دیدگاههای این مدیر کارکشته حوزه ورزش در این خصوص خواندنی است:
بیشتر افرادی که در حوزه ورزش فعالیت دارند، معتقدند افراد غیرورزشی نباید به بحث مدیریت ورزش ورود کنند؛ چراکه تخصصی در این زمینه ندارند، حال آنکه میبینیم خود ورزشیها در عرصههایی همچون انتخابات شوراها ورود میکنند. دیدگاه شما در این رابطه چیست، آیا موافق این روند هستید؟
به نظر من هریک از شهروندان میتوانند از امتیازهایی که دارند، بهرهبرداری کرده و برای اهداف مشروع خود گام بردارند. فرقی هم نمیکند که آن فرد در گذشته ورزشکار بوده، صنعتی بوده یا حقوقی بوده باشد و اگر مایل باشد میتواند در عرصه مسائل اجتماعی ورود کند. ببینید ورزش شناسنامه یک نفر نیست؛ بلکه هنری است که یک فرد دارد و همراه این هنر میتواند هنرهایی دیگر هم داشته باشد و در مسائل سیاسی یا اجتماعی شرکت کند. بنابراین نهتنها حضور افراد ورزشی بلکه سایر کسانی که تخصص و دانش و هنرهایی دیگر دارند، در عرصههای اجتماعی بد نیست؛ بلکه خوب هم تلقی میشود.
در این میان نقش تخصص چه میشود؟
باید دید تخصص را چگونه تعریف میکنیم؛ آیا کسانی که در شورای شهر هستند، برای آنها تعریف شده که دارای تخصص خاصی باشند؟ پاسخ این پرسش، منفی است. ما باید تابع قوانین و مقرراتی باشیم که در کشورمان وضع میشود و از بحثهای سلیقهای اجتناب کنیم. اگر قانون ضروری میدانست که اعضای شورای شهر دارای تخصص یا سابقه خاصی باشند، تصریح میکرد مثلا کسانی که میخواهند نامزد شوند در علوم اجتماعی یا معماری و شهرسازی تخصص داشته باشند. وقتی این مورد مسکوت است، بنابراین هر کسی این حق را دارد نامزد شود. در نتیجه این نوع نگاهها، سلیقهای است و ملاک، قانون و مفاد آن است.
برخی معتقدند حضور ورزشیها در دیگر عرصهها میتواند محاسن زیادی برای توسعه ورزش کشور داشته باشد، شما چه فکر میکنید؟
من هم چنین نظری دارم و اگر فردی با تخصص ورزشی برای مثال به مجلس راه یابد، میتواند موثر واقع شود؛ البته این تاثیرگذاری به شخصیت آن فرد هم بستگی دارد و نمیتوان به صرف داشتن تخصص، یک فرد را موثر دانست. ممکن است یک نفر ورزشی هم باشد، اما نتواند تاثیرگذاری لازم را داشته باشد. بنابراین تاثیرگذاری به توانایی و فعالیت او برمیگردد. در کل معتقدم کسی که ورزشی بوده و عضو شورای شهر است، با دید بهتری به مسائل ورزشی در شهر نگریسته و میتواند تاثیرگذار باشد.
برخی چهرههای ورزشی معتقدند چون ورزشکاران در طول دوران ورزشی خود با تودههای مردم در ارتباط بوده و بواقع از بطن جامعه برخاستهاند آنها هستند که نماینده واقعی مردم بوده و درد مردم را میدانند، این نگاه درستی است؟
نه، این را قبول ندارم. مگر بقیه افراد از کجا آمدهاند! آنها هم از دل همین جامعه برخاستهاند، به مدرسه رفته کار و تحصیل کرده و در همین جامعه بزرگ شدهاند. بنابراین این حرف را بیشتر توجیه میدانم تا یک استدلال منطقی.
در مقابل ممکن است مخالفان حضور چهرههای ورزشی در انتخابات یا رقیبان انتخاباتیشان، حضور ورزشیها در این عرصه را سوءاستفاده آنها از محبوبیتشان تلقی کنند. این حرف چطور درست است؟
این قبیل اظهارنظرها یک دیدگاه شخصی و سلیقهای است؛ چراکه خیلی از ورزشیها ممکن است نامزد شوند، اما رای نیاورند. به عبارتی، تضمینی وجود ندارد کسی که ورزشی است، رای بیاورد.
بعلاوه کسی که محبوبیتی دارد، معلوم است صلاحیتهایی داشته است که مردم او را دوست دارند، چون هر ورزشی که محبوبیت ندارد. بعلاوه اگر کسی محبوب است، این محبوبیت که نقطه ضعفش نیست و نقطه قوت او محسوب میشود و چه بهتر که رای بیاورد.
بنابراین نامزدی ورزشیها در انتخابات به هیچ وجه سوءاستفاده نیست و در آخر این را هم میخواهم بگویم فرض کنید یک هنرمند در سینما یا موسیقی فعالیت میکند و مردم دوستش دارند، آیا باید او را از حقوق حقه خود محروم کرد؟ برای ورزشیها هم همینطور است.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد