شغل شما نشانه شخصیت شماست!

«زخم بزرگی در دل دارم» این را مرد به طبیب گفت. «به میدان شهر برو. آنجا دلقکیست که آنقدر می‌خندد که غم‌هایت از یادت بروند» طبیب به مرد گفت. مرد لبخند تلخی زد و گفت: «آن دلقک منم!»
کد خبر: ۵۷۶۱۴۶
شغل شما نشانه شخصیت شماست!

قصه ما اما داستان غبارگرفته دلتنگی‌ها و عقاید یک دلقک نیست؛ روایت خود ماست؛ بازخوانی قصاب، راننده، پسرک واکسی و ماجرای کارمندانی است که هر روز آفتاب‌نزده ماسکی بر صورتک‌های خود می‌زنند و می‌روند تا در صحنه کار خود بهترین و موثرترین نقش را به زعم خویش ایفا کنند.

این ماسک اما گاهی بر چهره‌ها ثابت باقی می‌ماند و بخشی از شخصیت ما می‌شود. «شخصیت برگرفته از کلمه پرسونالیتی انگلیسی است؛ پرسونا ماسکی بود که در زمان قدیم، بازیگر تئاتر به چهره خود می‌زد و آن را تا آخر نمایش نگه می‌داشت.

یکی از ویژگی‌های این ماسک ثبات و دائمی‌ بودن آن در طول نمایش بود.» این تعریف شخصیت را اروینگ گافمن، جامعه‌شناس کانادایی ارائه داده است.

شما زمانی که نام مشاغلی مانند پزشک، راننده، کارمند و کارگر ساختمانی را می‌شنوید بدون درنگ برخی ویژگی‌های شخصیتی آنها در ذهنتان نقش می‌بندد. آیا تاکنون به شخصیت و تعامل خود در محیط کار فکر کرده‌اید؛ این که شغل چه تاثیری بر شما گذاشته است یا شخصیت‌تان چه آثاری بر شغلتان داشته است؟

تاثیر شغل بر شخصیت

دلقک ناگزیر است ماسک گافمن را هر بار بر چهره بزند، شکلک دربیاورد و آهنگ صدای خود را تغییر دهد تا شاید آن هم فقط شاید تبسمی بر لبان تماشاچیان بنشاند. گاهی هم خود فراموش می‌کنیم ما نیز همچون او ماسک زده‌ایم تا در محل کار نقش خود را اجرا کنیم.

همچنان که گافمن می‌گوید: افراد هنگام برخورد با دیگران می‌کوشند جنبه‌ای از خود را نمایش دهند که مورد پذیرش دیگران باشد.

به باور این تئوری‌پرداز، محیط یکی از عوامل موثر بر ویژگی شخصیتی افراد است. تمام آنچه در محل کار واقع می‌شود بر افراد آثار متفاوتی بر جای می‌گذارد؛ از این روی، بازخوردها و تاثیراتی که فرد از محیط دریافت می‌کند، بر رشد و شکل‌گیری شخصیت او تاثیر مستقیم می‌گذارد. صفات شخصیتی و محیط هر دو به طور مشترک موجب تغییر رفتار می‌شود و محیط بیش از دیگر عوامل اهمیت دارد.

از مثال دلقک که بگذریم، پژوهش‌های زیادی وجود دارد که تاثیر مشاغل را بر افراد مورد بررسی قرار داده‌ است.

به طور مثال، یافته‌های یک تحقیق که در اصفهان انجام شده است، نشان می‌دهد ویژگی‌های سلطه‌گری بازیگران از افراد عادی بیشتر است. انعطاف‌پذیری موسیقیدان‌ها از بازیگران و نقاشان و افراد عادی بیشتر است.

بر اساس یافته‌های علمی در حوزه شغل و شخصیت، محیط کار اغلب تقاضاهای جدیدی را مطرح می‌کند که شاید مستلزم سازگاری‌های عمده‌ای در شیوه نگرش یا رفتار فرد باشد.

ناگفته پیداست کیفیت و ویژگی‌های کاری یک نانوا با یک آهنگر متفاوت است. به باور گافمن، افراد دارای هر شغل باید خود را با آن شرایط وفق دهند و نقش‌هایی را بازی کنند.

در این روند و به مرور زمان افکار و احساسات و سلیقه‌های اعضا در همدیگر نفوذ می‌کند و تقریبا همرنگی و نقشی خاصی در گروه به وجود می‌آید. این مسأله تا آنجا پیش خواهد رفت که حتی در نوع برخورد، صحبت، حرکت دست و... تاثیر بسیار ژرفی می‌گذارد.

تاثیر شخصیت بر شغل

همیشه این دلقک نیست که نقش، او را می‌رقصاند و دیگران را می‌خنداند، گاهی غم نهان مانده در پشت پلک چشمان دلقک، صحنه تئاتر را تراژیک می‌کند. نتیجه این که همیشه این شغل نیست که بر شخصیت افراد تاثیر می‌گذارد. گاهی نوع شخصیت موجب‌گرایش افراد به برخی حرفه‌ها می‌شود. شما دارای چه شخصیتی هستید؟ یک روان‌شناس به نام میر بریج مدلی دارد که شخصیت‌های افراد را بر اساس چهار خصوصیت اخلاقی تقسیم‌بندی کرده است. لطفا با تامل بخوانید و گروه خود را پیدا کنید.

درونگرایی و برونگرایی، نخستین خصوصیت است. برخی ترجیح می‌دهند تعامل بیشتری با محیط برقرار کنند؛ آنها از داشتن همسخن لذت می‌برند، در مورد مسائل خود و دیگران به بحث می‌نشینند و از انجام یک سخنرانی استقبال می‌کنند.

کسانی را که در رشته هنرهای نمایشی و موسیقی فعالیت می‌کنند باید در زمره افراد برونگرا برشمرد. در برابر این گروه، برخی دیگر تمایل دارند روی موضوعات مختلف، تاثیرگذار واقع شوند.

این افراد به طور دقیق روی مسائل تمرکز می‌کنند و نسبت به جوانب مختلف قضیه به شکلی عمیق تامل خواهند کرد. این افراد جز در موارد ضروری لب به سخن نمی‌گشایند.

مهندسان علوم کامپیوتری و فلاسفه را می‌توان در میان عمیق‌ترین درونگراها قرار داد. به هر روی، افراط و تفریط در دو سوی این موضوع مشکلات زیادی را در پی خواهد داشت.

کلی‌گرا و جزئی‌نگر، بخش دوم از تقسیم‌بندی میر بریج است. مهندسان، دانشمندان و... از جمله افرادی هستند که روی مسائل جزئی تمرکز می‌کنند اما نویسندگان، روزنامه‌نگاران و روان‌شناسان بر خلاف دسته اول از تصور و تخیل بالایی برخوردارند.

آنها اطلاعات را از منابع مختلفی به دست می‌آورند و برای آینده اهمیت زیادی قائل هستند. این دسته بر این باورند که گروه اول یعنی همان جزئی‌نگرها، کمبود خلاقیت و قوه تخیل دارند و مهندسان و دانشمندان نیز گروه دوم را متهم می‌کنند در ابرها سیر می‌کنند.

گروه سوم متعلق به افرادی است که یکی از دو روش تحلیلگرایی یا راهگشایی را در پیش گرفته‌اند.

تحلیلگران مثل ریاضیدان‌ها کار را از یک نقطه آغاز و با یک استدلال منطقی در جستجوی راه‌حل هستند، اما راهگشایان که خود را بخشی از مشکل فرض می‌کنند در پی این هستند که مردم چه راه‌حلی دارند. مشاوران اجتماعی در این زمره قرار دارند. آنها تحلیلگران را به افرادی سرد تشبیه می‌کنند.

سازماندهی زندگی فردی، گروه چهارم تقسیم‌بندی است. آیا شما از قبل برنامه‌هایتان را تنظیم می‌کنید؟ تاریخ سفر، رژیم غذایی و کلا کارهایی را که باید در طول یک مدت مشخص انجام دهید با برنامه پیش خواهید برد؟ اگر چنین هستید میر بریج لقب «اندیشمند» را به شما اعطا خواهد کرد.

لطفا نگاهی به میز کار خود بیندازید. اگر همیشه مرتب و تمیز است، مطمئن باشید جزو این دسته خواهید بود. زندگی در کنترل شماست اما چنانچه نمی‌توانید وسایلی را که می‌خواهید به آسانی پیدا کنید، برنامه‌ریزی را محدود‌شدن آزادی خود تلقی می‌کنید و دوست دارید خود را در جریان رویارویی با تجربه‌های زندگی قرار دهید. شما قبلا در گروهی با نام «دریافتی» ثبت‌نام شده‌اید.

حالا تصور کنید در یک محیط کار، کارفرما به گروه اول و کارمند در گروه دوم قرار گیرد، داستان پرماجرایی از آب درخواهد آمد.

درست بر همین اساس، آژانس استخدامی توکیو تلاش می‌کند کارکنان را بر اساس نوع شخصیت آنها گزینش کند. به عبارت دیگر، آنها شخصیت افراد را مقدم بر تخصص و مهارت می‌دانند و بر این اساس با ایجاد رضایت در افراد، کارایی، خلاقیت و مسئولیت‌پذیری را در سازمان افزایش می‌دهند.

دلقک هر چند نمی‌داند در کدام دسته قرار دارد، اما می‌داند که باید همه این گروه‌ها را خوب بخنداند.

شغل و مشکلات خانوادگی

کسب یک شغل علاوه بر مسائل مادی، یک نوع پایگاه اجتماعی برای افراد به وجود می‌آورد. این موضوع در عصر ما جنسیت نمی‌شناسد؛ زنان مرزها را شکسته و حتی به کارهایی که تا پیش از این کاملا مردانه تلقی می‌شد پای نهاده‌اند؛ ورود به مشاغلی همچون معادن، رانندگی کامیون و اتوبوس و... از مصادیق این موضوع هستند البته مردها هم بیکار ننشسته و با ورود به مشاغلی همچون آشپزی و برخی کارهای ظریف، پاسخ متقابل داده‌اند.

همکاری و همفکری زن و شوهر و توجه به شغل یکدیگر می‌تواند تاثیر بسیار مثبتی در روند ارتقای شغلی آنها داشته باشد.

به هر روی با توجه به ویژگی و شرایط جدید، هنوز برخی تبعات این ماجرا وجود دارد؛ برخی زن‌ها از این دلخورند که همسران‌شان کار آنها را به اندازه کار خود جدی و تاثیرگذار نمی‌دانند، اما آنچه مسلم است «مسئولیت‌ها و مسائل کاری به طور خواسته یا ناخواسته بر جسم و روح ما اثر می‌گذارد و ممکن است به صورت خستگی، بی‌حوصلگی، عصبانیت، گوشه‌گیری و رفتارهای دیگر نمود پیدا کند و خانواده در نهایت از آن تأثیر بپذیرند.» این را محبوبه مفتاحی، روان‌شناس گفته است.

به باور این کارشناس، بیشترین مشکل کاری زنان به این دلیل که مسئولیت اداره منزل نیز به عهده آنان است، خستگی و کمبود وقت است.

او البته به این موضوع هم اشاره می‌کند که آن قدر که زنان از پیشرفت کاری همسر خود خوشحال می‌شوند، مردان از پیشرفت کاری زنان خوشحال نمی‌شوند، چرا که فکر می‌کنند همیشه باید پست بالاتر و حقوق بیشتری نسبت به همسر خود داشته باشند.

هر چند که علاقه به کار و وجدان کاری از نکات مثبت برای افراد در محیط کار به شمار می‌آید، اما این گاهی می‌تواند به مشکلاتی همچون بی‌حوصلگی، بدخلقی، افسردگی، پرخاشگری، کم‌اشتهایی، کم‌خوابی و کم‌حرفی دامن بزند که تبعات آن دامنگیر خانواده خواهد بود.

مفتاحی توصیه می‌کند: مرد و زن باید در برابر مشکلات کاری از خود صبر و متانت نشان دهند و محکم باشند و نگذارند مسائل پیش‌آمده بر روابط خانوادگی آنها اثر سوء بگذارد، چرا که در این صورت در سایه آرامش و به پشتوانه همسر و فرزندان خود بهتر و سریع‌تر می‌توانند مشکل خود را حل و فصل کنند. جدای از موارد فوق، برخی مشاغل همچون کارهای شبانه‌روزی و کارهای آزاد به دلیل قانونمند‌نبودن ساعت کاری، اختلال جدی در زندگی خانوادگی به وجود می‌آورد. اگر برایتان کاهش ساعت کاری مقدور نیست، همسرتان را گاهی به محیط کار دعوت کنید تا او بیشتر با شغل و مشکلات کاری شما آشنا شود. هر چند این کار اصلا برای دلقک داستان ما امکان ندارد!

اجرای آخر دلقک!

مشاغل هر روز تخصصی‌تر می‌شوند و شخصیت افراد هم پیچیده‌تر. گاهی حتی نمی‌شود خود را پشت این ماسک‌ها پیدا کرد، اما دلقک گاهی بی‌آن‌که ماسک بر صورت بزند یا گریم کند، صورت خویش را با سیلی قرمز نگه می‌دارد! دلقک هنوز درددل دارد و طبیب از درمان او عاجز مانده است. دلقک زمزمه‌کنان از مطب خارج می‌شود: «چه فرقی می‌کند...‌/‌ در سیرک یا در خانه؟!‌/‌ خنده‌ات که تلخ باشد‌/ ‌...دلت که خون باشد‌/‌ تو هم دلقکی!» گوینده‌اش را نمی‌دانم.

سامان عابری ‌-‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها