استعدادهای برتر جذب شغل آموزگاری نشدند

رییس پژهشکده برنامه ریزی درسی و نوآوری های آموزشی، منکر کاستی های نظام تازه آموزش و پرورش نیست اما معتقد است بیش از این ها نیاز به زمان داریم تا درباره آن قضاوت کنیم. ضعف نیروی انسانی در آموزش و پرورش و همراه نبودن مردم، مهم ترین ایرادی است که از گفته های او برداشت می شود.
کد خبر: ۵۴۱۹۷۶
استعدادهای برتر جذب شغل آموزگاری نشدند

دکتر حیدر تورانی رییس پژوهشکده برنامه ریزی درسی و نوآوری‌های آموزشی است. برنامه ریزی برای بخش عمده ای از آن‌چه تحول در نظام آموزش و پرورش نامیده می شود به عهده این پژوهشکده است. کتاب ها دارند تغییر می کنند.

نظام آموزشی در حال تغییر شکلی است. در این میان نگرانی ها و طبیعتا کاستی های زیادی وجود دارد. برای یافتن پاسخ برخی نقدهای گسترده به سراغ این مقام مسوول رفتیم.

پیش از هرچیز درباره آن چه در پژوهشکده رخ می دهد بگویید.

آموزش و پرورش، سندی به نام سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را تدوین کرده است. برنامه ای نیز در کنار آن تهیه شده است به نام برنامه درسی ملی. البته فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی هم قبل از این دو نوشته شده است.

نظام تحول بنیادین آموزش و پرورش دارای شش زیر نظام است. «برنامه ریزی درسی و آموزشی»، یکی از این زیر مجموعه ها است که سند برنامه ملی درسی برای پاسخگویی به آن نوشته شده است. تغییراتی که در کتاب های درسی مشاهده می شود معمولا در محتوای آموزشی است.

بسته آموزشی جایگزین کتاب شد

رویکرد آموزش و پرورش در این زمینه تهیه بسته های آموزشی است و تنها به تغییر کتاب اکتفا ندارد. کتاب آموزشی یا text book تنها رسانه آموزشی نیست زیرا همه آن چه که باید به بچه ها آموزش داده شود در آن نمی گنجد. قابلیت کتاب محدود است و کتاب محوری شیوه ای غیرکاربردی است که باید تغییر کند.

البته آموزش و پرورش ما یک سیستم متمرکز است و به همین خاطر کتاب در آن حرف اول را می‌زند اما همه چیز را نمی توان از یک کتاب انتظار داشت. همین حالا هم می گویند حجم کتاب ها زیاد است.

بنابراین لازم است بسیاری از آموزه های درسی از طریق رسانه هایی نظیر فیلم، کتاب‌های کمک آموزشی و نوارهای صوتی ارایه شود که به آن بسته آموزشی می گویند. کتاب هایی نظیر کار و راهنمای معلم نیز در این بسته می گنجد.

علاوه بر آن در برنامه درسی ملی یازده حوزه یادگیری پیشبینی شده است. تفکرو حکمت و تعقل‌گرایی یکی از این حوزه ها است.

در واقع برنامه ملی درسی می خواهد بگوید که آموزش باید از حافظه محوری به سمت تفکر و تعقل برود. یعنی باید به جای اندیشه ها، اندیشیدن را یاد بچه ها بدهیم. حافظه بد نیست اما نباید اصل قرار بگیرد.

دانش آموز محوری یکی دیگر از محورهای تغییر در محتوای کتاب های درسی است که در سال های گذشته آغاز شده و امسال نمود عمده آن در کتاب های ششم دبستان مشاهده شد. هر موقعیتی در مدرسه باید تبدیل به موقعیت آموزشی شود. آموزش معلمان حرفه‌ای، آموزش خانواده ها، مسایل دیگری است که مورد توجه برنامه تازه است که در سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی دنیال می شود.

سال گذشته اول ابتدایی دستخوش تغییرات تازه شد و طی آن چهار کتاب ریاضی، علوم، هدیه های آسمانی و فارسی با شیوه تازه به کودکان ارایه شد. این کتاب ها ارزشیابی شد و با اصلاحات برای سال تحصیلی 91-92 به مدارس رفت.

امسال را با تغییر در پایه دوم و ششم آغاز کردیم. این کتاب‌ها تغییر کرده و با دو عنوان تازه «تفکر و پژوهش» و «مهارت و فناوری» به دانش آموزان ارایه شد. در این کتاب ها تلاش شده مساله محوری جایگزین روش سنتی حفظیات شود.

کارشناسان نقدهای زیادی را به کتاب های ششم وارد می دانند. مثلا می گویند که کتاب فناوری کاربردی نیست. چقدر از تحقق اهداف آموزشی خود راضی هستید؟

نکته ای که گفتید هم درباره این درس گفته می‌شود و هم درباره تفکر و پژوهش. من خودم مسوول ارزشیابی درس تفکر و پژوهش هستم و به همین خاطر سفرهای زیادی به استان ها داشتم. در این که این دو کتاب مورد استقبال معلمان و دانش‌آموزان است شک نداشته بشید. اما، به خاطر برخی از محدودیت ها، در برخی از مناطق نمی توانند از کتاب به خوبی استفاده کنند. مثلا کامپیوتر ندارند. در درس «تفکر و پژوهش»، نیاز به نمایش فیلم است. بعضی از مدرسه ها حتی در شهرها، وسایل پخش ویدیو ندارند. به معلم های این مدارس گفته شده است که به جای نمایش فیلم، داستان آن را تعریف کنند تا کودکان آن را در ذهن تصویر سازی کنند.

بعضی وقت ها این امکانات در مدرسه وجود دارد ولی از آن استفاده ای نمی شود زیرا اولیای مدرسه با آی تی مانوس نیستند. باید پیش از آغاز طرح، به آن ها آموزش داده می‌شد. قبلا به این شکل بود که چنین برنامه هایی را پیش از سراسری شدن در چند استان پایلوت می‌کردند. اما در طرح تحول بنیادین آموزش و پرورش صحبت از دست رفتن زمان بود و به همین دلیل به صورت سراسری اجرایی شد. ارزشیابی آن نیز سراسری است و این کار را برای ما مشکل می‌کند. هنوز برای قضاوت نهایی زود است اما به صورت سراسری و در تمام استان ها مشغول جمع آوری اطلاعات برای ارزیابی نهایی این کتاب ها هستیم.

بسیاری از امکانات لازم، به موقع به مدارس فرستاده نشده است. این ضعف مشهود است ولی تا امروز که خدمت شما هستم، بسیاری از امکانات فراهم شده است. امسال را بچه ها باید خلا ها را به کمک معلم پرکنند. معلم خلاق و باانگیزه می تواند این شکاف ها را به خوبی پر کند اما معلم ضعیف با بیشترین امکانات نیز نمی تواند نیاز بچه ها را برطرف کند. شاهد بودم که در برخی از مدارس، آموزش درس مهارت و فناوری، به بعد از خریداری رایانه موکول شده بود اما پس از دریافت آن نیز معلم اصلا نمی توانست از آن استفاده کند. این مشکلاتی است که وجود دارد و من آن را نفی نمی کنم. بنابراین گمان می کنم موضوع بیشتر به بحث آموزش این کتاب ها مربوط است تا خودشان.

پایان اسفند ماه، نتایج ارزشیابی را به سازمان ارایه خواهیم داد تا در دفاتر تالیف، اعمال شده و کتاب‌ها به سمت رفع ضعف‌های خود پیش بروند.

محور چند تا از کاستی هایی که مواجه بودید را می فرمایید؟

از نظر شکلی، گفته شده است که کاغذ و چاپ کتاب «تفکر و پژوهش» به عنوان کتابی که زیاد در دست بچه هاست، کیفیت لازم را ندارد.

سطح داستان های کتاب «تفکر و پژوهش» پایین تر از هوش کودکان است

همچنین در بخش محتوایی، گفته شده بسیاری از داستان های مطرح شده پایین تر از سطح بچه هاست و به همین خاطر برای آن ها انگیزه ایجاد نمی کند.

از نظر پشتیبانی هم که گفتم، بخشی از کمبودها به خاطر نبود امکانات فنی است و بخشی از آن به دلیل ضعف آموزشی معلمان. معلم ها تابستان امسال، به تهران آمدند و آموزش دیدند. قرار شد آن ها هم بروند و به دیگر معلمان استان خود آموزش دهند. این کار از نظر شکلی انجام شد اما طبیعی است که جاهایی که مدرس‌ها قوی تر بودند و معلم ها نیز با انگیزه تر بودند، بهتر انجام گرفت. اما خوب طبیعی است وقتی یک معلم که در پایه اول راهنمایی درس علوم می داده است، وقتی قرار باشد در پایه ششم ابتدایی، چند مبحث غیرمرتبط را همزمان درس بدهد دچار مشکل می‌شود. برای همین به آموزش‌های بیشتری نیاز داریم.

بعضی از مدرسه ها با ابتکارات خود این مشکلات را حل کرده اند و با همکاری گروهی، هر معلم در کلاس هایی که در آن تخصص داشته را در کلاس دیگری درس می دهد و به جای آن، از همکاری معلم کلاس دیگری برای آموزش درسی که در آن تخصص ندارد کمک می گیرد. این توصیه خوبی برای مدارس دیگر است و می‌خواهم بگویم خیلی از مشکلات تغییر ساختار با خلاقیت معلمان و مدیران قابل حل است.

بحث آموزش‌های تابستان گذشته به کنار، معلم های ما برای حضور در سیستم گذشته آموزشی کشور تعلیم دیده اند. چقدر راه داریم تا آن ها را تبدیل به معلمان نظام تازه کنیم؟

شاید این مثالی که می خواهم بگویم زیاد به بحث تعلیم و تربیت نخواند اما بی ربط هم نیست. کسی که مکانیکی بلد است، خود را با ماشین های تازه ای که هر روز وارد بازار می شوند به روز می کند. به همین دلیل مکانیک های قابل، مشکلی با تغییر سیستم اتومبیل ها ندارند. معلم های قابل و با انگیزه، که در آموزش و پرورش ما نیز حضور دارند، با این فرایند تغییر و تحول زیاد دچار مشکل نمی شوند. هر تغییر و نوآوری با مقاومت مواجه می شود. خیلی ها به وضع موجود عادت کرده و با آن راحت هستند و نگران همراهی با تغییر هستند. این نگرانی ناشی از ناتوانی و ابهام است. ترس از تغییر مانند ترس از تاریکی است. اگر اهداف این تغییرات رسانه ای شود، بسیاری از ترس ها در میان معلمان از میان می رود.

رسانه های محلی با تغییر نظام آموزشی همراه نیستند

بسیاری از ابعاد تغییر، بیشتر برای ما کارگزاران تغییر روشن است تا عموم مردم و اولیای مدارس؛ در حالی که باید بیشتر از این ها موضوع را برای مردم باز می کردیم. ایران فقط تهران نیست، ایران یعنی دیوان دره، مهران و سوسنگرد. آیا همه آن ها با اساس تغییرات آشنا شده اند؟ رسانه های محلی باید به همراهی واداشته شوند تا عموم مردم بدانند با چه چیزی طرف هستند. چه مساله ای مهم تر از تعلیم و تعلم دانش آموزان است؟ جای اطلاع رسانی در این زمینه در میان برنامه های رسانه ها واقعا خالی است.

دور زدن در نظام آموزشی ممنوع است

در آموزش و پرورش، اطمینان کیفیت خیلی مهم است. ما نمی توانیم یک کار را انجام بدهیم با این تصور که اگر غلط بود آن را تصحیح کنیم. در آموزش و پرورش، دور زدن ممنوع است زیرا سر و کارمان با کودکان است و کاری را نمی توان از نو انجام داد. فرایند در آموزش و پرورش طولانی است. مثل صنعت نیست که فرآیند و خط تولید کوتاه و قابل جبران باشد. اگر دانش آموزی در شش سال آموزش ابتدایی درست تربیت نشود نمی توان آن را مرجوع داد و دوباره از اول تربیت کرد. اطمینان از جامعیت کار، بیشترین چیزی است که تغییر نظام آموزش و پرورش به آن نیاز دارد. در آموزش و پرورش نمی توان جهش کرد. باید آرام آرام و حلزونی پیش برویم. حلزونی یعنی آرام و با تدبر و انعطاف‌پذیر؛ این در مقابل حرکت لاکپشتی است که دعوت به سکون و عدم تغییر می کند. سیستم باید منعطف و انتقادپذیر باشد تا بتواند ضعف های خود را به سرعت شناسایی کند.

آقای دکتر، چه میزان از معلمان ما در دایره این ترس و مقاومت ناشی از آن هستند؟

من آماری ندارم و بنابراین نمی توانم درصد ارایه دهم.

بگذارید روشن تر بگویم. آیا این به نظر شما حقیقت دارد که در دهه های گذشته، نیروهای برتر دانشگاهی و صاحبان خلاقیت به عنوان معلم جذب مدارس نشده اند؟ یعنی در واقع موافق این تصور عمومی هستید که معلمان از میان افرادی انتخاب شده اند که نتوانسته اند در رشته های برتر دانشگاهی نظیر رشته های فنی و مهندسی درس بخوانند؟

بله. قبول دارم. درست است.

خب برداشت کلی من از صحبت های شما این بود که معلم در این پروسه تغییر بنیادین نظام آموزش وپرورش نقش کلیدی دارد. سوال من این است که وقتی سیستم معلم های برتری تربیت نکرده چه انتظاری از آن ها دارد که خود را با این حجم از تحول به روز کنند؟

گفته شما به عنوان یک موضوع پایه ای درست و قابل طرح است. در بسیاری از کتاب ها و مقالاتی که نوشته ام نیز به آن اشاره کرده ام و بسیاری از همکاران با دیدگاه من آشنا هستند.

محور تحول آموزش و پرورش در تمام دنیا معلم است. آن ها روی معلم ها سرمایه گذاری کرده اند. اگر معلم هایی که وارد سیستم می شوند معلم های باهوش، با انگیزه و قوی باشند و توسط استادان برجسته تربیت شده باشند می توانند بار تغییر را بر دوش بگیرند.

استعدادهای برجسته شغل معلمی را برنگزیده اند

معلمی بیش از آن که شغل باشد یک عشق است و در سال های گذشته بسیاری از کسانی که وارد این شغل شده اند، کمتر با عشق وارد شده اند. بیشتر کسانی بوده اند که در رشته های تجارت محور، صنعت محور و پزشکی محور نتوانسته اند وارد دانشگاه شوند و در نهایت با انگیزه های کمتر این رشته را برگزیده اند. این برای آموزش و پرورش ما سم است. برای همین است که هرچه قدر روی این محصول کار کنیم، اگر معلم ها قوی نداشته باشیم فراورده ای نمی بینیم. این چیزی است که به نظرم در حال حاضر نظام آموزش و پرورش ما از آن رنج می برد.البته صحبت هایی در این باره شده است اما تا در میان مردم درونی نشود نمی توان انتظاری از آن داشت. باید آموزش وپرورش ساز و کاری داشته باشد که انگیزه را برای نیروهای باذوق، با استعداد و دارای هوش اجتماعی ایجاد کند که معلم شوند.

دانشگاه تربیت مدرس معلمان خوبی تربیت نکرده است

دانشگاه فرهنگیان این ماموریت را به عهده گرفته است. پیش از این نیز دانشگاه تربیت مدرس(خوارزمی) و تربیت معلم ها، در این زمینه کار می کردند. بیایید استثناها را کنار بگذاریم؛ حقیقت این است که خروجی این دانشگاه ها مناسب نبوده است. یعنی نیروهای کارآمدی برای آموزش و پرورش تربیت نکرده اند.

خب پس نتیجه چه می‌شود؟ آیا با این اوضاع می توان به آینده این تحول امیدوار بود؟

وضعیت موجود وضع مطلوب نیست اما معتقدم که وضع مخروبی هم نیست. در حال حاضر معلمان و مدیران خوبی هم داریم. باید از داشته‌های خودمان استفاده بهینه کنیم. باید بگردیم این داشته ها را کشف کنیم و از آن ها استفاده کنیم وگرنه از هیچ تغییری جواب نمی گیریم. این که بگوییم پول نداریم، امکانات نداریم، معلمان انگیزه ندارند کافی نیست. من شک ندارم که خیلی چیزها داریم که از آن غافلیم و قدر آن را نمی دانیم. ما نمی توانیم از سرمایه انسانی خوبی که داریم به خوبی استفاده کنیم زیرا از مدیریت کردن آن غافل شده‌ایم.

 شش زیر نظام وجود دارد که با هم نظام تحول بنیادین آموزش و پرورش را تشکیل می دهند. برنامه ریزی درسی و آموزشی که درباره آن مفصل حرف زدیم، تنها یکی از آن‌هاست. زیرنظام ارتقای منابع انسانی، زیر نظام فضا و تجهیزات آموزشی، زیر نظام پژوهش و ارزشیابی زیر نظام مالی از دیگر حلقه های زنجیر تغییر هستند که بدون هم معنایی ندارند.

همه این روزها تنها طرح 3-3-6 و تغییر محتوای کتاب های درسی را دنبال می‌کنند در حالی که از دیگر زیرنظام های مهم غافل مانده ایم. همه این‌ها کنار هم باید حرکت کنند. علی رغم تصور بسیاری، هر تغییری باعث تحول نمی شود. تنها تغییر بنیادین و اصولی است که می تواند تحول را در هر عرصه ای رقم بزند. برای چنین تحولی نیاز به همبستگی ملی داریم. همه دستگاه ها و سازمان ها باید متحد شوند. این همبستگی پیش از هرچیز در افکار باید اتفاق بیافتد و بعد در سخت افزارها. وقتی صحبت از تعلیم و تربیت می‌شود، همه دستگاه ها می گویند که آموزش و پرورش مقوله بسیار مهم و حیاتی است و معلمی شغل پیامبران است.

این همراهی از چند جمله فراتر نرفته و وفاق برای تحقق آن وجود ندارد. الان در حال کاشت هستیم. اگر داشت خوب نباشد، نمی توانیم به برداشت مطلوب برسیم. طوری نشود که از امکانات خود به خوبی استفاده نکنیم و چند سال بعد بگوییم ای وای، چه می خواستیم و چه شد. می گویند، برای تولد جوجه باید صبر کرد نباید تخم را شکست. باید فرآیند تحول طی شود تا به نتیجه برسد.

تحول آموزش و پرورش با بخشنامه ممکن نیست

باید قاعده حرم، یعنی والدین و دانش‌آموزان آنقدر آموزش ببینند که منتظر چیزهای تازه نباشند بلکه بهترین برنامه های آموزشی را از آموزش و پرورش مطالبه کنند. هنوز کلی راه داریم تا به این نقطه برسیم. تا وقتی هم که به این سطح نرسیم هرچه قدر از بالا دستور و بخشنامه صادر کنیم هیچ فایده ای نخواهد داشت. آن کسی که قرار است این بخشنامه ها را اجرا کند اگر انگیزه کافی نداشته باشد نمی تواند به نتیجه دلخواه برسد.

یکی از بزرگ‌ترین موانع نوآوری در کشور ما، عجله کردن است. می خواهند یک اتفاق را در مدت کوتاه رقم بزنند. هرمدیری می خواهد در زمان کوتاه مدیریت خود یک کاری را به سرانجام برساند. بدون این که از زیرساخت های مورد نیاز مطمئن باشد. استحکام و نوآوری باید در کنار هم وارد عمل شوند.

آقای دکتر اتفاقا یکی از بزرگ ترین ایراداتی که به طرح تحول نظام آموزش و پرورش گرفته می شود همین موضوع تعجیل در تغییر در بنیادها است. شما صحبت از حرکت حلزونی کردید. در حالی که تغییر ناگهانی در ساختار نظام آموزشی، دانش آموزان و والدینشان را شوک کرد. در حالی که تجربه تلخ شکست در نظام جدید آموزش متوسطه که چند سال قبل اجرایی شد را نیز در کام مردم هست.

سرعت فی النفسه بد نیست. این عجله است که پسندیده نیست. سرعت اگر در راستای یک پروژه زمانبندی شده نباشد ضربه می زند.اما چیزی که این جا از سرعت مهم تر است، لزوم گذشت زمان است. نمی توانیم تا طرح پخته نشد آن را وارد سیستم کنیم. بخشی از مشکلات نظام جدید آموزش متوسطه به خاطر عجله بود و بخشی از آن هم به این دلیل بود که تضمین کیفیت برای آن وجود نداشت.

دانش آموز ملخ نیست!

سند تحول نظام آموزش و پرورش از اواخر دولت خاتمی و وزارت آقای حاجی کلید خورد. در واقع پروسه هشت ساله برای تصویب آن در سال 90 طی شد. این زمان بدی نیست.

اما مقام معظم رهبری تاکید کرد که باید نقشه اجرایی آن دقیقا طراحی شود. این نکته مهمی است گمانم باید برای برداشتن گام های تحول هنوز احتیاط را رعایت کنیم تا به جایی نرسیم که زمان از دست رفته باشد و نتیجه خوبی حاصل نشده باشد. ساختمان نیست که اگر خراب شد، دوباره تخریب کنیم و از نو بسازیم. چه چیزی را تخریب کنیم و از نو بسازیم؟ بچه های ما ملخ نیستند که سم پاشی شان کنیم تا از بین بروند. باید سرعت مطمئنه را پیدا کنیم.

این بخش وظیفه کارگزاران تغییر است. در مقابل هم یک نوع از احساس مسوولیت شخصی باید در مردم وجود داشته باشد تا با این تغییر همراه شوند. در جامعه امروز، احساس مسوولیت ما متاسفانه کم شده است. مشکلات را یا گردن خدا می اندازیم یا دولت و یا قسمت و سرنوشت. این درست نیست. همه ما نسبت به این تحول مسوولیم و همه چیز بر گردن وزیر نیست. معلم باید مطالعه کند. خودش را با تحولات به روز کند.

خب روی هم رفته مشکل تغییر ناگهانی ساختارهاست. وگرنه، کسی با اصل تغییر مخالف نیست. همین حالا، اطلاع دارم که کتاب های پایه ششم امسال دو ماهه تدوین شد. به نظر شما این زمان کوتاه نیست؟

چیزی که شما می بینید، مرحله نهایی تدوین است. ممکن است شما از من یک مقاله بخواهید و من آن را یک ساعته بنویسم. ولی آن چه می نویسم محصول سال ها تفکر بنده است. مولفانی که این کتاب ها را نوشته اند، سال های سال کتاب درسی تالیف کرده اند. در این زمینه فکر شده است. در آن دو سه ماه نتیجه روی کاغذ آمد.

البته قبول دارم. اگر پروسه طولانی تر بود بهتر می شد. اما تجاربی وجود دارد که پس از هفتاد هشتاد سال تالیف در سازمان برنامه ریزی و تالیف کتب درسی اندوخته شده و از میان نمی رود. باید فرصت بدهیم که اشکالات در مسیر گارانتی رفع شود. بهترین کتاب ها را هم اگر بنویسیم تا وارد مدرسه نشود نمی توان با اطمینان از کامل بودن آن حرف زد. باید کتاب با ذایقه بچه ها هماهنگ شود.

آقای دکتر نظر شخصی شما درباره پایلوت شدن کتاب های تازه تالیف شده چیست؟ بهتر نبود یک همچین دوره ای طی می شد تا ذایقه کودکان سنجیده شود؟

در چرخه بهبود کیفیت، برنامه ریزی، اجرا، ارزشیابی، اقدام و بهبودی داریم. وقتی یک فکر و ایده تولید می شود باید پایلوت شود و وقتی کامل شد عمومی شود.

بله برخی معتقدند کتاب های درسی هم باید در سطح سه یا چهار استان پایلوت می شد. کسانی هم که مخالف طرح آزمایشی هستند نیز با این استدلال موافق هستند. یعنی قبول دارند که چرخه پایلوت و ارزشیابی باید طی می شد اما در مقابل نیز می گویند مهندسی اجرای این نظام به گونه ای است که اگر این طور عمل می کردیم در فرآیند دچار مشکل می شدیم. بنابراین ترجیح دادند به صورت سراسری اجرا کنند. چون به عنوان مثال، نمی توانستیم کلاس ششمی ها را یک سال نگه داریم تا دوره بعدی ها به آن ها برسند. جنس این تغییر به گونه ای است که نمی شود در محیط کوچک آزمایش شود. تغییرات در کتاب های درسی امسال از آن جنسی نبود که ضربه جدی به دانش آموز بزند و او را دچار بدفهمی کند. این کتاب ها اگر از کتاب های قبلی بهتر نباشد بدتر نیست. بنابراین تصمیم بر این شد که همه بچه های سال ششم امسال با آن ها آموزش ببینند.

اما از سوی دیگر ارزشیابی ها را به سرعت انجام می دهیم. بازخورد می گیریم تا بتوانیم برای سال آینده اصلاحات را انجام دهیم.

خب، به عنوان آخرین پرسش، دوست دارم بدانم با اجرایی شدن طرح تازه و تغییر در محتوای درسی چقدر از مسوولیت والدین کم شده است. زیرا در سال های اخیر شاهد بودیم بار تکلیف دانش آموزان بر دوش خانواده افتاده بود.

مطالعات جهانی پرلز نشان داده است که ایران جزو کشورهایی است که تربیت و آموزش بچه ها در آن برای والدین بسیار مهم است. پدرو مادرها دغدغه آموزش فرزندانشان را دارند.

خب شاید به نظام آموزشی اطمینان ندارند.

اطمینان نیست. مساله سر نگرانی ها است که از نوع ابهام است نه اطمینان نداشتن. اگر یک مقداری ابهام زدایی شود آموزش راحت تر صورت می گیرد.

پدر و مادر امروز، وارث استرس امتحان نهایی دیروز است

پدرها و مادرهای امروز، وارث نظام ارزشیابی نمره ای هستند. زمانی که امتحانات برای بچه ها تبدیل به غول شده بود. امتحانات نهایی استرس زا در پایان هر مقطع وجود داشت.

حوزه امتحان نهایی، مراقب و مدرسه تازه، سوال های کشور و ترس از امتحان، باعث شده آن ها هنوز اضطراب داشته باشند و آن را به کودکان خود منتقل کنند. امروز بچه ها انقدر استرس ندارند و به همین خاطر نگرانی پدرو مادر ها بیشتر روحی است.

از سوی دیگر چون تغییر گذشته خوب جواب نداده پدر و مادرها نگران هستند تغییر دوباره به کودکانشان ضربه بزند. اطلاع رسانی در این زمینه می تواند نگرانی پدر و مادر را کاهش دهد و فضا را آرام کند. ** معلم از کودک تکلیف کامل نخواهد

البته سیستم آموزشی که تکلیف را به والدین گره بزند سیستم موفقی نیست. نباید آموزش و پرورش کارها را به والدین ارجاع دهد. امروز والدین همین که بتوانند با بچه های خود وقت بگذرانند و مسایل اقتصادی آن ها را تامین کنند خیلی کار بزرگی انجام داده اند.

حالا که تربیت را خود به عهده گرفته اند، نباید وارد فرایند آموزش شوند. خیلی از برنامه های روتین خانواده مثل تفریح و صله رحم دستخوش همین مسوولیت های آموزشی است. در حالی که اگر آموزش در مدرسه به درستی و کمال انجام بگیرد خود بچه ها بدون کمک والدین می توانند تکالیفشان را انجام دهند.

نیازی نیست بچه تکلیفی را کامل انجام بدهد. معلم از دانش آموز تکلیف کامل می خواهد در صورتی که دانش آموز باید بارها کار را اشتباه انجام دهد تا راه درست آن را بیاموزد. دانش آموز در مسیر ارزیابی و پیشرفت است که موفق می شود و نه در مسیر قضاوت. آموزش به عهده مدرسه است و نباید معلم برنامه ریزی کند که نصف کتاب را خودش یاد بدهد و نیمی از آن را به دوش والدین کودک بیاندازد. (خبرگزاری دانا)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
سهم پزشکان سهمیه‌ای

ضرورت اصلاح سهمیه‌های کنکور در گفت‌وگوی «جام‌جم»‌با دبیر کمیسیون آموزش دیدبان شفافیت و عدالت

سهم پزشکان سهمیه‌ای

نیازمندی ها