصول قانون اساسی، اعتقاد داشته باشد و در تقویت و تائید آنها که منشا رشد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی جامعهاند، اقدام عملی کند. به مانند مردم خوش بیان و نجیب و سنجیدهگوی ایران، از واژگان و تعبیرهایی استفاده کند که بایسته مرتبه و مسند اوست. رشتههای دیگران را پنبه نکند و تجربه گذشتگان را نادیده نگیرد. فرا جناحی عمل کند و بدون حب و بغض، کسانی را در مسوولیتها به کار گیرد که مشروعیت و اهلیت آن را دارند. در باورداشت قلبی خود، مجلس را در راس امور بداند. با ادای کلمات، به جنگ مفاهیمشان نرود و چون از معمار کبیر انقلاب و رهبری سخن گفت، خلاف رای آنان عمل نکند و آنگاه که از ملت میگوید، آنان را ابزار خود نکند و پل پیروزی خویش قرار ندهد.
پند ناصحان را در زمینههای مختلف، ملحوظ نظر قرار دهد و همه محاسن را در خود جمع و متمرکز نداند و ادعای کارشناسی در تمامی موضوعات و مباحث نداشته باشد و به عنوان نمونه بداند که به ازای یک میلیارد دلار واردات کالای مصرفی، صد هزار نفر از کار، بیکار میشوند. به مطالبات مردم، پاسخ علمی و منطقی بدهد و نفتی را که باید صرف تولید و سرمایهگذاری برای حال و آینده باشد، در خیال و با پز تبلیغی، بر سر سفرههای مردم، وعده ندهد و مردم را اعانه بگیر نکند.
خوب است که به استناد «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» به اوضاع تولید و صنعت و کشاورزی و کوچ روستائیان به شهرهای کوچک و بزرگ، تعمقی داشته باشد و نیز به صورت خرید کالای کاسبان در آستانه عید، نیم نگاهی داشته باشد و تورم حقیقی را مشاهده کند و بانک مرکزی را به ارائه آمار صحیح میزان تورم، ملزم سازد. برای درک حقیقت زندگی، تصمیمگیران رده بالای مملکت را زنبیل به دست، روانه بازار کند تا فقط یک بار با مردم، همدرد و همدل و همنوا شوند.
اگر میگوید که «کسی نمیتواند به جای مردم تصمیم بگیرد» به نظر همین مردم اهمیت دهد و آنان را از رای اعتمادشان پشیمان نکند. اگر مدعی است که امام و رهبری یک رای دارند، خود به پیروی از آنان، سهمی بیش از یک رای برای خود قائل نباشد و با مقدمهچینی و بسترسازی و وعدههای آنچنانی، آرایشان را مصادره نکند و حقوق مسلمشان را نادیده نگیرد و امید تاریخیشان را به یاس و سرخوردگی بدل نسازد و زمینهای فراهم نکند که دیگران فرصت مهندسی آرا را داشته باشند. و باور کند که هر آمدنی را رفتنی در پی است و مردم برای مدت مشخصی رای میدهند و چون این دوره به پایان برسد، «نلسون ماندلا» و «ماهاتیر محمد» با طیب خاطر، مسوولیت را به رای مردم میسپارند و «لخ والسا» هم به عنوان تکنیسین به کشتیسازی بندر «گدانسک» برمیگردد.
ابتکار:خوزستان برود،سوریه هم رفته است
«خوزستان برود،سوریه هم رفته است»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛ایران بیش از آن که یک جغرافیا باشد یک تاریخ است.چرا که تکههایی از آن که خارج از این جغرافیا افتاده اند،خود را در تاریخ این سرزمین سهیم میدانند. هنوز کسانی در برخی کشورهای شمالی ما، اگر چه با حروف روسی مینویسند و میخوانند، اما شعر حافظ و سعدی و فردوسی و رودکی را به کودکان خود میآموزند و به آنان میگویند که این «قند پارسی» را از نیاکان خود دارند و انگشت اشاره شان مفهومی تحت عنوان «ایران » را نشان میدهد.
از آن سو حضور 1400 ساله دین اسلام در این سرزمین،از آن مفهومی ایرانی – اسلامی ساخته است که هر کس به فراخور حال خودبخشی از آن را بزرگ میکند. برخی با اشاره به تخت جمشید،کوروش و تمدن چند هزار ساله پارسی، ایرانی اش میدانند و گروهی با اشاره به ارادت ایرانیان به خاندان پیامبر(ص) و حضور مفاهیمی چون عاشورا در فرهنگ مردمان این کشور، اسلامی اش میخوانند.
زمانی حکومت پهلوی بقای خود را در تقویت افراطی ناسیونالیسمی میدید که گویی تنها با نادیده گرفتن بخش اسلامی ایران محقق میشد. از این منظر تلاشهای بسیاری ساماندهی شد تا وجه ایرانی بر بعد اسلامی این جغرافیای تاریخی غلبه کند. ابتدا تاریخ عوض شد. گروهی از روشنفکران برای این امر تربیت شدند و این حرکت را تئوریزه کردند. پس از آن حکومت پهلوی تلاشهای افراطی خود را در این زمینه آغاز کرد تا در جشنی که چشم جهانیان را خیره کرده بود ریشههای خود را به اقدامات انسان دوستانه و حقوق بشری کوروش هخامنشی منتسب کند.در حالی که همان روزها بسیاری از جوانان مخالف شخص اول مملکت در سیاهچالهای حکومت پلیسی اش ناخن به انبرهای جلادان میسپردند و تن به شلاقهایشان میدادند.
انقلاب بهمن 57 و تشکیل حکومت اسلامی اما واکنشی بود به تمرکز افراطی حکومت سابق بر ایرانی بدون اسلام. اینجا بود که اسلام ایرانی سر بر آورد و در شعارها و پلاکادرهای تظاهر کنندگان رخ نمود. اسطورههای اسلامی؛ مالک و ابوذر و بر جای کوروش و داریوش و خشایار نشستند و هدایت ایرانیان را از پس قرنها بر عهده گرفتند.
شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اگر چه مفاهیم اسلامی و شیعی عاشورا و شهادت را پر رنگ تر از همیشه در فضای سیاسی و اجتماعی ایران مطرح کرد اما هیچ گاه جغرافیای ایران مورد غفلت قرار نگرفت. ایران موجودیتی عزیز و گرامی بود که تلاش شده بود هیچ خدشه ای بر آن وارد نشود و حفاظت از مرزهایش حفاظت از حدود وثغور اسلام تلقی میشد. شاید هشت سال دفاع مقدس مردم ایران در جنگ با دیکتاتور دیوانه عراق یکی از مقاطعی بود که ایران و اسلام را دوشادوش همدیگر به صف کرده بود تا تاریخ معاصر ایران هم شهید از مسلمان به خود دیده باشد و هم مسیحی و کلیمی.
اما چند سالی است که گویی برخی تاریخ را به گونه ای دیگر میخوانند. در روایت این افراد همه آنچه تحولات معاصرایران را رقم زده است «اسلام » بوده است و لاغیر. از نگاه اینان «حب وطن» که اسلام تایید و تمجیدش کرده است در میان انگیزههای جوانان و شهید و جانباز دیده نشده است. از قول شهدای جنگ میگویند که هیچ انگیزه ای برای دفاع از میهن در شهادت شان وجود ندارد. گویی که گروهی از مجاهدان عربی و افغانی (که این روزها در سراسر جهانه داعیه دفاع از اسلام را دارند) در همه این سالها از ایران اسلامی دفاع میکردند.
سخنان چند روز پیش حجت الا سلام مهدی طائب از این منظر جالب توجه بود است. وی گفته است: اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم.
این سخنان اگر چه بخشی از آن درراستای موضع نظام درباره کشور سوریه است اما بخش دیگر آن در جهت تضعیف آن چیزی است که میتواند فصل مشترک تلاشهای همه گروهها باشد.
بدون تردید این روزها همه ایرانیان چه شیعه و سنی چه مسیحی و کلیمی و چه اصلاح طلب و اصولگرا و حتی گروههای مخالف دیگر، با همه تفاوتها میتوانند به یک وجه تشابه دست پیدا کنند. تضعیف این فصل مشترک که نام بزرگ «ایران» است، به صلاح هیچ فرد یا گروهی نیست.
نمی دانم شیخ مهدی طائب تجربه ای از موقعیت به یاد ماندنی دفاع مردم ایران از خوزستان را در انبان تجربیات خود دارد یا نه، اما به گواهی بسیاری از کسانی که در آن موقعیت قرار گرفتند،خود تجربه ای گرانسنگ و تمام ناشدنی است در جهت دفاع از تمامیت ارضی این جغرافیای تاریخی.
بدون تردید وزنی که ملت ایران برای دفاع از خوزستان (یا هر نقطه دیگر کشور) قائل هستند قابل قیاس با حمایت نظام از موضع حکومت سوریه نیست. نمیتوان در جمع محدودی نشست و از زبان میلیونها ایرانی - که برخی عزیزان خود و گروهی دست و یا چشم و ریه هایشان را در این راه از دست داده اند- سخن گفت و از کیسه آنان این ثروت بزرگ را خرج کرد.
دنیای اقتصاد: روز از نو، سیاست ارزی از نو
«روز از نو، سیاست ارزی از نو»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی ابراهیم نژاد است که در آن میخوانید؛در روزهای اخیر اخباری مبنی بر تصمیم بانک مرکزی برای حذف بازار غیررسمی ارز منتشر شده است.
خبرگزاریها به نقل از یک مقام ارشد شورای پول و اعتبار اعلام کردهاند که «با اجرای طرح جدید بانک مرکزی، هرگونه خرید و فروش ارز خارج از سیستم رسمی ممنوع خواهد بود و نگهداری ارز نیز جرم تلقی میشود.» برای روشنتر شدن چشم انداز پیش رو، بد نیست مروری بر وقایع ارزی از زمان بروز اولین نوسانات ارزی تا به امروز داشته باشیم. اولین جهشهای قیمت ارز در مهرماه 89 پس از خبر قطع مسیر حواله ارز از طریق امارات رخ داد که قیمت دلار آمریکا طی یک هفته از 1060 تومان تا 1250 تومان اوج گرفت.
بانک مرکزی با تعلل یک هفتهای اقدام به تزریق ارز به بازار کرد که به دلیل محدود بودن میزان عرضه نتوانست عطش تقاضا را فرونشاند. این مداخله و اصرار بر حفظ نرخ مرجع منجر به ایجاد شکافی حدودا 7 درصدی در نرخ ارز مرجع و بازار شد و نظام تک نرخی ارز را که در سال 81 به اجرا درآمده بود، عملا به حاشیه راند.
با گذشت زمان و تقاضای سیریناپذیر برای استفاده هرچه بیشتر از رانت حاصل از فاصله قیمت مرجع و بازار، بانک مرکزی تدریجا مجبور به جیرهبندی ارز شد. در خرداد 90 بخشنامهای به منظور محدود کردن میزان ارز مسافرتی توسط بانک مرکزی ابلاغ شد که طبیعتا از سوی بازار به عنوان سیگنال محدود بودن منابع ارزی تلقی شد و قیمت ارز مسیر افزایشی خود را ادامه داد. با رشد بیشتر قیمت دلار، در دی ماه 90 بانک مرکزی خرید و فروش ارز در بازار را ممنوع اعلام کرد، اما بازار همچنان ساز خود را زد تا بانک مرکزی در بهمن 90 ناچار به تغییر نرخ مرجع به 1226 تومان شود.
تا به اینجا سیکل اول وقایع ارزی بازگو شده است. حال کافی است در پاراگراف بالا تنها قیمتها و تاریخها را جابهجا کنید تا به سیکل دوم وقایع برسید: مجددا با اصرار بر ثابت نگه داشتن نرخ مرجع، شکاف میان نرخ بازار و ارز مرجع افزایش یافت و تا پایان اسفند 90 نرخ ارز به حدود 1900 تومان رسید.
تزریق محدود ارز به بازار ادامه داشت تا اینکه بانک مرکزی مجبور به اعمال محدودیتهای بیشتر از جمله کاهش ارز مسافرتی در اردیبهشت 91 و اولویتبندی دهگانه کالاها در تابستان شد. در همان زمان، ممنوعیت مبادله ارز به نرخ آزاد هم به صرافیها ابلاغ شد که حتی لغو مجوز متخلفان هم کارگر نیفتاد و بازار به مسیر خود ادامه داد. سرانجام در مهرماه 91 بانک مرکزی مجددا نرخ ارز رسمی را البته با نام ارز مبادله به حدود 2400 تومان افزایش داد.
سیکل سوم هم با اصرار مجدد بانک مرکزی بر نرخ دستوری و فاصله گرفتن نرخ بازار آزاد در مهرماه 91 آغاز شد. تزریق محدود ارز توسط اتاق مبادلات ارزی و اعمال محدودیت در عدم پرداخت ارز به برخی اولویتها مجددا بازار را به محدود بودن منابع بانک مرکزی متقاعد کرد و قیمت ارز در پاییز و زمستان امسال رشد خیرهکنندهای پیدا کرد. اخیرا هم که ممنوعیت مجدد خرید و فروش ارز توسط مجلس و بانک مرکزی قوت گرفته است.
همه ما امیدواریم این بار اتفاق متفاوتی بیفتد، اما اگر قرار باشد باز هم همان قصه تکراری اتفاق بیفتد از همین حالا می توان آینده را پیش بینی کرد: بازار این رفتار را نیز به عنوان سیگنالی از کمبود منابع ارزی بانک مرکزی و بهانهای برای رشد قیمت تلقی خواهد کرد و در آیندهای نه چندان دور هم باید منتظر اعلام نرخ جدیدی برای ارز توسط بانک مرکزی باشیم و ادامه ماجرا...
میتوان ساعتها بحث کرد که اگر بانک مرکزی مداخلات اشاره شده را انجام نمی داد قیمت ارز خیلی کمتر یا خیلی بیشتر از آنچه امروز هست میبود؛ اما شاید بد نباشد یک بار هم که شده پاسخ را به جای سپردن به اقتصاددان از یک پزشک بپرسیم: سر درد معمولا علامتی است از یک مشکل بزرگتر و لازم است به جای تمرکز بر تسکین سردرد ابتدا مشکل بزرگتر را درمان کنیم. سالها است اقتصاد ایران به مدد مُسکّنهای نفتی توانسته سردرد ناشی از بیماریهای ریشهای خود را تسکین دهد. چ
حال که دیگر مُسکنی در کار نیست چارهای نیست جز درمان بیماریها. اینکه این بیماریها چه هستند و راه درمانشان چیست مثنوی هفتاد من کاغذ است، اما آنچه در چارچوب وظایف بانک مرکزی است وظیفه کنترل تورم و انتظارات تورمی است که سالها است به دلایل متعددی چون عدم استقلال بانک مرکزی معطل مانده است. با تکیه بر آموزههای اقتصادی، اگر بانک مرکزی در گذشته توانسته بود تورم و انتظارات تورمی را مدیریت کند، امروز با شوک ارزی خفیف تری مواجه بودیم.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد