جام جم:تمرین قانونمحوری
«تمرین قانونمحوری»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن میخوانید؛«اعمال قانون» از سوی نهادهای ذیصلاح و «قانونپذیری» هم از سوی کسانی که قانون در مورد آنها اعمال شده است و هم مردم، علاوه بر این که از نشانههای بلوغ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است، از ثبات سیاسی کشور و اقتدار نظام نیز حکایت میکند.
بسیاری از مواقع شاهد بوده ایم که قانون تحت الشعاع ملاحظات و مصلحت اندیشی های خلاف مصلحت، بده و بستان ها یا رودربایستی معطل مانده و اعمال نشده است.
همچنین تجربه تلخ مقاومت در برابر قانون و تن ندادن به آن را در فتنه 88 همگی به خاطر داریم.
آنچه این روزها در فرآیند انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری مشاهده و تجربه کردیم، هرچند برای برخی تلخ و برای اکثریت جامعه غیرمنتظره بود اما در عین حال حلاوت قانونمندی و قانون پذیری را با خود داشت.
عدم احراز صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی و نامزد مورد حمایت رئیس جمهور در کنار نامزدهایی از جریان اصولگرا که بعضا از سوی تشکل ها و شخصیت های بانفوذی هم حمایت می شدند، چهره ای غیرجناحی، شجاع و نفوذناپذیر از شورای نگهبان را به تصویر کشید که با اعلام نامزدهایی با گرایش های مختلف سیاسی، این تصویر کامل شد.
البته به نظر می رسد شورای محترم نگهبان برای اتقان بیشتر تصمیماتش و همچنین یافتن راهکارهایی برای اقناع بیشتر افکار عمومی که نهایتا به تقویت بیش از پیش اعتماد عمومی به این نهاد راهبردی منجر شود باید از هم اکنون تلاش کند تا به موازات افزایش عمر انقلاب و بلوغ جامعه، ساز و کارهای این نهاد نیز مسیر کمال را طی کند.
در مجموع باید گفت: یکی از دستاوردهای مهم این انتخابات، تمرین اعمال قانون و قانون پذیری یا در یک کلمه «قانون محوری» است که ان شاءالله تا آخرین مرحله انتخابات ادامه پیدا خواهد کرد.
خراسان:قتل با لهجه غلیظ جنوب لندنی
«قتل با لهجه غلیظ جنوب لندنی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن میخوانید؛1-حدود 9 ماه پیش، هنگامی که "جان کانتلی" و "یرون اورلمانز"، عکاس انگلیسی و همکار هلندی اش برای تهیه گزارش از ناآرامی های سوریه از مرز جنوب شرقی ترکیه وارد سوریه شده بودند در دام تروریست های القاعده گرفتار آمدند. این دو نفر که بعدها با میانجی گری ترک ها توانستند از دست تروریست های سوری آزاد شوند خاطرات جالبی را از دوران اسارتشان برای رسانه ها نقل کردند. اورلمانز به رسانه های هلندی گفته بود که برخی از تروریست های حاضر در اردوگاه مزبور با لهجه مردم بیرمنگام سخن می گفتند. آن روزها روزنامه ساندی تلگراف نوشت دست کم شش نفر در اردوگاه حضور داشته اند که لهجه شان انگلیسی به نظر می رسید و یکی از آنها "لهجه غلیظ جنوب لندنی" داشته است.
2-حدود 4 ماه پیش ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه انگلیس در سخنانی در مرکز مطالعات نظامی شهر لندن با اذعان به نقش فزاینده القاعده در ناآرامی های سوریه تاکید کرد: هر چه جنگ در سوریه میان گروه های مخالف و نیروهای دولتی به درازا بینجامد خطر تشکیل نسل جدیدی از تندروهایی که به خوبی آموزش نظامی دیده اند، افزایش می یابد که این امر در آینده برای انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی خطری بزرگ خواهد بود. هیگ ادامه داد: انگلیس به دستاوردهایی که بهار عربی در مصر، تونس، یمن و لیبی به دست آورده ایمان دارد اما سوریه هم اکنون به مقصد شماره یک گروه های تندرو و افراطی تبدیل شده که از سراسر جهان به سوریه می روند. وزیر امور خارجه انگلیس در ادامه افزود: گروه هایی که هم اکنون به سوریه رفته اند ممکن است اکنون برای ما خطری نداشته باشند اما در صورتی که زنده بمانند برخی از آنها به کشورهای اروپایی باز خواهند گشت و بازگشت آنها با کوله باری از تجربه در زمینه سلاح و مواد منفجره و نیز افزایش تفکر افراطی آنها خواهد بود.
3-چهارشنبه هفته ای که گذشت محله «ولویچ» لندن شاهد سلاخی یک نظامی این کشور در روز روشن بود. دو مرد سیاهپوست بعد از زیر گرفتن یک نظامی انگلیسی که سابقه 2 بار حضور در افغانستان را داشت، با ساطور و قمه به سراغ او رفته و تلاش کردند تا سرش را از تنش جدا کنند. سپس با آرامش و با "لهجه غلیظ جنوب لندنی"از مردم خواستند تا از این صحنه تصویر برداری کنند. بعد هم بدون هیچ گونه ترسی شروع به سخنرانی برای مردم کردند تا نیروهای پلیس هم برسند. ماجرای روز چهارشنبه و شدت قساوت آن خیلی زود ذهن ها را متوجه اقدام وحشیانه یکی از تروریست ها در خوردن قلب یک سرباز سوری کرد.
4-وجود سرنخی مستقیم میان اقدامات و حشیانه تروریست ها در سوریه و سلاخی در جنوب شرق لندن بسیار بعید به نظر می رسد، با این حال این واقعیت نیز غیر قابل کتمان است که حمایت از تروریسم در سوریه به بازتولید آن در لندن کمک خواهد کرد. شاید از همین رو است که " دومینیک کاسیانی" تحلیل گر شبکه بی بی سی می نویسد"خبر کشته شدن فردی در جنوب شرق لندن با ضربات چاقو و ساطور در روز روشن، بسیاری را در بریتانیا در بهت و حیرت فرو برد، اما این حمله دقیقا همان خطری بود که مقامات امنیتی مدتها نگرانش بودند."
کیهان:غرب و جبهه انتخاباتی ایران
«غرب و جبهه انتخاباتی ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛انتخابات ریاستجمهوری در هر کشوری یک پدیده صرفا «داخلی» به حساب میآید. در این میان بسیار معدود کشورهایی هستند که تاثیر انتخابات آنان مرزهای ملی را درمینوردد و به این دلیل بسیار کم پیش میآید که روسایجمهور و یا دولتهای سایر کشورها قبل و حین برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در یک کشور به ابراز نظر و موضعگیری درباره کیفیت و نحوه برگزاری انتخابات و یا کاندیداهای ریاستجمهوری بپردازند. کمااینکه چنین ابراز نظری از سوی دیگران پذیرفته نمیشود. انتخابات ریاستجمهوری در ایران یکی از موارد «نادر» به حساب میآید و توجه ویژهای را در سطح بینالمللی به خود معطوف مینماید در این میان همراهان جمهوری اسلامی در سطح بینالمللی و منطقهای انتخابات ایران را یک علامت مثبت و نشانه تداوم افکار، اندیشهها و جایگاه موثر ایران نگاه میکنند و مخالفان جمهوری اسلامی درصدد برمیآیند تا با حاشیهسازی، انتخابات ایران را غیرواقعی، غیرملی و غیرموثر نشان بدهند.
انتخابات ریاستجمهوری ایران بطور قطع در سطح منطقهای از نظر فرم برگزاری و نسبت دقیق آن با تودههای مردم- و غیر حزبی بودن آن- و از نظر نظم انتخاباتی- برگزاری در وقت خود- و از نظر میزان مشارکت بیبدیل به حساب میآید. در اطراف مرزهای ما پاکستان و ترکیه دمکراسیهای دیرپاتری دارند. پاکستان از 1326 و ترکیه از 1303 انتخابات حزبی را برگزار مینمایند و از نظر سابقه انتخاباتی به ترتیب 32 و 55 سال از ایران جلوتر هستند ولی با این وجود در جمهوری اسلامی است که انتخابات موضوعیت پیدا کرده و دمکراتیک برگزار میشود. در ایران شخصیتهای مختلف مردمی بدون داشتن حزب و گروه هم میتوانند در انتخابات شرکت نموده و برنده انتخابات هم باشند ولی در این دو کشور امکان ندارد خارج از گروهها و ائتلافهای رسمی کسی به قدرت برسد. انتخابات در این دو کشور گاه و بیگاه با تأخیر و عدم توافق مواجه میگردد و در بسیاری از موارد دورههای نخستوزیری و ریاستجمهوری افراد تمدید میشود و البته به دلیل بروز رخدادهای بعدی و عدم وجود یک قدرت تعادلدهنده در بسیاری از موارد هم دوره نخستوزیری یا ریاستجمهوری یک فرد یا یک حزب کوتاه میشود کمااینکه در همین روزها گفته شد که زرداری جزو معدود روسایجمهوری در پاکستان بود که دوره خود را به 4 سال رساند.
انتخابات در ایران به نسبت کشورهای منطقه در یک چارچوب «بومی» برگزار میگردد به عبارت دیگر انتخابات ریاستجمهوری در ایران برخلاف موارد منطقهای دیگر- از جمله پاکستان و ترکیه- تنها در موضوعاتی به استانداردهای بیگانه تکیه میکند که با قواعد بومی تلاقی نداشته باشد. ایران برخلاف کشورهای دیگر در منطقه وجود حزب و گروه را مقدمه لازم برای برگزاری انتخابات ریاستجمهوری، مجلس و شوراها نمیداند و از این رو افراد و گروههای کوچکتر میتوانند در کنار کاندیداهای حزبی و جناحی در انتخابات مشارکت ورزیده و رقابت نمایند و در این رقابت از امکانات تبلیغی مساوی نظام سیاسی بهرهمند شده و به مناصب هم دست پیدا نمایند. در ایران، صلاحیت کاندیداها به لحاظ تطابق با دیدگاهها و منافع ملی از سوی یک نهاد برجسته تخصصی سنجیده میشود و در این میان سلامت، توانایی و حسن سابقه افراد مورد توجه قرار میگیرد. از این رو در نهایت کسانی انتخاب میشوند که از نظر «فضایل اجتماعی» و «مطلوبیتهای اجتماعی» دست کم از معدل فضایل مردم ایران برخوردار باشند این در حالی است که در کشورهای دیگر ملاک اجازه دستگاه رسمی برای حضور فرد در عرصه انتخابات، برخوردار بودن از پشتوانه حزبی و... است و در این میان در اکثر موارد کسانی انتخاب میشوند که نصاب اجتماعی لازم را ندارند. در عرصه تبلیغات ریاست جمهوری هم در ایران کاندیداها در یک فرایند همسان تبلیغاتی حضور مییابند و مردم ایران میتوانند آنان را بطور مستقیم تجربه نموده و از اهداف و برنامههای آنان آگاه شوند در حالیکه در کشورهای دیگر صاحبان رسانه و ثروت، احزاب و افراد را به قدرت میرسانند و در آنها از عدالت انتخاباتی خبری نیست.
دقیقاً از همین روست که انتخابات در کشورهای دیگر نشانه میزان مقبولیت یک حزب یا گروه است و در ایران از این نظر که احزاب و جریانهای سیاسی حرف اول را نمی زنند و حرف اول به «مردم» تعلق دارد، مقبولیت آرمانها و اصول انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی محک میخورد از این روست که کشورهای رقیب و یا مخالف ایران در منطقه روی انتخابات ایران حساسیت داشته و از این دریچه به ارزیابی پایایی روندها، اصول و آرمانهای ایران نگاه میکنند. این دسته از کشورها تمایل زیادی دارند تا ایران از روند مستقلانه خود جدا شده و اصول و آرمانهای انقلاب خود را کنار بگذارد. این دسته از کشورها از آنجا که تداوم پشتیبانی مردم از نظام را مهمترین عامل بقاء آرمانهای انقلابی در ایران میدانند، انتخابات را از دو منظر کمی و کیفی زیر نظر میگیرند و سعی دارند بر آن تأثیر بگذارند که البته در این راه از ابزار لازم برخوردار نیستند.
در سطح بینالمللی هم انتخابات ایران مورد توجه ویژه قرار میگیرد. آمریکاییها کتمان نمیکنند که دستگاههای اطلاعاتی و رسانهای خود را برای اثرگذاری بر انتخابات ایران فعال کردهاند. موضعگیری صریح معاون وزیر خارجه و سخنگوی کاخ سفید آمریکا علیه بررسی صلاحیت کاندیداها توسط شورای نگهبان منعکسکننده میزان حساسیت آمریکاییها روی روند و به خصوص جنبههای «بومی» انتخابات که تضمین کننده استقلال ایران است، میباشد. در همین روزها یکی از عناصر ایرانی وابسته به وزارت امور خارجه آمریکاـ کریم سجادپور- طی مقاله مفصلی در «رند» انتخابات 92 ایران را برای سیاستهای خارجی آمریکا در منطقه خطرناک توصیف کرد. او در سایت مؤسسه رند نوشت:«بررسیها میگویند که در نتیجه انتخابات ژوئن 2013، ایران سیاست خارجی سرسختانهتری در پیش میگیرد و این به معنای آن است که نقش ایران در مسائل منطقهای به خصوص در حد فاصل خلیجفارس تا دریای مدیترانه پر رنگتر میشود.» این موضوع نشان میدهد که آمریکا در عرصه اطلاعاتی و تبلیغاتی به دنبال جریانات تطبیق پذیرتر بوده و ورود شورای نگهبان به بررسی صلاحیت این افراد را مانع ورود کاندیداهای انطباقپذیر یعنی کسانی که منافع ملی را قربانی هماهنگی با سیاستهای آمریکا مینمایند، میداند.
دربار انگلیس نیز در همین روزها در سایت «چتمهاوس» از زاویهای دیگر انتخابات ریاست جمهوری را یک موقعیت ثباتساز برای ایران ارزیابی کرد. «علی انصاری» در مقاله خود نوشت به طور قطع ایران با این انتخابات ثبات و سرسختی بیشتری پیدا خواهد کرد. اگر رفتار غرب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 ایران را ملاک ارزیابی دقیق از نگاه و برنامه غرب درباره انتخابات ایران به حساب آوریم میتوانیم بگوییم تبدیل انتخابات به چالش فراگیر سیاسی و حتی حقوقی علیه ایران یک استراتژی جدی، برای غرب است و وجود نهادی بومی و مستقل به نام شورای نگهبان مهمترین مانع به ثمر نشستن این استراتژی است. دقیقا به همین دلیل از روزی که شورای نگهبان نتایج بررسی صلاحیتهای خود را اعلام کرد، محافل سیاسی غرب بخصوص محافل آمریکایی و انگلیسی به این جمعبندی رسیدند که «در نتیجه انتخابات ژوئن 2013، موضع خارجی ایران سرسختانهتر میشود و تحرک خارجی ایران رو به فزونی خواهد گذاشت.»
غرب انتخابات خرداد 92 ایران را از همین حالا یک باخت بزرگ و خطر برای خود ارزیابی میکند. این انتخابات بخصوص در زمانی برگزار میشود که موقعیت سیاسی دو همپیمان موثر منطقهای ایران- یعنی دولتهای عراق و سوریه- مستحکمتر شده و تا حد زیادی بر موج تروریزم بینالمللی و منطقهای فائق آمدهاند. پیروزی انتخاباتی ایران بخصوص که انتظار میرود در فضایی امن و با رای بالای مردم برگزار شود به طور قطع یک سنجه قوی در ارزیابی شکست برنامههای ضد ایرانی غرب هم به حساب میآید چرا که وقتی بعد از چندین سال تحریم فشرده و تهدید فزاینده، ملت ایران با رای بالا انتخابات ریاست جمهوری را به نتیجه رسانده و فردی را با رای قاطع در این جایگاه بنشانند، نشان میدهد که تحریمها به هیچ وجه تودههای مردم و نیز مسئولان و نخبگان جمهوری اسلامی را در ادامه راه خود دچار تردید نکرده است. این در حالی است که فشار غرب در نقطهای قرار داشته که فراتر بردن و حتی ادامه آن برای غرب امکانپذیر نمیباشد. از این رو اکثر تحلیلگران در غرب معتقدند «برگزاری باشکوه انتخابات در ایران، تحریمها و فشارها را در یک دوره زمانی چند ماهه به پایان میرساند.»
جمهوری اسلامی:سرخُم میسلامت
«سرخُم میسلامت»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم مسیح مهاجری است که در آن میخوانید؛اینجانب با ورود آیتالله هاشمی رفسنجانی به رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم مخالف بودم و مخالفت خود را با ذکر دلایل به ایشان گفتم. حتی روز آخر مهلت ثبت نام نیز به دیدار ایشان رفتم و نظر خودم را برای آخرین بار تکرار کردم. به این واقعیت هم شهادت میدهم که خود آقای هاشمی رفسنجانی هم در تمام مدت چند ماهی که موضوع ورود ایشان به رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری مطرح بود حتی در جلسات خصوصی هم همواره ابراز مخالفت میکردند و از اینکه فشارهای مردمی زیادی برای ثبت نام وجود داشت ناراحت بودند.
آنچه موجب تغییر تصمیم آقای هاشمی رفسنجانی شد، افزایش فشارهای اقشار مختلف مردم و علما و مراجع معظم تقلید بود که اینجانب شخصاً در جریان این مورد اخیر یعنی اصرار علما و مراجع معظم قرار داشتم. خدا انصاف بدهد به کسانی که با زبان و قلم خود این واقعیت را منکر میشوند و چنین وانمود میکنند که دشمنان ایران و نظام جمهوری اسلامی آقای هاشمی رفسنجانی را برای ورود به انتخابات ترغیب نمودند. اگر این افراد اعتقادی به مبدأ و معاد داشته باشند باید از این قبیل تبلیغات دروغ پرهیز کنند و از گذشته خود نیز توبه نمایند. بازی کردن با آبروی اشخاص آنهم با تکیه بر مطالب دروغ و با هدف خارج ساختن افراد از صحنهای که ورود به آن حق قانونی آنان است، گناه بزرگی است که هیچ توجیهی ندارد و مرتکبان را با غضب الهی در این دنیا و عقاب و عذاب در آخرت مواجه خواهد ساخت.
تصمیم شورای نگهبان درباره داوطلبان ریاست جمهوری، از نظر قانونی لازم الاتباع است و همانطور که آقای هاشمی رفسنجانی نیز اعلام کردهاند قرار نیست اعتراضی به آن صورت بگیرد. این نیز دلیل دیگری بر عظمت روحی کسی است که از پایه گذاران نظام جمهوری اسلامی است، برای تأسیس و اعتلای این نظام بیش از 50 سال مبارزه و مجاهدت و خدمت کرده و در این راه بارها تا مرز شهادت پیش رفته و از هزینه کردن جان و مال و اعتبار و آبروی خود دریغ نورزیده است.
نظر شورای نگهبان در عین حال که قانونی است، قابل نقد هم هست. سادهترین دلیل بر اینکه شورای نگهبان اشتباه هم میکند اینست که در خود این شورا در مورد صلاحیت افراد نظرهای متفاوتی وجود دارد و حتی در مواردی خروجیهای این شورا نشان دهنده همین واقعیت است. مثلاً در میان افراد احراز صلاحیت شده برای ریاست جمهوری در همین دوره، افرادی وجود دارند که از مصادیق رجال نظامی هستند ولی از رجال سیاسی یا مذهبی نیستند. افراد دیگری نیز وجود دارند که از مصادیق رجال سیاسی هستند ولی نمیتوان آنها را رجال مذهبی دانست. این واقعیتها برای مردم عادی هم کاملاً قابل درک است لکن آنچه ملاک عمل قانونی است، نظر شورای نگهبان است و نباید با آن در افتاد کما اینکه نباید آن را خالی از اشتباه دانست.
روشنترین موارد اشتباه این شورا، یکی تأیید صلاحیت کسی است که اکنون خود اعضای شورا و تمام حامیان گذشته وی از عملکرد او ناراضی هستند و او را تأیید نمیکنند و دیگری عدم احراز صلاحیت آیتالله هاشمی رفسنجانی است که در میان تأیید صلاحیت شدگان همین دوره هیچکدام امتیازات ایشان را ندارند. علاوه بر آنچه امام خمینی درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی گفتهاند که معتبرترین سند اعتبار و افتخار ایشان است، این فراز از مکتوب رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنه ای، حاوی شهادت بر برخورداری ایشان از بالاترین سطح معیارهای صلاحیت است، معیارهائی که نظیری برای آنها سراغ نداریم. فراز مورد نظر که مربوط به زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی است اینست:
"و خدا را شکر که اراده و رأی ملت عزیز، بار سنگین امانت و مسئولیت الهی را بردوش توانای مردی بزرگ از فرزندان اسلام و حوار?ین امام عظیم الشأن، عالمی مجاهد و فقیهی اسلام شناس و سیاستمداری هوشمند و مدیری دردآشنا و دلسوز قرار داد. شخصیتی که پرونده تلاشش در راه خدا و مجاهدتش برای حاکمیت دین و اعلای کلمه اسلام، حتی پیش از نخستین روزهای شروع نهضت آغاز شده و سرگذشت رنجها و سختیها و فعالیتهای کم نظیر را در خود گنجانیده است.
چهره موجهی که به برکت حرکت در صراط مستقیم انقلاب همواره امین امام و محبوب امت بوده. امروز رئیس جمهور ما از نظر من که سالیان متمادی است ایشان را میشناسم یک مجتهد قطعی است. اینهم از برکات خدا برماست. ما رئیس جمهوری داریم که از لحاظ درسهای حوزه ای، یک مجتهد و از لحاظ تفکرات اسلامی یک متفکر سطح بالا با سوابق فراوان است."
همه میدانند که مطرح کردن اموری از قبیل ناتوانی جسمی ناشی از بالا بودن سن، برای کسی با این برجستگیها بهانهای بیش نیست. کسی که در همین ایام، جلسات سنگین مجمع تشخیص مصلحت نظام، که رؤسای قوای سه گانه، وزرای چند کابینه و تعدادی از افراد صاحب نظر در آن حضور دارند، را با قدرت مدیریت بسیار بالا اداره میکند آیا بیانصافی نیست که متهم به ناتوانی جسمی برای احراز ریاست جمهوری شود؟! اینها همه نشان میدهند آقای هاشمی رفسنجانی واجد صلاحیتترین فرد برای رئیسجمهور شدن است.
اکنون که شورای نگهبان تصمیم خود را گرفته و اعلام کرده، مقصود از تأکید بر صلاحیتهای آقای هاشمی رفسنجانی این نیست که در این تصمیم تغییری ایجاد شود، به ویژه آنکه اینجانب از ابتدا با ورود ایشان به این عرصه مخالف بودم و طبیعی است که همچنان بر عقیده خود باقی بمانم. تردیدی ندارم که آقای هاشمی رفسنجانی نیز فقط برای انجام وظیفهای که اصرارهای مردم و بزرگان برعهده ایشان گذاشته بود به صحنه آمدند و به همین دلیل اکنون که بامانع مواجه شدهاند احساس میکنند به وظیفه خود عمل کرده و از این پس با آرامش روحی کامل به کارهای روزمره خود میپردازند و مثل همیشه برای اعتلای نظام جمهوری اسلامی تلاش میکنند و حتی لحظهای از کمک به پیشبرد هرچه بهتر کشور کوتاهی نخواهند کرد.
عدهای تلاش میکنند چنین وانمود نمایند که ورود آقای هاشمی رفسنجانی به صحنه انتخابات ریاست جمهوری با هدف مقابله با رهبری بوده است. این سخن را اگر از کسانی که شناختی از آقای هاشمی رفسنجانی ندارند باشد میتوان بر بیغرضی حمل کرد البته با این تأکید که آنها سخت در اشتباه هستند، اما اگر افرادی که آقای هاشمی رفسنجانی را به درستی میشناسند چنین سخنی را بگویند قطعاً اهداف شومی را دنبال میکنند و خود نیز میدانند که دروغ میگویند. زیرا هر کس آقای هاشمی را میشناسد میداند که ایشان خیرخواهترین فرد نسبت به رهبری است و هرگز حاضر نخواهد شد در برابر رهبری قرار بگیرد. در طول 8 سال گذشته، تلاشهای زیادی برای فاصله انداختن میان رهبری و آقای هاشمی صورت گرفت و بدخواهان با توسل به انواع توطئهها و تبلیغات و دسیسهها اقدامات زیادی برای وادار ساختن آقای هاشمی رفسنجانی به مقابله با رهبری به عمل آوردند ولی ایشان با درک دقیق موقعیت و شناخت توطئهها و با نگاه عمیقی که به ضرورت وحدت و همراهی با رهبری برای حفظ نظام و مصالح کشور دارند، رابطه خود با رهبری را حفظ کرده و دست اندرکاران این توطئه سنگین را ناکام نمودند. توفیق آقای هاشمی رفسنجانی در مقابله با این توطئهها، ریشه در اعتقاد ایشان به نظام جمهوری اسلامی، مصالح عالیه کشور و ولایت فقیه دارد و چیزی نیست که با حوادث و شرایط متغیر ایام دچار دگرگونی شود.
در این میان، سؤال مهمی که باید به آن پاسخ داده شود اینست که چرا آقای هاشمی رفسنجانی علیرغم اینهمه بیمهری و بیانصافی و جفا که میبیند و اینهمه تخریب و توطئه که علیه ایشان صورت میگیرد، باز هم صبور و استوار در مسیر خدمت به نظام جمهوری اسلامی گام بر میدارد و مخالفان و معاندان را در توطئهای که برای ایجاد فاصله میان ایشان و رهبری تدارک دیدهاند و میبینند ناکام مینماید؟
پاسخ اینست که آقای هاشمی رفسنجانی از همان آغاز ورود به مبارزه با رژیم طاغوت، خود را وقف اسلام و برپائی نظام اسلامی و حراست از آن کرده بود و همچنان بر این عهد خود باقی است و از هر اقدامی که به این نظام لطمه وارد سازد پرهیز میکند. او برای نظام جمهوری اسلامی همچون "مادر" است نه "دایه". به همین دلیل، حاضر است خود را فدا کند تا نظام بماند. این واقعیت، هم در آمدن او به صحنه مصداق دارد و هم در کنار رفتنش، کنار رفتنی همراه با زمزمه این بیت* خطاب به نظام جمهوری اسلامی که: بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت - سرخُم میسلامت شکند اگر سبوئی.
* فصیح الزمان شیرازی
رسالت:دکترین مقاومت
«دکترین مقاومت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجیحیدری است که در آن میخوانید؛
قضیه
• گربهای در میان آدمیان سلطهگر، بردهوار میزید. از تهمانده غذای آنان، بیدردسر، تناول میکند. ولی با شنیدن یک "پیشت" ، هر چه از خوردن ته مانده سفرههای چرب و شیرین، در زیر پوستش روییده، میلرزد و آب میشود.
• ولی...
• ولی...
• ولی شیر بیشه، برای به چنگ آوردن لقمهای، مجبور است دو صد زراع بدود و به زحمت و عرق جبین، لقمهای به چنگ آرد. در عوض، کسی را یارای آن نیست تا به یک "پیشت" (دهخدا: آوازی برای راندن گربه. مقابل پیش پیش که خواندن گربه است) ، زیر پوستش خالی کند.
• این قصه گربه خوابآلود و شیر غران، داستان عربستان و ایران است ... داستان کویت و ایران است ... داستان قطر و ایران است ... داستان مصر و ایران است ... داستان عراق و ایران است ... داستان افغانستان و ایران است ... داستان اردن و ایران است ... داستان پاکستان و ایران است. گربه و شیر ... گربه و شیر ... گربه و شیر ... گربه و شیر ...
• داستان وضعیت درخشان و طراز اول جمهوری اسلامی ایران، در میان ممالک غرب آسیا (تعبیر مرجح به خاورمیانه) ، داستان شیر و گربه است. همان فرمولی که امام سید روح الله موسوی خمینی (رحمه الله علیه) به ما یاد داد: فرمول "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی"...
• این فرمول، یکی از مضامین درخشان جمله هزارتوی "خودَت باش" سقراط است؛ "خودِت باش" "خودَت باش" "خودِت باش" "خودَت باش" .
• فرمول "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" ، تا به حال، کمک کرده است که ما برای خود باشیم؛ با دنیا قهر نباشیم، ولی برای خود باشیم؛ و بتوانیم ظرفیتهای خود را مستقل از محیط متشنج خویش ارتقاء بخشیم، و اکنون، به جایگاهی برسیم که سی سال پیش، تصورش برای ما و پدران شهیدمان دشوار بود. میشد تصور کرد که در محیط وحشت و ترور و قتل بیحساب و کتاب، ایران، جزیره آرامش باشد. تصورش دشوار بود که خودمان باشیم، و در عین حال، از وابستگان رنگارنگ سلطه در اطراف کشور خود، کامکارتر و بهرهمندتر باشیم. طوری که رسماً ایالات متحده از ما بخواهد که از خاک ما علیه طالبان استفاده کند و ما اجازه ندهیم و اکنون، نان این استقلال را در مصونیت نسبی از حملات تروریستی بخوریم؟ لااقل طالبان از آن بهانههای دهان پرکن "اخ الیهود" و "اخ الامریکی" و "اخ الشیطان" علیه ما نداشته باشد.
• اصرار دکتر سعید جلیلی بر "مقاومت" و "سیاست مقاومتی" و "اقتصاد مقاومتی" و "فرهنگ مقاومتی" و "دانش مقاومتی" به عنوان محور دکترین سیاسی خود، تفصیل دهه چهارمی همان فرمول "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" است.
• با دنیا قهر نباشیم، ولی برای خود باشیم.
• با دنیا قهر نباشیم، ولی برای خود باشیم.
• برای خود باشیم.
برهان
• هویت "ما" تا وقتی که "مستقل" و "آزاد" است، "ما" ست، و الا، گوسفند و گله و گربهای بیش نیست.
• برای حفظ "استقلال" و "آزادی" در این دنیای مشحون از "سلطه" و زورگویی، درک ماهیت "سلطه" ، معنای "ما" و هویت "ما" را معلوم میکند.
• اگر "ما" به عنوان انسان و فاعل اخلاقی، عاملیتی باشد که بیش از هر خصلتی، موصوف به این وصف است که "آینده" خود را رقم میزند،آن گاه هویت "ما" تابع، "استقلال" و "آزادی" ماست.
• "ما" یعنی خودَت باش. در مقابل "سلطه" بپا خیز. خودِت باش. در مقابل "سلطه" بایست.
• و تحلیل درخشان میشل فوکو از ماهیت "سلطه" و "ما" و "مقاومت" (résistance) ، نشان میدهد که هویت "ما" مرهون و منوط به "مقاومت" ما در مقابل "سلطه" است. "سلطه"، به روابط نامتقارن "زور" / "فشار" اشاره دارد که در آن، اشخاص تابع، به دلیل محدود شدن حاشیه استقلال و آزادیشان (توسط تأثیر زور مسلط)، فضای اندکی برای مانور دارند، اما "قدرت"، به روابطی اشاره دارد که منعطف و چند جانبه و متحرک است. نمیتوان رابطه بنده و ارباب را رابطه "قدرت" دانست، بلکه رابطه بنده و ارباب، نوعی رابطه اجبار است که بیشتر با مفهوم "سلطه" سنخیت دارد. باید از "سلطه" حذر کرد و به "قدرت" اندیشید.
• "قدرت" ، صرفاً در جریان مبارزهها، واکنشها، و در واقع، "مقاومت"هایی جریان مییابد که انسانها جهت به هم ریختن مناسبات "سلطه" صورت میدهند؛ همان انسانهایی که منطق سلطهگر را انکار میکنند، و مدام، به خود نهیب میزنند که "خودت باش"... "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی"..."خودت باش"... "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی"...
• پس، بین "قدرت" و "انکار سلطه" و "استقلال" و "آزادی" و "مقاومت" رابطه نزدیکی وجود دارد. روابط "قدرت" ، به مثابه بازیهای استراتژیک میان افراد و "آزادی" و "مقاومت"، در برابر "سلطه" است. در این "مقاومت"، هدف، مورد سئوال قرار دادن رابطه "سلطه" و قواعد حقیقت سلطهگر، و به تعبیری، اشکال "سلطه" و تکنیکهای آن است. پس، مقاومت، مستلزم بازاندیشی و انکار حقیقتی است که روشنفکری سالهای سال به ما حقنه کرده است.
• کلیدواژه "مقاومت" ، میخواهد راه دیگری پیشنهاد کند که ما را زودتر به اقتصاد و سیاست و اجتماع جدید برساند؛ راهی که تجربیتر، دارای ارتباط نزدیکتر با وضعیت جاری ما و متضمن رابطه بیشتری میان نظریه و عمل است. این راه، عبارت است از اینکه اشکال مقاومت در مقابل انواع مختلف سلطه را به عنوان نقطه عزیمت خود اتخاذ کنیم.
• این، راهی است که امام خمینی (ره) پیش روی ما گشود، آیت الله سید علی حسینی خامنهای، برای حفظ آن در عصر سازندگی و عصر اصلاحات، واقعاً به زحمت و مرارت افتاد، و محمود احمدینژاد، هر چه نقطه قوت داشت، از اینجا داشت، و اکنون، دکتر سعید جلیلی، همان ائتلاف "مردم+1" ، با محور قرار دادن مفهوم "مقاومت" و "سیاست مقاومتی" و "اقتصاد مقاومتی" و "فرهنگ مقاومتی" و "دانش مقاومتی"، ادعا دارد که میخواهد همان نقاط قوت را در خود بپرورد.
سیاست روز:شاید هنوز خودت را خوب نشناختیم
«شاید هنوز خودت را خوب نشناختیم»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛همه انسانها اشکالاتی دارند. ایراداتی در کارکرد و عملکرد خود. در کنار این اشکالات و ایرادات، کارکردها و رفتارهای مثبتی هم وجود دارد.
اکنون که وضعیت انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم، روشن شد و ۸ نفر احراز صلاحیت شدند، رقابتها بین این۸ نفر پررنگتر میشود.
اما در میان افرادی که برای ریاست جمهوری ثبت نام کردند و به مرحله بعد راه پیدا نکردند، نام چهرهای شاخص به چشم میخورد که جا دارد از منظری دیگر کمی به آن پرداخته شود. آیتالله هاشمی رفسنجانی، شخصیتی نام آشنا که تاریخ انقلاب با نام او گره خورده است. در تاریخ انقلاب از همه موارد عملکرد افراد و شخصیتهایی که در طول انقلاب مسئولیتی داشته نوشته خواهد شد. هم مثبت و هم منفی.
نقش ایشان را نمیتوان در شکلگیری و استقرار نظام اسلامی نادیده گرفت. از سر اکراه و ناچاری هم نیست، بلکه واقعیتی است که حقیقت دارد. او همواره در بزنگاههای گوناگون تاریخ انقلاب نقش خود را ایفا کرده و تاثیرگذاری خود را داشته است. به خانواده و فرزندان ایشان هم کاری نداریم که تنها شخصیت و منش و رفتار وی برای همگان باید موردنظر باشد. چون اگر چنین بود که پروردگار عالم باید نبوت را از حضرت نوح میستاند به خاطر فرزندش. بگذریم. آقای هاشمی رفسنجانی در فضای کنونی کشور خود را وارد عرصهای کرد که میدانست در این عرصه خطرها بسیار است.
به گفته حافظ،« در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی»
این شد که آقای هاشمی آمد و پیش از آمدنش و پس از آن هم، بنابر دلایلی، «که اگر عمری باقی باشد در آینده به آن خواهیم پرداخت.» مورد تخریبهای شدیدی قرار گرفت و اخبار و گزارشها و اظهارنظرات تندی علیه وی چه با ادله و چه بیادله، مطرح شد.
خیلیها اعتقاد داشتند و بلکه هنوز هم دارند، ورود ایشان به عرصه انتخابات، باعث عقبگرد خواهد شد و استحاله سیاسی و حتی اقتصادی و فرهنگی به همراه خواهد داشت. حتی ورود او را آغاز فتنه ۹۲ میدانستند. شاید هنوز خیلی از ما او را به خوبی نشناختهایم و همین عدم شناخت کافی از اوست که باعث میشود در بسیاری مواقع و موارد جبههگیری تندی علیه او انجام دهیم.
منش و روش روزنامه سیاست روز همواره دوری جستن از تخریب افراد به ویژه شخصیتها و مسئولین نظام بوده و انشاءالله خواهد بود و همواره روزنامه به همین خاطر به خود افتخار میکند که سعی داشته است، نوشتهای و گزارشی هم اگر در نقد مینویسد نقدی منصفانه و صادقانه باشد نه تخریب و تهمت و افترا و ناسزا ، امیدواریم که چنین بوده است.
در هر صورت ورود و خروج آقای هاشمی رفسنجانی بسیاری از معادلات را به هم ریخت. همین به هم ریختن معادلات و واکنشها نشان تأثیرگذاری شخصیت آقای هاشمی رفسنجانی در سن ۸۰ سالگی است.
همه آنهایی که تصور میکردند حال که او آمده است و اکنون که صلاحیتش به خاطر کهولت سن، احراز نشده است، در چارچوب قانون عمل نخواهد کرد و اقدام به اعتراض خواهد نمود و سپس هوادارانش هم در پی او خواهند آمد اما تاکنون که اینگونه نشده است و منش و روش آقای ایشان چیز دیگری را به اثبات رساند. قانونمندی و قانونمداری. درسی که میتواند برای دیگران سرمشق خوبی باشد.
ورود و خروج آقای هاشمی دو درس مهم داشت، نخست قانونمداری او بود که هم در داخل و هم در خارج انتظار داشتند که نپذیرد و چالشی درست کند که اینگونه نشد و همین انتظار هم میرفت. دوم؛ آمدن او باعث شد تا نفر مقابل او دیگر نتواند آنگونه که میخواهد، میدان بگیرد.
دفع خطری که انقلاب اسلامی را تهدید میکرد، درس دوم بود که آمدن او به عرصه انتخابات باعث شد تا جریانی که میکوشید در قدرت بماند، مانند مهره بازی شطرنج، از بازی بیرون برود. نظام اسلامی پیروز این نبرد در صفحه شطرنج سیاه و سفید بود. مردم و آنهایی که طرفدار و مخالف آقای هاشمی بودند اکنون باید در این اندیشه باشند که خلق حماسه سیاسی تنها خواستهای است که مقام معظم رهبری و در کنار ایشان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و همه دلسوزان ایران اسلامی دارند.
و در پایان باز هم اگر در روزنامه سیاست روز تخریب و تهمتی نسبت به شخص ایشان شده است، از این بابت حلالیت میطلبیم.
آیتالله هاشمی رفسنجانی، تن به رای شورای محترم نگهبان داد. شورایی که فصلالخطاب در احراز صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری و یادگاری گرانبها از بنیانگذار جمهوری اسلامی است. هم به شجاعت شورای نگهبان باید دست مریزاد گفت و هم به منش آقای هاشمی رفسنجانی.
تهران امروز:برکات مدیریت جهادی
«برکات مدیریت جهادی»عنوان سرمقاله روزنامه تهرانم امروز به قلم سید مازیار حسینی است که در آن میخوانید؛کاهش فاصله شمال و جنوب شهر تهران یکی از مهمترین ایدههایی است که در طول 8 سال اخیر سرلوحه اجرای تمامی پروژههای شهری قرار گرفت. به گونهای که در یک بررسی اجمالی میتوان اجرای حجم بسیاری از پروژههای عمرانی و بزرگراهی در جنوب شهر را نمونهای عینی در تحقق این ایده تلقی کرد . در این میان بزرگراه امام علی(ع) نماد بارز کاهش فاصله شمال و جنوب شهر تهران محسوب میشود. به جرأت میتوان گفت که پروژه بزرگراه امام علی (ع) پروژهای موفق در کار تیمی و از ماندگارترین پروژههای تاریخ کشور است که رضایت شهروندان به ویژه در شرق و جنوب تهران را به همراه دارد.
به اذعان بسیاری از کارشناسان و مدیران قبلی شهر تهران اجرای کامل بزرگراه امام علی(ع) با وسعت و حجم کاریای که برای آن در نظر گرفته بودند و همچنین وجود بیشترین معارضان ملکی و تاسیساتی از جمله طرحهایی بود که امتداد آن تا جنوب پایتخت غیر ممکن مینمود، اما در فرهنگ جهادی که در طول سالهای اخیر مورد تاکید شهردار تهران بود، واژه «غیر ممکن» معنایی نداشت حتی اگر از عملیاتی کردن بخشی از این طرح بزرگ شهری نزدیک به 40 دهه گذشته باشد. مهم برای مدیریت شهری خدماترسانی به شهروندان، ارتقای زندگی شهری و توسعه زیرساختهای شهری در جهت کاهش فاصله بین شمال و جنوب شهر بود.
براساس همین روحیه جهادی بود که برای تکمیل بزرگراه امام علی(ع) که به عنوان بزرگترین پروژه شهری در یک قرن اخیر در کشورمحسوب میشود، با تمام توان وارد عمل شدیم و به یاری خداوند در کمتراز دو سال مهندسان جوان ایرانی توانستند بزرگراه امام علی(ع) را طبق وعدههای شهردار تهران در روز میلاد باسعادت این امام بزرگوار و سالروز آزادی خرمشهر، این پروژه را به شهروندان تحویل دهند. بزرگراه امام علی(ع) این امکان را به شهروندان میدهد تا از بلوار ارتش تا حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی و حرم مطهر حضرت امام خمینی(ره) را بدون تقاطع همسطح و چراغ قرمز طی کنند. به جرأت میتوان این بزرگراه شمالی- جنوبی پایتخت را یک «ابر پروژه» نامید.
هر چند 9کیلومتر از این بزرگراه در بخش حدفاصل بلوار ارتش تا مسیل باختر پیش از این ساخته شده بود اما ساخت 26کیلومتر باقی مانده مسیر بزرگراه امام علی(ع) در سال 1390 در دستور کار شهرداری تهران قرار گرفت و طی مدت 22ماه به لطف خدا و با یک کار بیوقفه جهادی به سرانجام رسید. در این مدت علاوه بر ساخت مسیر اصلی ادامه بزرگراه، 57دستگاه پل در قالب 25 تقاطع غیرهمسطح احداث شده و این در حالی است که هر یک از این تقاطعها ابعاد و پیچیدگیهای یک پروژه عمرانی مستقل را دارد.
سرعت پیشرفت فیزیکی این پروژه نیز یک رکورد در تاریخ پروژههای عمرانی همسطح با آن به حساب میآید؛ به عنوان مثال به طور متوسط در هر 25روز یک دستگاه پل ساخته شده و عملیات عمرانی ساخت پلها نیز با کمترین مزاحمت برای تردد شهروندان و اختلال در ترافیک عبوری به سرانجام رسیده است.
اما مهمترین تفاوت این بزرگراه با سایر پروژههای بزرگراهی آن است که پوسته طرح نه از یک مسیر خیابانی موجود بلکه در عمده مقاطع از دل بافت متراکم مسکونی عبور میکرد و همین مسئله موجب شده بود در طول 20سال گذشته، هیچ یک از شهرداران پایتخت تکمیل این بزرگراه را در دستورکار خود قرار ندهند. حتی به زعم برخی همکاران این طرح تنها بر روی کاغذ قابلیت انجام داشت اما همین مسئله ساکنان مناطق مجاور را دچار بلاتکلیفی فراوانی کرده بود، به طوری که بعضا نه مجوز ساخت و ساز داشتند و نه میتوانستند ملک خود را به علت قرارگیری در طرح بفروشند.
عبور بزرگراه از دل بافت متراکم اگر چه هزینه زیادی برای شهرداری تهران به دنبال داشت اما از آنجا که بخش عمده واحدهای تملک شده فرسوده بوده اند، عملا این امر موجب تملیک ساختمانهای ناپایدار در برابر زلزله و هم چنین تحریک بافتهای مجاور به ساخت و ساز جدید و نوسازی محلات شده است.در واقع میتوان گفت که عبور مهم ترین و طولانی ترین بزرگراه شمالی-جنوبی تهران از دل مناطق کم برخوردار و فرسوده، زمینه ساز توسعه و افزایش کیفیت مستحدثات این مناطق شده است.
از نظر ترافیکی نیز باید به این نکته اشاره کرد که این بزرگراه در دو تراز منفی یک به عنوان مسیر تندرو و در چهار لاین ترافیکی در هر طرف و تراز صفر به عنوان مسیر کندرو و ارتباط با بافت مجاور و البته در سه خط عبوری در هر طرف طراحی و به اجرا درآمده است. بهره برداری از این بزرگراه باعث گشایش بزرگ ترافیکی در مناطق شمالی، شرقی و جنوبی تهران خواهد شد و اثرات آن به ویژه در بحث کاهش آلودگی هوا و کاهش ترافیک میتواند بسیار قابل توجه و اثرگذار در طول سالهای متمادی پیش رو باشد.
وطن امروز:رقیب در صحنه است
«رقیب در صحنه است»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛«هاشمی که صلاحیتش احراز نشد، این یکی، دو نفر باقیمانده هم کانه کبریت بیخطر، آنقدرها اصلاحطلب مالی نیستند که خطری برای برد اصولگرایان داشته باشند، لذا زندهباد رقابت، گور بابای وحدت!»
بعد از اعلام نظر شورای نگهبان، یقین دارم خام اندیشانهترین تحلیل ممکن، همین تحلیل بالاست. البته به این صراحت، کسی چنین تحلیلی ارائه نداده، لیکن رفتار بعضیها، برخاسته از همین تحلیل غلط است. حتما که نباید بگویند!
وحدت، فریضهتر از آن است که با عدماحراز صلاحیت این یا آن نامزد انتخابات، موضوعیت خود را از دست بدهد. روزنامه «وطنامروز» اگرچه از همان بدو تاسیس، همواره دغدغهمند وحدت دوستان اصولگرا بوده لیکن مشخصا از آخرین انتخابات مجلس شورای اسلامی به این طرف، نقاد هر آن عملی بوده که منجر به تفرقه میان جبهه خودی شده است.
طرفه حکایت اینجاست؛ آن روز که ما از لزوم وحدت میان نامزدهای اصولگرا مینوشتیم، آقای رفسنجانی هنوز رهسپار میدان فاطمی نشده بود! رفسنجانی اما آمد. آمد و ما نوشتیم: دوستان! وحدت از قبل واجبتر شده. صحنه را رصد کردیم و متوجه شدیم آقایان قالیباف و جلیلی نسبت به دیگر نامزدهای اصولگرا، رای و عُرضه بیشتر دارند. این 2 را کنار هم آوردیم و در یک سمت و سو. نه رقیب که رفیقشان خواندیم و صرفنظر از همه نقاط افتراق که خود نیز بدان آگاه بودیم، متذکر شدیم برای مقابله با آقای رفسنجانی، باقر و سعید مثل 2 بال میمانند.
فیالحال اما جناب هاشمی بر اساس مرّ قانون، صلاحیتشان احراز نشده، لیکن در نوشتههای ما بازهم روی پاشنه وحدت میچرخد! ما باز هم کمافیالسابق از طرفداران هر 2 نامزد و سایر نامزدهای اصولگرا میخواهیم محسنات نامزد خود را بگویند و اقدام به تخریب یار همسو نکنند. ما هنوز خیلی زود میدانیم که «دو قطبی درون جبهه خودی» درست شود! چرا؟ واضح است؛ این هر 2 را ذیل خانواده بزرگ اصولگرایی تعریف میکنیم برای مقابله با قطب اصلاحطلبان. این درست که نه رفسنجانی هست و نه خاتمی، اما مگر آقایان روحانی و عارف، نماینده جریانی جز جریان 2 خردادند؟! آیا رواست که با وجود کاندیداهای جریان اصلاحات، ما با دست خود یعنی با دست تفرقه و خوشخیالی و بیبصیرتی از همین ابتدای تبلیغات، چند شقه کنیم کلیت رای اصولگرایی را؟!
بله خب! اگر جلوتر رفتیم و آرایش نامزدها، به دو قطبیهای درون خانوادگی رسید، آن روز و فقط تا روز انتخابات، چارهای جز رقابت نخواهیم داشت، فعلا اما زود است که قالیبافیها، جلیلی را تخریب کنند و جلیلیها، قالیباف را. کمی باید صبر کرد. قطعا اگر نتیجه انتخابات را، به یکی دیگر از اعضای شاکله اصولگرا ببازیم، راحتتر قابل هضم است تا به 2 خردادیها. سیاست و سیاستورزی محاسبه همین احتمالات است دیگر! صفر و صدی که نیست!
علیایحال، ما از همه نامزدهای اصولگرا میخواهیم و توقع داریم؛ مادام که دوقطبیهای درون خانوادگی ایجاد نشده، «هم افزا» با هم عمل کنند و به هواداران خود گوشزد کنند خطر تفرقه در آرای اصولگرایی را. به خودهایمان، انتخابات را واگذار کنیم، باخت نیست اما همه باهم، به دیگران، انتخابات را ببازیم، خسران بزرگی خواهد بود.
جبهه برای من، همان جبهه شهداست. الان که دارم این سطور را مینویسم، دقایقی از چندمین سالگرد آزادی خرمشهر گذشته. چند روز پیش هم سالگرد شهادت محمد بروجردی بود. همو که روزی به «حاج احمد» گفته بود: «خدا خودش موهای مرا حنایی به رنگ سرخ شهادت گذاشته!» گرامی باد یاد «مسیح کردستان». گرامی باد یاد «جهان آرا». گرامی باد یاد «شهدای الیبیتالمقدس». خواننده عزیز! اگر فردا روزی در «سهراه جمهوری» و در اوج امن و امان، داشتی سر و کول دیگری میزدی که ثابت کنی نامزد تو از نامزد او بهتر است، آنی به این همه جنگ و جدال در عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان و حتی ترکیه و... بیاندیش... و همانجا، سجده کن خدا را... روی خاکی که برای آزادی هر وجبش، چند قطره خون به زمین ریخته شده... تا تو اینقدر راحت بتوانی حتی یکی در مایههای مرا «تفتیش رای» کنی!!... که به چه حقی داری خارج از رای ما، رای میدهی!!
آفرینش:رشد عرفان ها، ادیان و مکاتب غیر اسلامی در ایران
«رشد عرفان ها، ادیان و مکاتب غیر اسلامی در ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛تا چند سال کمتر کسی در کشور از خطر رشد عرفان ها و جریانهای غیر اسلامی سخن میگفت و یا آن را جدی میگرفت اما با افزایش رشد جریان ها و ادیان و همچنین گرایش های دینی ؛ عرفانی وشبه عرفانی غربی و شرقی در کشور در سالهای اخیر مقامات سیاسی و مذهبی بسیاری در کشورمان از خطر آن سخن گفته اند.
خطری که هر چند هنوز مورد توجه کاملی قرار نگرفته است اما افزایش واکنش ها در این زمینه نشان از جدی تر شدن این خطر در آینده دارد. در این بین اگر به اخبار رسانه ها درچند سال اخیر نگاهی داشته باشیم هر از چندگاه خبر می رسد که تعدادی از هموطنان به آئین های نو درآمده اند، فرقههای دگراندیش غیر اسلامی و انحرافی به تبلیغ در جامعه دانش آموزی مبادرت کرده اند و... در این راستا اگر نگاهی واقع بینانه به رشد جریان ها، ادیان وعرفان ها و اندیشه ای غیر اسلامی در کشور داشته باشیم در می یابیم که امروزه فقط در حوزه تبلیغ ادیان و عرفان های غیر اسلامی در کشور جدا از نقش تلویزیونهای ماهوارهای ساختارها و نهادهای جمعی حول محور این ادیان ها و عرفان ها در برخی از شهرها چون تهران، کرج و... دایر شده است جدا از این نیز مبلغان با بهره گیری از سایت ها و وبلاگ ها نقش بسزایی در تبلیغ در کشور داشته اند به طوری که برخی از آمارها حکایت از آن دارد که روند جذب در فاصله سنی 20 الی 25 سال با رشد بالایی مواجه است .
در این بین نیز هر چند در مورد سایر عرفان ها و اندیشه هاو مکاتب غیر اسلامی آمار مشخصی از رشد آنان در کشور وجود ندارد اما شواهد و نشانه های بسیاری در مورد افزایش توجه و تبلبغ درمورد انان دیده شده و میشود. امری که هنوز با نگاه های متفاوتی روبروست . در این بین از یک سو هنوز بسیاری معتقدند که این جریان ها نمی تواند در گروههای اجتماعی که دارای بیشترین اهمیت و اولویت در برنامههای جذب( همچون دانشجویان، نسل جوان و..) هستند تاثیر گذار باشند.
اما از سوی دیگر داستان، هستند کارشناسان و پژوهشگرانی که با ارائه شواهد خطر رشد فزاینده این جریان ها و اندیشه های غیر اسلامی را خطری بالقوه دانسته و لزوم برخورد با رشد این گروه ها را گوشزد میکنند .
آنچه مشخص است به هر دلیلی اگر بپذیریم که جریان ها ، اندیشه هاو همچنین ادیان غیر اسلامی روندی رو به رشد را در کشور طی می نمایند امری که بیش از هر زمانی مبرهن و آشکار می نماید بررسی علل ودلایل رشد این عرفان ها و جریان های غیر اسلامی در کشور است در این بین باید گفت مشخص است که رشد این جریان ها گذشته از علل داخلی و خارجی ابعادی چند گانه داشته و تک بعدی نیست یعنی اگر قرار است چاره ای برای مقابله علمی و دقیق با این جریان ها اندیشیده شود جدا از آسیب شناسی وضعیت موجود باید در اندیشهی انجام اقداماتی نرم افزاری بود اقداماتی که می تواند جدا از شناسایی علل و گرایش روز افزون به این گرو ه ها و اندیشه ها در فکر چاره ای اساسی و چند بعدی برای حل مشکل باشد نه اقداماتی مقطعی و کوتاه.
مردم سالاری:نکاتی در مورد عدم احرازها
«نکاتی در مورد عدم احرازها»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛ اینکه تمکین در مقابل اجرای مفاد قانون اساسی و حفظ کیان و منزلت قانونی شورای محترم نگهبان از اوجب واجبات است، هیچ بحثی و امایی نیست و بدیهی است آنان که نظام را قبول دارند، ضرورت وجود این نهاد قانونی را نیز بیحرف و حدیث میپذیرند. ولی هم قانون اساسی و هم عمل شورای نگهبان باید از مجاری قانونی، افکار عمومی را اقناع کند و اگر چنین نباشد، این نظام است که باید هزینه سنگین اعتباری بپردازد؛
اما پرسش نگارنده این است که پاسخ ما به فرزندان و آیندگان چیست؟
نخست اگر بپرسند که علیرغم اهمیت احزاب در حکومتهای مردمی و تصریح قانون اساسی در مورد آن، طرز تلقی ما چیست و جایگاه برگزیده و نامزد حزبی معتقد به نظام که ماهها، شبها و روزها در مجامع مردمی و دانشگاهی درباره اصول متقن قانون اساسی، استدلالی سخن گفته و فرهیختگان و دانش آموختگان و دانشجویان را به نظام و انتخابات، تشویق و ترغیب کرده و در راستای اهداف جمهوری اسلامی داد سخن داده و پنجاه اولویت برنامهای خود را هم تقدیم داشته در احراز صلاحیتها کجاست، چه جوابی داریم؟
دوم: اگر بپرسند کههاشمی مورد وثوق امام بود آنچنان که فرماندهی جنگ را به وی سپردند و بعد از شهید مطهری از همه بزرگان به امام نزدیکتر بود و اگر بپرسند مگر امام نگفت: «هاشمی زنده است، چون نهضت زنده است« و اگر بپرسند که مگرهاشمی از ایشان حکم نخستوزیری مرحوم بازرگان را در برابر چشم میلیونها بیننده در سراسر ایران و جهان، قرائت نکرد؟ و اگر بپرسند که مگر اعضای نخستین و اصلی شورای انقلاب منصوب امام نبود؟ و اگر بپرسند که مگر دو دوره ریاست مجلس شورای اسلامی، دو دوره ریاستجمهوری، ریاست مجلس خبرگان و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده نداشت؟ چه خواهیم گفت؟
مگر سخنان رهبر معظم را از یاد بردهایم که گفت: «هیچ کس برای من هاشمی نمیشود.» مگر در دوستی پایدار آنان تردید داریم؟
اگر فرزندان و آیندگان سوال کنند مگر حضرت امام(ره) با سنی بیشتر از سنهاشمی انقلاب را رهبری نکرد و آیا مرحوم آیتالله العظمی اراکی(ره) در صد سالگی، مسوولیت سنگین مرجعیت شیعه را بر عهده نگرفت و آیا بسیاری از آنان که اکنون در مجلس خبرگان و شورای نگهبان حضور دارند مسنتر از هاشمی نیستند؟ زعمای ما بهتر میدانند که این اندیشه و برنامهریزی است که از کامل عقلان نشات میگیرد نه کهولت سن؛ و گرنه پهلوانان و دوندههای قهرمان خود را بر مسند مینشاندیم؛ مهم، چیدن مهرههای اهل، مشروع و مقبول بر مسندها و صحیح مدیریت کردن آنهاست و گرنه خود بزرگواران میدانند عملزدگی بیپشتوانه تعقل و تفکر، چه مصایب اندوه باری را میآفریند .
براستی! آیا یاری وفادارتر ازهاشمی برای رهبر معظم میتوان یافت؟ آیا روحیه بالا، اعتماد به نفس مثالزدنی و توکل ایشان را میتوان در خیلیها پیدا کرد؟ آیا دلسوزتر از ایشان برای انقلابی که خود یکی از معماران آن بوده است، سراغ داریم؟ دلیل ما آن که، سالها بیوقفه در تخریب او گفتند اما وی با سعه صدر و باورهای قلبی به حرمت نظام دم بر نیاورد! و اگر گفت از سر شفقت بود .
حال، چرا مدام بر سن بالای وی تاکید شد در حالی که همین شورای محترم نگهبان، مصوبه مجلس را، در مورد سقف سنی نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، خلاف قانون اساسی و شرع تشخیص داد وآن را رد کرد. اکنون برای این تناقض، چه توجیهی هست؟
آیا فردا روز، فرزندان و آیندگان از ما نمیپرسند که هاشمی که بارها انقلاب را به کمک بزرگان معدود، از مراحل حساس و تنگناها به سلامت گذراند چه مرد ساده لوحی بوده است که اکنون سر مقالهنویس نظریه پرداز کیهان او را گرفتار بازی دو سر باختی میبیند و با دلسوزی خاص خود جهت تامین سعادت اخرویاش از فقها و حقوقدانان شورای نگهبان میخواهد تا با عدم احراز صلاحیتش، او را از دامیکه پیش رویش، گستردهاند، نجات دهند! براستی شخصیت هاشمی برای آیندگان و تاریخ، آنگاه که ما نیستیم و در سینه خاک خفتهایم، چگونه تبیین و تحلیل خواهد شد و ما و او را چگونه خواهند دید؟ و نخواهند گفت که:
کجا خفتهای ای بلند آفتاب
زجاخیز و بر فرق گردن بتاب
اگر بیمت از طعنه عنصری است
زمانه نشسته بدین داوری است
سخنهایتان یک به یک گوش کرد
تو را ماند و او را فراموش کرد ...
و امروز، روز سخت ماست وهاشمی، مرد میدان روزهای سخت است، پس آسان او را از دست ندهیم.
آفرینش:نقش موزائیکهای سیاسی بر انتخابات
«نقش موزائیکهای سیاسی بر انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛جامعه مجموعه ای از موزائیکهای به هم چسپیده و بلوکهای بدون درز انقطاع میباشد. هویت و مقاومت جامعه در نتیجه چسپندگی موزائیک و بلوکهای سیاسی آن میباشد. استحکام نظامهای سیاسی مشروط به مقاومت موزائیکهای سیاسی است. در هر جامعه کنشگران مختلفی نقش موزائیک ایفا میکنند مردم، احزاب، مطبوعات، عناصر فعال،مدیریت هاو....
باور مردم و اعتماد آنان نقش چسب و ملاط را بازی میکنند هر چقدر اعتماد مردم به کنشگران سیاسی بالا باشد چسپندگی موزائیکهای سیاسی بیشتر و مقاومتشان بالاتر خواهد بود. هر گاه چسپندگی موزائیکهای سیاسی و اتصال بلوکهای جامعه استاندارد باشد، امکان برای ورود عناصر مخل و مضر وجود ندارد. هر کنشگر جدیدی که بر سنگ فرشهای جامعه پا بگذارد به دلیل مقاومت بالا پس زده میشود در چنین فرضی کنشگران جدید مجبوراً در مسیر گذشته عمل میکنندو خود را با هارمونی موجود منطبق میسازند و نقش تکمیل هنجارهای موجود را بر عهده میگیرند.
ولی اگر چسپندگی موزائیکهای سیاسی در نتیجه مرور زمان از بین رود و یا چسپهای بکار رفته استاندار نباشد به مرور با رفت وآمدها و قبض و بسطهای سیاسی چسپندگی خود را از دست میدهند و به اصطلاح لق وسست میشوند، و هر لحظه احتمال شکستن آنها وجود دارد. اگر بلوکهای جامعه فاصله دار باشند امکان ورود عناصر بیگانه و هم چنین لانه کردن موجودات مزاحم در آن محتمل است.
هر گاه موزائیکهای سیاسی جامعه بشکند و مقاومتشان از دست رود، زمینه برای ورود عناصر و کنشگران جدید (که تعارض صریح با هنجارهای جامعه دارند) مهیا میشود. استحکام موزائیکهای سیاسی جامعه سرمایههای سیاسی را تشکیل میدهند. انتخابات مهم ترین سرمایه در جامعه مردم سالار دینی ایران بحساب میآید. اگر قرار باشد این سرمایه در جهت ارتقاء و کار آمدی نظام بکار گرفته شود، موزائیکهای آن نیز باید از استحکام لازم برخوردار باشند.
استحکام موزائیکهای انتخابات به مشارکت، شور و نشاط مردم منتهی میشود.کیفیت موزائیکهای انتخاباتی زمینه همبستگی را فراهم میآورد و امید خلق میکند. به طور طبیعی موزائیکهای انتخابات در نظام سیاسی نیازمند نگهبانی و مراقبت میباشند. نگهبانان اگر وظایف خطیر خود را صحیح انجام دهند، موجب حفظ و طول عمر مفید موزائیکهای سیاست میشوند، ولی اگر نگهبانان به نام مراقبت، ناشیانه عمل کنند آنگاه به استحکام موزائیکها ضربه وارد میآورند و در این صورت نقض غرض صورت میپذیرد و ارزش سرمایهها بر باد خواهد رفت.
به هر روی انتخابات در جامعه امروز ایران جزو سرمایهها و خود، سرمایه آفرین میباشد اما این سرمایه عناصری دارد. مواد لازم و استاندارد،چینش صحیح موزائیکهای سیاسی،نگهبانان و مراقبین فهیم و کاردان و مسئولیت شناس و....، میتوانند بر ارزش سرمایه بیفزایند. اگر به هر دلیل موزائیک سیاست لق شود زمینه ورود عناصر ناباب و نا همگون به ساحت جامعه فراهم میآید.
آرمان:شورای شهر میدان رقابت همه جریانات و اقشار
«شورای شهر میدان رقابت همه جریانات و اقشار»عنوان یادداشت روز روزنامه آر مان به قلم محسن رهامی است که در آن میخوانید؛در این دوره از شورای شهر شاهد آن هستیم که از اقشار مختلف برای ثبتنام مراجعه کردند که در بین آنها، حضور اقتصادیها بیش از سایر اقشار به چشم آمد. البته در دوره قبل هم فعالان اقتصادی در شورا حضور داشتند اما این حضور آن چنان نمایان نبود و حضورها به نوعی سیاسی قلمداد میشد. با این تفاصیل باید این نکته را یادآور شد که شوراهای شهر ماهیت اجتماعی دارد و آن نهاد مانند مجلس شورای اسلامی نیست که افراد با دیدگاه سیاسی قصد ورود به آن را داشته باشند.
مهمترین اقدامی که از سوی شورای شهر صورت میگیرد، انتخاب شهردار است و در کنار آن اقدامات مورد اهمیتی مانند تعیین عوارض شهری، تعیین مقررات شهری و ساختوسازها و تعیین تراکمها و سیاستهای کلی شهر و همچنین تعیین سیاستها در توسعه شهری از وظایف شورای شهر است و این شوراست که معیارهای اینچنینی شهرها را تعیین میکند.
اکنون که بحث پررنگ شدن حضور چهرههای اقتصادی در شوراها مطرح میشود لازم به یادآوری است که تصمیمات شورای شهر در رشد و افزایش مسکن و جهت دهی به سیاستهای کلان شهری موثر است و از آنجا که توجه احزاب و گروههای سیاسی اعم از اصولگرا و اصلاحطلب به شورای شهر معطوف است در کنار آنها اقشار دیگر مانند بازاریها، صنعتیها و مدیران شهری شهرداریها و... هم برای ورود به شورای شهر ثبت نام کردند بدین معنا که هر جریانی سعی کرده افراد قوی خود را تشویق به ثبت نام در این انتخابات کند.
در لیست ثبت نامیهای شورای شهر چهارم میتوان به نام وزرای دولت سازندگی و اصلاحات و دولت کنونی و همچنین مدیران اسبق شهرداری و استانداریها و نماینده مجلس اشاره داشت که همین موضوع اهمیت شورای شهر را نشان میدهد و میگوید که همه جریانها در نهاد تاثیر گذاری شهری حضور خواهند داشت.
از این نکته نباید گذشت که شورای شهر محل بالا آمدن و رشد سیاسی افراد هم هست که نمونه آن رئیس جمهور فعلی کشور خودمان است. در دورهای شورای شهر رای داد تا آقای احمدی نژاد شهردار تهران شود و او اکنون رئیس جمهور است همانطور که قالیباف در قامت شهردار تهران سودای ریاست جمهوری دارد.
این ترقی و پیشرفت مختص ایران نیست و در فرانسه هم ژاک شیراک نخست شهردار پاریس بود که بعد به کرسی ریاست جمهوری رسید. اختیارات شهردار در ایران همسطح با یک وزیر و شاید بالاتر از آن هم باشد،گردش مالی شورای شهر و شهرداری بیشتر از یک وزارتخانه است و همین موضوع سبب توجه جریانات به شورای شهر میشود و اصناف مختلف برای ورود به آن به رقابت با یکدیگر میپردازند. در این میان باید اصل 7 قانون اساسی را یادآور شد که شورای شهر محل تاثیرگذاری اراده جمعی است.
شرق:نماد تفکر مقبول اجتماعی
«نماد تفکر مقبول اجتماعی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حمید میرزاده است که در آن میخوانید؛هم آمدن و هم رفتن هاشمی نشان داد که این مرد از اقبال قابلتوجهی میان مردم برخوردار است. اصلا انتخابات یعنی اقبال مردم به یک نفر از نامزدها که روی یک برگه رای و فقط برای یک دوره زمانی معین نوشته میشود. اما نوع آمدن و رفتن هاشمی نام او را یکبار دیگر بر قلوب مردم ولی برای همیشه حک کرد.
با این حساب، پیشاپیش هاشمی برنده انتخاب مردم است. برندهای که قبل از پایان انتخابات، پیروزیاش رقم خورد. نظرسنجیها نشان داده بود که او مثل یک هواپیمای بلندپرواز، هزاران پا از دیگران اوج گرفته و بالاتر است. اما نوع رفتنش اوج پروازش را باز هم بالاتر برد.
مردم بهخوبی فهمیدند هاشمی از اول، از جنس آنها بوده است. مردم دوباره دانستند اصلا هاشمی در تمام میدانهای مبارزه قبل و بعد از انقلاب، فقط برای این مردم و کشور - با مشی عاقلانه و اعتدالی که از ویژگیهای بارز اوست - در مقابل تندرویها ایستاده است؛ ایستادگی برای حفظ کشور و منافع مردم با نرمافزار رفتاری و فکری که مختص خود اوست.
او از تبار روستاییان پاک و صادق است که در خندههایش صفای باطنش را میتوان دید. از دور، عظمت شخصیت و صلابت او بر رویت اثر میگذارد اما وقتی از نزدیک با او همصحبت میشوی گویی گوارایی یک چشمه زلال و آرام و مهربان را یافتهای. سخنانش را در نمازهای جمعه بهیاد داری؟ گویی صدایش نه از زبان و دهانش بلکه از ته دل و جانش به گوش میرسید و سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند. و این بود رمز تاثیر کلام او بر جانهای خستهای که همیشه به او امید داشتند و دارند. بعد میبینی همصحبت دوستداشتنی تو، مجتهدی فاضل و مفسری متبحر، انسانی جهاندیده، یک انقلابی زجرکشیده و مدیری تیزهوش و صاحبسبک است که در کنار این همه، کاروانی از مسوولیتهای سنگین در مدیریت کلان کشور مثل ریاست مجلس، ریاستجمهوری، ریاست خبرگان و ریاست مجمعتشخیصمصلحت به دنبال نام اوست و اینهاست که کارنامه 60ساله فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هاشمی را از دیگران متمایز میکند. او همیشه شخصیت کمنظیری بوده که در تحولات سیاسی ایران، منطقه و جهان نقش موثر داشته است. مبنای مدیریت او بر درستی و صداقت – با دوری از شعار- استوار بوده است.
شیرازه اصلی تفکر و دغدغه اول هاشمی همواره آبادانی ایران و سرافرازی مردم این آب و خاک بوده و خواهد بود. جبهههای جنگ، بازسازی مناطق جنگزده، سدها و نیروگاهها، مزارع کشاورزی، شهرکهای صنعتی، کارخانجات فولاد و سیمان و پتروشیمی و توسعه دانشگاهها و پژوهشگاهها، راهها و راهآهن و هزاران طرح زیربنایی و تولیدی در سراسر کشور - که همه آنها را این نگارنده در کتاب «ایران آباد» برشمرده و با عکس و تفصیل نشان دادهام – شاهدان صادق همت جهادی و تلاشهای خستگیناپذیر این رادمرد بزرگ هستند. رمز موفقیت او سوای مدیریت سطح بالا و هوشمندی، در جاذبه حداکثری اوست.
او با همه کار میکرد و همه نیروهای دلسوز را فارغ از جناحبندیهای رایج سیاسی، خودی میدانست و هریک را به مثابه خشتی میشمرد که باید در قامت کاخ بلند آبادانی ایران جایی داشته باشند. جالب است که هم فرهیختگان، هاشمی را قبول دارند و هم مردم کوچه و بازار با دیدن سیمای صمیمی و امیدبخش او به وجد میآیند و گویی خود را در آیینه وجود او میبینند. به همین دلیل هاشمی دیگر یک نفر نیست. او نماد یک تفکر مقبول اجتماعی است. هاشمی حالا یک درخت سرسبز است که ریشه در جان مردم دارد.
دنیای اقتصاد: پیرامون حادثه لندن
«پیرامون حادثه لندن»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن میخوانید؛حمله دو افراطی به یک سرباز بریتانیایی در لندن و سلاخی کردن وی با چاقو و قمه در روز روشن و جلوی چشم رهگذران و تازه با خیالی آسوده و آرام منتظر پلیس بودن، موجب حیرت شده است.
با این وجود واکنش دیوید کامرون نخستوزیر بریتانیا، جالب بود. او جلوی درب شماره 10 داونینگ استریت گفت که این حمله نهتنها حمله به بریتانیا، که حمله خیانتآمیز به اسلام و اقلیتهای مسلمان بریتانیا بود که برای آن کشور، خدمات زیادی انجام دادهاند. او گفت که اسلام هرگز با چنین عمل وحشیانهای سنخیت ندارد.
وقتی این عبارات را مثلا با نحوه واکنش بوش و استفاده از واژگانی چون جنگ صلیبی مقایسه کنید، در مییابیم که واکنش کامرون محافظهکار، به خصوص چقدر برای مسلمانان آن کشور منطقی است. بریتانیا، به باور بسیاری، یکی از نزدیکترین جوامع موجود به تعریف «جامعه باز» است. کشوری که در آن شهروندان میتوانند هر طوری که میخواهند باشند، فکر کنند و زندگی کنند.
افراد با هر سلیقهای و هر ایدئولوژی و هر مذهبی میتوانند گروه و دسته و حتی حزب خود را داشته باشند. جامعهای که در آن داشتن حزب نیازمند مجوز نیست و اگر حزبی رای کافی بیاورد، میتواند در فرآیند تصمیمگیری کلان اثرگذار باشد. بسیار سخت بتوان متصور بود که روزی در کشوری مثل سوئیس، مساجد حق نداشته باشند گلدستههای خود را نمایان کنند یا آنکه مانند فرانسه، قانونی برای حیطه شخصی افراد تعیین تکلیف کند و بگوید چه چیزی نپوشند و حکم کند که زنان معتقد به روبنده، دیگر حق ندارند روبنده ببندند.
هر چند بریتانیا نیز جزئی از اروپا است، اما گویی با فاصله بیشتری معتقد به اصول جامعه باز است. برخی بر این نظرند که این تحمل فرهنگ اقلیت بیش از همه مدیون آن دورانی است که بریتانیاییها بسی بیشتر از رقبای خود به سرتاسر دنیا سرک کشیدند و با فرهنگهای مختلف آشنا شدند و مردمان رنگارنگتری دیدند و این انعطاف میراث آن دوران است.
اما وقایعی چون حادثه اخیر، ای بسا موجب شود تا احزاب افراطی بتوانند دست بالا را در بریتانیا به دست گیرند و بریتانیا را مانند دیگر کشورهای اروپایی کنند که گویی به جای پایبندی به اصول جامعه باز، خود را وامدار لایتیسه میدانند. در جامعه باز نمیتوان به حکم اعتقادات اکثریت جامعه، زندگی و آداب و رسوم اقلیت را تحتالشعاع قرار داد. در این جامعه نمیتوان مثلا وجود گلدسته مسجد را به رای اکثریت گذاشت؟ اینها دستاوردهایی است که وقایعی از این دست میتواند آنها را تباه کند.
همین حالا نیز، به دلیل نگاه امنیتی که پس از وقایع 11سپتامبر رخ داد و پس از آن وقایع مترو لندن، آزادیها در مقام مقایسه کمتر از دهههای گذشته است و تداوم چنین حوادثی ای بسا نگاه امنیتی را فزونتر کند. نگاه امنیتی که این پرسش را به ارمغان میآورد که مرز کنش برای حفظ امنیت شهروندان و البته تضمین آزادیهای فردی کجاست؟ هر چند بریتانیا در مقام مقایسه با اروپاییان دیگر، آزادی فردی را بیشتر مراعات کرده است؛ اما روند موجود در آن کشور نیز بیشتر به سوی کنشهای امنیتی بوده تا حفظ آزادی فردی و البته به دلیل وقایع تروریستی این روند مورد قبول اکثریت جامعه بوده است. اگر تعدد این حوادث بیشتر شود، روند موجود سرعت بیشتری خواهد گرفت؛ حتی اگر شاهد واکنشها و اظهارنظرهای امیدوارکنندهای مانند گفتههای دیوید کامرون باشیم.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد