مسائل اخلاقی افراد در پیوند با موقعیت طبقاتی و جامعه شناختی آنهاست

آدم‌های بدون «گذشته»

«گذشته» در مسیر «سقوط»

«ما اکنون در وضعی هستیم که به هر اطمینانی باید تردید کرد». این خلاصه فیلم جدید فرهادی است که به‌صورت دیالوگی در انتهای فیلم از زبان یک پزشک بیان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۵۵۱۷
«گذشته» در مسیر «سقوط»

موضوعات اصلی فیلم «گذشته» را می‌توان چنین خلاصه کرد؛ اولا قضاوت نکردن درباره دیگران و در ثانی اعتراف به اعمال نادرستی که در گذشته مرتکب شدیم و پذیرش مسئولیت اخلاقی اعمال‌مان. بنابراین فیلم ​گذشته​ حول محور موضوعاتی اخلاقی (با موضعی شبه نسبی‌گرایانه) متمرکز است و از این حیث، این فیلم در مسیر دو اثر قبلی فرهادی («درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین») قرار دارد.

بیان موضوعات اخلاقی به زبان هنر، بویژه زبان تاثیرگذار سینما، اتفاقی است خوش یمن و اگر از سوی فیلمسازی صورت گیرد که آثارش هم در وطن و هم در بیرون از مرزهای آن، مخاطب دارد، امید تاثیرگذاری مضامین اخلاقی را بیشتر می‌کند.

هر چند مضامین اخلاقی بیشمارند و می‌توان آثار بیشماری را با موضوعات اخلاقی متفاوت تهیه کرد، اما مضامین اخلاقی فیلم گذشته به طور عمده همان‌هایی است که در دو اثر قبلی فرهادی مطرح شده بود، که البته تکرار این مضامین به بیانی دیگر، ضعف اثر محسوب نمی‌شود.

در اینجا به ذکر چند موضوع اخلاقی فیلم گذشته ـ طبق برداشت نویسنده این نوشته ـ می‌پردازیم:

متعهد بودن نسبت به اطرافیان و به عهده گرفتن مسئولیت اعمالمان​

انسان‌ها موجوداتی جمعی و اجتماعی هستند و در این زندگی جمعی، نسبت به یکدیگر دارای وظایف اخلاقی هستند؛ اما در جریان زندگی خطاها، اشتباهات و انحراف‌های بسیاری در مسیر حقوق اخلاقی دیگران به‌وجود می‌آید و به طور عمده انسان‌ها به دلیل محدودیت‌ها در تشخیص حقوق دیگران یا خودخواهی، در بعضی موارد حقوق اخلاقی اطرافیان را نادیده می‌گیرند.

نادیده گرفتن حقوق دیگران، به آسیب‌های جبران‌ناپذیری در زندگی آنها مبدل می‌شود. نادیده گرفتن حقوق یک خانواده ممکن است به ایجاد آشفتگی‌های روانی و پریشانی‌های عصبی در اعضای خانواده مبدل شود؛ اما ممکن است فردی، در بعضی موارد در نادیده گرفتن حقوق دیگران، چاره‌ای نداشته باشد، مثلا فردی که خود از بیماری عصبی رنج می‌برد یا دچار غم غربت شده است و دیگر نمی‌تواند به زندگی با همسر خود در بیرون از مرزهای وطن ادامه دهد، مجبور است او را رها کرده و به وطن باز گردد. احتمالا از نظر اخلاقی، او خود را بی‌تقصیر می‌داند.

شاید چنین باشد؛ اما همین فرد که به باور خود به جبر زمانه مجبور به شکستن مرزهای اخلاق شده است، باید مسئولیت خود را پذیرفته و نسبت به گذشته عذرخواهی کند. این اعتراف و این پوزش کمترین کاری است که چنین فردی می‌تواند در قبال عمل خود انجام دهد.

شخصیت‌های فیلم گذشته، در موقعیت‌های متفاوت، به اشتباه ​و ​ رفتارهای خلاف اخلاق گذشته خود و آسیب‌هایی که این رفتارها، زندگی خود آنها و دیگران را متاثر ساخته، پی می‌برند. احمد، خود را نسبت به‌وضع نابسامانی که ماری و دخترانش در آن گرفتارند، مسئول می‌بیند، چرا که چند سال پیش آنها را رها کرده است.

همچنین لوسی و ماری، خود را به دلیل خودکشی همسر سمیر، مقصر می‌دانند و بیش از همه، سمیر خود را در این میان مسئول حس می‌کند.

موقعیت اخلاقی او نسبت به همسرش ـ به‌عنوان یک انسان ـ مخاطب را به یاد شخصیت ژان باتیستکلمانس در داستان سقوط (اثر آلبر کامو) می‌اندازد، یعنی وکیلی که با نادیده گرفتن فردی که در حال خودکشی بود و یاری نرساندن به او، به مرگ او رضایت داد؛ ولی بعد از آن واقعه خودکشی، دچار سقوط تدریجی شد.

سمیر بعد از تامل درباره گذشته و نیز آگاه شدن از این‌که همسرش احتمالا از رابطه او با یک زن دیگر مطلع بوده، به وضعی مشابه با وضع ژان باتیستکلمانس دچار می‌شود و خود را نسبت به بدن نیمه جان همسر و امید به بازگشت او به حیات مسئول می‌بیند.

اخلاق زناشویی و عشق ورزی​

اخلاق زناشویی و عشق ورزی، یکی از مضامین مهم سه فیلم اخیر فرهادی است. طلاق در هر سه این فیلم‌ها، یک موضوع مهم و محوری داستان را تشکیل می‌دهد.

هم در فیلم​ درباره الی​ و هم در فیلم ​گذشته​ مساله زندگی‌های زناشویی بلاتکلیف مطرح شده است و افرادی به تصویر کشیده شده‌اند که در این وضع بلاتکلیف، به ارتباط‌های دیگری اقدام کرده‌اند و در فیلم گذشته، این ارتباط، به مثابه یک انحراف اخلاقی که تبعات غیرانسانی‌ای را به بار آورده است، معرفی می‌شود. این ارتباط، از دو سو، غیراخلاقی است و در عین حال هر دو نفر خود را به نحوی محق می‌دانند، ولی با گذر زمان و جلو رفتن داستان، آنها به نحوی به خطای خود پی می‌برند.

سمیر که همسر خود را یک بیمار افسرده و روانی می‌داند که عملا وجود شوهرش برایش هیچ اهمیتی ندارد، خود را در یافتن زنی که او را دوست بدارد و از رنج تنهایی نجاتش دهد، محق فرض می‌کند؛ اما پس از این‌که می‌فهمد همسرش درست پیش از خودکشی از ارتباط عاطفی او با زنی دیگر (ماری)، مطلع شده، دچار حس مسئولیت اخلاقی نسبت به همسرش می‌شود، حسی که به او می‌گوید، شاید بقایایی از عشق به سمیر درون قلب همسرش وجود داشته است و سمیر با نادیده گرفتن عشق، به مرگ صاحب این عشق رضایت داده است و حال سمیر خود را نسبت به جسم نیمه جان همسرش مسئول می‌داند.

از سوی دیگر، ماری چند سال از شوهرش احمد جدا زندگی کرده است، اما طلاق آنها رسمیت نیافته است اما مهم‌تر از رسمیت نیافتن طلاق ماری و احمد، علاقه ماری به احمد است، علاقه‌ای که نشان می‌دهد او هنوز تکلیف خود را با عشق و ارتباط عاطفی و زناشویی قبلی خود یکسره نکرده است. او در چنین وضعی با مرد دیگری (سمیر) ارتباط عاطفی برقرار کرده و قصد ازدواج با او را دارد.

ماری علاقه خود به سمیر را بسیار جدی بیان می‌کند و ادعا می‌کند که در تصمیمش به ازدواج با او تردید ندارد؛ اما با جلو رفتن داستان بیننده در می‌یابد که او چنین اطمینانی ندارد و حتی احتمالا ماری از شدت علاقه‌اش به احمد و در عین حال ناامیدی به زندگی با او، به دنبال جایگزینی شبیه به اوست.

همچنین احمد در به وجود آمدن این وضع بی‌تقصیر نیست. او چند سال پیش از زنی جدا شده که به او علاقه داشته است و حتی او را رسما طلاق نداده است. او زنی را که مهر او را به دل داشته، سال‌ها در وضعی بلاتکلیف رها کرده است.

بنابراین، احمد، سمیر و ماری، هر سه با نادیده گرفتن وظایف و تعهدات اخلاقی خود به روابط زناشویی‌شان، مسبب ایجاد رابطه عاطفی‌ای شده‌اند که از حیث اخلاقی نادرست و از حیث انسانی آسیب‌رسان است و احتمالا فردی را به آستانه مرگ کشانده است.

اخلاق زناشویی و عشق‌ورزی، مقوله‌ای مستقل از مسائل و مباحث حقوقی در باب زناشویی است.

هرچند این افراد ممکن است از حیث حقوقی ـ بر مبنای حقوق فرانسه ـ تخلفی در باب روابط زناشویی مرتکب شده باشند، اما مساله اخلاقی در اینجا، پیچیده‌تر و ظریف‌تر از تخلف حقوقی است.

در اینجا پای مهر و محبتی در میان است که در زمان ​گذشته​ بنیان یک زندگی مشترک را تشکیل داده بود و حال، بدون از میان رفتن آن بنیان، یکی از افراد تصمیم به ویران کردن خانه و روبنا را گرفته است، در حالی که شریک زندگی او به آن خانه خو گرفته و در آن ساکن است و ویران کردن خانه به او آسیب می‌رساند.

تعهد اخلاقی والدین نسبت به حقوق کودکان

در هر سه اثر اخیر فرهادی، کودکان حضور دارند و در دو اثر اخیر او، کودکان نقشی محوری در داستان فیلم دارند.

به قول فرهادی، در هر دوی این فیلم‌ها (جدایی و گذشته) کودکان قربانی اعمال بزرگسالان هستند. طلاق (در ​جدایی نادر از سیمین،​ طلاق نادر و سیمین و در ​گذشته​، طلاق ماری و احمد) و بیماری عصبی (در ​جدایی​ در شخصیت حجت و در ​گذشته​ در شخصیت ماری و نیز همسر سمیر که در کماست)، در وضع آشفته کودکان (در ​جدایی​، ترمه و سمیه و در ​گذشته​، لوسی و فواد) بشدت تاثیرگذار است.

کودکان در این دو اثر، در برهه‌ای از زندگی که به آرامش، بیش از هر زمان دیگری نیاز دارند، بشدت تحت‌تاثیر ناآرامی‌ها و استرس‌های تحمیل شده‌ای قرار دارند که آنها را در دو راهی خواست‌های آشتی‌ناپذیر پدر و مادر قرار می‌دهد.

در جدایی، ترمه در انتهای داستان، مجبور به انتخاب تحمیل شده‌ای است که به‌واسطه آن، همراهی پدر یا مادر را در زندگی از دست خواهد داد.

در ​گذشته​ مادر فواد، به دلیل بیماری عصبی یا بی‌وفایی سمیر، اقدام به خودکشی کرده است و در این میان، چیزی که گویا نادیده انگاشته، مسئولیتش به‌عنوان یک مادر، نسبت به فواد است.

فواد از سوی مادر نادیده انگاشته شده و هرچند سمیر نسبت به فواد حساس است؛ ولی عملا چندان حضوری در زندگی فواد ندارد.

لوسی دختر ماری نیز از پدر ـ که سال‌ها پیش از ماری جدا شده و در کشور دیگری همراه همسر جدید خود زندگی می‌کند ـ محروم است.

مادر لوسی هم با ذهن پریشان و استرس‌های روانی‌اش، فضایی ناآرام را برای لوسی فراهم کرده است. مچ بسته شده ماری گویای این است که او از کتک زدن فرزندان خود ابایی ندارد و در صحنه‌ای از فیلم با وضعی پریشان به لوسی حمله می‌کند.

نابسامان‌تر از وضع لوسی و فواد، وضع کودکی است که متعلق به ماری و سمیر است و در حالی که زندگی مشترک این دو تقریبا به بحران رسیده است، این کودک پا به حیات می‌گذارد.

گذشته وضع نابسامان و آشفته کودکان را به نحوی به تصویر می‌کشد که مسئولیت اخلاقی والدین نسبت به ایجاد این وضع، هویدا است.

محیا سادات اصغری - جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها